واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - گفتوگو با آیدا بگیچ، کارگردان «برف» ساسان گلفر : خانم آیدا بگیچ در فیلم«برف» مسئله نسلکشی در سرزمینش را با درامی ظریف و آرام مطرح کرده است؛ درامی که با پرهیز از نمایش مستقیم خشونت قصد دارد تأثیر عمیق آن را در بازماندگان جنگ و بهویژه زنان که در جنگها بیش از همه قربانی میشوند، عیان سازد. این خانم فیلمساز که با اولین فیلم بلندش جایزه بزرگ هفته منتقدان 61 دوره جشنواره کن را به خود اختصاص داد، نمادهایی را در تاروپود اثرش تنیده که سعی دارد از آشکارساختن آنها پرهیز کند. درباره تصمیم خلاقانهای که برای درآمیختن این رخدادهای تاریخی دردناک با رئالیسم شاعرانه و جادویی گرفتید، صحبت کنید. وقتی در لحظات بسیار سخت زندگیتان هستید، باید عاملی برای برقراری تعادل و توازن وجود داشته باشد؛ چیزی که شما را زنده نگه دارد و روحتان را آرام کند. این روزها زندگی در کشور من چنین وصفی دارد. همه ما با یک دنیا مشکل دستوپنجه نرم میکنیم که به مسائل مادی زندگی ما مربوط میشوند، اما زندگی ما وجهی معنوی هم دارد که باید سعی کنیم آن را هم حفظ کنیم. اینجا در بوسنی جنبههای مادی، زندگی ما را محدود میکند و این یک مشکل واقعی است. من هنگام انجام تحقیقات در مورد این فیلم زمان زیادی را با زنان روستایی که شوهر و فرزند از دست داده بودند، گذراندم. بدبختانه در حدود 10هزار مرد فقط در یک روز کشته شدهاند. من این را کشف کردم که علیرغم چنین وضع وحشتناکی این زنان افرادی بسیار بانشاط و قدرتمند هستند. من قدرتشان را تحسین میکنم و از آنها روحیه میگیرم. این مسئله باعث شده که آگاهی از جنبههای ماورایی زندگی در میان مردم بوسنی اینروزها بسیار رایج باشد. چرا عنوان «برف» را بر فیلم گذاشتید؟ چه معنایی در نظرتان بود؟ برف هم با پاسخی که به پرسش اولتان دادم مربوط است. برف یکی از زیباترین چیزها در طبیعت است. خارقالعاده است. هم مادی است و هم ماورایی. زندگی در روستا بهزیبایی در این فیلم به نمایش گذاشته شده است. قبلاً چیزی از پرکردن قوطیهای مربای انجیر و بافتن فرش میدانستید؟ من از شهر آمدهام و قوموخویشی در روستا ندارم بنابراین مجبور شدم تحقیقات مفصلی برای ساختن این فیلم انجام بدهم. بازیگر اصلی فیلم هم چنین مشکلی داشت. او بوسنیایی است اما در بوسنی بزرگ نشده است. هردو مجبور بودیم تحقیق کنیم تا این صحنهها باورپذیر از کار دربیایند. خاطراتی از مربا درستکردن در کودکی دارم اما این کار را خیلی دوست ندارم. دوست دارم بخورم ولی دوست ندارم درست کنم! اما حالا میفهمم که نگهداری از این قوطیها چقدر سخت است. فرشبافی هم همینطور؛ خیلی جالب بود که کشف کردم فرش با وسایل کهنه و استفاده از پیراهنهای کهنه و تکه پارچههایی که در تاروپود فرش میتنند، بافته میشود. شخصیت آلما در فیلم مدام در حال راهرفتن و گرهزدن روسری دیده میشود؛ مشابه زنان سینمای ایران. آیا از سینمای ایران تأثیر گرفتهاید؟ به نظرم همینطور است؛ دقیقاً از زیبایی رنگها و چشماندازهای فیلمهای ایرانی. شاید این در ناخودآگاهم تأثیر گذاشته است. وجود رنگ آبی در فیلم بسیار مشخص و برجسته است. در این مورد نظری دارید؟ آبی رنگ شخصیت اصلی فیلم من - آلما - است. ما برای شخصیتپردازی کمک کردیم آنها رنگ خودشان را پیدا کنند. یکی از عناصر رئالیسم جادویی در فیلم، رشد موهای پسر جوان است که اگر بترسد، موی سرش در طول شب بسیار بلند میشود. معنی این چیست؟ من دوستی داشتم که در اوایل جنگ آنجا زندگی میکرد. وقتی خیلی جوانتر بودیم، آن پسر موی بلندی داشت و مثل دخترها به نظر میرسید و همین زندگیاش را نجات داد؛ ولی این باعث شد قتل پدرش را ببیند. از این نکته الهام گرفتم تا یک شاهد جنایت را تصور کنم که موهایش بلند میشود تا هروقت میترسد، چهره مبدل یک دختر را پیدا کند. به همین علت است که در صحنه آخر پسر جوان بالاخره موی کوتاه دارد، چون دیگر مجبور نیست مخفی شود. چون فیلم براساس شخصیتها و رویدادهای واقعی است میپرسم؛ آیا این افراد بالاخره مجبور شدند خانه و زمینشان را بفروشند؟ متأسفانه بیشتر این روستاییان نمیتوانند به زادبومشان در شرق بوسنی بازگردند. سیاست همچنان این است که آنها را بیرون بیندازند و یک منطقه «پاک» را نگه دارند. ایده بازگشت این مردم به خانههایشان با موفقیت توأم نبود، مخصوصاً در شرق بوسنی. در سایر بخشهای بوسنی، بعضی از قومیتها درحال بازگشت به موطنشان هستند، اما در بخش شرقی این مشکل بزرگ همچنان پابرجاست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 344]