واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - وریا شیخ زکریایی نگاه به گذشته: نومحافظه کارانپس از حوادث 11 سپتامبر راهبرد جدیدی در عرصه سیاست خارجی ایالات متحده ظهور یافت که به نوعی نوید دهنده عصر جدیدی در نظام بین الملل بوده است؛ در این دوره سردمداران آمریکا فرصت مناسبی را بدست آوردند تا به سیاست هژمونی ایالات متحده بر جهان جامه عمل بپوشانند. راهبرد آمریکا در منطقه خاورمیانه پس از حوادث 11 سپتامبر بر مبارزه با تروریسم از طریق حمله نظامی به افغانستان و عراق قرار گرفت؛ در واقع استراتژی آمریکا وارد عرصه جدیدی شد و طرز تلقی از تهدیدات دچار دگرگونی گردید. در همین راستا، نگرانی هایی که غرب آن را امنیتی می دانست باعث ارائه طرح خاورمیانه بزرگ شد. طرح خاورمیانه بزرگ، سیاست «اعلامی» ایالات متحده برای ایجاد اصلاحات در کشورهای منطقه، گام برداشتن در راستای دموکراسی و توسعه اقتصادی منطقه بود، اما در حقیقت در راستای هژمونی طلبی ایالات متحده طراحی شد. ایالات متحده به بهانه ایجاد اصلاحات و برقراری امنیت وارد منطقه خاورمیانه شد اما پر واضح است که این کشور اهداف مهمتری را در منطقه دنبال می کرد. مبانی فکری نومحافظهکاران بر این اساس بود که آمریکا به عنوان یک ابرقدرت باید در عرصه بین المللی حضور فعال داشته، و این مسئولیت اخلاقی را دارد که امنیت را در نظام بین الملل بر قرار سازد؛ که این سیاست مبتنی بر حمله پیشدستانه و مداخله نظامی مستقیم است. نومحافظهکاران بر این باور بودند که آمریکا از این قدرت برخوردار است که هر جا که منافعش به خطر افتد به تنهایی عمل کند و نیازی به همراهی دیگر کشورها نداشته باشد. در این دوره ایده یکجانبه گرایی عملاً به عنوان جایگزینی برای هژمونی طلبی (رهبری در چارچوب همکاری با دیگر دولت ها) در سیاست خارجی این کشور در نظر گرفته شد. بنابراین می توان چنین استنتاج کرد که طرح خاورمیانه بزرگ، مفهوم مبارزه با تروریسم و گسترش دموکراسی از جمله سیاست های اعلامی ایالات متحده بوده و سیاست اعمالی این کشور که همان یکجانبه گرایی و تسلط بر جهان بود، در ورای سیاست های اعلامی آن قرار می گرفت. نگاه به آینده: دموکرات هانکته مهم در ارتباط با سیاست خارجی ایالات متحده این است که با تغییر رئیس جمهور، سیاست ها و اهداف کلان این کشور تغییر اساسی نخواهد کرد و صرفاً تاکتیک های دستیابی به این اهداف دچار تغییراتی خواهد شد. به طور کلی می توان گفت اگر چه اصول سیاست خارجی آمریکا در قبال خاورمیانه همچنان ثابت خواهد ماند، اما تغییر رئیس جمهور با تغییر در تاکتیک ها همراه خواهد بود. بنابراین همچنان شاهد تداوم سیاست های کلان ایالات متحده درمنطقه خاورمیانه خواهیم بود و رئیس جمهور به عنوان «کارگزار» در چهارچوب «ساختار» حاکم بر سیاست های کلان این کشور عمل خواهد کرد؛ چرا که منطقه خاورمیانه با توجه به وجود ذخایر نفتی فراوان، کماکان مهمترین نقش را در حفظ برتری ایالات متحده به عنوان یک ابر قدرت جهانی بازی می کند. در راستای تشریح سیاست های ایالات متحده در چارچوب نظریه ساختار-کارگزار، به لحاظ کیفیت الگوهای تصمیم گیری باید گفت که تاثیر متقابل بین ساختارها و کارگزاران وجود دارد؛ ساختارها به شکل عمده تری اهداف کلان را هویت می بخشند و مشخص می سازند و کارگزاران راه های متناسب رسیدن به آن ها را ترسیم می سازند. جابجایی دولت ها در آمریکا به ضرورت این تاثیر و تعامل متقابل، هیچ گاه منجر به دگرگونی در اصول کلیدی نمی شود. سیاست خارجی ایالات متحده تحت تاثیر جابجایی حزبی قدرت در این کشور قرار نمی گیرد و اگر هم باشد تاثیر ضعیفی می پذیرد، استراتژی آمریکا در سیاست خارجی جدا از دیدگاه های شخصی رئیس جمهوری است و تقریبا برای یک دوره زمانی لااقل میان مدت تدوین می شود و دموکرات ها و جمهوری خواهان هر دو در تدوین آن نقش دارند، اما در سطح تاکتیک ها تفاوت هایی بین این دو حزب وجود دارد . بطور کلی می توان گفت اکنون پس از جابجایی قدرت از نومحافظه کاران به دموکرات ها، سیاست خارجی خاورمیانه ای ایالات متحده با تغییر در تاکتیک ها همراه خواهد بود و اگرچه یکجانبه گرایی می تواند در این میان رنگ ببازد اما در سطح سیاست های کلان، این کشور همچنان همان راهبرد هژمونی طلبی را دنبال خواهد کرد. منطقه خاورمیانه کماکان جایگاه محوری خود را در استراتژی کلان ایالات متحده حفظ خواهد کرد و حضور ایالات متحده در منطقه چه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم تداوم خواهد داشت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1582]