واضح آرشیو وب فارسی:الف: تاريخ حاكميت ايرانيان بر خليج فارس
محمد بهمنى قاجار محققان تاريخ ايران زمين در پژوهش هاى تازه خويش به اسناد و مدارك قابل تأمل درباره پيشينه خليج فارس دست يافته اند. كشف اين اسناد كه پيش از اين خبرهاى آن در رسانه ها انعكاس يافت، از آن جهت اتفاقى ميمون است كه پاسخى راهگشا براى مجادلات برخى محافل عربى در خصوص نام و هويت خليج فارس در بر دارد .در مقاله حاضر با تكيه بر همين اسناد تاريخ خليج فارس مرور شده است. در جاى جاى حوادث مورد بحث اين دوره نام كهن خليج فارس به چشم مى خورد و به پيوست اين مقاله، نقشه اى از خليج فارس كه در آغاز پادشاهى مظفرالدين شاه قاجار ترسيم شده نيز كه متعلق به ۱۱۶ سال پيش است، ضميمه مى باشد. از ويژگى هاى اين نقشه كه در آن از خليج فارس با نام «خليج ايران يا درياى بندر بوشهر يا خليج فارس» ياد شده، اشاره به مستندات آن در شرح نقشه است.جالب آن كه يكى از مستندات ترسيم اين نقشه، نقشه تأييد شده توسط لرد كرزن وزير امور خارجه انگليس است كه به وسيله مركز جغرافياى لندن رسم و طبع شده است.آبراه خليج فارس يا درياى بزرگ پارس از عهد باستان به لحاظ اقتصادى و بعدها به جهت اهميت جغرافيايى و سياسى آن مورد توجه همه اقوام بوده و تقريباً از هنگام آمدن آرياييان به فلات ايران كه از هزاره دوم تا هزاره اول پيش از ميلاد انجام گرفته خليج فارس و سواحل آن محل سكناى ايرانيانى بوده كه به تدريج در سرتاسر فلات ايران جاى گرفتند و موجب ارتباط فزاينده منطقه پر ارزش اقتصادى خليج فارس با تمام جهان گرديد. ايرانيان از همان آغاز حضور خود در سرزمين مقدس خويش به ارزش هاى بى مانند درياى پارس پى برده و در جهت سيادت دريايى خود بر اين سرزمين كوشيدند. به طورى كه بزرگترين پايگاه دريايى را كورش در بحرين تأسيس نمود و بدين ترتيب نخستين نيروى دريايى قدرتمند را ايرانى ها در خليج فارس ايجاد كردند. «كورش در سال ۵۳۹ پيش از ميلاد پس از فتح بابل چون ايجاد نيروى دريايى و بازرگانى را براى حكومت نوپاى هخامنشى ضرورى دانست، براى اولين بار جزيره بحرين را به صورت پايگاه مهم دريايى ايران در آب هاى خليج فارس درآورد.» (۱) وى همچنين در حوالى بوشهر امروزى اقامتگاه اختصاصى داشت و بعداً هخامنشيان شهرى به نام «ته اوكه» در همين محل بنا نهادند، لوحه هاى تخت جمشيد نيز غالباً به هيأت هايى اشاره مى كند كه در زمان داريوش به اين منطقه رفت و آمد داشته اند.(۲) ايرانيان همچنين نخستين ملتى بودند كه از راه خليج فارس درهاى تجارت جهانى را در منطقه خليج فارس گشودند، به طورى كه داريوش به جهت برقرارى ارتباط دريايى خليج فارس با كشورهاى بزرگ آن زمان مانند مصر و كشورهاى ساحلى درياى مديترانه اقدام به حفر كانال داريوش (كانال سوئز) بين درياى سرخ و درياى روم (مديترانه) نمود.و بعد از آن نيز سواحل خليج فارس و بحرين همواره به وسيله شاهزاده هاى هخامنشى كه در فارس و كرمان حكومت مى كردند، اداره مى شد.(۳) «در زمان اشكانيان نيز ايرانيان بر خليج فارس و جزاير آن تسلط داشتند، محمد بن جرير طبرى مورخ ايرانى در كتاب خود به اعرابى اشاره مى كند كه در زمان اشكانيان در باديه و حجاز دچار قحطى و فشار سياهان شدند و به بحرين كه جزو قلمرو ايران بودند، آمدند.» (بنابراين ملاحظه مى شود كه در زمان اشكانيان عرب ها نزديكترين راه را براى رهايى خود سرزمين ايران دانسته و از حجاز به بحرين آمدند). ابوالفرج اصفهانى مورخ معروف ايرانى در كتاب خود مى نويسد: «بعضى از خاندان هاى عرب چون به ناحيه «هجر» در بحرين رسيدند، چون مردم آن ديار از ورود ايشان جلوگيرى كردند، جنگى درگرفت و اعراب در بحرين ماندند.»لازم به ذكر است، منطقه «هجر» كه اصفهانى از آن نام مى برد، در زمان اشكانيان هنوز ايجاد نشده بود و اين شهر در زمان شاهپور دوم (ذوالكتاف) (۳۱۰ تا ۳۷۹ ميلادى) و به دستور او ساخته شد. «آنچه محقق است، اردشير بابكان (متوفى به سال ۲۴۱) سرسلسله دودمان ساسانى نخستين شهريارى بوده كه به عرب ها پس از آوارگى و تحمل فشار سياهان شبه جزيره عربستان به طور رسمى و قانونى اجازه داد تا در كنار خليج فارس و درياى عمان سكنى گزينند» (۴) (اين عرب ها دومين گروه از اعرابى بودند كه در زمان اشكانيان خود به بحرين مهاجرت كرده بودند.) پس از آن نيز تا زمان پادشاهى شاهپور ذوالكتاف و در كشاكش نبردهاى ايران و روم اعراب جزيرة العرب به تدريج به سواحل جنوبى خليج فارس نزديك شدند.بنا به گفته ابن بلخى در فارسنامه، شهر (خط) را كه بعدها مركز بحرين شد، اردشير بابكان بنا كرد، نام اين شهر ابتدا به دارين معروف بود و بعدها اسم خط به خود گرفت، اردشير بابكان همچنين اهميت زيادى جهت بحرين ساحلى قائل بود، بحرين ساحلى به همراه بحرين دريايى يا جزيره بحرين، بحرين بزرگ را تشكيل مى داد، بحرين ساحلى جزو قلمرو سياسى عربستان به شمار مى رود و در آن شهرهاى احسأ، قطيف، عقير (اكاير) و الهفوف قرار دارد. اين منطقه در زمان ساسانيان به سه ولايت تقسيم مى شد كه به طور مستقيم با تيسفون پايتخت شاهنشاهى ساسانى ارتباط داشت و به خاطر اهميت آن، اردشير بابكان، وليعهد خود شاهپور اول را والى آن قرار داده بود. سه ولايت بحرين بزرگ در زمان ساسانيان عبارت بودند از: هگر، بنياد اردشير و ميش ماهيگ.وستنفلذ دانشمند آلمانى در مورد حضور ايران در سواحل و جزاير خليج فارس مى نويسد: قبل از اسلام، بحرين و سواحل غربى خليج فارس تحت فرمانروايى ايرانى ها بود و ايرانى ها در نقاط مختلف آن مملكت قلاع محكم ساخته و پادگان نگاه مى داشتند و مخصوصاً در سرحد شمالى جهت جلوگيرى از حمله اعراب پادگان هاى بسيار داشتند. يكى از حكام ايرانى به نام اسپيدويه چنان بر آن نواحى مسلط شده بود كه ساكنان بحرين را به نام او اسپيدگان مى گفتند. در سال ششم يا هشتم هجرى، پيغمبر اكرم شخصى به نام علاء الدين بن عبدالله بن خضرمى را به بحرين فرستاده به شيپوخت، حاكم ايرانى آنجا ابلاغ نمايد كه يا دين اسلام قبول كنند و يا جزيه بدهند، اعراب و ايرانى ها اسلام آوردند، بعد از وفات پيغمبر (ص) يك شاهزاده ايرانى را به عنوان رئيس كل برگزيدند، علاء الدين بن خضرمى باقشونى به مقابله آنها شتاف و آنها را شكست داد.(۵) «در اواسط خلافت بنى اميه نهضت پردامنه اى در برابر امويان ايجاد شد، علت اصلى اين نهضت ها آن بود كه ايرانيان تن به حكومت جبار اموى نمى دادند و در هر ناحيه از ايران گروهى به مخالفت با خلفاى آنان قيام مى كردند . در سال ۷۲ هجرى ابوفديك خارجى بحرين را از تصرف عمال بنى اميه خارج ساخت و در سال ۱۰۵ هجرى مسعود بن ابى، زينب عبدى در بحرين بر خليفه قيام كرد و والى بحرين را مغلوب ساخت و خود ۱۹ سال در جزاير بحرين اقتدار داشت و از خليفه فرمان نمى برد.»« در سال ۲۵۵ هجرى قيام بزرگ ديگرى به كوشش ايرانيان عليه خلفاى عباسى به وقوع پيوست، على بن محمد صاحب الزنج كه ايرانى و پدرش از مردم طالقان بود، سياهان و بردگانى را كه سال ها در زجر و اسارت خلفاى عباسى بودند به قيام عليه آنها برانگيخت و سياهانى كه اغلب از زنگبار آفريقا به صورت برده نزد اشراف عرب بودند به تشويق او به قيام عليه خليفه برانگيخته شدند و بدين جهت او را صاحب الزنگ يا صاحب الزنج مى گفتند. اغلب قيام كنندگان سياهان و بردگان سفيدپوست بودند، مى گويند در اين جنگ ها دو ميليون و نيم نفر از قيام كنندگان كشته شدند. على ابن محمد صاحب الزنج را دوستدار خاندان على(ع) و شيعه علوى مى خواندند ... و پس از گشودن بصره به بحرين رفت و مردم بحرين او را مانند پيشوا پذيره شدند، مردم احساء و قطيف از شهرهاى بحرين ساحلى نيز به او گرويدند و مردى به نام يحيى پسر محمد ارزق بحرينى به او پيوست و جزو سران ششگانه او شد. جنبش ديگرى كه با آزادسازى شهر قطيف (بنياد اردشير) به وسيله ابوسعيد جنابى (گناوه اى) در سال ۲۸۶ هجرى آغاز شد جنبش قرمطيان بود، قيامى كه سرآغاز قيام هاى قرمطيان عليه مشروعيت خلفا در نقاط ديگر ايران بود و در واقع از بحرين تا كوه هاى البرز گسترده گرديد، به عبارت ديگر بحرين و خليج فارس را مى توان پايگاهى بزرگ جهت مبارزه شيعيان با خلافت بنى عباس دانست و از اين ديار بود كه خيزش بزرگ جهت به چالش كشيدن مشروعيت خلافت بنى عباس آغاز شد. جنبشى كه دنباله آن را در كوه هاى الموت و به رهبرى حسن صباح مشاهده مى كنيم.*پژوهشگر تاريخفهرست منابع و مأخذ۱- احمد افتدارى، خليج فارس، تهران، ابن سينا فروردين ماه ۱۳۴۵ صفحه ۱۹۴۲- دبيرخانه همايش خليج فارس مجموعه مقالات سومين همايش علمى خليج فارس، چاپ اول ارديبهشت ماه ،۸۶ مقاله (تاريخ خليج فارس در عهد باستان) محمود جعفرى دهقى ص ۲۵۳- وادالا، خليج فارس، ترجمه شفيع جوادى، تهران، مؤسسه جغرافيايى سحاب ۱۳۵۵ صفحه ۱۰۴- احمد افتدارى، پيشين صفحه ۵۸ و ۵۹۵- خان ملك ساسانى، دست پنهان سياست انگليس در ايران- تهران، انتشارات هدايت چاپ دوم ۱۳۵۲ (صفحه ۵۰)ادامه دارد
يکشنبه 2 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]