واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: اصطلاح يوگا تعريفي از يک گروه محدودي از تمرينات يا حالت معيني نيست، بلکه بيشتر اشاره به مجموعه يي از فنون، از ساده تا بسيار پيشرفته... مقاله سيري در مکتب يوگا صرفاً به جهت بالا بردن آگاهي خوانندگان است و چاپ آن به منزله تاييد و ترويج اين مکتب نيست. --- مکتب يوگا يکي از مکاتب معروف فلسفه هند و حتي مي توان گفت فلسفه شرق است که در جهان معاصر بسيار مطرح است و شايد بتوان گفت اسم هيچ يک از مکاتب فکري هندي به اندازه اين مکتب در ميان افواه مردم جهان جريان ندارد و البته شکي نيست که اين اشتهار و اعتبار بيشتر از آنکه مديون جنبه هاي فکري و نظري مکتب يوگا باشد وامدار جنبه هاي عملي و به نوعي ورزشي آن است. با توجه به اقبالي که در چند سال اخير به اين مکتب در جامعه ما پديد آمده است ضرورت آشنايي اجمالي با مکتب يوگا و ابعاد گوناگون آن احساس مي شود نگارنده بر اين اساس عنوان پژوهش را «سيري در مکتب يوگا» در نظر گرفته است تا با مطالعه و بررسي منابع گوناگون فارسي و بازتعريف آن به هدف پژوهش نزديک شده و قدمي هر چند اندک و ناکافي در وصول به اين مهم بردارد. بنيادگذار يا تدوين کننده مکتب يوگا که چند هزار سال قدمت دارد حکيم پاتان جالي است که کتاب يوگاسوتره را تاليف کرده است. اين مکتب با فلسفه سانک هيا نزديکي زيادي دارد و اکثر مباني معرفت شناسي و متافيزيک آن را غير از خداناباوري مي پذيرد. مواجهه با رنج و ناداني از مباحث عمده آن است. اين مکتب ابعاد گوناگون فلسفي، فکري، روانشناختي، اخلاقي، کاربردي و عملي دارد. توجه ويژه اين مکتب به انجام تمرين هاي ذهني و بدني يوگا معطوف است که آن را تنها وسيله نيل به يک معرفت ممتاز مي داند که پيش شرط لازم براي رسيدن به درجه رهايي و آزادي است. مفهوم رهايي و آزادي در يوگا عيناً همان است که در مکتب سانک هيا وجود دارد و به معناي توقف کامل کليه کنش هاي ذهن است ذهن داراي پنج سطح کنش است؛ 1- وضعيت پراکندگي و درهم پاشيدگي که ذهن در ميان اشيا سرگردان و در رفت و آمد است. 2- وضعيت بي هوشي و رخوت مانند ذهن هنگام خواب 3- وضعيت نسبتاً آرام و بي تحرک و فرونشسته ذهن 4- وضعيت تمرکز ذهن روي برخي موضوعات تفکر (حالت انديشه و مداقه) 5- وضعيت بازايستادن از حتي عمل يا کارً فکر کردن (حالت توقف کامل انديشيدن). يوگا در سه وضعيت اول ممکن نيست اما دو سطح آخر ذهن، براي يوگا مناسب و ضروري است. دو نوع يوگا وجود دارد؛ 1- يوگاي سام پراج ناتا که به معناي تفکر و تعمق کامل ذهن روي موضوع تفکر و متضمن درکي واضح و کامل از شيء مورد تفکر است. 2- يوگاي اîسام پراج ناتا که کليه فعاليت ها، تغيير و تبديل ها و عمليات ذهني متوقف شده و در نتيجه به غيبت کامل و تمام عيار همه دانش ها، از جمله در خصوص شيء مورد تفکر منتهي مي شود. يوگا هشت گام براي سالک دارد؛ 1- Yamaيا اجتناب و خودداري از صدمه و زيان زدن به زندگي ديگر موجودات زنده، پرهيز از دروغ و نادرستي، دزدي، هرزگي و حرص و آز 2- niamaيا پرورش اخلاق و عادات نيک مانند تزکيه نفس از صفات بد، توبه و انابه، خواندن وداها، تفکر درباره خدا 3 - asanaيا ايجاد وضعيتي استوار و آسوده در ظاهر بدن و پرورش اندامي نيرومند و مقاوم 4 - pranayamaيا کنترل تنفس و تنظيم عمل دم، بازدم و حبس نفس 5 - Pratyaharيا کنترل حواس. در اين مرحله توجه حواس از اشياي مربوط به آنها بازگرفته مي شود، چنان که چشم ديدني ها را نمي بيند، گوش صداها را نمي شنود و شامه بوها را ادراک نمي کند و... 6 - dharanaبا تمرکز دادن ذهن روي يک شيء. عطف توجه کامل مي تواند روي يکي از اندام هاي تن باشد مانند نوک بيني يا روي چيزي بيروني مانند قرص ماه. 7- dhyanaيا مراقبه که به معناي تفکر بي وقفه و مستمر در ژرفناي يک شيء است. 8- Samadhiيا تمرکز کامل و تام که وضعيت و مرتبتي است که در آن، شعور و آگاهي انديشه ورز و متفکر انسان، در شيء مورد تفکر محو و مستحيل و مستغرق مي شود، به نحوي که از خود بي خبر و بيخود مي شود. در اين مرحله تفاوت ميان دل و شيء ناپديد و ذهن در عين گم مي شود. با توجه به مشابهت هاي فراوان يوگا با سانک هيا و اختلاف شان در مساله خداوند، به يوگا، سانک هياي خداباور گفته مي شود. مکتب يوگا معتقد است والاترين و برترين موضوع تفکر براي نيل به مشاهده و تجلي نفس، خداست. خدا وجود کامل، لازم و سرمدي، قاهر و چيره بر هر چيز و از هر نقص و کاستي برکنار است. در فلسفه يوگا وجود خدا چنين اثبات مي شود؛ هر چه ذومراتب باشد بايد داراي حد اعلا هم باشد. از آنجا که علم و معرفت هم ذومرتبت و متدرج است پس بايد حد اعلايي داشته و چيزي به نام علم محض و معرفت تام وجود داشته باشد. آن کس که داراي اين علم و معرفت و دانايي مطلق است، خداست. تکوين و تکامل جهان از هم بسته شدن پوروشا و پراکرتي آغاز مي شود و با گسسته شدن اين دو از هم جهان از هم مي پاشد. ليکن نه اين هم بستگي و نه آن گسستگي ميان پراکرتي و پوروشا به طور طبيعي و خود به خود روي مي دهد. پس بايد وجودي متعالي باشد که بتواند اين دو رابطه (پيوستگي و گسستگي) ميان پراکرتي و پوروشا را طبق شايستگي و استحقاق اخلاقي روح هاي فردي ايجاد کند. تاريخچه يوگا يوگا يکي از مکاتب فلسفي عرفاني رايج در هند است که مبتني بر آداب خويشتنداري، ورزش بدني و ذهني است. هر يک از مکاتب بنا به روش خود تزکيه نفس و اصول اخلاقي را به پيروان خود تعليم مي دهند. يوگا تاريخچه يي چندين هزارساله دارد (بين دو تا پنج هزار سال قبل از ميلاد را آغاز يوگا مي دانند). با آنکه کلمه يوگا براي نخستين بار در نوشته هاي آريايي ها آمده است ولي تاريخ شناسان عقيده دارند يوگا پيش از آريايي ها در هند وجود داشته است. استادان يوگا بر اين عقيده اند که يوگا از مکتب شمنيسم باستان منشأ گرفته است. هدف اوليه شمنيسم که از مکاتب هند باستان است، شفا دادن مردم و در عين حال سوق دادن آنها به مذهب بود. اولين شواهد يوگا از اشکال حک شده بر سنگ در کوه هاي هندوستان به دست آمده است. سپس نوشته هايي در مورد يوگا در سنگ نوشته هاي «ساراواتي» که بزرگ ترين تمدن شناخته شده هند در سه هزار سال قبل از ميلاد مسيح است، يافت شد که به يک قدرت بزرگ اشاره داشت و راه رسيدن به اين قدرت بزرگ يوگا بود. هنوز به خوبي روشن نشده است که فنون و آداب يوگا اولين بار به وسيله چه کساني تدوين و به کار برده شده، ولي تاريخ پيدايش يوگا را کهن تر از زمان تدوين کتاب «يوگا سوترا» مي دانند تا آنجا که در اساطير و افسانه ها اين تعليمات را به خدايان هندي (مظاهر احديت) نسبت مي دهند، اما اتفاق راي محققان بر اين است که تقريباً چهار قرن قبل از ميلاد، حکيم، دانشمند و فيزيکدان و فيلسوف هندي پاتان جالي مباني آيين يوگا و مراحل هشت گانه يوگا را که اساس يوگاي امروز است در رساله خود به نام يوگا سوترا تدوين کرده است. واژه شناسي يوگا شايگان در کتاب ارزشمند خود مي گويد؛ «يوگا» يا به عبارت فارسي «جوگ» بيشتر شامل فنون و آداب مربوط به نجات و رستگاري است تا يک آيين فلسفي. از اين رو يوگا را نه مي توان يک مکتب نظري صرف به حساب آورد و نه کيش ديني و مذهبي قومي خاص، بلکه يوگا طريق آزاد و رويه يي صادقانه براي وصول به معرفت و راهي عملي براي تحقق بخشيدن به شناخت خويشتن و آگاهي به اسرار نفس آدمي است. (شايگان، 1362؛625) اصطلاح يوگا تعريفي از يک گروه محدودي از تمرينات يا حالت معيني نيست، بلکه بيشتر اشاره به مجموعه يي از فنون، از ساده تا بسيار پيشرفته و احوال باطني مختلف و در واقع يک سير و سلوک کامل دارد. روشن بينان و دانايان بسياري، به ويژه در هند، در پس سال ها تزکيه نفس و مراقبه هاي ژرف، حالاتي متفاوت از آگاهي را کشف و تجربه کردند. مجموعه اين حالات و فنون و تعاليمي که براي درک و وصول به اين احوال توسط آن مردان خردمند طراحي و دريافت شد «يوگا» خوانده مي شود توجه ويژه اين مکتب به انجام تمرين هاي يوگا معطوف است که آن را يگانه وسيله نيل به يک معرفت ممتاز مي داند که پيش شرط لازم و نهادين براي رسيدن به مرتبت رهايي و آزادي شبيه مکتب سانک هيا است. يوگا در اين مکتب به معناي توقف کامل کليه کنش هاي ذهن است. البته در تعاريف و توضيحات مشروحي که درباره يوگا در متون گوناگون آمده تفاوت هايي وجود دارد و اين در حالي است که متون کهن و مختلف يوگا، تعاريف متنوع يکديگر را تاييد کرده اند. ولي در واقع هيچ تعريف مشترکي پيرامون اين تجربه عميق ارائه نشده است. ظاهراً در اکثر موارد، زاويه ديد استاداني که يوگا را تعريف کرده اند با يکديگر متفاوت بوده است. يوگا از طرفي به معناي «کنترل کردن» آمده است که در اين صورت مي توان يوگا را علم کنترل امواج فکر و علم مهار قواي تن و ذهن به منظور تسلطي همه جانبه بر توان بالقوه خود دانست. در اين صورت بر «روش» اين دانش که همانا کنترل قواي تن و فکر است، تاکيد مي شود چراکه يوگا شناختي مستقيم و بي واسطه از ژرفاي هستي خويش و هماهنگي با قوانين طبيعت است و اين معرفت شهودي در پي سلوکي پيگير و عشقي صادقانه حاصل مي شود و در پي اين سلوک، فرد تسلطي همه جانبه بر قواي تن، احساسات و افکار خود پيدا مي کند و در نهايت مي تواند خود را از حيطه تغييرات احساسي و نگراني هاي فکري فراتر برده و در عمق قلب خود قرار يابد؛ جايي که تلاطمات فکري و محيط خارجي قادر نيست تاثيري بر آن داشته باشد. با توجه به چنين درکي، يوگا در کتاب شانديليوپانيشاد اين گونه تعريف شده است؛ «يوگا عبارت از کنترل امواج ذهني است.» از طرف ديگر مي توان يوگا را به معناي نظاره کردن و ديدن در نظر گرفت که در نتيجه يوگا علم نظاره خود و خودشناسي است. به اين ترتيب غايت اين دانش آشکار مي شود يعني واقع شدن در طبيعت اصيل خويش و شکافتن تمامي حجاب هاي نفساني. بر همين اساس در بهگود گيتا اوج يوگا، رويت ذات دروني از طريق ذهن پاک و خالص شده توصيف شده است. يوگا را به معني «وصل و يکي شدن» نيز ترجمه کرده اند که در آن صورت غرض از انجام تمرينات يوگا آشکار و هويدا مي شود. يوگا در اين معنا، عبارت است از عملکرد هماهنگ قواي فردي و اتحاد قواي ذهني با قواي حياتي تن و حواس که منجر به تلخيص انرژي، توسعه آگاهي و در نهايت اتحاد با آگاهي متعال خواهد شد. بنابر اين تصور، در رودرايا مالاتانترا گفته شده؛ «يک يوگي، فقط در اتحاد با آگاهي متعال، به تجربه يوگا نائل مي شود.» به اين ترتيب هر کدام از معاني واژه يوگا قسمتي از اين معرفت عميق باطني را آشکار مي سازد و اختلاف ذاتي در ميان آنها ديده نمي شود. نويسندگان کتاب «معرفي مکتب هاي فلسفي هند» معتقدند؛ فلسفه يوگا ارمغان گرانبهاي پاتان جالي حکيم بزرگ هندي است به همه کساني که در جست وجوي تحقق و تجلي معنويت اند. اين فلسفه کمکي است بزرگ به کساني که خواستار شکوفا کردن و نمايان ساختن وجود روح، به عنوان حقيقتي مستقل و منزه از همه محدوديت ها و قيدهاي جسماني، حسي و ذهني هستند. اين مکتب را به نام منظومه يي که پاتان جالي نوشت، يعني يوگا- سوترايوگا نام داده اند. (چاترجي داتا، 545؛1384) اين عمده مطالبي بود که در منابع مختلف در خصوص معني اصطلاحي يوگا ارائه شده بود اما در مورد واژه «يوگا» و معناي لغوي آن اختلافاتي ديده مي شود. عده يي آن را به معاني «اتحاد و وصال»، «رويت و نظاره» و «کنترل و به زير يوغ آوردن» به کار برده اند که بعضي از آنها را در بالا ذکر کرديم. javanemrooz.com پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 823]