واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - گزارش نشست فیلم «شبانه روز» مسعود کرمی: ظاهراً جشنواره امسال دوره فیلمهای «متفاوت» و نشستهای «متفاوت»تر است. نشستهایی که درشان نقد و نظر کمترین خریدار را دارد و بازار تعریف و تمجید داغ داغ است. جلسه «شبانهروز» هم، رنگ و بوی نقد نداشت و به جز یکی - دو سئوال، احتیاط و تعارف چاشنی باقی سئوالها بود. محسن آزرم (مجری) هم فقط سئوالها را خواند و بههیچوجه وارد بحث نشد. با وجود اینکه ده نفر از عوامل فیلم در جلسه حضور داشتند اما تقریباً در تمام طول جلسه ساکت بودند و بنکدار و علیمحمدی یکیدرمیان جواب سئوالها را میدادند. علی محمدی در طول جلسه بیش از هرچیز دو عامل را باعث ساختهشدن «شبانهروز» دانست: خدا و رفاقت. او در جواب سئوالی که جمعکردن تعدادی بازیگر درجهیک را سخت خوانده بود، گفت: «این کار برای من و امید سخت نیست؛ اول از خدا کمک میگیریم، بعد از دوستانمان. ما جلو و پشت دوربین، یکسری دوست درجهیک داریم که اگر قد میکشیم، آنها به ما اجازه میدهند پا روی شانههایشان بگذاریم. اگر درسینمای ایران مناسبات حرفهای حاکم است، من اعتراف میکنم این فیلم بر اساس مناسبات حرفهای ساخته نشد و پشتش دوستی و نگرانی عمیق دوستان من و امید برای بهسرانجامرسیدن کار بود.» یکی از تمهیدات فرمی رنگبندی متفاوت چهار خط داستانی فیلم بود. بنکدار تفکیک رنگها را بنابر دلایل ساختاری و دراماتیک خواند و گفت: «تفکیک رنگ علت ساختاری و دراماتیک دارد. قصه تاجالسلطنه را به علت اینکه در دوره قاجار میگذشت، سیاهوسفید گرفتیم. قصه سیاوش کسرایی را به خاطر تفاوت با باقی داستانها و البته جداکردنش از داستان تاریخی، با مونوکروم قهوهای کار کردیم، ضمن اینکه در داستان کسرایی، نقاشبودن او روی قاببندیها و ثابتبودن اکثر پلانها مؤثر بود. قصه فوژان رنگبندی آبی دارد و با دوربین روی دست گرفته شده. رنگ قصه مرجان استاندارد و نرمال با تهمایه طلایی است. ما با تهمایه طلایی میخواستیم حس عاشقانه جاری در صحنهها را نشان دهیم. علاوه بر این دلایل، ما بهطور همزمان چهار قصه را در نود دقیقه روایت میکنیم. برای اینکه بیننده قصهها را بهراحتی دنبال کند، اولین تمهیدی که به ذهنمان رسید تفکیک رنگها بود. البته این تفکیک رنگها با توجه به امکانات لابراتواری ما بسیار کار دشواری بود.» امیر پوریا که از تحمل لوکسگراییهای غیرضروری و جعلی فیلمهای سینمای بدنه خسته شده بود در سئوالی که مطرح کرد از مقدار قابل توجه زیبایی ناب در گریم، آکسسوار، پسزمینه و قاببندیها تعریف کرد و پرسید: «از چه منظری مطمئن بودید که اینهمه قصههای تلخ با این ظواهر زیبا در تضاد قرار نمیگیرد؟» علیمحمدی از اینکه پوریا او را متهم به فرمالیستبودن نکرده ابراز خوشحالی کرد و گفت: «البته فرمالیستبودن ایرادی ندارد اما نمیدانم چرا مثل یک برچسب ناسزاگونه از آن استفاده میشود. من و امید اعتقاد داریم سینما پسزمینهاش را از نقاشی دارد. مگر میشود وقتی شما فیلم میسازید برایتان قاب و رنگ و نور مهم نباشد؟ بستر سینما باید در زمینه نقاشی شکل بگیرد. ما حتی اگر بخواهیم فضای تلخ و پر از فقر را نمایش دهیم، میتوانیم نقاشانه نشان دهیم، بدون اینکه به دام کارتپستالسازی و لوکسگرایی بیفتیم. مثلاً شما ارمانو اولمی را ببینید که درباره فقر هم که فیلم میسازد، هیچ زشتی و پلشتی در قابهایش دیده نمیشود. ما روی پلان به پلان فیلم کار کردیم و از بزرگمهر حسینپور خواستیم دکوپاژهای ما را تبدیل به استوریبورد کند. یکی نمونههای ارتباط سینما با نقاشی در «شبانهروز» داستان مرجان بود که ما اساس کار را روی نقاشیهای ورمیر، نقاش هلندی قرار دادیم و تلاش کردیم در آن فضا و رنگ بندی حرکت کنیم.» یکی از سؤلات عجیب نشست پرسش از نقش حامد بهداد در انتخاب پیوندهای موسیقایی فیلم بود که البته بهداد جواب کامل و روشنی به این سئوال داد: «پیوندهای موسیقای چیاند؟ توضیح بدهید، بعد جوابش را میدهم.» سئوال خنکی هم آخر جلسه نصیب بهداد شد: «بازی شما با گریم سنگین و متکی به فیزیک بدن غافلگیرکننده بود. ترسی از این تجره نداشتید؟» و بهداد اینبار واقعاً جواب کافی و وافی داد: «نه ترسی نبود، تجربه کردم.» اینکه مردهای فیلم همگی بد و خیانتکار بودند، موضوعی بود که دو کارگردان آن را رد کردند. بنکدار گفت:«این سئوال اشتباه است چرا که سیاوش کسرایی نه خیانت میکند و نه بد است.» و علیمحمدی اضافه کرد: «مردهای فیلم بد نبودند بلکه مردها و زنهای فیلم انتخابهایشان اشتباه بود. فرخ فروزش بد نیست، بلکه بهاشتباه کنار شیوا حورا قرار گرفته. اگر کنار مرجان قرار گرفته بود یک زندگی عاشقانه شکل میگرفت. مطمئنم اگر همه شخصیتهای بد و خائن فیلم زن بودند، هیچوقت این سئوال پرسیده نمیشد.» یکی از مسائلی که منتقدان درباره فیلم قبلی این دوکارگردان،«شبانه» مطرح کردند فرم کلیپگونه فیلم بود؛ مسألهای که در مورد «شبانه روز» هم از دو کارگردان پرسیده شد. بنکدار سئوال را «به عنوان یک تعریف به جان خرید» و با تشکر از سئوالکننده گفت: «سینمای امروز از هنرهای مختلف وام میگیرد و من افتخار میکنم اگر فیلم یک کلیپ نوددقیقهای باشد و بهلحاظ ریتم بصری، ریتم کلامی و ریتم موسیقایی یک داستان را از طریق کلیپ تعریف کند.» بالاخره سر و کله یک انتقاد در میان تعریف و تمجیدها پیدا شد اما انتقادی که آبروی منتقد را به خطر انداخت؛ سئوال کننده ساختن یک فیم غیرخطی را به اجرای یک کنسرت بزرگ تشبیه کرد و بعد کارگردان را به پیروینکردن از قواعد غیرخطی متهم کرد و فیلم را بدون ضرباهنگ و ازریتمافتاده خواند. بنکدار هم کمدانشی پرسشگر محترم را مقابل رویش گذاشت: «روایت غیرخطی به معنای برهم زدن زمان است و با روایت چندپیرنگی متفاوت است. ما در "شبانه" این تجربه را کرده بودیم و داستان این فیلم نیازی به بر هم زدن زمان نداشت. "شبانهروز" روایت چندپیرنگی موازی دارد.» نیما هاشمیان (آهنگساز) از معدود عوامل فیلم بود که چند کلمهای حرف زد: «فیلم چهار پلات مختلف دارد و تفاوت در رنگبندی موسیقایی را میطلبید. من نمیخواستم روی هر بخش یک تم واحد به صورت یکنواخت تکرار شود و از طرف دیگر هم نمیخواستم موسیقی چهار اپیزود را از هم متمایز کنم، همچنان که در خود فیلم هم چهار پلات داخل هم تنیده شدهاند. موسیقی "شبانهروز" ساختارهای متفاوتی دارد اما تمهای متفاوتی ندارد».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 443]