واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - پیروزی در لیبی سخت به دست می آید و حفظ آن سخت تر هم خواهد بود. ریچارد هاس چگونه از دیروز و امروز برای فردا درس بگیریم؟ آنها که تاریخ را فراموش می کنند و یا آن را از یاد می برند در معرض تکرار اشتباه های تاریخی قرار می گیرند. این مساله در لیبی امروز بسیار مصداق دارد . ما در این کشور وارد دخالت نظامی شدیم و این در حالی بود که تاریخ هم درس هایی داشت که ما را به این سمت ببرد و هم آموخته هایی که ما را از این حرکت بازدارد. آنها که برای دخالت نظامی در لیبی توجیه های اخلاقی در چنته دارند مانند باراک اوباما همان هایی هستند که ادعا می کنند آمریکا نباید اشتباهی را که در سال 1994 در خصوص روآندا مرتکب شد باز تکرار کند. آنها که در خصوص بحث تحریم هوایی لیبی اما و اگرهایی داشتند شمال عراق و ماجراهای آن را به یاد دارند. اما هیچ کدام از این وجه تشبیه ها مصداق عینی ندارد. برخلاف روآندا در لیبی جامعه در اختیار یک قبیله و یا قومیت خاص و واحد نیست و تهدید های معمر قذافی برای به راه انداختن حمام خون هم غالبا در حد همان تهدید و شعار برای ترساندن کسانی است که دست به سلاح می برند. این تهدید ها هم عمدتا یک مخاطب خاص دارند و آنها هم افرادی هستند که علیه قذافی دست به سلاح شدند و نه عامه مردم در لیبی. قرار نبود زن و کودکی در بنغازی هدف حملات و تهدید های سرهنگ قرار بگیرد. شاید بتوان تجربه های اخیر در عراق و افغانستان را درست تر و شبیه تر به امروز لیبی دانست.در این کشورها بود که انگیزه بالا برای بازسازی و احیای کشور زمانی که با حقیقت روبه رو شد، رنگ باخت. در این کشورها بود که هزینه مالی و جانی فراوانی پرداخت شد تا موفقیت های نظامی اولیه تبدیل به ثبات های امنیتی درازمدت شود. درست مانند امروز که ما آموخته ام با طرح ممنوع پرواز نمی توانیم آنچه را که در زمین کشوری دیگر رخ می دهد کنترل و یا مهار کنیم. در لیبی هم آنچه که به عنوان طرح ممنوع پرواز اعلام شد بیشتر شبیه یک ژست و یا یک طمع ورزی برای نمایشی بین المللی بود. با تمام این داشته ها و تجربه ها ما هنوز در نقطه صفر ایستاده ایم. اکنون دیگر پرسش اصلی این نیست که آیا ما حق داشتیم با حمله به لیبی از خطوطی بگذریم که اکنون ورای آن هستیم یا خیر؟ بلکه سوال این است حالا که این سوی خط هستیم چه باید بکنیم؟ آتش بس ناگهانی و پایان دادن به کشتار شهروندان مطالبه ای است که در قطعنامه 1973 شورای امنیت به آن اشاره شد اما ظاهرا محتمل ترین سناریو برای لیبی نیست. اما اگر معمر قذافی با این امر موافقت کند چه؟ ایالات متحده برخلاف قطعنامه شورای امنیت که در آن اشاره ای به سرنوشت سرهنگ نشده است خواهان کناره گیری او از قدرت است. آیا اوباما می تواند با ادامه حکمرانی آقای قذافی موافقت کند؟ اگر قذافی آش بس را بپذیرد و مبارزان یا معترضان با آن کنار نیایند چه؟ اگر به هر دلیلی این جنگ داخلی متوقف نشود ما سه سناریو پیش روی خواهیم داشت: نخستین آنها ادامه مبارزه و جنگ است در حالی که هیچ کدام از طرفین هم حرف آنچنانی برای گفتن و یا عزمی برای تصمیم گیری نداشته باشند. در این شرایط سلامت چاه های نفت در خطر خواهد بود و البته تلفات انسانی بیشتر هم اصلی ترین تبعات آن است. خنده دار است که ما به بهانه کمک های بشردوستانه به لیبی برویم و همزمان شاهد افزایش تلفات انسانی هم باشیم. یک احتمال دیگر هم وجود دارد و آن این است که دیپلماسی بتواند به کمک پایان این جنگ بیاید اما تحقق این امر هم می تواند دارویی کوتاه مدت باشد. در مقابل به نظر می رسد که جامعه جهانی تنها و تنها یک راهکار دارد و آن حمایت بیشتر و بیشتر از مخالفان قذافی است. این حرکت می تواند با دخالت بیشتر نیروهای بین الملی جنبه ای مستقیم به خود بگیرد و یا می تواند با مسلح کردن مخالفان شکل غیرمستقیم داشته باشد. سناریو دوم هم سقوط دولت معمر قذافی است. این مساله می تواند با حمایت از معترضان به دست آید و یا با سرنگون کردن مستقیم رژیم. تاریخ به ما می آموزد که پس از مرحله فروپاشی حکومت دیکتاتوری اپوزیسیون شکل گرفته از هدف مشترک معترضان دوشادوش هم نیز در چشم بر هم زدنی فروپاشیده می شود. اگر رژیم سقوط کند نیروهای حافظ صلح و یا چیزی شبیه به آن باید به لیبی اعزام شوند. البته این مساله با قطعنامه شورای امنیت که در آن بر لزوم ممنوعیت پرواز بر فراز لیبی تاکید شده بود در مغایرت کامل است. علاوه بر این مشخص نیست که کدام کشور و یا نهاد نظامی باید سربازان خود را راهی طرابلس کند و البته هزینه این عملیات نظامی بر عهده چه کسی خواهد بود؟ سوال دیگر این است که آیا اپوزیسیون می تواند خود را در قالب حزبی ملی که منافع مردم را لحاظ کند جای دهد یا خیر؟ ما چیز زیادی در خصوص مردمانی نمی دانیم که در این جنگ کنار آنها ایستاده ایم. بنابراین این احتمال وجود دارد که معترضان هم روزی دست ما را در حنا بگذارند. سومین سناریو این است که دولت در لیبی راهی برای مذاکره پیدا کند. در این فضا نخستین کاری که جامعه جهانی باید به آن تن دهد مذاکره و مصالحه است. اما در دراز مدت غرب در مسیر انتخابی سخت قرار می گیرد: تلاش برای پایین کشیدن رژیم قذافی با توسل به راهکارهایی مانند تحریم و یا تنگ تر کردن حلقه مراوده با قذافی. این همان رویه ای است که قذافی را یک بار پیش از این وادار به واگذاری تسلیحات کشتار جمعی کرده بود. تحلیل گران بسیاری هستند که محور نوشتاری خود را لیبی قرار داده اند اما هیچ کس نمی داند مرحله بعدی چه خواهد بود همانگونه که هیچ کس هم نمی داند بعد از مرحله بعدی ما چه باید بکنیم. اما تاریخ به ما می آموزد که موفقیت در این قبیل مسیرها بسیار سخت به دست می آید و اگر هم حاصل شود هم هزینه بسیاری خواهد داشت و هم تبعاتی فراتر از آنچه که ما تصور آن را داشتیم. فایننشال تایمز 27 مارس /ترجمه: سارا معصومی 48
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 318]