واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: مجيد قناد: "فيتيله جمعه تعطيله "به بسياري از مسائل قديمي اشاره مي كند
تهران - خبرگزاري ايسكانيوز:جلوي هتل بابا طاهر كودكان زيادي جمع شدهاند به اميد اينكه با عمو قناد عكس بگيرند و عمو قناد حالا پس از گذراندن بيش از دو دهه كار با كودك باز هم با حوصله يكي يكي با آنها عكس يادگاري ميگيرد. خودش ميگويد متولد خرمشهر است، اما با خنده سن و سالش را پنهان ميكند.
به گزارش روز يك شنبه گروه فرهنگي هنري باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايران "ايسكانيوز"عمو قناد در سال 1333 متولد شده و كارشناسي كارگرداني و بازيگري از دانشگاه هنرهاي زيبا دارد. او فعاليت هنري خود را از زمان تحصيل در خرمشهر با تئاتر آغاز كرده و درسال 1355 با برنامههاي تلويزيوني هنر و ادبيات كودكان و نوجوانان در صدا وسيماي آبادان ادامه داده و در سال 1358 در دانشگاه هنري دراماتيك در رشتهي بازيگري و كارگرداني تحصيل كرده و با شروع جنگ تحميلي و تعطيلي دانشگاه در سال 1359 فعاليت خود را در صدا و سيماي مركز اصفهان در زمينهي تهيهكنندگي و كارگرداني آغاز و از سال 1361 به بعد در صدا و سيماي مركز خرم آباد مشغول به كار شده است.
قناد ميگويد:
از مدرسه شروع شد و كمكم با تشويق معلمان ادامه دادم و با مسابقهي «از مدرسه تا مدرسه» به تهيهكنندگي فريماه فرهي كارم را در تهران شروع كردم. بعد از آن براي شناخت بيشتر بچهها سراغ خردسالان رفتيم. آن روزها من با قلقلي كار ميكردم و زمان كار با قلقلي در دورهاي بود كه ما براي خردسالان برنامه تهيه ميكرديم. پس از آن كه من براي گروه كودك و نوجوان شروع به كار كردم، طبيعتاً ديگر از آن دوره جدا شدم و قلقلي هم چون بيشتر كار خردسالان ميكرد، با همكاران ديگر در گروه خردسالان شروع به فعاليت كرد .
دليل كار با قلقلي و اينكه او به صورت پانتوميم و بيكلام بود، اين بود كه در آن زمان چون ما بچههايي هم داشته و داريم كه ناشنوايند، به همين دليل خواستيم با همهي بچهها ارتباط برقرار كنيم. يادم ميآيد يك نفر كه ناشنوا بود، خيلي از من در خيابان تشكر كرد. او ميگفت با قلقلي ارتباط خوبي برقرار كرده و من بعد با كارهايي چون «چاق و لاغر»، «مسابقهي گل و گلدون»، «ساعت شني»، «هاچين و واچين» و... بعد كمكم در برنامههاي تئاتر نوجوان كار كردم تا اين كه احساس كردم بچهها به برنامههايي مرتبط تر نيازمندند، اين بود كه «فتيله جمعه تعطيله» را با دوستم آقاي مسلمي طراحي كرديم.
مثلاً نام اين اثر«فتيله جمعه تعطيله» به خيلي از مسايل قديمي اشاره ميكند و به زماني بر ميگردد كه بازارها را با شمع يا فانوس روشن ميگذاشتند و بازار اين چنين از شنبه تا پنجشنبه روشن بود. ما به خاطر تجربهاي كه داشتيم ديديم بچهها در زمان حرفهاي مجري، نمينشينند و ما در اين اثر بچهها را با حركات نمايشي پاي تلويزيون نگه داشتيم و به آنها مسايل بهداشتي اجتماعي و هنري را آموزش داديم. اميدوارم برنامهي برنامهريزان بهگونهاي نباشد كه فقط سالي يك بار به آنها فكر كنيم و اميداورم روزي برسد كه ما يك شبكهي كودك داشته باشيم.
در پايان بايد اضافه كنم بسيار همدان را دوست دارم و قبلاً نيز مسابقهي «كوچك و ساعت شني» را با بچههاي همدان اجرا كردم و احساس خوبي نسبت به اين شهر و لهجهي زيبا و شيرين مردمش دارم.
*محمد مسلمي:
مردم همدان بسيار هنرمند و هنردوست هستند
محمد مسلمي در ادامه اين گفت و گو گفت: نميدانم چرا بزرگترها اينقدر كارتونهاي جنگي براي بچهها ميسازند، آنها فكر ميكنند بچهها هم مثل خودشان فكر ميكنند به جاي اينكه آشتي و دوستي را براي آنها تبليغ كنند، به آنها جنگآوري ميآموزند.
مسلمي سال 1363 وارد مدرسهي هنر و ادبيات صدا و سيما شد و دورهي چهار سالهاي را در آنجا گذراند و پس از آن به مركز فيلمسازي باغ فردوس رفت و دورههايي را با سمندريان و دكتر نصر گذراند.
او در بارهي تفاوت كار در رسانهي ملي با سينما ميگويد: در تليوزين ما با شصت ميليون مخاطب طرفيم، از نگارش متن تا كار گرداني و مديوم با هم متفاوتاند. ما بچهها را دوست داريم، چرا كه فكر ميكنيم آنها بهترين مخلوقات و پاكترين آنها هستند.
او دربارهي اينكه تا به حال پيشنهادي در حوزهي كودك در سينما داشته يا نه ميگويد: به زودي اين اتفاق مي افتد زيرا پيشتر از اين پيشنهادهاي زيادي در اين حوزه داشتهام، اما اكنون در حال كار در سينماي كودك هستم.
مسلمي با حالتي همراه با گلهگذاري گفت: ما بيست سال است در حوزه كودك كار ميكنيم، اما دربارهي بهبود امور رايزني با ما نشده است.
آرزوي دوران كودكي مسألهاي است كه همهي انسانها با آن درگير بودهاند، من در دوران كودكي آرزوهاي زيادي داشتم، اما چيزي كه برايم رؤيايي شده بود بازيگري بود كه خدا را شكر به آرزويم رسيدم، يكي ديگر ازعلاقه هايم در دوران كودكي كارتون" دختري به نام نل" بود، من از كارتونهاي «تنسي تاكسي دو» و "دختري به نام نل» خوشم ميآمد و در آن دوران در سينما هم «شهر موشها»ي خانم برومند و «گربهي آوازهخوان» را دوست داشتم.
مردم همدان بسيار هنرمند و هنردوست هستند و من بسيار خوشحالم كه توانستهام در همدان و با بچههاي همدان باشم.
* حميد گلي:
درحوزهي كودك تفاوت سينما با تلويزيون زياد است
وي افزود :خيلي ها به من مي گويند چرا براي بچهها كار ميكني، ميگويم آقا چرا كار نكنم؟ من خيلي علاقهمند بودم، اما فكرش را هم نميكردم، روزي اينگونه به حوزهي كودك و نوجوان بيايم و حتما لطف خدا شامل حال من شده است.
حميد گلي دربارهي تفاوت كار كودك با سينما در رسانهي ملي ميگويد: تفاوت سينما و تلويزيون در كار كودك با هم زياد است ،در تلويزيون ما به لحاظ فراگيري با مخاطباني مواجهيم كه سينما ممكن است آن مخاطب را نداشته باشد. از آن طرف در سينما به دليل زمان كم دقت بيشتري نياز است.
او در ادامه در بارهي رابطهي خودش در دوران كودكي با تلويزيون ميگويد: ما يك دورهاي تلويزيون نداشتيم، اما بعدها از كارتون «تنسي تاكسي دو» و «پلنگ صورتي» خيلي خوشم ميآمد. من در سال 74 با «ت مثل تئاتر» و سال 75 با «نون مثل نظم» به همدان آمدم و به اين شهر احساس خوبي دارم و تنها از اين ناراحتم كه چرا جشنواره تئاتر از همدان رفت.
*علي فروتن :
ما خانوادهي بچهها را هم دوست داريم
همين كه اين جشنواره در همدان برگزار ميشود بسيار خوب است، اگر چه من نميدانم كه اين جشنواره فقط در همدان است يا نه در شهرستانها هم هست.
علي فروتن در بارهي نوع برخورد خانوادهها با بزرگسالهايي كه كار كودك ميكنند گفت: ما خيلي فعال با بچهها و خانوادههاي شان ارتباط برقرار ميكنيم. اكثر قريب به اتفاق خانوادهها با بچهها همدل بودند، ما برنامهريزي كردهايم كه خانوادهها به ديدن برنامهي ما بنشينند و با اين برنامهريزي پنج سال است كه توانستيم روي آنتن باشيم و با بچه ارتباط برقرار كنيم.
او معتقد است تفاوت كار در تلويزيون و سينما زياد است و به اعتقاد من سينماي كودك در كشور ما كمي مظلوم مانده است.
يکشنبه 2 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1502]