واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: مطهرنيا در گفتوگو با ايسنا: آمريكا براي كيش و مات ايران تقلا ميكند ايران و 1+5 اميدوارند در يك روند مواضع يكديگر را تغيير دهند
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: انرژي هستهيي
يك استاد دانشگاه با اشاره به بسته پيشنهادي 1+5 به ايران معتقد است: غرب (اروپا و امريكا)، در قالبي ديگر پيشنهادات گذشته از جمله آنچه در معاهدهي پاريس ذكر شده را در بسته پيشنهاديش عنوان كرده است، در آن زمان هم براي داشتن تعدادي سانتريفيوژ مشخص به شرط تعليق،گفتوگو شد. امروز با گذشت بيش از سه سال بايد بگويم كه طرح مجدد اين مطلب و پذيرش احتمالي تعليق از سوي ايران نشان دهنده بازگشت به همان معاهده است؛ البته با قدرت چانهزني بيشتر ايران و در اختيار داشتن 3000 ماشين سانتريفيوژ.
مهدي مطهرنيا، استاد دانشگاه در خصوص موافقت ايران و كشورهاي 1+5 براي شروع مذاكرات هستهيي به بن بست رسيده طرفين در يك سال گذشته گفت: به نظر ميرسد غرب و ايران سعي دارند پرونده هستهيي را در وضعيت موجود حفظ كنند. آنها اميدوارند در يك روند باعث تغيير مواضع طرف مقابل شوند.
وي گفت: اگر به پرونده هستهيي به صورت يك روند نگاه كنيم و از آن جايي كه اين پرونده هويت سياسي امنيتي دارد متوجه اعمال فشار آمريكا بر آن خواهيم شد. غرب در پي اعمال فشار بر ايران سعي دارد تا در چارچوب ارائه پيشنهادات متفاوت اين فشار را از سوي جامعه بينالملل با مديريت خود عملي كند. تجربه نشان داده است كه غرب به رهبري آمريكا تلاش كرده تا در آغاز يك دوره جديد از فشارها زمينهي رويكردهاي مثبت نسبت به پرونده هستهيي را آماده سازد.
اين استاد دانشگاه با اشاره به اينكه آمريكاييها در قالب "قدرت هوشمند" اعمال فشار ميكنند، گفت: در اين چارچوب بوش در آخرين سفر خود به اروپا كشورهاي اروپايي را نسبت به اعمال فشارهاي اقتصادي عليه ايران وا داشت و انگليس رسما عليه ايران وارد عمل ميشود و از سوي ديگر شاهد اظهارات عجيب برلوسكوني و نيز بسته پيشنهادي سولانا كه در برگيرنده ابعاد مثبت و كارساز است، ميشويم.
وي در خصوص آنچه سولانا در مذاكرات با مقامات كشورمان مطرح كرده است كه بنا به گزارش رسانههاي غربي سولانا پيشنهاد داده تا ايران پيشرفت در نصب و راهاندازي سانتريفيوژها را متوقف كند و بعد از آن مذاكرات، گفتوگوهاي به بنبست رسيده را يك بار ديگر از سر بگيرند، اظهار داشت: هرچند كه شرايط نسبت به سه سال گذشته كاملا متفاوت شده است، اما نكتهاي كه وجود دارد اين است كه غرب (اروپا و امريكا)، در قالبي ديگر پيشنهادات گذشته از جمله آنچه در معاهدهي پاريس ذكر شده را در بسته پيشنهاديشان عنوان كردهاند، در آن زمان هم براي داشتن تعدادي سانتريفيوژ مشخص به شرط تعليق گفتوگو ميشد. امروز با گذشت بيش از سه سال بايد بگويم كه طرح مجدد اين مطلب و پذيرش احتمالي تعليق از سوي ايران نشان دهنده بازگشت به همان معاهده است؛ البته با قدرت چانهزني بيشتر ايران و در اختيار داشتن 3000 ماشين سانتريفيوژ.
مطهرنيا با طرح اين پرسش كه نتيجه برنامهريزيهاي چند سال گذشته به دست آوردن 3000 سانتريفيوژ بوده است، از اين رو اگر تعليق به هر شكلي پذيرفته شود، نوعي عقبنشيني محسوب ميشود؟ ابراز عقيده كرد: ايران بايد با چارچوبهاي مندرج در مسائل بينالمللي و متكي بر منافع ملي خود براي بدست آوردن انرژي صلحآميز هستهيي تلاش كند، اما نبايد هدف غايي ايران كه افزايش قدرت ملي است به بدست آوردن انرژي صلحآميز هستهييكه نماي قدرت ملي است، تغيير پيدا كند. رسيدن به انرژي صلحآميز هستهيي در چارچوب هزينه - فايده صورت ميگيرد.
اين استاد دانشگاه تاكيدكرد: پذيرش يا عدم پذيرش تعليق نشانه قدرت و قوت ايران نيست، قدرت دستگاه ديپلماسي ايران به نمايش گذاشتن تصميمگيريهاي درست در زمان درست است.
وي ادامه داد: زمان پذيرش تعليق ميتواند در بعدي از زمان صورت گيرد كه ايران به 3000 سانتريفيوژ رسيده است يا زمان ديگر، قبل و بعد از آن مورد توجه قرار گيرد.
وي با بيان اينكه غرب سياست يك گام به جلو و دو گام به عقب را همچنان به طور جدي دنبال ميكند ادامه داد: آن چه مسلم است پرونده هستهيي ايران و دست يابي به انرژي هستهيي اهميت استراتژيك ندارد، بلكه مديريت استراتژيك اين مساله در چارچوب تغيير رفتار ايران در قالب نظم نوين بينالمللي اهميت استراتژيك دارد.
پرونده هستهيي جزئي از يك پازل پيچيده است، ايران يا بايد شريك اروپا باشد يا آمريكا. از نظر تصميمگيران بينالمللي ايران نميتواند مستقل باشد و يا وابسته به كشورهاي شرقي؛ آنها گرايش ايران به سمت شرق را براي نظم بينالمللي خطرناك ميبينند، از طرفي شاهد هستيم كه متاسفانه شرق(چين و روسيه)، در قبال ايران ميخواهند از غرب كسب امتياز كسب كنند و به ايران نگاهي استراتژيكي ندارند، در حالي كه غرب ايران را نقطه تعادل خاورميانه در صورت تغيير رفتار ايران ميدانند.
وي اضافه كرد: از سويي اروپاي متحد به اين مساله توجه دارد كه با پيوستن تركيه به اروپا همسايه ايران خواهد شد، از اين رو ايران در جايگاه مهمي قرار دارد و به نوعي مسالهي ايران موضوعي رقابتي براي اروپا و آمريكا است.
وي در پاسخ به پرسش كه اگر ايران تغيير رفتار ندهد و در سياستهاي خود از موقعيت ويژهاي برخوردار شود، غرب چه عكسالعملي خواهد داشت؟ تصريح كرد: ايران به عنوان رقيب ايدئولوژيك آمريكا بعد از جنگ نرمافزارانه در جنگ پنهان ميان ابرقدرتها وارد شده است. در وضعيت فعلي با توجه به تجارب جنگهاي جهاني اول و دوم و جنگ سرد، جنگ سختافزارانه ديگر نتيجهاي ندارد، از اين رو است كه آمريكا به بزرگ نمايي عمليات تروريستي و برجستهنمايي تندروهاي اسلامي در منطقه ميپردازد.
اين استاد دانشگاه ادامه داد: ايران توانسته است در مقابل هژمون آمريكا در منطقه چالش ايجاد كند، اما در مقابل آمريكا سعي كرده با چالشهاي موجود در خاورميانه بيشتر نفوذ كند و زمينه را براي دكترين بعدي آمريكا "تعهد خيرخواهانه استفاده از قدرت هوشمند»، آماده سازد.
مطهرنيا گفت: اگر ايران به هر شكلي غنيسازي را تعليق كند، بدون آنكه افكار عمومي آماده پذيرش اين سياست باشند به شكاف مشروعيتي دست زده است؛ چرا كه در سه سال گذشته ادبيات سياسي ايران هرگونه عقب نشيني را مصادف با شكست عنوان كرده است. از سويي غرب سعي كرده است با ارايه امتيازاتي به ايران به افكار عمومي دنيا بگويد كه غرب حاضر شد با ايران همكاري كند، اما ايران نپذيرفته است و چون نپذيرفت بايد لايههاي اعمال فشار را افزايش داد.
از اين رو معتقدم آمريكا به دنبال سناريويي است كه ايران را در وضعيت "كيش و مات" قرار دهد.
اين استاد دانشگاه اظهار داشت: علاوه بر اين كه بايد پرونده هستهيي ايران را در پازل "جنگ پنهان" آمريكا ببينيم، بايد آن را نيز در پازل "سياست خارجي ايران" هم ببينيم؛ امروز بحران ارزشي، اقتصادي، فرهنگي، فشار تحريمها، بالا رفتن تورم چيزهاي نيستند كه بدون توجه به آنها بتوانيم پرونده هستهيي را مدنظر قرار دهيم. آنچه مسلم است پرونده هستهيي مهمترين پروندهاي است كه موجب ميشود ايرانيها در داخل و خارج به يك اجماع نظر وسيع دست پيدا كنند و همگي بر سر اينكه بايد انرژي صلحآميز هستهيي در اختيار داشته باشيم، توافق دارند. اگر بتوانيم انرژي هستهيي را به گونهاي حل كنيم كه زمينهپرور بحرانهاي ديگر نشود و راه را براي حل بحرانهاي ديگر باز كند، مثبت است.
مطهرنيا افزود: ايران به يك تحول اخلاقي و علمي احتياج دارد، ايران نيازمند انقلابي اخلاقي است. ما بايد به جاي حرف زدن و شعار دادن و بالا بردن كمي مقالات علميمان، خلاقيت را در محيط عملي بارور سازيم. در اين صورت است كه ميتوان فشارهاي اخلاقي، اقتصادي و سياسي را از متن به حاشيه برد، اين در حالي است كه شرايط به گونهي ديگر است.
وي تاكيدكرد: بايد به اين نتيجه برسيم كه امتيازات بسيار زيادي از وارد شدن به بحرانهاي منطقهاي و بينالمللي نميتوانيم به دست آوريم، آنچه بايد مورد توجه قرار گيرد، بنيادهاي قدرت است، نه بنيان آن. هويت ملي، مشاركت مردمي، شكلگيري فرآيند اعتماد متقابل ميان ملت و دولت كه به تعامل برسد نه تقابل، بايد مورد توجه قرار گيرد. گاهي ديده ميشود كه نماهاي قدرت به جاي بنيادهاي آن مورد توجه قرار ميگيرد.
انتهاي پيام
دوشنبه 3 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 327]