- لحظاتي با محمدرضا هدايتي همراه شويد

واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

راسخون: محمدرضا هدايتي كسي است كه با نقش طغرل به مردم شناخته شد. *از چند سالگي حس کردي با بازيگري علاقه مندي؟ بازيگري را، از ده سالگي انتخاب کردم!اما سال 78 به آن رسيدم. *خانواده موافق انتخاب شما بودند؟ خير،آنها دوست نداشتند من بازيگر بشوم و معتقد بودند که بازيگري شغلي نيست که آدم بتواند از طريق درآمد آن امرار معاش کند!البته تقصير هم نداشتند.چون در شهري زندگي مي کردند که در آن هيچ گونه کار هنري وجود نداشت،اما الان خيلي راضي هستند. بازيگري را چگونه آموختي؟ از طريق تجربه و بازي در تئاتر. چند سال در تئاتر فعاليت داشتي؟ حدود 15 سال در تئاترهاي زاهدان و تهران فعاليت کردم. چه سالي به تهران آمدي؟ سال 74 به تهران آمدم و چند سالي در زمينه کارهاي ديگري فعاليت داشتم تا اينکه در سال 77 يک تئاتر با اکبر زنجانپور و تله تئاتري نيز با داريوش مؤدبيان کار کردم.وقتي در سال 78 با مهران مديري آشنا شدم.در برنامه«ببخشيد شما»بازي کردم. خاطره اي از ضبط برنامه داري؟ از همکاري گروه واقعاً لذت مي برم.همه مثل يک خانواده با هم مهربان و صميمي هستيم و شک ندارم که سال ها بعد وقتي به پشت سرم نگاه کنم حسرت اين روزها را خواهم خورد. از ديد شما،مجموعه چه هدفي را دنبال مي کند؟ مي خواهد بگويد،ما آدمها وقتي مي توانيم با حقيقت،راستي و درستي زندگي کنيم چرا راه دوز و کلک را در پيش مي گيريم که مجبور شويم دروغ بگوييم و زندگي را پيچيده تر و سخت تر کنيم. از نظر خودت،با ايفاي کدام نقش شناخته شدي؟ با نقش«طغرل». چرا بيشتر در آثار طنز فعاليت مي کني؟ من يک بازيگر هستم و بيشتر انتخاب مي شوم تا اينکه انتخاب کنم.بنابراين خودم نمي توانم ژانر کاري را که دوست دارم انتخاب کنم. زماني که تئاتر کار مي کردم هيچ کدام از تئاترهايم کمدي نبود و فکر هم نمي کردم روزي بتوانم در ژانر کمدي فعاليت کنم.اما چون با کارهاي مهران مديري معروف شدم کم کم در کارهاي کمدي جا افتادم. بنابراين خودت را يک بازيگر کمدي مي داني؟ خير،من از قابليتي که به طور مثال رضا شفيعي جم يا جواد رضويان و يا حميد لولايي در ارايه کارهاي کمدي دارند،برخوردار نيستم.اين افراد قوه طنز بسيار قوي دارند،اما من مجبورم نقش را ذره ذره بسازم تا تبديل به يک کار کمدي شود. شما چقدر به رابطه متقابل نقش و زندگي اعتقاد داري؟ يک هنرمند نقش را از جامعه مي گيرد و به جامعه تحويل مي دهد.طبعاً هرچه هنرمند به مردم نزديک تر و با آنها صميمي تر باشد راحت تر ارتباط برقرار مي کند.کار هنري و جامعه جدا از هم نيست.بلکه در کنار هم قرار مي گيرد. به طور معمول براي رسيدن به نقش چه روندي را طي مي کني؟ وقتي نقشي به من محول مي شود.سعي مي کنم کسي را که شباهت به نقش دارد در جامعه پيدا کنم و بعد خودم يک چيزهايي به آن اضافه مي کنم تا تبديل به يک کاراکتر بشود.طبعاً راهنمايي هاي کارگردان و بازيگردان هم در ارايه بهتر نقش تأثير زيادي دارد. چرا تا اين اندازه به فيلمنامه اهميت مي دهي؟ براي اينکه فيلمنامه شالوده يا بهتر بگويم خشت اول کار است و اگر کج باشد کار واقعي به نظر نمي آيد و مردم با آن ارتباط برقرار نمي کنند.فراموش نکنيد اگر يک کارگردان ضعيف مي تواند از يک فيلمنامه خوب،يک فيلم ارزشمند و ديدني بسازد،اما يک کارگردان خوب نمي تواند از يک فيلمنامه بد فيلمي جالب و ارزشمند بسازد. براي اينکه کليشه نشوي چه مي کني؟ سعي مي کنم نقش هايي را بازي بکنم که شباهت کمتري به نقش هاي قبلي ام داشته باشد.من حتي در کارهاي مهران مديري هم که اکثراً نقش پيرمردها را ايفاء کرده ام همواره سعي داشته ام تا پيرمردها با هم متفاوت باشند.اگر کسي بگويد طغرل به منصورخان باغ مظفر شبيه بود،به جرأت مي توان گفت بي انصافي کرده است.من اميدوارم اين توانايي را داشته باشم که بتوانم نقش هايي متفاوت ارايه بدهم. اين روش،کار بازيگري را برايم شيرين و لذت بخش مي کند. پس با کليشه شدن مخالفي؟! البته بعضي مواقع مردم کليشه ها را دوست دارند و نبايد آنها را از کليشه ها محروم کرد.مگر لورل و هاردي و يا چارلي چاپلين کليشه نبودند يا مگر خشايار مستوفي را مردم دوست ندارند.منتهي بازيگري که به کليشه مي پردازد،خودش را فناي سليقه مردم مي کند.بازيگر مي تواند بينابين کار کند.به عنوان مثال در مورد خودم،اگر مردم دوست دارند طغرل را ببينند،در دو سه کار بايد طغرل را نشان بدهم و بعد بايد شخصيت ديگري را ارايه بدهم که از طغرل بامزه تر باشد. نتيجه کارت را چگونه ارزيابي مي کني؟ من هميشه به کارهاي خودم نگاهي منتقدانه داشته و دارم و وقتي در کاري بازي مي کنم و آن اثر همان شب و يا مدتي بعد پخش مي شود اگر از ديدن بعضي صحنه هايش راضي نباشم با خودم مي گويم چه خوب بود در آن صحنه فلان ديالوگ را مي گفتم و يا چنان حرکتي را انجام مي دادم.تصور مي کنم همه نويسندگان،بازيگران و کارگردانان اين نظر منتقدانه را نسبت به خود دارند و گرنه آنها هم دچار تکرار مي شوند. ستاره شدن در سينما موافقي؟ بله،زيرا سينما نياز به گيشه دارد و مردم بايد بليت بخرند و به سينما بروند.به همين دليل سينما بايد يک سري ستاره يا سوپر استار داشته باشد.يکي از بازيگران آمريکايي گفته،سوپر استارها کساني هستند که براي سينما پول جمع مي کنند و سينما را زنده نگه مي دارند تا همکاران بازيگر آنها بتوانند در عرصه سينما فعاليت کنند. معمولاً دوست داري چه جور نقش هايي را بازي کني؟ نقش خاصي در ذهنم نيست،اما دوست دارم نقش هايي را بازي کنم که مردم تاکنون از من نديده اند. شما در زمينه موسيقي هم کار کرده اي.در اين مورد نيز کمي برايمان بگو. آبان سال گذشته يک آلبوم موسيقي تحت عنوان «برگ و باد» روانه بازار کرده ام و الان هم روي موسيقي سيستان و بلوچستان کار مي کنم. شما اغلب ايفاگر نقش هاي کمدي هستي.آيا خودت هم باطني شاد داري؟ بله،من به شدت دنبال شادي و آرامش هستم،يعني چيزي که اين روزها خيلي کم پيدا مي شود و به زحمت هم به دست مي آيد،اما سعي مي کنم به اميد شادي بزرگ از شادي هاي کوچک نگذرم.متأسفانه وقتي به اطراف خود نگاه مي کنيم پر از غم و اندوه است.بنابراين پيدا کردن شادي ها هنر زندگي است. نقش سينما و تلويزيون را در جامعه چگونه ارزيابي مي کني؟ تئاتر،سينما،تلويزيون و راديو در زندگي مردم که سرگرمي ديگري ندارند جايگاه مهمي دارد و آنها حق دارند نيازها و خواسته هايشان را از اين رسانه ها ببينند و يا بشنوند. خودت برنامه هاي تلويزيون را مي بيني؟ شب ها که به خانه مي روم گاهي برنامه ها را نگاه مي کنم.اما هنوز سريال جذابي را در تلويزيون نديده ام که هر هفته با اشتياق ماجراي آن را پيگيري کنم.در دو ماه اخير فقط مجموعه «اشک ها و لبخندها»را با علاقه ديده ام. تا حالا اتفاق افتاده که از بازي در يک نقش احساس پشيماني کرده باشي؟ خير،زيرا فيلمنامه اي را که قرار است بعداً پشيمان شوم مي شناسم و از همان ابتدا بازي در آن را قبول نمي کنم. بازيگري سخت تر است يا زندگي؟ بازيگري سخت تر است. آينده ات را چگونه ارزيابي مي کني؟ با وجود آنکه نگران آينده هستم،اما دوست دارم تا وقتي زنده ام در عرصه بازيگري فعاليت داشته باشم. نگران حذف شدن نيستي؟ چرا،اين مسأله براي هر بازيگري ممکن است اتفاق بيفتد.زيرا هر نسل جديدي که مي آيد يک سري استعدادهاي جديد با خودش مي آورد و نسل قبل تر بايد خواسته هاي آنان را بپذيرد و به آنها فرصت بدهد تا بتوانند از توانايي هايشان استفاده بکنند.طبعاً وقتي به کسي فرصت داده مي شود امکان حذف شدن او هم وجود دارد. راستي،شما در چه سالي ازدواج کرده اي؟ من در سال 1374 با خانم انصاري ازدواج کردم.همسرم تا مقطع ليسانس در رشته طراحي تحصيل کرده و الان در زمينه دکوراتوري داخلي تحصيل مي کند و البته بيشتر وقتش صرف نگهداري از فرزندمان مي شود. چه چيزي ذهن شما را غني مي کند؟ روحم را موسيقي غني مي کند.وقتي به موسيقي گوش مي دهم روحم پرواز مي کند. مهم ترين مسأله در زندگي ات چيست؟ آرامش. و حرف آخر اينکه آرامش چگونه ايجاد مي شود؟ براي رسيدن به آرامش بايد تلاش کرد.براي رسيدن به آرامش همانند آزادي بايد بهاي سنگيني پرداخت کنيم تا به آن برسيم. منبع:مجله ي خانواده ،شماره 395 . /1002

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]

[مشاهده در: www.rasekhoon.net]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 366]