واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون: طبقه متوسط را شاید بتوان یکی از پرطرفدارترین اقشار جامعه در نگاه سوژهیاب هنرمندان و خالقان آثار هنری قلمداد کرد. علی اناری: در علم جامعهشناسی، طبقه متوسط مفهومی پیچیده و چند وجهی است و شاید درست به همین خاطر باشد که دیدگاه یکسانی در خصوص آن - مخصوصاً در جامعه ما - وجود ندارد. حال اگر بخواهیم برای شناخت این مفهوم به کارکردهای آن و اثراتش در عرصه فرهنگ و هنر بپردازیم، یکی از راههای ممکن، بررسی نحوه نمود و نمایش این طبقه در بطن نمادهای فرهنگی از جمله سینما، تلویزیون، کتاب و ... است. اما موضوع این گزارش نه به شناخت مفهوم طبقه متوسط ارتباط دارد و نه به نحوه نمود آن در آثار و تولیدات هنری و نمایشی. در واقع نکتهای که ما را بر آن داشت تا دست به کار تهیه این گزارش شویم، توجه و علاقه بیش از حد هنرمندان و خالقان آثار هنری به این طبقه و استفاده از ملزومات، عناصر، نمادها و به عبارتی کلیت و موجودیت طبقه متوسط - و متوسط به بالا - در آفرینشهای هنری است. شاید عدهای این ادعا را برنتابند و آن را پیش فرضی عاری از پشتوانه تحقیقی و علمی به شمار آورند، اما نکته اینجاست همه آنهایی که حتی به شکل جسته و گریخته اتفاقات عرصه فرهنگ و هنر را پیگیری میکنند - حتی در حد تماشای سریالهای تلویزیونی - به این امر اذعان دارند مدتی است دغدغههای طبقه متوسط، وجه غالب موضوعات تولیدی در وادی فرهنگی و هنر کشور شده است. این سئوال که چرا اغلب هنرمندان ما با نقطه هدف قرار دادن طبقه متوسط، تنها به مشکلات، تلخکامیها، موفقیتها، شکستها و ... این قشر میپردازند و کمترین حد توجه خود را معطوف طبقه فرودست میکنند، ما را بر آن داشت تا طی گفت و گو با تنی چند از کاربلدهای عرصه هنر و فرهنگ، از چند و چون ماجرا و دلایل این امر بپرسیم. احمدرضا معتمدی (کارگردان سینما) اصل اینکه موضوع غالب آثار اکثر هنرمندان فعال در حوزه سینما، زندگی طبقه متوسط و بالاتر از آن است باید در یک تحقیق جامع مورد بررسی قرار گرفته و به نوعی اثبات شود؛ اما به نظر من اگر هم چنین اتفاقی افتاده باشد، روی آوردن سینماگران به سمت طبقه متوسط و به تصویر کشیدن دغدغهها و شاخصههای زندگی این بخش از جامعه، از دید من اتفاق قابل توجه و خوبی است. سینمایی که به سمت طبقات فرودست جامعه میرود - با توجه به چیزی که ما در سینمای ایران مشاهده کردیم - سینمایی سانتیمانتال است که قصد اصلیاش سوء استفاده از عواطف و احساسات مخاطب است. این رویکرد متاسفانه در دورهای بسیار مورد توجه قرار گرفت و متاسفانه برخی حتی رنگ و لعاب سینمای دینی هم به آن دادند. فیروز جلالی زنوزی (نویسنده) در زمینه رمان و ادبیات خصوصاً در آثار ویژه و مورد توجه، تعادل در استفاده موضوعی از اقشار و طبقات مختلف جامعه تا حد قابل قبولی رعایت شده است و اینجا نمیتوان ادعای توجه بیش از حد نویسندگان و رماننویسان شاخص ایرانی به طبقه متوسط رو به بالا را صادق بدانیم. اما اگر بخواهیم کلیت و کمیت آثار تولید شده در این عرصه را مورد توجه قرار دهیم، تفوق طبقه متوسط و طبقه متوسط به بالا در داستانها و رمانها را میتوان پذیرفت. البته موضوع چندان غریبی هم نیست و این امر در واقع نسبتی مستقیم با بخش تقاضا در این عرصه دارد. مخاطبان اصلی داستان و رمان فارسی در این طبقه قرار دارند و طبیعی خواهد بود اگر جغرافیا، مسائل و دغدغههای این طیف در داستانها مورد استفاده قرار گیرند. فریدون فرهودی (فیلمنامهنویس) این یک واقعیت است که سینمای ما در دهه 60 و بخشی از دهه 70 بیشتر طبقات فرودست جامعه را موضوع قصههای خود قرار داده بود، اما نوک پیکان توجه این روند در دهه 80 و خصوصاً اواخر این دهه به سمت طبقه متوسط چرخید. دلیل این تغییر روند هم کاملاً مشخص است. طبقه متوسط شهری ما در جریان پروسه افزایش جمعیت شهری و بحث جهش اقتصادی، طی کمتر از دو دهه به طبقه غالب جامعه تبدیل شد. مورد توجه قرار گرفتن این طبقه اتفاق چندان عجیبی نیست زیرا آنها - به نسبت دیگر طبقهها - هم گرایش بیشتری به سینما دارند (در بحث مخاطبشناسی) و هم در بافت دراماتیکی قصه، نسبت به دیگر اقشار یه جامعه نمایشیتر هستند (در بحث سازوکارهای خلق داستان). سعید حاجیمیری (تهیهکننده سینما) اینکه چرا در سینمای ما در قصهها به سمت نمایش زندگی طبقه متوسط رو به بالا و طیف مرفه جامعه گرایش پیدا کرده بیشتر به وجه رویاسازی این هنر برمیگردد تا هر چیز دیگری. سینما وقتی موفق است که بتواند برای مخاطب خود رویاپردازی کند و به او آن چیزی را نشان دهد که خود فاقد آن است. سینما در جامعه ما به نوعی تفریح غالب طبقات فرودست است و این افراد وقتی وارد سالن سینما میشوند طبیعتاً دوست ندارند روی پرده همان چیزی را ببینند که از صبح تا غروب خود درگیر آن هستند. سینماگران ما هم بنا به غریزه هنرمندانه خود این موضوع را دریافتهاند و در آثار خود با نشان دادن زندگیهای مرفه که به نوعی آرزوی افراد فرودست است، آن را لحاظ میکنند. بیژن بیرنگ (تهیهکننده تلویزیون) نمایش زندگی طبقه متوسط در آثار نمایشی را باید نوعی قاعده تعریف نشده به حساب آورد. فاصله بعید بین طبقه فرودست و طبقه فرادست یک جامعه را طبقه متوسط پر میکند و با توجه به گستردگی کمیتی این طبقه، داستانی که تعریف میشود حس همذاتپنداری تعداد بیشتری از مخاطبان را نسبت به خود جلب میکند. مشکلات طبقه فرودست جامعه برای طبقه فرادست قابل درک نیست و البته عکس این قضیه هم صادق است. این وسط تنها گره اتصال عاطفی این دو طبقه به یکدیگر طبقه متوسط است که نسبت به هر دو طبقه احساس تعلق یکسان دارد. در بحث مخاطبشناسی برانگیختن حس همذاتپنداری تماشاگر مهمترین وظیفه یک اثر است که این مهم در مواجهه با طبقه متوسط بیشتر جواب میدهد تا دیگر طبقات. حسین پاکدل (کارگردان تئاتر) به شخصه با این ادعا که هنرمندان ما در عرصههای مختلف طبقه متوسط رو به بالا را نقطه هدف خود قرار داده و از به تصویر کشیدن زندگی طبقات پایین جامعه غافل شدهاند موافق نیستم. البته این اتفاق به لحاظ کمیتی به نوعی در تلویزیون رخ داده اما در خصوص باقی هنرها تا قبل از یک پژوهش آماری نمیتوان چنین ادعایی را مطرح کرد. البته اگر یک چنین اتفاقی هم افتاده باشد به جهت اینکه هنر ما یک هنر دولتی است و بودجه و سیاستگذاری سینما و تئاتر و دیگر هنرهای ما در دست دولت است، خیلی نمیشود کاسه و کوزهها را بر سر هنرمند شکست. اگر هم قرار است سوالی پرسیده شود طرف سوال قطعاً مدیران و سیاستگذاران دولتی باید باشند و نه هیچ کس دیگری. طهماسب صلحجو (منتقد سینما) من این ادعا را که هنر ما بیشتر تمایل به نمایش طبقه متوسط و متوسط رو به بالای جامعه دارد را از اصل و اساس قبول ندارم. دلیلش هم این است که ما هنوز یک تعریف درست و مشخص از طبقه در جامعهمان نداریم تا بتوانیم بطور مشخص بگوییم این طبقه پایین، این طبقه وسط و این طبقه بالا است. این تعاریف شاید در دیگر جوامع معنی داشته باشد، اما در جامعه ما به قدری همه چیز با هم مخلوط شده که دیگر نمیتوان دست به تفکیک زد. البته تا پیش از پیروزی انقلاب و در دوران حکومت پهلوی مرزهای بین طبقات مشخصتر از اکنون بود اما امروز ما با داستان دیگری رو به رو هستیم. وقنی مرز بین طبقات مشخص نیست طبیعتاً نمیتوان راجع به موقعیت آنها در آثار هنری و نمایشی هم بحث کرد. مدیا کاشیگر (مترجم و نویسنده) اگر من بخواهم در این خصوص حرف بزنم نظری متفاوت با آنچه که پیش فرض قرار گرفته است خواهم داشت. اتفاقاً حرف من این است که در عرصه ادبیات داستانی همه اقشار اجتماعی ما حاضر هستند جز طبقه متوسط به بالا. طبقه متوسط و متوسط رو به پایین امروز در متن رمانها و داستانهای ایرانی حضور دارند اما آن طبقهای که در لفظ مرفه خوانده میشود غایب مطلق این عرصه است. یکی از دلایل اتفاق فوق شاید این باشد که اکثر قریب به اتفاق نویسندگان ما از طبقه متوسط به بالای جامعه نیستند؛ یا اگر هم هستند به طبقه خود با نوعی احساس عذاب وجدان نگاه میکنند و ترجیح میدهند این طبقه را که اتفاقاً خوب هم میشناسند دستمایه داستانها و رمانهای خود قرار ندهند. شاهرخ دولکو (کارگردان تلویزیون) توجه به طبقه متوسط و البته متوسط به بالا در اکثر فیلمها و همچنین سریالهای تلویزیونی ما امری غیرقابل انکار و قطعی است. در یک جامعه طبقاتی که معلول ضعف اقتصادی عمومی است، طبقات پایینتر همواره در فکر جهش مالی و جایگیری در طبقات بالاتر هستند؛ چون تحقق این آرزو معمولاً به سادگی و برای همه امکانپذیر نیست، سینما و تلویزیون مانند یک مسکن وارد عمل شده و با به تصویر کشیدن این آرزوها، برای طبقه فرودست رویاسازی میکند. البته این طرز تفکر همواره مورد انتقاد روشنفکران، صاحبنظران و حتی اصحاب رسانه قرار گرفته، اما واقعیت این است که خود جامعه با کمال میل این رویاپردازی تخدیرکننده را پذیرا بوده و با آن مشکلی ندارد. جواد طوسی (منتقد سینما) طبقه فرودست ما مدتهاست که آن شکل ویترینی و جذابیت نمایشی خود را از دست داده است. زمانی میشد به واسطه طبقه فرودست، یک نمایش رادیکال و اپوزیسیون را به مرحله اجرا درآورد و نماد آن را میتوان سینمای خیابانی و شهری اواخر دهه 40 و نیمه اول دهه 50 در نظر گرفت. اما امروز دیگر چنین شرایطی بر جامعه ما حاکم نیست و مناسبات به کلی تغییر یافتهاند. امروز طبقه متوسط ما به لحاظ نمایشی جذابیت بیشتری دارد و التهابات و گرایشهای موجود در این طبقه هنرمند روشنفکر عصر ما را بیشتر به سمت خود جلب میکند؛ نتیجه چنین روندی این میشود که طبقه میانه در اکثرقریب به اتفاق آثار تولیدی پررنگتر از سایر طبقات نمایانده و دیده میشود. 999 منتظر اخبار ، انتقاد وپیشنهاد شما هستیم:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 159]