واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: اقتصاد - ركود تورمي سختتر از ركود
اقتصاد - ركود تورمي سختتر از ركود
بسياري از تحليلگران وضعيت اقتصادي امروز آمريكا را مشابه وضعيت اين كشور در سالهاي دهه 1970 ميدانند. گفته ميشود اين بدترين وضعيت اقتصادي آمريكا بعد از ركود بزرگ اقتصادي آمريكا در سال 1930 ميلادي تا به حال است. در سالهاي اخير قيمت نفت در بازارهاي جهاني افزايش يافت و شوكي را به بازار وارد كرد. اين شوك سبب شد تا نرخ تورم در آمريكا افزايش يابد و از طرف ديگر به دليل بحرانهاي بازارهاي مالي نرخ رشد اقتصادي آمريكا كاهش يافت. در اين سالها آمار از افزايش نرخ بيكاري در آمريكا حكايت ميكند كه همگي آنها در كنار هم نشانههايي از ركود تورمي آمريكاست.
از طرف ديگر قيمت طلا به بيشتر از 1000 دلار در هر اونس رسيد در حاليكه سال گذشته قيمت هر اونس طلا نزديك به 500 دلار بوده است. خلاصه تمامي اين نشانهها حكايت از آن دارد كه اقتصاد آمريكا پا جاي پاي خود در سالهاي دهه 1970 گذاشته است. بحران اقتصادي آمريكا در سالهاي دهه 1970 ميلادي كه بسياري آن را ركود اقتصادي اين سرزمين مينامند در مفاهيم علم اقتصاد ركود نبود. اقتصاددانان وضعيت اقتصادي آن زمان آمريكا را ركود تورمي يا Stagflation مينامند كه به معناي وقوع همزمان تورم و ركود است. طبق تعاريف اقتصادي ركود تورمي زماني در اقتصاد ايجاد ميشود كه نرخ رشد اقتصادي يك سرزمين در مسير كاهش قرار گيرد در حاليكه نرخ بيكاري در اين سرزمين افزايش يابد. در شرايط ركود تورمي كه اقتصاد با كاهش نرخ رشد مواجه است مشكل تورم نيز در اقتصاد وجود دارد. تركيب اين موارد كه هر يك نشانهاي خاص از شرايطي متفاوت در اقتصاد است حالتي بيمارگونه را در اقتصاد ايجاد ميكند كه ركود تورمي نام دارد. در مورد دلايل ايجاد ركود تورمي نظرات مختلفي وجود دارد. برخي بر اين باورند قوانين كنترلكننده دولت روي بازار كه مانع از فعاليت سالم و عادي بازار شود زمينه ايجاد ركود تورمي را فراهم ميكند. برخي ديگر بر اين باورند كه حوادث خارجي باعث ايجاد اين معضل اقتصادي ميشود. اين دسته از اقتصاددانان نظريه خود را نظريه شوك اقتصادي نامگذاري كردهاند و بر اين باورند كه رشد ناگهاني قيمت كالايي كه زياد مورد مصرف قرار ميگيرد از قبيل نفت يكي از عوامل ايجاد اين مشكل اقتصادي است. اما براي خروج از اين ورطه چه بايد كرد؟ كارشناسان علم اقتصاد معتقدند خارج شدن از ركود تورمي سختتر از ركود است زيرا استفاده از نظريههاي اقتصادي پوليگرايان، يا طرفداران سياستهاي مالي و يا حتي نظريه طرف عرضه در چنين شرايطي ناكارآمد است. با كمك اين نظريهها به طور مثال ميتوان زمينه را براي افزايش نرخ رشد اقتصادي يك سرزمين فراهم كرد ولي به همراه اين مسئله رشد تورم نيز وجود دارد كه براي اقتصاد درگير با ركود تورمي سبب بدتر شدن شرايط ميشود. از طرف ديگر سياستهاي كنترلكننده تورم نيز نميتواند در اين شرايط سودمند باشد زيرا از جهت ديگر به اقتصاد آسيب وارد ميكند. شايان ذكر است ادامه ركود تورمي سبب ميشود تا اقتصاد به تدريج وارد ركودي عميق شود.
ركود اقتصادي در آمريكا از ماههاي پاياني سال 1969 ميلادي آغاز شد. در اين سال نرخ تورم در آمريكا بيشتر از 14 درصد بود و اوضاع نامناسب اقتصادي در اين سرزمين سبب شد تا قيمت هر اونس طلا براي اولين بار در تاريخ حضور اين صنعت در بازار جهاني به مرز 800 دلار برسد. گفته ميشود در آن سالها اوپك براي توليد نفت و عرضه به بازار جهاني محدوديتهايي قائل شده بود و افزودن توليد براي كنترل قيمت نفت و تسكين شرايط را امري غيربازاري ميدانست. در اين سالها قيمت هر بشكه نفت خام در بازارهاي بينالمللي بيشتر از 10 دلار بود كه با توجه به بزرگي اقتصاد جهاني در سالهاي مورد بررسي رقمي بسيار بزرگتر از قيمت كنوني نفت بوده است. شايان ذكر است رشد قيمت نفت در سالهاي ركود تورمي آمريكا بسيار بزرگتر از رشد كنوني بود. طبق آمارهاي موجود در فاصله يك سال اخير قيمت هر بشكه نفت در بازارهاي جهاني از حدود 50 دلار به مرز 100 دلار رسيد يعني دو برابر شد، اين در حالي است كه در دهه 1970 ميلادي قيمت نفت از حدود 2 دلار به 10 دلار رسيد كه به معناي پنج برابر شدن قيمت در اين فاصله زماني است. در اين سالها نيكسون رئيسجمهوري وقت آمريكا بود و به همين دليل وي اولين كسي بود كه براي حل مشكل اقدام كرد. بررسي تاريخي نشان ميدهد بيشترين مشكل اقتصادي آمريكا در جريان رياست جمهوري نيكسون بود. نيكسون براي جلوگيري از وخيمترشدن اوضاع اقتصادي از نظريههاي مختلف اقتصادي بهره برد. يكي از كارهايي كه وي براي كنترل نرخ تورم انجام داد كنترل قيمت و دستمزد براي ممانعت از افزايش آنها بود. اين كار كه در اصول اقتصادي مداخله در مسير بازار است در كوتاهمدت توانست اثربخش باشد ولي به دليل اينكه عملكرد طبيعي بازار را تحت تاثير قرار ميدهد در فاصله زماني نهچندان طولاني مشكلات ديگري ايجاد ميكند كه يكي از انها ايجاد اضافه تقاضا و عدمتمايل توليدكنندگان به توليد است. به هر حال كنترل قيمتها مانع از افزايش نرخ تورم نشد و كشوري كه در سالهاي آغازين با تورم بالا و تبعات منفي آن مواجه بود در سال 1973 ميلادي وارد ركود – كاهش نرخ رشد اقتصادي و نرخ رشد توليد ناخالص داخلي براي چندين دوره متوالي- هم شد. در اين سالها صندوق ذخاير ارزي آمريكا براي اولين بار طرح افزايش نرخ بهره بانكي براي كنترل تورم را مطرح كرد و آمريكاييها از اين راه بهره بردند. سال آغاز بحران اقتصادي در آمريكا تقريبا همزمان با بالا گرفتن تنش ميان كمونيستهاي ويتنام و آمريكا بود. در جريان اين جنگ كه ميليونها نفر جان باختند نيروهاي آمريكايي در ويتنام حضور داشتند و درگيري در منطقه تقريبا آرام شده بود. ولي در سال 1970 ميلادي يعني سالي كه مقامات آمريكايي با وخامت اوضاع اقتصادي روبهرو شدند به فكر استفاده از حربه قديمي افتادند و جنگ در ويتنام بالا گرفت. بالا گرفتن جنگ در اين كشور و نياز آنها به تجهيز نيروهاي آمريكايي در جريان جنگ و تامين مواد خوراكي و پوشاك سربازان اندكي به رشد اقتصادي اين سرزمين كمك كرد. در اين سالها توليد بيشتر شد و به دليل افزايش تقاضا، شرايط بازار اندكي بهبود يافت. طبق آمارهاي موجود جنگ ويتنام تا سال 1975 ميلادي ادامه داشت و بعد از پايان اين جنگ ركود اقتصادي آمريكا نيز كاملا از بين رفته بود. آمريكا اينبار نيز با بهرهگيري از حربه جنگ و فعال كردن كارخانههاي سلاحسازي هم مشكل بيكاري را حل كرد و هم با ايجاد درآمد براي افراد زمينه را براي رشد تقاضا فراهم كرد. البته در اين فاصله آمريكا تجهيز تسليحات جنگي اسرائيل را نيز بر عهده گرفت. جنگ اعراب و اسرائيل در سال 1973 ميلادي با حمله اعراب به اسرائيل آغاز شد. در اين جنگ اسرائيل به دليل نداشتن توان نظامي كافي نميتوانست در برابر اعراب مقاومت كند و حمايتهاي آمريكا سبب شد تا نهتنها اين جنگ ادامه يابد بلكه در فاصله كوتاهي بالا بگيرد.
يکشنبه 2 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 855]