واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: برای همه ما پیش آمده كه احساس كنیم با وجود تلاشی كه میكنیم، نمیتوانیم بهره كافی را از تلاش خود ببریم و متأسفانه با شكست مواجه میشویم و آن را به حساب بدشانسی و كماقبالی خود میگذاریم. ولی آیا واقعا ما بدشانسیم و اصولا چنین تعبیری درست است؟ ما میتوانیم تمام عمر خود را صرف برچسبزدن به رویدادها كنیم «این خوب است، آن بد است»... بیفایده است.علت اینكه به هر حادثهای برچسب فاجعه و مصیبت میزنیم آن است كه تنها یك درصد از كل واقعیت را میبینیم.تا زمانی كه به بدبودن اوضاع و احوال، ایمان داشته باشید هیچ تغییری در اوضاع و احوال بهوجود نخواهد آمد. تا هنگامی كه با داد و فریاد و جنگ و دعوا به استقبال روزهای زندگیتان میروید هیچ پیشرفتی در زندگی نخواهید داشت. اما درست در همان لحظهای كه نوع نگاه خود را به زندگی تغییر میدهید همهچیز دستخوش تغییر میشود. فرض كنید كه قصد سفر با هواپیما را دارید و جای شما را به دیگری دادهاند، میگویید: «واقعا افتضاح است. من عجله دارم. الان همه منتظر من هستند. من حتما باید با این پرواز بروم...». اگر با این روحیه و طرز برخورد ، دیگران به شما تنه زدند ، قهوه روی لباستان ریخت، چمدانتان گم شد و... اصلا تعجب نكنید. اگر با زندگی بجنگید، همیشه بازنده میشوید. بهمحض اینكه به خود بگویید: «در زندگی من هیچ چیزی تصادفی نیست. اگر اینجا هستم بهخاطر آن است كه باید اینجا باشم»، آن وقت است كه همه چیز رو به بهبودی میگذرد. چهبسا در همان زمان انتظار تا پرواز بعدی یك دوست جدید پیدا میكنید یا دوستی قدیمی را دوباره میبینید یا فرصتی برای مطالعه مییابید. اگر در پی آرامش بیشتر هستید به رویدادهای زندگی برچسب خوب یا بد نزنید. اصولا هر كسی میتواند دنیا را از زوایای مختلف بنگرد؛ دنیای ما دنیای پلیدی است یا اینكه دنیا به همینصورت هم كه هست، زیباست. اغلب ما برای یافتن عیبها و كاستیهای دیگران انرژی فراوانی صرف میكنیم و میكوشیم تا ثابت كنیم كه آنها آدمهایی متقلب، پرخور، تنبل یا ولخرج هستند اما نتیجه این تلاشها و انتقادها چیست؟ هیچ، جز اینكه زندگی خود ما از شادی و نشاط تهی میشود. میتوانیم دائم ناراحت باشیم و بگوییم دنیا رو به ویرانی میرود اما این میتواند بهانهای باشد برای شانهخالیكردن از زیر بار مسئولیت زندگی. راه دوم این است كه دنیا را به همین صورتی كه هست بپذیریم. ما هرطور كه فكر میكنیم دنیا همانطور باقی میماند. درواقع این امكان برای همه ما وجود دارد كه جهان را به همینصورتی كه هست بپذیریم و آنگاه برای بهتركردن آن، بخشی از مسئولیتها را به گردن بگیریم. اما واقعا چگونه میتوانیم از حساسیتهای خود بكاهیم؟ اولا باید بپذیریم كهمنشأ همه آزردگیها و ناراحتیها قوانینی هستند كه خودمان برای خودمان تعیین میكنیم كه در ذهن ما جای گرفتهاند. اگر خود ما این قوانین را تعدیل كنیم یا آنها را از بین ببریم، آنوقت دیگر از بیاعتنایی دنیای واقعی نسبت به قوانینمان آزردهخاطر نخواهیم شد. ما میتوانیم با خود قرار بگذاریم كه «هیچكس نمیتواند روز مرا خراب كند، نه كارمند وظیفهنشناس بانك، نه پلیس راهنمایی و رانندگی و نه هیچكس دیگری». كنترل اندیشهها آرامش درون،شخصیت - شما نمیتوانید بر محیط پیرامون خود و بر اوضاع یا عقایدی كه دیگران درباره شما دارند كنترل داشته باشید، مهمترین و تنها چیزی كه میتوانید بر آن تسلط كامل داشته باشید افكار و اندیشههای خود شما هستند. - آنچه مایه خوشبختی و شادی انسان میشود، درون اوست و نه عوامل بیرونی! سعی كنید یك حادثه آزاردهنده را بهخاطر بیاورید؛ مثلا به هفته گذشته فكر كنید، به دزدیدهشدن كیف پولتان یا فراموششدن روز تولدتان یا هر مسئله دیگری كه شما را آزردهخاطر كرده است. حالا به این جمله دقت كنید؛ «آنچه شما را آزرده است، نفس حادثه نیست بلكه تفكرات شما درباره آن حادثه است». شاید بگویید هر كس دیگری هم جای من بود همین احساس را پیدا میكرد؛ اما اشتباه است! بهتر است بگویید اكثریت آدمها همین احساس را پیدا میكنند. ما در تمام طول زندگی خود بهگونهای برنامهریزی میكنیم كه در هر زمینه خاص، تفكری خاص داشته باشیم و همین تفكرات خاص هستند كه شادی و خوشبختی ما را تحتالشعاع خود قرار میدهند اما همیشه بهخاطر داشته باشید كه ما میتوانیم اندیشههای خود را تغییر دهیم. یادگرفتن زندگیكردن در زمان حال یكی دیگر از مواردی است كه به حفظ آرامش بیشتر ما كمك میكند. درواقع بیشترین وقت ما به افسوسخوردن نسبت به گذشته یا هراس از آینده صرف میشود. آرامش خیال بیشتر آدمها قبول دارند كه در زندگی بهدنبال عشق، محبت، صلح و آرامشاند اما جستوجوی آرامشخیال را زیر سؤال میبرند! راستی چرا باید بهدنبال این آرامش باشیم؟ زیرا عشق و آرامشخیال عناصری جدانشدنی هستند. اگر بهدنبال عشق بگردید آرامش را مییابید و اگر در جستوجوی آرامش باشید به عشق میرسید. معنای آرامش خوردن قرصهای آرامشبخش نیست؛ آرامش یعنی رسیدن به توازن. گاهی بهنظرمان میرسد بهمحض اینكه قسطهای عقبافتادهمان را بپردازیم خیالمان آسوده خواهد شد. این آسودگی خاطر شاید در كوتاهمدت حاصل شود اما همیشگی نخواهد بود. بزرگترین بانكها ورشكست میشوند، هواپیماهای غولپیكر سقوط میكنند، بزرگترین برجها فرو میریزند و... ما باید امنیت را در وجود خودمان جستوجو كنیم. اما چگونه میتوانیم با اینگونه حوادث كنار بیاییم؟ راهش این است؛ آنها را قبول كنید و لذت ببرید. نیمی از لذت زندگی در همین است كه از اتفاقات آینده بیخبریم. برای برخورداری از آرامش بیشتر باید با خودمان عهد كنیم كه هر اتفاقی بیفتد با آن كنار بیاییم و رودرروی همه ترسهایمان بایستیم و به خود بگوییم: بالاخره هر مشكلی روزی پایان مییابد و این واقعیت زندگی است.اگر توجه كرده باشید تمام كسانی كه زندگیشان سرشار از آرامش است از یك نظر وجه تشابه دارند و آن این است كه این افراد خود را ملزم به حفظ یك توازن همیشگی كردهاند. شخصیت،آرامش درون بسیاری از آنها از طریق دعا و نیایش پروردگار به این توازن دست یافتهاند. گروهی دیگر به تكنیكهای تمركز ذهن روی آوردهاند و... . همه آنها خلوت و سكوت را میجویند و با غرقشدن در خویشتن است كه دنیای بیرون را بهتر میبینند. بخش دیگری از آرامش با اصلاح فكر و اندیشه شما بهوجود میآید. اگر معتقد باشید كه زندگی جز یك كشمكش بیپایان نیست، حقیقتا نیز برایتان همانطور خواهد بود. یادگرفتن زندگیكردن در زمان حال یكی دیگر از مواردی است كه به حفظ آرامش بیشتر ما كمك میكند. درواقع بیشترین وقت ما به افسوسخوردن نسبت به گذشته یا هراس از آینده صرف میشود. زیستن در زمان حال مانند راهرفتن روی طناب است. در ابتدای كار، افتادن اجتنابناپذیر است اما با تكرار و تمرین میتوان حفظ تعادل را آموخت. برای نگهداشتن ذهن در زمان حال میتوانید شتاب را از زندگی خود حذف كنید. وقتی كه نظام اعتقادی شما میگوید «همیشه وقت كم میآورم»، انتظار دارید چه اتفاقی بیفتد؟ مطمئن باشید همیشه با كمبود وقت مواجه خواهید شد، همیشه از آسانسور جا خواهید ماند و همیشه دیر به اتوبوس خواهد رسید. بنابراین سعی كنید در حال انجام هر كاری با خود بگویید: «تا وقتی سرگرم این كار هستم هیچوقت عجله نمیكنم، تمام حواسم اینجاست و وقت كم نمیآورم». برای رسیدن به آرامش بیشتر میتوانید این روش را هم امتحان كنید؛ هر وقت كه كارتان به بحث و مشاجره میكشد و هرگاه كه با همسر، دوست، رئیس و... خود مشكل پیدا میكنید، برای مدتی كنار بكشید و كاری نكنید تا به آرامش برسید. تردیدی نیست هنگامی كه پرانرژی هستیم در برابر انواع بیماریها و در برابر افسردگیها و كسالتهای دیگران مقاومتریم و هنگامی كه از سطح انرژی پایینی برخوردار هستیم همه بیماریها و افسردگیها را بهطرف خود جذب میكنیم با خود خلوت كنید و سعی كنید همه افراد را با همان خصوصیاتی كه دارند بپذیرید، نه آنگونه كه خودتان توقع دارید و خواستار آن هستید. به هر طریقی كه میتوانید در تجسم خود عشق و محبتتان را نثارشان كنید. حتی اگر این روش، به نظر درست نمیآید، باز هم امتحانش كنید. سعی نكنید با منطق و استدلال دركش كنید. فقط آن را بهكار ببندید. خیلیها همینكار را میكنند و نتایج خارقالعادهای میگیرند بنابراین شاید شما هم بتوانید از ثمرات آن بهرهمند شوید. به خود استراحت بدهید! شخصیت ،آرامش درون تابهحال توجه كردهاید كه گاه ما تمام روز را كوهنوردی میكنیم و در پایان همان روز همچنان سرشار از انرژی هستیم و در مواقعی دیگر با چند ساعت خرید از فروشگاهی بزرگ آنچنان احساس خستگی میكنیم كه گویی تمام روز را كار كردهایم.تمام اشیای پیرامون ما ارتعاش مخصوص به خود دارند و ما این ارتعاشات را جذب میكنیم. باغها و جنگلها دارای ارتعاشاتی شفابخش هستند. آنها انرژی ازدسترفته ما را جایگزین میكنند. فروشگاههای بزرگ و پاركینگها انرژی ما را كاهش میدهند زیرا معمولا سر و صدا و ازدحام در آنها زیاد است. تردیدی نیست هنگامی كه پرانرژی هستیم در برابر انواع بیماریها و در برابر افسردگیها و كسالتهای دیگران مقاومتریم و هنگامی كه از سطح انرژی پایینی برخوردار هستیم همه بیماریها و افسردگیها را بهطرف خود جذب میكنیم. شكرگزاری نیز موجب آرامش بیشتر انسان میشود. هر بار كه از نعمات موجود خود شاكر باشید در حقیقت خاطرنشان میكنید كه آنچه را دارید میپذیرید و آنچه را باید یاد بگیرید و بیاموزید، میآموزید. منشأ آرامش ذهن، تمركزكردن بر نعماتی است كه از آنها بهرهمند شدهایم و نه آنچه نصیبمان نشده است. بنابراین حس سپاسگزاری داشته باشید اما اگر اعتقادتان این باشد كه «وقتی اوضاع زندگی بهتر شد آنوقت شكرگزار خواهم بود» مطمئن باشید كه هرگز اینگونه نخواهد شد! منبع : همشهری آنلاین
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 362]