واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اقتصاد > انرژی - نوذر شفیعی در صورتیکه مجموعه رفتارها و سیاستهای نفتی آمریکا مورد بررسی قرار گیرد می توان یک رشته استراتژی ها و سیاستهای کلان یک کشور را در زمینه مسائل نفت مورد شناسایی قرار داد. این استراتژی هم به مهمترین مناطق نفت خیز یعنی خاورمیانه مرتبط می شود و هم ابعاد مختلف سیاست های ایالات متحده در زمینه انرژی را در بر می گیرد. این استراتژی ها را می توان به صورت زیر دسته بندی کرد: الف: جلوگیری از تسلط دشمنان بر منابع نفت خلیج فارس استراتژی جلوگیری از تسلط دشمنان یا رقبا برمنابع انرژی منطقه با آغاز جنگ سرد در دستور کار دستگاه سیاست خارجی آمریکا قرار گرفت. حساسیت شدید ایالات متحده نسبت به استمرار نیروهای شوروی در شمال ایران در ماههای پس از جنگ جهانی دوم در راستای تعیین همین استراتژی بود. در این سالها آمریکا همچنین طرح سری در خصوص انتقال مواد منفجر به حوزه های نفتی منطقه خلیج فارس بویژه عربستان به اجرا گذاشت تا در صورت تهاجم نیروهای شوروی پس از دستیابی آنها به نفت منطقه، امکان بهره برداری از این منابع را از بین ببرد. منطقی که پشت سراین استراتژی بود این است که در صورتیکه یک نیروی متخاصم بر منابع نفت خلیج فارس مسلط شود بدین واسطه بر طبق دیدگاه رئالیستها بر قدرت خود به شدت خواهد افزود و در این صورت دفع خطرناشی از آن هزینه های به مراتب سنگین تر بر دوش آمریکا خواهد گذاشت. سیاست های آمریکا در زمینه مهار ایران پس از انقلاب ، و یا مقابله جدی با تجاوز عراق به کویت در همین راستا به اجرا درآمد. حتی به نظر می رسد اشغال عراق در سال 2003 را نوعی پیش دستی در تقویت حضور خود در منطقه پیش از حضور دیگر رقبا همچون چین در خلیج فارس ارزیابی می کنند. ب: حفظ جریان با ثبات نفت منطقه خاورمیانه در عین حال که حدود دو سوم ذخایر نفت جهان را در خود جای داده منطقه بی ثبات به شمار می رود و گسترش دامنه بی ثباتی ممکن است به سرعت جریان نفت منطقه به سوی بازارهای مصرف را مختل سازد.شوکهای نفتی مربوط به سالهای 1972 و 1979 مخاطرات و هزینه های مربوط به مختل شدن جریان نفت را برای دنیای غرب و بویژه آمریکا نشان داده است. در این شرایط یکی از استراتژی ها عمده نفتی واشنگتن در خاورمیانه حفظ جریان مستمر نفت از این منطقه بوده است. این استراتژی با کاهش وابستگی آمریکا و اروپا به نفت منطقه تغییر نیافته است چرا که اساساً بازار نفت جهان در دروه کنونی بازاری به هم پیوسته و یکپارچه به حساب می آید و نخریدن نفت از این منطقه به معنای کاهش آسیب پذیری در برابر کاهش عرضه به بازار جهانی نفت نیست زیرا هر گونه بحران در این منطقه به شدت بر بهای نفت در دیگر نقاط جهان نیز تاثیر خواهد گذاشت. مساله دیگر که باید به آن توجه کرد این است که اقتصاد صنعتی ایالات متحده به عرضه نفت ارزان عادت کرده است از سوی دیگر آن چیزی که امروز از آن به عنوان اقتصاد جهانی یاد می شود، بیشتر شامل همگرایی و پیوند اقتصاد های سه منطقه آمریکای شمالی، اروپا، و شرق آسیا به یکدیگر است به طوریکه که 80 درصد مبادلات این بلوکهای اقتصادی با یکدیگر صورت می پذیرد. در این میان، اقتصادهای در حال شکوفایی شرق آسیا ، بیشترین رشد تقاضا برای مصرف نفت را در مقایسه با دو بلوک دیگر به خود اختصاص داده و سهم بیشتری از صادرات نفتی خلیج فارس را جذب می کنند. در چنین شرایطی استراتژی آمریکا در زمینه تضمین جریان با ثبات نفت خاورمیانه بویژه خلیج فارس، هم زمینه کنترل غیر مستقیم این کشورها را بر اقتصادهای آسیایی فراهم می کند و هم ضامن سلامت اقتصاد ایالات متحده آمریکا است زیرا در عصر جهانی شدن اقتصاد، هر گونه بحران در بلوک شرق آسیا به سرعت اقتصاد آمریکا را تحت تاثیر قرار می دهد. همچنین مساله «اتکای غیر مستقیم اقتصاد غرب به نفت» نیز حائز اهمیت است.اقتصادهای آمریکاو اروپا به طور فزاینده ، به واردات کالاهای از آسیا و دیگر مناطق جهان وابسته می شوند که برای تولید آنها، مصرف نفت و فرآورده های آن حائز اهمیت است. بنابراین هم آمریکا و هم اروپا به واردات گسترده از کشورهایی اتکا دارند که خود آنها به واردات نفت از خاورمیانه متکی هستند.تحلیل گران معتقدند حجم اتکای غیر مستقیم آمریکا به نفت خاورمیانه به میزان یک میلیون بشکه در روز است. تقریباً همین میزان برای اروپا در نظر گرفته می شود. بنابرآن علاوه بر واردات نفتی مستقیم آمریکا از خاورمیانه باید مساله اتکای غیر مستقیم ایالات متحده به نفت این منطقه را نیز مدنظر قرار داد. با در نظر گرفتن اتکای غیر مستقیم آمریکا به نفت خاورمیانه میزان وابستگی نفتی این کشور به خاورمیانه 30 تا 40 درصد افزایش می یابد.به دلایلی که ذکر شد ایالات متحده استراتژی حفظ جریان مستمر و باثبات نفت از منطقه خاورمیانه را جهت ایجاد هژمونی خود را دنبال می کند. ج:کنترل بهای نفت در بازار جایگاه ایالات متحده به عنوان بزرگترین مصرف کننده نفت و یکی از بزرگترین تولید کننده گان این ماده در جهان ، موفقیت ویژه ای به این کشور در خصوص تاثیر گذاری بر بهای نفت خام در بازار بخشیده است. علاوه بر این، حضور موثر شرکتهای بزرگ نفتی آمریکا در بازار، مبادلات نفت و توان بالای دیپلماتیک و نظامی ایالات متحده، نقش این کشور را در تاثیرگذاری بر بهای نفت دو چندان رده است. حضور تاثیرگذار آمریکا در قلب نفتی جهان یعنی خلیج فارس نیز موفقیت واشنگتن را درکنترل بهای نفت در بازار یکی از ابزارهای مهم کنترل اقتصاد جهان به شمار می رود و واشنگتن که برای خود نقش مدیریتی در اقتصاد جهان قائل است نمیتواند وسوسه استفاده از این ابزار مهم را کنار بگذارد. ایالات متحده مدتهاست که در چارچوب استراتژی کنترل بهای نفت در بازار، روابط ویژه ای را با کشورهای نفت خیز در خاورمیانه برقرار کرده است. روابط آمریکا با شاه ایران بیش از پیروزی انقلاب اسلامی و روابط ایالات متحده با کشورهایی همچون عربستان و کویت عمدتاً در همین چارچوب قابل ارزیابی است. همکاری آمریکا با کشورهای مصرف کننده ، در چارچوب سازمان همکاری اقتصادی و توسعه و همچنین آژانس بین المللی انرژی نیز در جهت تلاش برای تاثیرگذاری بر بهای نفت در بازار از ناحیه مصرف کنندگان صورت می پذیرد. د: تنوع بخشیدن به منابع عرضه نفت شوکهای نفتی دهه 70 حاوی این درس مهم برای ایالات متحده آمریکا بوده برای تأمین انرژی، بیش از حد به یک منطقه تکیه نکند. در نتیجه همین سیاست بود که بویژه در دهه 80 میلادی ، به سرعت بر تولید نفت مناطق غیر از خاورمیانه افزوده شد و تولید نفت در غرب آمریکا، اروپا و آمریکای لاتین، افزایش یافت و یا اساساً آغاز شد. همین سیاست با فروپاشی شوروی نیز استمرار پیدا کرد و واشنگتن در این راستا کمک به افزایش تولید نفت در روسیه و منطقه آسیای مرکزی و دریای خزر را دنبال کرد.بدین ترتیب اگرچه وابستگی آمریکا به نفت خلیج فارس همچنان ادامه یافت اما بر اساس استراتژی تنوع بخشی به منابع عرضه نفت ، واشنگتن تصمیم گرفت تا حد امکان وابستگی خود را به نفت این منطقه کاهش دهد. به نظر می رسد آمریکا در راستای این سیاست ، بیشترین توجه خود را در سالهای اخیر به منطقه دریای خزر و آسیای مرکزی معطوف کرده و سیاست تشویق تولید نفت در جمهوری آذربایجان ، قزاقستان و ترکمنستان راپیش برده است. بر اساس گزارش وزارت انرژی آمریکا این منطقه بین 17 تا 33 میلیارد بشکه نفت را درخود جای داده است و حجم ذخایر احتمالی نفت این منطقه تایید شود می توان گفت آسیای مرکزی و دریای خزر را از نظر ذخایر انرژی در مقام دوم پس از خلیج فارس قرار دارند.با این حال مساله ای که در زمینه بهره برداری از نفت این منطقه وجود دارد، این است که دریای خزر به آبهای آزاد راه نداردو برای انتقال نفت باید شبکه ای از خطوط لوله های طولانی ایجاد شود. بنابراین ایالات متحده تلاش کرده است با توسل به ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی و در نظر گرفتن ملاحظات سیاسی مربوط به روسیه وایران، بر تعیین مسیر خط لوله های اتصال انرژی در منطقه تاثیر بگذارد. پس از حملات یازده سپتامبر آمریکا با اعزام ده ها هزار سرباز، در این منطقه حضور نظامی پیدا کرد. ایالات متحده آمریکا قصد دارد حضور دائمی خود را در قرقیزستان و ازبکستان حفظ کند. آمریکا در نیجریه، کشورهای همجوار خلیج گینه و آنگولا نیز سیاست تشویق تولید و صادرات نفت را د رپیش گرفته است. در آمریکای لاتین نیز، ایالات متحده سیاست افزایش اتکا به واردات نفت از مکزیک و ونزوئلا را پیش برده است.در عین حال سیاست آمریکا در زمینه تنوع بخشی به عرضه نفت با مشکلات و موانع عمده ای روبرو است. مناطق آسیای مرکزی و خزر با مشکل بی ثباتی و نامنی مواجهند و از این نظر تفاوت چندانی با خاورمیانه ندارند. بی ثباتی و ناآرامی در مناطق نفت خیز آفریقانیز شایع است. در آسیای لاتین نیز ونزوئلا با مشکل بی ثباتی و بحران سیاسی داخلی روبروست. ه: تقویت تولید ذخیره سازی نفت در داخل با توجه به اینکه چشم انداز تنوع بخشی به منابع انرژی آمریکا چندان رضایت بخش نیست.این کشور سیاست تقویت تولید داخلی نفت و ذخیره سازی آن را از مدتها قبل مورد توجه قرار داده است. اساساً افزایش وابستگی ایالات متحده به نفت وارداتی هموراه برای سیاستمداران این کشور مساله نگران کننده تلقی شده است. دولت آمریکا در سال 1959 در راستای همین سیاست، به سهمیه بندی واردات نفت به این کشور اقدام کرد تا شرکتهای داخلی تولید کننده نفت امکان بیشتری برای فعالیت پیدا کنند. بر اساس همین سیاست میزان واردات نفت به آمریکا نباید از 9 درصد کل مصرف تجاوز می کرد سهمیه بندی واردات تا 14 سال دوام آورد و به واسطه آن در سال 1968 تولید نفت آمریکا 29 درصد بیشتر از سال 1959 شد. دولتهای بعدی آمریکا نیز سیاست تقویت در داخل و بهینه سازی مصرف نفت را مورد توجه قرار دارند. درهمین راستا فعالیت های جدید نفتی در شمال آلاسکا صورت گرفت و در سال 1977 نخستین محموله نفت این منطقه وارد بازار شد.دولت بوش پسر نیز سیاست اکتشاف نفت در شمال شرق آلاسکا را با وجود مخالفتهای شدید هواداران محیط زیست به اجرا در آورد. با این حال نتایج اکتشاف در ان منطقه ناامید کننده بود از این بود که در دولت جورج دبلیو بوش سیاست وابستگی به نفت خارجی را تعقیب نمود و در راستای این سیاست و با بهره برداری از متغیر یازده سپتامبر به افغاستان و عراق حمله و آن دو را اشغال نمود. *کارشناس روابط بین الملل
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 444]