واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: به بهانه انتشار كتاب بازخواني تفسيري و انتقادي آثار هرمان هسه؛رمانتيسم سرآغاز بدفهميها در بازخواني هسه - پريسا رضايي
براي هر خوانندهاي كه كتابي از هرمان هسه خوانده باشد، خواندن و داشتن نسخهاي از ضروري و واجب است و حتي پا را فراتر ميگذارم و ميگويم بهويژه براي كساني كه كتابي از هسه را خواندهاند و دوستش نداشتند.ادله نگارنده اين سطور براي اين حكم گزاف چيست؟ ميكوشم پاسخ دهم. نخست در يك داده آماري تامل كنيم.اگر شمارگان نزديك به صد عنوان كتابي را كه از آثار هسه در ايران ترجمه و منتشر شده است، با احتساب چاپهاي مجدد بسياري از آنها در نظر بگيريم، به رقم عجيب و غريب چند صد هزار نسخه برميخوريم و هر نسخه كتاب حتي اگر تنها يك خواننده هم داشته باشد، همان شمار خواننده نيز، براي يك نويسنده بيش و كم جدي، پديدهاي كمياب در بازار چاپ و نشر و كتاب و كتابخواني ايران خواهد بود.
اما شگفتتر اينكه تاكنون به ازاي اين چند صد هزار نسخه ترجمهشده، حتي يك اثر به زبان فارسي و حتي يك اثر ترجمه شده كه به نقد و بررسي عمومي و كلي آثار اين نويسنده بپردازد وجود نداشته است.11) اين نكته خود نكتهاي آسيبشناسانه در حوزه نقدنويسي اين كشور است كه چرا تاكنون بهرغم گذشت حداقل 62 سال از نخستين باري كه نامي از هسه در مطبوعات فارسي منعكس شد22) و نشر چند صد هزار نسخه كتاب از يك نويسنده كه گاه از يك اثر او 5 ترجمه گوناگون به فارسي صورت گرفته، هيچ منتقدي كمر همت به نقد و بررسي اين نويسنده و بلكه اين پديده نبسته بود. نكته شگفتانگيز و در واقع آسيبشناختي دوم آنكه از ميان نزديك به صد عنوان ترجمه از آثار هسه، كمتر از انگشتان يك دست اين عناوين از نسخه اصل آلماني بازگردانده شده و بيش از 95 درصد آثار از فيلتر زبانهاي ديگر به دست خواننده فارسيزبان رسيده است. آيا صرف همين دو نكته ضرورت خوانش نخستين كتاب فارسي نقد و تحليل آثار هسه را كه دست به قضا با مراجعه به متن اصل (آلماني) آثار نويسنده فراهم آمده، توجيه نميكند؟
اما دليل اصلي الزام خواندن حتي اين نيز نيست. نويسنده اين كتاب (رضا نجفي) بر اين گمان است كه بهرغم پرمخاطب بودن هرمان هسه در ايران، بيشتر دوستداران و حتي خردهگيرانش او را بد فهميدهاند. نويسنده باور دارد كه 33)
نويسنده سپس با آوردن شاهد مثالهايي براي اثبات عمق آثار هسه، كتاب خود را كوششي براي بازكاوي لايههاي پسين و ناپيداي آثار هسه ميشمارد.
شايد وفور و بلكه چيرگي انبوه ترجمههاي نادرست وسست، بهويژه از زبانهاي واسطه، بر انگشتشمار بازگردانهاي باارزش از آثار هسه يكي از دلايل اين مدعا باشد كه چه شيفتگان و چه بياعتنايان به آثار هسه، اصولا با هسه واقعي آنچنان كه بايد و شايد آشنا نشدهاند تا بتوانند درباره ارزش يا عدم ارزش آثار او داوري كنند.
به هر حال، از اين نكته نيز كه بگذريم، تورقي در نقد و تحليلهاي نويسنده و استنادهاي او به منابع و ريشههاي آثار هسه از رمانتيسم آلماني و داستايفسكي گرفته تا عرفان شرقي و گنوسيان غربي و از اسطورهشناسي يونگي گرفته تا آراي نيچه ما را قانع ميكند كه بهرغم نامدار بودن هسه در ايران، لايهها و معاني آثار او را ميبايد همچنان ناشناخته بدانيم.
و ديگر چه؟ نكته جالب ديگر در كتاب آن است كه منتقد نخواسته است در دام يك نوع نقد ادبي بماند. روزگاري است دراز كه اصولا در سراسر دنيا، منتقدان هسه به سبب دلبستگي آشكار هسه به آموزههاي يونگ، بيشتر خوش ميدارند آثار او را از دريچه مكتب اسطورهشناسي يونگي بنگرند، اما نويسنده اين كتاب، ضمن آنكه تحليلي يونگي را نيز درميافكند، بيدرنگ ميافزايد كه يكسره وفادار به اين مكتب نيست و به جاي خود متوسل به شيوههاي ديگر نيز خواهد شد و 44)
به اين ترتيب، او از نقد اسطورهشناختي گرفته تا نقد امپرسيونيستي و از نقد سنتي گرفته تا نقد فرماليستي را در هم ميآميزد تا به نقدي چندسويه دست يابد. از اين رو، شايد بتوان از اين كتاب همچون متني آموزشي براي تدريس شيوههاي نقد ادبي نيز سود برد. همچنين منتقد كوشيده است بهرغم دلبستگياش به هسه و كوششهاي چندين سالهاش در ترجمه و نقد و بررسي آثار اين نويسنده، به هنگام نقد، فاصلهاش را از نوشتههاي او حفظ كند و بيشتر از منظر يك ناقد تا يك دوستدار عمل كند. به راستي اين مسووليت حرفهاي هر منتقدي است كه بتواند به يك متن از زاويهاي بالاتر بنگرد.
رضا نجفي نيز در برخي موارد براي نمونه خردهگيري از تكرار مكرر دوبنگرايي در بيشتر آثار هسه، غلظت سانتي مانتاليسم در ، فقدان طنز در بيشتر آثار او، عدم جزئياتپردازيهاي صحنه )Setting( در و... اثبات ميكند كه اثر او آنچنان كه در عنوان فرعي كتابش آورده، كاري تفسيري و انتقادي است تا تبليغي و تهييجي! شايد به همين سبب است كه منتقد به درستي از پرداختن به آثار ضعيفتر هسه به شكل مجزا پرهيز كرده و ذرهبين خود را روي آثار مهمتر نويسنده قرار داده است.
ميدانيم كه اصولا آثار هسه به دو دوره پيش از نخستين جنگ جهاني و پس از آن تقسيم ميشود. هرمان هسه تا 1917 و انتشار رمان مهم ، نويسندهاي است بيش و كم رمانتيك و در سطحي متوسط. در واقع هسه ارزشمند، هسه سالهاي 1917 تا آغاز جنگ جهاني دوم است. شكوفايي آفرينشگري او در ساعت فراغت ميان دو جنگ جهاني است كه رخ ميدهد كه حاصلش را بايد چهار رمان ، ، و دانست.
منتقد، آگاهانه اين چهار رمان اصلي هسه را به تحليل و تفسيري مجزا گذارده و باقي آثار را يكجا و بهطور عمومي در بخش نخست كتابش (هرمان هسه و جهان او: نگاهي كلي به آرا و آثار هرمان هسه) بررسي كرده است. بيشك اين روش براي پرهيز از اطناب و زيادهگويي كارساز بوده است.
پيش از پايان ميبايد از منطق ساختار اثر نيز ذكري به ميان آورد. منتقد همانگونه كه ذكر شد، در بخش نخست مخرج مشترك آثار، درونمايههاي تكرارشونده (لايتموتيفها)، سرچشمهها و منابع تاثيرگذار بر هسه و حيات معنوي نويسنده را وارسيده است و در بخش دوم به نقد مجزاي آثار مهم هسه پرداخته است. بخش سوم كتاب هرچند شايد كمتر به چشم آيد و اهميت آن مغفول بماند، اما بخشي بسيار مهم است و نشان از وفاداري منتقد به اصول آكادميك دارد. كتابشناسيها و مقالهشناسيهايي كه مولف ارائه داده، كمحجمترين و بيشك پرزحمتترين و وقتگيرترين بخشهاي يك اثر تحقيقي به شمار ميآيند. تامل در اين منبعشناسي كه حتي به نوبت چاپهاي متفاوت يك اثر واحد و ويراستهاي جديد آن نيز اشاره دارد، يا ذكر همه مطالبي كه درباره هسه در ماهنامهها منتشر شده و نيز دقت آن در از قلم نينداختن هيچ موردي، در كشوري كه هنوز از نبود منابع و مراجع و كتابشناسيها و مراكزي كه بتوانند اطلاعرساني دقيق ارائه دهند، بيشك نشان از عشق و علاقه مولف به ارائه اثر پخته و سوده شمرده ميشود.
در پايان شايد بيان يك تذكر نيز سودمند باشد. منتقد در بخش دوم كتابش (نقدها) بيش و كم به ترتيب اولويت ادبي هر اثر عمل كرده است. به اين ترتيب خود به خود از آثار ثقيلتر به آثار خوش خوانتر و سادهتر رسيده است. از اين رو، ممكن است برخي خوانندگان غيرحرفهاي در مواجهه با نخستين نقد (نقد رمان اندكي مرعوب پيچيدگي بحث شوند. به اين دست از خوانندگان ميتوان پيشنهاد داد كه بخش نقدها را از آخر به آغاز (از آثار سادهتر به آثار پيچيدهتر) از ديده بگذرانند چرا كه گمان دارم اين مجموعه نقد جداي از خوانندگان حرفهاي و متخصص، براي خوانندگان غيرمتخصص نيز لذتهايي دربرداشته باشد.
* نوشته رضا نجفي، انتشارات كاروان، چاپ اول: 1387
پينوشتها:
1- البته پيش از اين دو سه اثر كوچك در نقد رمانهايي مانند ، و به فارسي ترجمه شده بود، اما جاي كتابي كه به مجموع كارهاي هسه بپردازد، هنوز خالي بود. از آن گذشته، به جز كتاب جان د.سايمونز در نقد ، دو سه اثر ديگر متون مختصري با هدف بازخواني آموزشي و براي خوانندگان مبتدي طراحي شده بودند.
2، ترجمه منوچهر مقدسي، سخن، ش 6 و 7، آذر و دي 1325. البته نخستين ترجمه از رمانهاي هسه مربوط ميشود به: دميان، ترجمه خسرو رضايي، تهران، زوار 1333، (چاپ دوم: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1346.)
3- رضا نجفي، شناختي از هرمان هسه: 1387، صص 14-13
4- همان، صص 53-52
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
يکشنبه 2 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]