تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835202189
شیخ بهایی
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : شیخ بهایی Asalbanoo14-06-2007, 09:15 AMنسب و خاندان هاءالدين محمدبن عزالدين حسين بن عبدالصمدبن شمسالدين محمدبن على بن حسن بن محمدبن صالح حارثى همدانى عاملى جبعى يا جباعى لويزانى و از اين قرار خاندان وى از آغاز در جبل عامل در ناحيت شام و سوريه در قريهاى بهنام جبع يا جباع مىزيسته و از نژاد حارث اين عبدالله اعور همدانى متوفى در سال ۶۵ هجرى از معاريف اسلام بودهاند. شمسالدين سامى مؤلف مشهور ترک در قاموسالاعلام نام او را به خط بهاءالدين آملى ثبت کرده و جبل عامل شام را با آمل مازندران اشتباه کرده است. خانواده شيخبهائى پدر شيخبهائى عزالدين حسين بن عبدالصمدبن شمسالدين محمد حارثى جبل عاملى همدانى جبعى نيز از پيشوايان شيعه و مشايخ معروف بوده و بهجزء فرزندش بهاءالدين محمد جمعى از پيشوايان شيعهٔ ايران شاگردان او بودهاند. اين عزالدين حسين از شاگردان و اصحاب پيشواى بسيار معروف شيعه زينالدين على بن احمد عاملى جبلى معروف به شهيد ثانى بوده که هر دو از يک قريه و از يک ديار برخاستهاند و زينالدين على در سال ۹۶۶ در راه دين و عقيدت خويش کشته شده و چون گويند که عزالدين حسين پس از کشته شدن استادش به ايران آمده. شيخبهائى قطعاً برادرى داشته است بهنام عبدالصمد که کتاب فوايدالصمديه معروف به صمديه را که از کتابهاى معروف نحو است و همواره در مدارس ايران معمول بوده، بهنام او نوشته و اين برادر در سال ۱۰۲۰ در اطراف مدينه درگذشته و پيکر او را به نجف بردهاند و در آنجا به خاک سپردهاند و وى حواشى بر شرح اربعين برادرش بهاءالدين نوشته است. ازدواج و همسر همسر بهائى دختر شيخزينالدين علىالمنشار عاملى بوده، وى شيخالاسلام اصفهان بوده و پس از مرگش اين منصب به بهائى رسيده است. اين شيخ زينالدين علىالمنشار عاملى پدرزن و همشهرى بهائى که وى پس از مرگ او را گرفته است از مقربان شاه طهماسب بوده و به همين جهت شيخالاسلام اصفهان شده و او سبب شده است که عزالدين حسين پدر بهائى به ايران آمده و در ايران کارش بالا گرفته است. مؤلف منتخبالتواريخ از مستدرکالوسايل چنين آورده است که بهائى زنى دانشمند داشت که عالم و محدث و فقيه و دختر زينالدين على معروف به منشار عاملى بود و چهار هزار کتاب از پدرزنش ماند و به زنش رسيد، زيرا که وى فرزند ديگر نداشت و اين شيخعلى نخست شيخالاسلام اصفهان بود و سپس اين منصب به بهائى رسيد و در فوايدالرضويه از رياضالعلماء آورده: از بعضى از پيران شنيدم که آن زمان را درک کرده بودند که گفتند اين زن فقه و حديث درس مىگفته است. فرزندان در باب اينکه آيا بهائى را فرزندانى بوده است يا نه، راه تحقيق از هم سو بسته است. دانشمند عارف آقاى محمدباقر الفت در نامهاى که از اصفهان به من نوشته است، مىنويسد: ”بهخاطز مىآورم که سابقاً در کتب تراجم پسرى از شيخ بهنام على ديده باشم که گويا از اهل علم و فضل هم بوده. معذلک در اين باب جازم نيستم که عرض بنمايم“. ”در اصفهان فعلاً دو خانواده بهنام و نشان اولاد اعقاب شيخ موجود و مشهورند و يکى از آنها در محلهٔ تل واژگان در جنوبشرقى شهر سکنى دارند و بنده از پيرمردان آنها شنيدهام که خانهٔ مسکونى شيخ در همين محله بوده است“. مردم اصفهان نيز گفتهاند که در محلهٔ بيدآباد در شمال اصفهان مردمى هستند که خود را از فرزندان بهائى مىشمارند و پيشهٔ ايشان سفيدابسازى است و اختراع آن را به بهائى نسبت مىدهند. هم از ايشان شنيدهام که در محلهٔ احمدآباد در مشرق اصفهان گروهى ديگرند که ايشان نيز خود را از نسل او مىدانند. در تهران هم خانوادهاى هست که خود را به وى منسوب دارد. با اين همه در هيچ کتابى تاکنون اثرى و نام و نشانى از فرزندان وى يافت نشده و بدين جهت تا اکنون اعتقاد بر اين است که بهاءالدين محمد عاملى را فرزندى نبوده است و اين کسانى که خود را از خاندان او مىشمارند، شايد از راه ديگرى به وى منسوب بوده باشند. Asalbanoo14-06-2007, 09:18 AMجاء البرید مبشرا من بعد ما طال المدا ای قاصد جانان تو را صد جان و دل بادا فدا بالله اخبرنی بما قد قال جیران الحمی حرف دروغی از لب جانان بگو بهر خدا یا ایها الساقی أدر کأس المدام فانها مفتاح ابواب النهی مشکوة انوار الهدی قد ذاب قلبی یا بنی شوقا الی اهل الحمی خوش آنکه از یک جرعه می، سازی مرا از من جدا هذا الربیع اذا آتی یا شیخ قل حتی متی منع من محنت زده زان بادهی محنت زدا قم یا غلام و قل لنا الدیر این طریقه فالقلب ضیع رشده و من المدارس ما اهتدا قل للبهائی الممتحن داوالفاد من المحن بمدامة انوارها تجلوا عن القلب الصدی ------------- ای خاک درت سرمهی ارباب بصارت در تأدیت مدح تو خم، پشت عبارت گرد قدم زائرت، از غایت رفعت بر فرق فریدون ننشیند ز حقارت در روضهی تو خیل ملایک، ز مهابت گویند به هم مطلب خود را به اشارت هر صبح که روح القدس آید به طوافت در چشمهی خورشید کند غسل زیارت در حشر، به فریاد بهائی برس از لطف کز عمر، نشد حاصل او غیر خسارت Asalbanoo15-06-2007, 06:51 PMبه عالم هر دلی کاو هوشمند است به عالم هر دلی کاو هوشمند است به زنجیر جنون عشق، بند است به جای سدر و کافورم پس از مرگ غبار خاک کوی او، پسند است به کف دارند خلقی نقد جانها سرت گردم، مگر بوسی به چند است؟ حدیث علم رسمی، در خرابات برای دفع چشم بد، سپند است پس از مردن، غباری زان سر کوی به جای سدر و کافورم، پسند است طمع در میوهی وصلش، بهائی مکن، کان میوه بر شاخ بلند است بهائی گرچه میآید ز کعبه همان دردی کش زناربند است --------------- بگذر ز علم رسمی، که تمام قیل و قال است بگذر ز علم رسمی، که تمام قیل و قال است من و درس عشق ای دل! که تمام وجد و حال است ز مراحم الهی، نتوان برید امید مشنو حدیث زاهد، که شنیدنش وبال است طمع وصال گفتی که به کیش ما حرام است تو بگو که خون عاشق، به کدام دین حلال است؟ به جواب دردمندان، بگشا لب ای شکرخا! به کرشمه کن حواله، که جواب صد سوال است غم هجر را بهائی، به تو ای بت ستمگر به زبان حال گوید که زبان قال لال است ------------------ دلا! باز این همه افسردگی چیست؟ دلا! باز این همه افسردگی چیست؟ به عهد گل، چنین پژمردگی چیست؟ اگر آزردهای از توبهی دوش دگر بتوان شکست، آزردگی چیست؟ شنیدم گرم داری حلقه، ای دوست! بهائی! باز این افسردگی چیست؟ Asalbanoo18-06-2007, 07:12 PMآنانکه شمع آرزو در بزم عشق افروختند آنانکه شمع آرزو در بزم عشق افروختند... از تلخی جان کندنم، از عاشقی واسوختند دی مفتیان شهر را تعلیم کردم مسله ... و امروز اهل میکده، رندی ز من آموختند چون رشتهی ایمان من، بگسسته دیدند اهل کفر ... یک رشته از زنار خود، بر خرقهی من دوختند یارب! چه فرخ طالعند، آنانکه در بازار عشق .... دردی خریدند و غم دنیای دون بفروختند در گوش اهل مدرسه، یارب! بهائی شب چه گفت؟ .... کامروز، آن بیچارگان اوراق خود را سوختند ----------------- دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید..... دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح! .... نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی.... که میگفتم: علاج این دل بیمار میباید بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را ..... نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید -------------- یک گل ز باغ دوست، کسی بو نمیکند یک گل ز باغ دوست، کسی بو نمیکند ... تا هرچه غیر اوست، به یک سو نمیکند روشن نمیشود ز رمد، چشم سالکی... تا از غبار میکده، دارو نمیکند گفتم: ز شیخ صومعه، کارم شود درست ... گفتند: او به دردکشان خو نمیکند گفتم: روم به میکده، گفتند: پیر ما ... خوش میکشد پیاله و خوش بو نمیکند رفتم به سوی مدرسه، پیری به طنز گفت: .... تب را کسی علاج، به طنزو نمیکند آن را که پیر عشق، به ماهی کند تمام ... در صد هزار سال، ارسطو نمیکند کرد اکتفا به دنیی دون خواجه، کاین عروس ... هیچ اکتفا، به شوهری او نمیکند آن کو نوید آیهی «لا تقنطوا» شنید ... گوشی به حرف واعظ پرگو نمیکند زرق و ریاست زهد بهائی، وگرنه او ... کاری کند که کافر هندو نمیکند Asalbanoo22-06-2007, 02:59 AMآنها که ربودهی الستند آنها که ربودهی الستند ...... از عهد الست باز مستند تا شربت بیخودی چشیدند ...... از بیم و امید، باز رستند چالاک شدند، پس به یک گام..... از جوی حدوث، باز جستند اندر طلب مقام اصلی ......... دل در ازل و ابد نبستند خالی ز خود و به دوست باقی ........ این طرفه که نیستند و هستند این طایفهاند، اهل توحید...... باقی، همه خویشتن پرستند -------------- عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود ....... نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود کارکنان سپهر، بر سر دعوی شدند ........ آنچه بدادند دیر، باز گرفتند زود حاصل ما از جهان نیست بجز درد و غم........ هیچ ندانم چراست این همه رشک حسود نیست عجب گر شدیم شهره به زرق و ریا........ پردهی تزویر ما، سد سکندر نبود نام جنون را به خود داد بهائی قرار....... نیست بجز راه عشق، زیر سپهر کبود ----------------- نگشود مرا ز یاریت کار نگشود مرا ز یاریت کار ...... دست از دلم ای رفیق! بردار گرد رخ من، ز خاک آن کوست....... ناشسته مرا به خاک بسپار رندیست ره سلامت ای دل!......... من کردهام استخاره، صد بار سجادهی زهد من، که آمد ......... خالی از عیب و عاری از عار پودش، همگی ز تار چنگ است ...... تارش، همگی ز پود زنار خالی شده کوی دوست از دوست ......... از بام و درش، چه پرسی اخبار؟ کز غیر صدا جواب ناید........ هرچند کنی سال تکرار گر میپرسی: کجاست دلدار؟...... آید ز صدا: کجاست دلدار؟ از بهر فریب خلق، دامی است........ هان! تا نشوی بدان گرفتار افسوس که تقوی بهائی...... شد شهره به رندی آخر کار magmagf24-06-2007, 01:53 AMشیخ محمد على عاملى ملقب به بهاء الدین معروف به شیخ بهایى فرزند حسین بن عبدالصمد است كه از فقهاى مذهب شیعه بود و در روز پنجشنبه هفدهم ذي الحجه سال 953 هجرى در شهر بعلبك لبنان به دنیا آمد چون در آن زمان دولت عثمانى نسبت به اقلیتهاى مذهبى خصوصاً شیعیان رفتار خوبى نداشت، ناچار شیعیهان جبل عامل تصمیم گرفتند از خاك عثمانى مهاجرت كنند. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای شام بسوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول گردید و مورد تفقد شاه طهماسب قرار گرفت. پس از آنكه شاه عباس به سلطنت رسید پایتخت ایران به اصفهان منتقل شد و ایران عظمت فوق العادهاى یافت. در این موقع شیخ بهایى پس از مرگ پدر مقرب دربار شاه عباس شد و به امر شاه با دختر شیخ على منشاد شیخ الاسلام ایران ازدواج كرد و همین كه شیخ على وفات كرد شیخ بهایى شیخ الاسلام شد. چون شیخ بهایى حكیم و عارف و فقیه و ادیب و ریاضى دان عصر خویش به شمار مىرفت و مىتوانست از هر مقولهاى سخن بگوید لذا شاه عباس علاوه بر منصب شیخ الاسلام منصب وزیردربارى و ریاست تشریفات قدیمى پادشاه را هم به او واگذار كرد. شیخ بهایی مردی بود که از تظاهر و فخر فروشی نفرت داشت و این خود انگیزه ای برای اشتهار خالص شیخ بود.شیخ بهایی به تایید و تصدیق اکثر محققین و مستشرقین ، نادر روزگار و یکی از مردان یگانه دانش و ادب ایران بود که پرورش یافته فرهنگ آن عصر این مرز و بوم و از بهترین نمایندگان معارف ایران در قرن دهم و یازدهم هجری قمری بوده است. شیخ بهایی شاگردانی تربیت نموده که به نوبه خود از بزرگترین مفاخر علم و ادب ایران بوده اند، مانند فیلسوف و حکیم الهی ملاصدرای شیرازی و ملاحسن حنیفی کاشانی وعده یی دیگر که در فلسفه و حکمت الهی و فقه و اصول و ریاضی و نجوم سرآمد بوده و ستارگان درخشانی در آسمان علم و ادب ایران گردیدند که نه تنها ایران ،بلکه عالم اسلام به وجود آنان افتخار می کند. شیخ بهایى علاوه بر علوم شرعى در ریاضیات و فیزیك و هندسه و مكانیك و نجوم هم دست داشته است، تالیفات شیخ بهایى در وقفه و ادبیات و ریاضیات و عرفان بسیار است، از کتب و آثار بزرگ علمی و ادبی شیخ بهایی علاوه بر غزلیات و رباعیات دارای دو مثنوی بوده که یکی به نام مثنوی "نان و حلوا" و دیگری "شیر و شکر" می باشد و آثار علمی او عبارتند از "جامع عباسی، کشکول، بحرالحساب و مفتاح الفلاح والاربعین و شرع القلاف، اسرارالبلاغه والوجیزه". سایر تالیفات شیخ بهایی که بالغ بر هشتاد و هشت کتاب و رساله می شود همواره کتب مورد نیاز طالبان علم و ادب بوده است. مرگ این عارف بزرگ و دانشمند را به سال 1030 و یا 1031 هجری در پایان هشتاد و هفتمین سال حیاتش ذکر کرده اند.وی در شهر اصفهان روی در نقاب خاک کشید و مریدان پیکر او را با شکوهی که شایسته شان او بود ، به مشهد بردند و در جوار حرم هشتمین امام شیعیان به خاک سپردند. magmagf24-06-2007, 01:55 AMhttp://www.ias.ac.ir/mir/mirfendereskidarjavani.jpg تصویر نقاشی شده شیخ بهایی و جوانی حکیم استرآباد ابوالقاسم میرفندرسکی magmagf24-06-2007, 01:55 AMتا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه ای تیره غمت را دل عشاق نشانه جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه رفتم به در صومعه عابد و زاهد دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد در میکده رهبانم و در صومعه عابد گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه روزی که برفتند حریفان پی هر کار زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار من یار طلب کردم و او جلوه گه یار حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار او خانه همی جوید و من صاحب خانه هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو در میکده و دیر که جانانه تویی تو مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو مقصود تویی ...کعبه و بتخانه بهانه بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید دیوانه منم ..من که روم خانه به خانه عاقل به قوانین خرد راه تو پوید دیوانه برون از همه آئین تو جوید تا غنچهء بشکفتهء این باغ که بوید هر کس به بهانی صفت حمد تو گوید بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه بیچاره بهایی که دلش زار غم توست هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست امید وی از عاطفت دم به دم توست تقصیر "خیالی" به امید کرم توست یعنی که گنه را به از این نیست بهانه magmagf24-06-2007, 01:56 AMـ بهائی آثار برجسته ای به نثر و نظم پدید آورده است. وی با زبان ترکی نیز آشنایی داشته است. عرفات العاشقین (تألیف 1022ـ 1024)، اولین تذکره ای است که در زمان حیات بهائی از او نام برده است. بهترین منبع برای گردآوری اشعار بهائی، کشکول است تا جائی که به عقیده برخی محققان، انتساب اشعاری که در کشکول نیامده است به بهائی ثابت نیست. از اشعار و آثار فارسی بهائی دو تألیف معروف تدوین شده است؛ یکی به کوشش سعید نفیسی با مقدّمه ای ممتّع در شرح احوال بهائی، دیگری توسط غلامحسین جواهری وجدی که مثنوی منحول « رموز اسم اعظم » (ص 94 ـ 99) را هم نقل کرده است. با این همه هر دو تألیف حاوی تمام اشعار و آثار فارسی شیخ نیست. اشعار فارسی بهائی عمدتاً شامل مثنویات، غزلیات و رباعیات است. وی در غزل به شیوه فخرالدین عراقی و حافظ، در رباعی با نظر به ابو سعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری و در مثنوی به شیوه مولوی شعر سروده است. ویژگی مشترک اشعار بهائی میل شدید به زهد و تصوّف و عرفان است. ازمثنوّیات معروف شیخ می توان از اینها نام برد: «نان و حلوا یا سوانح سفر الحجاز»، این مثنوی ملمّع چنانکه از نام آن پیداست در سفر حج و بر وزن مثنوی مولوی سروده شده است و بهائی در آن ابیاتی از مثنوی را نیز تضمین کرده است. او این مثنوی را به طور پراکنده در کشکول نقل کرده و گردآورندگان دیوان فارسی وی ظاهراً به علت عدم مراجعه دقیق به کشکول متن ناقصی از این مثنوی را ارائه کرده اند. «نان و پنیر»، این اثر نیز بر وزن و سبک مثنوی مولوی است؛ «طوطی نامه» نفیسی این مثنوی را که از نظر محتوا و زبان نزدیکترین مثنوی بهائی به مثنوی مولوی است، بهترین اثر ادبی شیخ دانسته و با آنکه آن را در اختیار داشته جز اندکی در دیوان بهائی نیاورده و نام آن را نیز خود براساس محتوایش انتخاب کرده است. «شیر و شکر»، اولین منظومة فارسی در بحر خَبَب یا مُتدارک است. در زبان عربی این بحر شعری پیش از بهائی نیز مورد استفاده بوده است. « شیر و شکر » سراسر جذبه و اشتیاق است و علی رغم اختصار آن (161 بیت در کلیات، چاپ نفیسی، ص 179 ـ 188؛ 141 بیت در کشکول، ج 1، ص 247 ـ 254) مشحون از معارف و مواعظ حکمی است، لحن حماسی دارد و منظومه ای بدین سبک و سیاق در ادب فارسی سروده نشده است؛ مثنویهایی مانند «نان و خرما»، «شیخ ابوالپشم» و «رموز اسم اعظم» را نیز منسوب بدو دانسته اند که مثنوی اخیر به گزارش میر جهانی طباطبائی (ص 100) از آنِ سید محمود دهدار است. شیوه مثنوی سرایی بهائی مورد استقبال دیگر شعرا، که بیشتر از عالمان امامیه اند واقع شده است. تنها نثر فارسی بهائی که در دیوان های چاپی آمده است، « رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش » است. بهائی در عربی نیز شاعری چیره دست و زبان دانی صاحب نظر است و آثار نحوی و بدیع او در ادبیات عرب جایگاه ویژه ای دارد. مهمترین و دقیقترین اثر او در نحو، « الفوائد الصمدیه » معروف به صمدیه است که به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو کتب درسی در مرحله متوسط علم نحو در حوزه های علمیه است. اشعار عربی بهائی نیز شایان توجه بسیار است. معروفترین و مهمترین قصیده او موسوم به « وسیله الفوزوالامان فی مدح صاحب الزّمان علیه السلام » در 63 بیت است که هر گونه شبهه ای را در اثناعشری بودن وی مردود می سازد. بهائی در ارجوزه سرایی نیز مهارت داشت و دو ارجوزه شیوا یکی در وصف شهر هرات به نام « هراتیه یا الزّهره » (کشکول، ج1،ص 189 ـ 194) و دیگر ارجوزه ای عرفانی موسوم به « ریاض الارواح » (کشکول، ج1، ص225 ـ 227) از وی باقی مانده است. دوبیتیهای عربی شیخ نیز از شهرت و لطافت بسیاری برخوردار بوده که بیشتر آنها در اظهار شوق نسبت به زیارت روضة مقدّسه معصومین علیه السلام است. شیخ محمدرضا فرزند شیخ حرّعاملی (متوفی 1110) مجموعه لطیفی از اشعار عربی و فارسی شیخ بهائی را در دیوانی فراهم آورده است. اشعار عربی وی اخیراً با تدوین دیگری نیز به چاپ رسیده است. بخش مهمی از اشعار عربی بهائی، لُغَز و معمّاست. از بررسی شیوه نگارش بهائی در اکثر آثارش، این نکته هویداست که وی مهارت فراوانی در ایجاز و بیان معمّا آمیز مطالب داشته است. وی حتی در آثار فقهی اش این هنر را به کار برده که نمونه بارز آن «رسائل پنجگانه الاثناعشرّیه »، است. این سبک نویسندگی در « خلاصه الحساب، فوائد الصمّدیه، تهذیب البیان و الوجیزه فی الدرایه » آشکاراتر است. بهائی تبحّر بسیاری در صنعت لغز و تعمیه داشته و رسائل کوتاه و لغزهای متعدّد و معروفی به عربی از وی بر جا مانده است. مانند: « لغزالزبده » ( لغزی است که کلمه زبده از آن به دست می آید )، « لغزالنحو »، « لغزالکشّاف » ، « لغزالصمدیه »، « لغزالکافیه » و « فائده ». نامدارترین اثر بهائی الکشکول، معروف به « کشکول شیخ بهائی» است که مجموعه گرانسنگی از علوم و معارف مختلف و آینه معلومات و مشرب بهائی محسوب می شود. بهائی در شمار مؤلفان پر اثر در علوم مختلف است و آثار او که تماماً موجز و بدون حشو و زواید است، مورد توجه دانشمندان پس از او قرار گرفته و بر شماری از آنها شروح و حواشی متعدّدی نگاشته شده است. خود بهائی نیز بر بعضی تصانیف خود حاشیه ای مفصّل تر از اصل نوشته است. از برجسته ترین آثار چاپ شده بهائی می توان از اینها نام برد: « مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین» ( تألیف 1015)، که ارائه فقه استدلالی شیعه بر مبنای قرآن (آیات الاحکام) و حدیث است. این اثر دارای مقدمه بسیار مهمی در تقسیم احادیث و معانی برخی اصطلاحات حدیثی نزد قدما و توجیه تعلیل این تقسیم بندی است. از اثر مذکور تنها باب طهارت نگاشته شده و بهائی در آن از حدود چهارصد حدیث صحیح و حسن بهره برده است؛ «جامع عباسی»، از نخستین و معروفترین رساله های علمیه به زبان فارسی؛ « حبل المتین فی اِحکام احکام الدّین » (تألیف 1007)، در فقه که تا پایان صلوه نوشته است و در آن به شرح و تفسیر بیش از یکهزار حدیث فقهی پرداخته شده است؛ « الاثنا عشریه » در پنج باب طهارت، صلات، زکات، خمس، صوم و حج است. بهائی دراین اثر بدیع، مسائل فقهی هر باب را به قسمی ابتکاری بر عدد دوازده تطبیق کرده است، خود وی نیز بر آن شرح نگاشته است. « زبده الاصول » این کتاب تا مدتها کتاب درسی حوزه های علمی شیعه بود و دارای بیش از چهل شرح و حاشیه و نظم است. « الاربعون حدیثاً » (تألیف 995) معروف به اربعین بهائی ؛ « مفتاح الفلاح » (تألیف 1015) در اعمال و اذکار شبانه روز به همراه تفسیر سورة حمد. این اثر کم نظیر که گفته می شود مورد توجه و تأیید امامان معصوم علیه السّلام قرار گرفته است. «حدائق الصالحین» (ناتمام)، شرحی است بر صحیفة سجادیه که هر یک از ادعیة آن با نام مناسبی شرح شده است. از این اثر تنها الحدیقه الهلالیه در شرح دعای رؤیت هلال (دعای چهل و سوم صحیفة سجادیه) در دست است. «حدیقة هلالیه » شامل تحقیقات و فوائد نجومی ارزنده است که سایر شارحان صحیفه از جمله سید علیخان مدنی در شرح خود موسوم ریاض السالکین از آن بسیار استفاده کرده اند. همچنین فوائد و نکات ادبی، عرفانی، فقهی و حدیثی بسیار در این اثر موجز به چشم می خورد. magmagf24-06-2007, 01:58 AMدر عرف مردم ایران، شیخ بهائی به مهارت در ریاضی و معماری و مهندسی معروف بوده و ه� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 583]
-
گوناگون
پربازدیدترینها