واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: زنان پشت درهاي بقيع - سعيده اسلاميه
حكايت قبرستان بقيع، حكايت عجيبي است. از آن جهت عجيب كه با تصورات ما درباره آن متفاوت است. آنچه ما از قبرستان در ذهن داريم مكاني گود يا در نهايت همسطح زمين است. درحاليكه قبرستان بقيع چندمتر از سطح زميني كه در آن رفتوآمد ميشود بالاتر است و يك طرف آن يعني در زير سطح اصلي قبرستان يك رديف مغازه و فروشگاه قرار دارد و مردم براي آنكه وارد آن شوند - البته منظورم از مردم فقط مردان است زيرا ورود زنان به قبرستان در عربستان سعودي ممنوع است - بايد از چندين پله بالا بروند.
قبرستان بقيع كه براي ايرانيان و شيعه جايگاه خاصي دارد ميان ديوارها و ميلههاي آهني قرار گرفته است و زائران در هر وقت شبانهروز نميتوانند وارد آن شوند، حتي از پشت ميلهها زيارت كنند چراكه پايين پلهها درهاي بزرگ آهني اين اجازه را به آنان نميدهد. پيشينه تاريخي بقيع به دوران قبل از اسلام ميرسد ولي در كتب تاريخي به روشني قدمت تاريخي آن مشخص نشده است. بعد از هجرت مسلمانان به مدينه، بقيع تنها قبرستان مسلمانان شد. مردم مدينه قبل از آمدن مسلمانان به آنجا اجساد مردگان خود را در دو گور و و گاهي نيز در منازل و خانههايشان دفن ميكردند و در واقع بقيع اولين مدفن و مزاري است كه به دستور پيامبر اسلام توسط مسلمين صدر اسلام بهوجود آمده است. از آنجا كه در اين مكان درختي به نام بوده به نيز معروف است. بقيع در زبان عرب به جايگاه وسيع يا مكاني كه در آن درخت و ريشههاي درخت باشد اطلاق ميشود. بعضي ميگويند: بقيع به معني توتستان و بقعه و مزرعه نيز آمده است. در كنار قطعه ديگري به نام بوده است كه در اين اواخر ديوار بين دو بقيع را برداشته و هر دو قسمت را به صورت يك قبرستان درآوردهاند.
اما نكته جالب آن است كه در حال حاضر هيچ درختي در قبرستان ديده نميشود و جايي كه زماني نام توتستان را بر خود داشته اكنون زميني خالي است كه فقط در خود سنگ دارد. بقيع در قسمت شرقي مسجدالنبي(ص) و در حال حاضر تقريبا در وسط شهر مدينه واقع شده است كه از شمال به بزرگراه عبدالعزيز و از شرق به خيابان ستين و از جنوب به خيابان بابالعوالي و از غرب به خيابان ابوذر محدود شده است. در گذشته ديوارهاي بقيع از گل و خشت خام درست شده بود كه بعدها دورتادور اين قبرستان را با بلوكهاي سينمايي ديوار كشيده و روي ديوار نيز نردهها و پنجرههايي نصب كردهاند.
تا پيش از اينها و شايد در زمان حج عمره محدوديت كمتري براي زيارت باشد اما در زمان حج تمتع فقط در زمانهاي مشخصي در روز در قبرستان بر روي زائران باز ميشود. اما وضعيت براي مردان بهتر است زيرا در بسياري از موارد بوده كه وقتي ميخواهند مردهاي را به خاك بسپارند مردان زائر در قالب تشييعكننده وارد قبرستان ميشوند. بهخصوص آنكه مردمان عرب محدوديت زماني براي دفن مردگان ندارند يعني اينكه ما فقط تا زماني از روز مرده را به خاك ميسپاريم كه معمولا عصرگاه است و هر چه نزديك به غروب ميشويم ترجيح ميدهيم خاكسپاري را به روز بعد موكول كنيم اما بارها و بارها در مكه و مدينه اتفاق افتاده بود كه بعد از نماز مغرب اعلام نماز ميت كرده و مردم به نماز ايستادند و بعد از آن مرده را جلوي چشم ما به داخل قبرستان بردند براي دفن و در آن ايام چقدر كودك براي دفن آوردند و بردند بدون آنكه مادري پشت سر جنازه گريه كند. فقط چند مرد مشايعتكننده مردهها بودند. همان زمان فكر ميكردم چقدر خوب است كه ما مردگانمان را شب به خاك نميسپاريم يكجورهايي بسيار دلتنگكننده است و اينكه ما مراسم داريم، در زمان تدفين دعا خوانده ميشود و همه اينها براي صاحبمرده دلگرمكننده است. تا سال 1365 شمسي در بقيع فقط براي دفن جنازهها باز ميشد و در غير آن بسته بود اما از سال 1365 به دنبال درخواست ايران و اقدامات مسوولان ايراني در ساعاتي از روز در بهروي زائران گشوده ميشد. البته فقط براي مردان و همه سهم زنان از زيارت بقيع ايستادن پشت ديوارها و ميلههاي بقيع است. در حاليكه مردان تا چندمتري قبور امامان(ع) ميروند. زنان فقط از بيرون نگاه ميكنند و حدس ميزنند كه قبر امامانشان كجاست چون آنقدر مسافت زياد هست كه چيزي ديده نميشود فقط از جايي كه مردان ميايستند و ما ميفهميم كه بايد آنجا قبر امامان(ع) باشند. زنان پشت ميلهها با حسرت نگاه ميكنند و اشك ميريزند و دعا ميخوانند. آن بيرون بازار گدايي زنان عراقي داغتر از همه است. آنان با كلمات شكسته و نيمهفارسي در حاليكه دستهايشان را براي كمك دراز ميكنند ميگويند كه عراقي هستند، آنجا جنگ است و مردم گرسنهاند و از آنجايي كه بيشتر زنان پشت در بقيع شيعيان ايراني هستند آنان دست روي تعصبات مذهبي ميگذارند و عنوان ميكنند كه آنها هم شيعه هستند و گرسنه و نكته جالب آنكه همان زنان را در صفهاي نماز ميبينيد كه به گدايي مشغول هستند در حاليكه اسمي از شيعهبودنشان نميبرند.
پشت ميلهها به غير از گدايي زنان عراقي بساط نذري و دعا هم گرم بود. بيشتر خانمها شكلات بههمراه داشتند كه بهعنوان نذر و يا براي آنكه حاجت بگيرند بين مردم پخش ميكردند. علاوه بر زنان ايراني، زنان لبناني و عراقي كه شيعه بودند هم ديده ميشدند و بارها بين زنان عراقي كه زائر بودند و آنان كه گدايي ميكردند جروبحث پيش ميآمد. آنان ميگفتند كه اين زنها آبروي عراقيها را ميبرند.
در تمام مدتي كه زنها در حال دعا و ثنا و گريه بودند، پليسهاي عرب كه لباسهاي كماندويي بر تن داشتند از آن طرف نردهها آنان را نظاره ميكردند. تعجب ميكردند و گاهي ميخنديدند. آنان با هم شوخي ميكردند و شايد برايشان عجيب بوده كه زناني كه هيچ نميبينند چطور آنطور شيفتهوار به ميلهها دخيل ميبندند و دعا و ثنا ميكنند.
زمان كه تمام شد پليسها با چشم برهمزدني مردان را از قبرستان بيرون و زنان را نيز به پايين پلهها و آن طرف در هدايت كردند. دوباره درهاي آهني بسته شدند تا زماني ديگر.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
جمعه 31 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 250]