واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: به گزارش خبرآنلاین، فاطمه گودرزی دارای مدرک تحصیلی دیپلم اقتصاد است، او در اداره بازیگری دوره دو ساله تئاتر را گذراند. از سال 1367 فعالیت تلویزیونی خود را با مجموعه تلویزیونی «گالشهای مادربزرگ» آغاز کرد، او پس از این، با بازی در فیلم سینمایی «میخواهم زنده بمانم» ثابت کرد که از استعداد بالایی برخوردار است. گودرزی در چهاردهمین دوره جشنواره فجر برای فیلم «غزال»، جایزه سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد و نامزد دو سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن (سال 1377) و نقش مکمل زن(سال 1370) در جشنواره فیلم فجر شد. وی در بخشی از گفتگویی که با شماره 265 مجله خانواده سبز (نیمه دوم مهر) داشت؛ گفت: همچنان در زندگیام با عشق زندگی میکنم و عاشق همسرم میباشم... * شاید باورتان نشود ولی در آن دوران و شرایط و زمانی که تصمیم گرفتم به دنیای بازیگری وارد شوم به تنها چیزی که فکر نمیکردم همان شهرت یا به قول معروف میل به دیده شدن بود. اصلا آن زمان بازیگرها انگیزهشان از ورود به این حرفه اینگونه نبود. نگاه ما در آن دوران به بازیگری یک جور عشق و بازی حرفهای بود و شاید هم به این خاطر بود که جامعه بازیگری محدودتر و آدمهایی که وارد آن میشدند نگاهشان به این مقوله حرفهایتر بود. * «خانه خلوت» فیلمی بود که به واسطه آن به مردم معرفی شدم، اما فیلمی که به واسطه آن به شهرت رسیده و مردم من را با انگشت به هم نشان میدادند و نگاههای آشنای مردم را روی خودم احساس میکردم، فیلم «میخواهم زنده بمانم» بود. این فیلم از بازتاب خوبی در جامعه برخوردار بود و به همین خاطر روند دیده شدن من را تسریع کرد. بعضیها از من میپرسیدند بعد از اولین نگاههای آشنا و احوالپرسیهای مردم به دلیل شهرت چه احساسی داشتید؟ و من هم در پاسخ میگفتم، طبیعی بود که خیلی خوشحال شوم. اینکه مورد توجه قرار میگیرید یقینا حس لذتبخشی است اما جالب اینجاست که من با وجود همه این حرفها هیچ وقت اجازه ندادم، این حس باعث آن شود، خودم را از مردم جدا کنم و... * طبیعی است مردم من را به واسطه کاراکترهایی که تا به حال بازی کردهام میشناسند و شاید به دلیل نقشهایی که تا به حال از من دیدهاند اکثرا از من زنی غمگین و دردمند متصور هستند و انتظار دارند من را فردی آرام ببینند در حالی که من فوقالعاده شیطان و اکتیو هستم. به همین خاطر قضاوت در مورد بازیگرها از روی کاراکترهایی که ایفا میکنند شاید کار چندان درستی نباشد. * من به شدت به بازیگری علاقهمند و یک جورایی به آن دلبسته هستم، اما به آن وابسته نیستم و همیشه حفظ کیان خانوادهام برای من باارزشتر از بازیگری است. جالب اینجاست که با وجود همه عشقی که به بازیگری داشتم به همسرم گفتهام «هر وقت دوست داری یا اینکه احساس کردی بازیگری به زندگی مشترکمان لطمه میزند به من بگو تا برای همیشه آن را رها کنم». * من هیچ وقت یک نقش را به خاطر رسانهای که قرار است از آن پخش شود انتخاب نمیکنم. چون معمولا به نقشهایم توجه میکنم نه رسانهای که قرار است از آن نمایش داده شود، ولی با این اوصاف برخی کارهای تلویزیونی را دیدهام که کلیتشان از کارهای سینمایی به مراتب قویتر بوده است. * عشق یک اتفاق فرخنده در زندگی هر فرد است که باید برای دوام و بقای آن بیشتر از به وجود آمدنش تلاش کرد. هر دو طرف این قضیه یعنی زوجین باید تلاش کنند تا همیشه برای هم تازه باشند و هیچ وقت کهنه نشوند، به نظر من بزرگترین و لذتبخشترین موضوع زندگی هر فرد عشق است من هم در زندگیام عاشق شدم آن هم عاشق همسرم... او که کارگردان میباشد نقش پررنگی را در ادامه فعالیت بازیگریام داشته است. با وجود گذشت سالها نه تنها از عشق ما به هم ذرهای کم نشده بلکه بیشتر هم شده است. * نمیدانم چرا اکثر ما آدمها از پیری هراس داریم... من هم از پیری میترسم، ولی از مرگ نه... شاید علتش این است که دیدن چین و چروکها برای هر کسی ناراحتکننده است. گاهی اوقات از بچههای گریم میخواهم خط چروک صورتم را بردارند آنها میگویند، «خانم گودرزی این خط چروک نیست خط خنده است...» ولی خب به عقیده من ما آدمها باید نگاهمان را نسبت به این مسئله تا حدی تغییر دهیم و پیری را به دلیل طول عمری که خداوند به ما داده است به فال نیک بگیریم. * هر بازیگری وقتی کارنامه هنریاش را مرور میکند با خودش میگوید، «کاش در فلان فیلم بازی نمیکردم یا فلان جور آن را بازی میکردم» بالاخره وجود چنین احساساتی طبیعی است و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. شاید در آن دوران نگاه من به بازیگری تا این حد حرفهای نبود. گاهی هم نقشی بوده که با خودم بگویم اگر با همه این تجربیات 20 ساله باز هم برگردم آن نقش را به همان شکل بازی میکردم چرا که در نوع خودش بهترین بود. شاید قبل از اینکه وارد این حرفه شوم چنین فلسفهای نداشتم و حتی بعد از چند کار هم به عمق این ایدئولوژی پی نبرده بودم اما بازیگری به نظر من ترکیبی از روانشناسی، محیطشناسی، خصلتشناسی و... است و اینکه شما همه اینها را از یکدیگر تمییز بدهید. خیلی اتفاق افتاده که من جزءجزء کاراکتر نقشم را دوست نداشتم اما برخی لحظات ناب در آن وجود داشت که به خاطر آن لحظات ناب بخواهم آن کار را انتخاب کنم. * کارگردانی واقعا کار سخت و پرمسئولیتی است. شما در بازیگری فقط باید حواستان به بازی خودتان باشد، اما در کارگردانی شما مسئول همه چیز هستید و به همین خاطر باید تمام امور را زیرنظر بگیرید. اما خب اگر روزی قرار باشد پشت دوربین قرار بگیرم ترجیح میدهم در ژانر اجتماعی کار بسازم و سعی میکنم این فیلم راجع به بچهها، زنان، دختران، فقر... یا هر مسئله اجتماعی دیگری باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 848]