واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: بقيع معلق ميان زمان و مكان - سعيده اسلاميه
قبرستان بقيع مكان عجيبي است. در آن انگار هيچ چيز از دنياي زندگان وجود ندارد. انگار آن دروازههاي آهني، درهاي تاريخ هستند كه هرچه وارد آن ميشود به ديار گمشدگان پيوسته است. شهر مدينه از قرنهاي گذشته بسيار تغيير كرده و متمدن شده است. به جاي كوچههاي خاكي بزرگراههاي چندبانده ساخته شده اما وقتي به قبرستان بقيع ميرسي انگار زمان در آن متوقف شده و در همان زمان صدر اسلام باقي مانده است با اين تفاوت كه در آن زمان درختي و نهري در قبرستان وجود داشته و حالا همان هم كه نشانهاي از زندگي بود در آن يافت نميشود. قبرستان بقيع به خاطر ساخت و سازهايي كه اطرافش انجام شده در دو طرف از سطح زمين ارتفاع سه، چهار متري دارد و دو طرف ديگر به يك متر ميرسد، براي همين ميتواني از آن طرفها داخل قبرستان را ببيني. هرچند كه آن طرفي است كه درست نقطه مخالف محل قبور امامان(ع) است، اما آنچه ديده ميشود زميني وسيع پر از ناهمواري است. در اين زمين در ساليان سال و قرنها آدمها دفن شده و بدون هيچ نشاني به فراموشي سپرده شدهاند. انگار نه انگار كه زماني وجود داشتهاند.
در قبرستان بقيع كسي نام و نشان ندارد. مردهها دفن ميشوند و سه، چهار ماه بعد دوباره در همان قبر كس ديگري به خواب ابدي ميرود. وقتي كسي وارد بقيع ميشود زمان برايش ميايستد و وارد تاريخ ميشود. احاديث زيادي درباره بقيع نقل شده است. پيامبر(ص) ميفرمايند: سرزمين بقيع نخستين مكاني است كه در روز قيامت شكافته ميشود و مدفونين آن سر از خاك بيرون ميآورند و پس از آن زمين مكه است، اما آنچه ما از مدفونين در بقيع ميدانيم افراد شاخصي هستند كه در داستانهاي ديني ما آمده است. علاوه بر چهار امام(ع)، عباس عموي پيامبر و قبر فاطمه بنت اسد مادر عليابنابيطالب(ع) در بقيع افراد زيادي در آن دفن شدهاند كه گاهي از لحاظ تاريخي و گاه از لحاظ خويشاوندي نسبت به پيامبر جالب است.
قبور اين افراد در قبرستان بقيع است: قبر پسر پيامبر(ص) ابراهيم، قبور همسران آن حضرت، قبر صفيه و عاتكه، عمههاي پيامبر(ص)، قبر حليمه سعديه مادر رضاعي آن حضرت، قبر عقيل برادر حضرت علي(ع) و عبداللهبن جعفر همسر زينب كبري(س)، قبر امالبنين مادر حضرت ابوالفضل(ع.) از ميان صحابه و ياران پيامبر نيز كساني در بقيع آرميدهاند كه در تاريخ اسلام بارها به نامهايشان برخوردهايم. مانند مقدادبنالاسود، مالك بن حارث، مالك اشتر نخعي، زيدبن حارثه (پسرخوانده پيامبر)، جابر ابنعبدالله انصاري.
امامزادگاني نيز در اين خاك هستند مانند محمد حنفيه فرزند علي(ع)، حسن مثني و جعفر و زيد فرزندان امام حسن مجتبي(ع)، چهار تن از فرزندان امام سجاد(ع)، ابراهيم، عبدالله، زينب و امسلمه فرزندان امام صادق(ع) و فرزندان حضرت ابوالفضل(ع.)
من نميدانم قبر چند نفر از اين افراد در بقيع مشخص است. آنچه ميدانيم علاوه بر قبر چهار امام(ع) و قبر عباس عموي پيامبر، قبر مادر حضرت علي(ع) و مادر حضرت ابوالفضل(ع) معلوم است. براي زنان كه فقط حدودي ميدانند كه مثلا ضلع شمالغرب قبر حضرت امالبنين(س) است و يا از دور چهار سنگ ميبينيد كه آن را هم بايد به زور تشخيص دهيد كه آنها قبر امامانمان است. سمهودي در از مالك روايت كرده كه: در اين قبرستان 10هزار نفر از صحابه گرامي و اكابر اسلام مدفونند ليكن قبور تعدادي از آنها مخفي و برخي ديگر هم كه معلوم بوده به مرور زمان نشانههاي آن از بين رفته و متاسفانه بسياري از آنها را هم در اين قرن اخير از ميان بردهاند.
آنچه در تاريخ آمده اين است كه تا 60 سال پيش قبر امامان(ع) داراي بارگاه بوده و در فضايي در داخل بقيع، اما جدا از بقيه قبور قرار داشته است. ميرزا محمدحسين فراهاني در سفرنامهاش اينگونه مينويسد: ابنجبير مينويسد: محمد لبيب مصري كه در سال 1327 هجري قمري به مدينه سفر كرده، مينويسد: قرار دارد كه حجرهاي در آن وجود دارد و در ميان آن گودالي است كه ادعا ميكنند جايگاه افتادن دندان پيامبر است و ضريح امام حسن(ع) در داخل قبهاي است كه از فلز ساخته شده و خطوط فارسي بر آن نقش بسته است، به گمانم از آثار شيعيان عجم باشد.>
اما آنچه الان مانده فقط چهار سنگ كوچك ايستاده است كه نشان ميدهد اينجا چهار نفر آرميدهاند. قبور ائمه بقيع در هشتم شوال سال 1343 هجري قمري ويران شد.
سوالي كه درباره آرميدگان بقيع وجود دارد اين است كه آيا بعد از دفن آنان آهك يا اسيدي روي آنان پاشيده ميشود تا زودتر تجزيه شوند تا دو، سه ماه بعد بتوان كس ديگري را در آن به خاك سپرد؟ يكي از همسفران من ميگفت كه اينطور نيست، زيرا بارها در زمان دفن در قبرستان حضور داشته و ديده است كه چيزي ريخته نميشود. او ميگفت تحقيق كرده و فهميده كه خاك بقيع اين خاصيت را دارد كه مردگان در آن زود تجزيه ميشوند و از بين ميروند. آناني كه خاك بقيع را از نزديك ديدهاند ميگويند خاك بقيع درشت است و حالت اسفنجي دارد و نوع خاصي است.
در هر حال من در مدت زماني كه در مدينه بودم فقط دو بار به زيارت بقيع رفتم چراكه وقتي پشت آن پنجرهها ميايستادم خودم را دورتر از هر زمان ديگر به خفتگان آن خاك ميديدم. ديدن اين همه غربت چنگ به دل ميزند و ايستادن پشت درهاي بسته بر آن مضاعف ميشود. دلم ميخواست هر شب جايي بين حرم پيامبر (ص) و قبرستان خاموش بقيع زير آسمان بنشينم؛ جايي كه نه كسي مرا پشت در بگذارد نه عربي به من امر و نهي كند و نه كسي مزاحم شود. هر شب در آن بينالحرمين خلوت ميكردم در حالي كه حياط از زائران پر و خالي ميشد و تو ميان زمين و آسمان و تاريخ و زمان معلق ميماندي.
------------
------------
سه شنبه 4 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 297]