واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: قيصر امينپور
قيصر امينپور در دزفول به دنيا آمد. از او مجموعههاي در كوچة آفتاب 1363، تنفس صبح 1363 و نيز گزيدة دو دفتر شعر به نام تنفس صبح 1367، آينههاي ناگهان 1371 و مجموعههايي از اشعار براي نوجوانان به نامهاي منظومة ظهر روز دهم، مثل چشمه - مثل رود، به قول پرستو و دو كتاب نثر ادبي به نامهاي طوفان در پرانتز و بيبال پريدن انتشار يافته است.
قيصر امينپور از شاعران مطرح انقلاب اسلامي است كه در قالبهاي مختلف شعر، آثار باارزش و قابل توجهي پديد آورده است. قيصر امينپور در انواع قالبهاي شعري، به خصوص غزل و رباعي و شعر نو نيمايي سرودههاي فراوان دارد. او در قالب غزل، غزلهاي زيبايي را با تركيبات كمسابقه يا بيسابقه پديد آورده كه با تصاوير بديع همراه است. او در غزل به اوزان كلاسيك و جاافتاده گرايش دارد، اما تركيبات بديع و تصاوير نو، غزلهاي وي را دلنشين و زيبا ساختهاند. قيصر از شاعراني است كه در شعر نو نيمايي از پيروان شيوة نيماست.
اشعار نو او كه غالباً مضامين اجتماعي دارد از نگاهي تيزبين و ژرف و هنرمندانه حكايت ميكند. در اشعار نو او بيشتر تصاوير ذهني و حسي است تا تصاوير عيني. كشفهاي كلامي و ايجاد تركيبات بديع و نو از ويژگيهاي شاخص اشعار نو اوست. قيصر امينپور در زمينة رباعي نيز از نوآوران به شمار ميآيد. رباعيات او داراي تركيبات و مضامين نو است كه حال و هوايي خاص و مشخص دارد.
قيصر در زمينة شعر براي كودكان و نوجوانان نيز سرودههاي قابل توجه و ارزشمندي آفريده كه برخي از آنها نيز به كتابهاي درسي راه يافته است. در مجموع قيصر امينپور از معدود شاعراني است كه پس از انقلاب اسلامي ضمن گرايش به شعر كلاسيك در قالب غزل و رباعي همگام با حوادث انقلاب، ساخت نيمايي شعر را پي گرفت و اشعاري با درونمايهاي نو و زباني ساده و بيپيرايه و صميمي و دلنشين سرود.
اتفاق
افتاد
آن سان كه برگ
- آن اتفاق زرد -
ميافتد
اما
او سبز بود
و گرم كه
افتاد
اعتراف
خارها
خوار نيستند
شاخههاي خشك
چوبههاي دار نيستند
ميوههاي كال كرمخورده نيز
روي دوش شاخه بار نيستند
پيش از آنكه برگهاي زرد را
زير پاي خويش
سرزنش كني
خشخشي به گوش ميرسد:
برگهاي بيگناه
با زبان ساده اعتراف ميكنند
خشكي درخت
از كدام ريشه آب ميخورد؟!
غزل كودكيها
كودكيهايم اتاقي ساده بود
قصهاي، دورِ اجاقي ساده بود
شب كه ميشد نقشها جان ميگرفت
روي سقف ما كه طاقي ساده بود
ميشدم پروانه، خوابم ميپريد
خوابهايم اتفاقي ساده بود
زندگي دستي پر از پوچي نبود
بازي ما جفت و طاقيِ ساده بود
قهر ميكردم به شوق آشتي
عشقهايم اشتياقي ساده بود
ساده بودن عادتي مشكل نبود
سختي نان بود و باقي ساده بود
غزل مساحت رنج
شعاع درد مرا ضرب در عذاب كنيد
مگر مساحت رنج مرا حساب كنيد
محيط تنگ دلم را شكسته رسم كنيد
خطوط منحني خنده را خراب كنيد
طنين نام مرا موريانه خواهد خورد
مرا به نام دگر غير از اين خطاب كنيد
دگر به منطق منسوخ مرگ ميخندم
مگر به شيوة ديگر مرا مجاب كنيد
در انجماد سكون، پيش از آن كه سنگ شوم
مرا به هُرم نفسهاي عشق آب كنيد
مگر سماجت پولادي سكوت مرا
درون كورة فرياد خود مذاب كنيد
بلاغت غم من انتشار خواهد يافت
اگر كه متن سكوت مرا كتاب كنيد
پنجشنبه 30 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 177]