تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هرگاه از رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله چيزى تقاضا مى‏شد، اگر ايشان آن را مى‏خواستن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805637383




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

- عصری كه امام خمينی(ره) رقم زده است


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

انسان عصر پس از خمينى، هرچه هم غربى و غرب‏زده باشد، باز هم در فضايى نفس مى‏كشد و در تاريخى زندگى مى‏كند كه خمينى آن را رقم زده است.   متن يادداشت حجت الاسلام والمسلمين غفوري به شرح ذيل است:   تن خاكى و صورت مادى انسان‏ها زوال‏پذير است و حقيقت مرگ در نهايت همه را به كام خود مى‏كشد، در اين ميان، ميليون‏ها و ميلياردها انسان به اين دنيا آمده‏اند، ولى با رفتنشان نه تنها خود مرده‏اند، بلكه نامشان نيز از دفتر اذهان و كتاب قطور تاريخ جهان پاك شده است و خاطره‏شان به همراه جسمشان مرده است؛ حال آن‏كه گروهى ديگر نام خود را بر صفحه اذهان حك كرده و گوشه‏اى از كتاب تاريخ را به نام خود نامگذارى كرده‏اند، اينان به درست يا به غلط، خوب يا بد، پليد يا فرشته‏خو، انسان‏هايى توانا، بزرگ و اثرگذار بوده‏اند، هرچند جسم آن‏ها از اين عالم خاكى محو شده است، اما نامشان به نيكى يا به بدى در تاريخ ماندگار شده است.   اما گروهى ديگر از اين نيز پا را فراتر نهاده‏اند، بزرگمردانى كه نه در پى ثروت و مقام در تاريخ بوده‏اند و نه در پى جاويدان نمودن نام خود، بلكه تاريخ بشر، ساخته دست و عمل آنهاست. مردانى كه نام خود را در دفتر تاريخ ثبت نكردند، بلكه فصلى جديد در تاريخ بشر ايجاد كردند كه در آن فصل، همه چيز تحت تأثير حضور سيطره و آثار جاويدان آنهاست، آن‏ها كه نه تنها خود را بلكه بشريت و سير تحول و حركت مادى و معنوى انسان‏ها را تغيير دادند و امام خمينى(ره) از اين دست بود.   آرى خمينى يك حقيقت هميشه زنده است نه از آن رو كه نامش هنوز در خاطره‏ها مى‏درخشد و يادآور اعتلا و بزرگى انسان است و نه از آن رو كه آرمانش در نجات بشريت هنوز زنده و بالنده است و نه از آن رو كه ميراث بزرگش و انقلابى كه او پايه نهاد، هنوز پابرجا و استوار به راهى كه او معين كرد مى‏رود، خمينى زنده است و تا بشريت باقى است او زنده خواهد ماند؛ چرا كه بشر از تشعشع نور او و تأثير حضور او و تغييرى كه او به مدد الهى در تاريخ زندگى انسان‏ها ايجاد كرد گريزى ندارد. انسان عصر پس از خمينى، هرچه هم غربى و غرب‏زده باشد، باز هم در فضايى نفس مى‏كشد و در تاريخى زندگى مى‏كند كه خمينى آن را رقم زده است. آرى خمينى يك حقيقت هميشه زنده است؛ چرا كه عصر ما عصر خمينى است و از اين به بعد هرچه بيايد متأثر از اوست.   امام خمينى(ره) از جمله كم نظيرترين رهبران جهان بود كه در عين اقتدار و در اوج قدرت، نه تنها خود را كاملاً خدمتگزار مردم مى‏دانست و هدف خدمتگزارى به مردم را براى خود از جمله مهم‏ترين اهداف مى‏دانست، بلكه صراحتاً به اين خدمتگزارى و خدمت به مردم افتخار مى‏كرد. امام خمينى(ره) شعار خدمتگزارى را به عنوان يك ژست سياسى مطرح نمى‏كرد، بلكه حقيقتاً در پى خدمت به مردم بود و بر اين‏كه مردم او را خدمتگزار خود بدانند، اصرار داشت: «اگر به من بگويند خدمتگزار، بهتر از اين است كه بگويند رهبر، رهبرى مطرح نيست، خدمتگزارى مطرح است.» «من را هم به خدمتگزارى قبول كنيد كه من خدمتگزار هستم و تا آخر خدمتگزارم»، «من خدمتگزار شما باشم بهتر است تا اسم رهبرى.»   با مراجعه به مجموعه بيانات و نوشته‏هاى حضرت امام در صحيفه امام، مى‏توان بيش از صد مورد تصريح ايشان به اين‏كه «من خدمتگزار ملت هستم» را يافت.   مقام معظم رهبرى كه به حق از شاگردان و رهروان حقيقى راه امام راحل بوده‏اند، در فقدان آن يگانه دوران بارها و بارها به تشريح ابعاد مختلف وجودى او پرداخته‏اند. ايشان بعضى از ابعاد شخصيتى و دستاوردهاى امام را در خطبه‏هاى نمازجمعه 14 خرداد و 9 تير 1378 و 23 تير 1368 چنين بر شمرده‏اند: احياى اسلام؛ اعاده روح عزت مسلمين؛ ايجاد احساس درك «امت اسلامى»؛ از بين بردن رژيمى پليد و وابسته؛ ايجاد حكومتى بر مبناى اسلام؛ ايجاد نهضت جهانى اسلام؛ احياى فقه شيعه؛ ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردى حكام؛ احياى روحيه خودباورى؛ عملى كردن اصل نه شرقى، نه غربى.   متن ذيل خلاصه‏اى از اين سه خطبه است.   سخن ما درباره خصوصيات اين مرد بزرگ و اين يادگار پيامبران و اولياى الهى در زمان ماست. از جمله خصوصيات امام كه من در طول 37 سال آشنايى با او شناختم، خردمندى و دانايى بود. لذا در هر جايى كه از وجود او چيزى بروز كرد، نشانه اين دانايى و خردمندى در آن ديده شد. در ميدان دانش‏هاى تخصصىِ خود او - يعنى فلسفه، فقه، عرفان، اصول، اخلاق - همه جا اين دانايى و عمق و اين گوهر درخشانِ خردمندى بروز كرد؛ حرف نو و سخن تازه به ميدان آورد و به تكرار سخن گذشتگان اكتفا نكرد.   خصوصيت ديگر او، ديندارى و ايمانِ روشن‏بينانه بود. او متعبد بود؛ اما تعبدى دور از تحجر و توقف. او روشن‏بين و روشنفكر و نوآور در مباحث دينى بود؛ اما نوآورى دور از لاقيديهاى نوآوران. او مظهر نوآورى علمى و تبحّر در فقه و اصول بود. او متدين و متعبد، اما درعين‏حال روشن‏بين و آگاه و بكار گيرنده خرد، با آفاق عظيم در مسائل اعتقادى و عملى بود؛ ديندارى كه به يادآورنده ديندارى‏هاى عصر نبوت يا جلوه‏هايى از عصر معصومين(علیهم السلام) بود.   از ديگر خصوصيات او شجاعت و دليرى و جان‏نثارى او بود؛ آماده بود كه در آن‏جايى كه او حق مى‏گويد و دنيا باطل مى‏گويد، با آن دنيا مواجه بشود. اين‏كه در يكى از بيانيه‏هاى خود فرمود: «اگر استكبار جهانى، دين ما را تهديد كند، ما هم همه دنياى او را تهديد خواهيم كرد.» راست مى‏گفت؛ مى‏توانست در مقابل دنيايى بايستد؛ همچنان كه آن روزى كه اين فرياد را در سال 1341 در قم بلند كرد، اولِ كار، كسى با او نبود.   بعد هم قضيه تبعيد ايشان از عراق و شروع هجرت آن بزرگوار به كويت و سپس به فرانسه بود؛ كه فرمود اگر به من اجازه اقامت در كشورى ندهند، فرودگاه به فرودگاه خواهم رفت و پيامم را به همه دنيا خواهم رساند. آن عظمت، آن شجاعت، آن شرح صدر، آن استقامت كم‏نظير، آن قدرت رهبرى الهى و پيامبرگونه، باز خودش را در اين‏جا نشان داد؛ اين هم بُعد جديدى از ابعاد شخصيت آن بزگوار بود؛ بعد هم كه جريانِ آمدن ايشان به ايران و مواجهه با آن قضايا و تشكيل نظام جمهورى اسلامى بود.   آنچه كه در دوره بعد از تشكيل نظام اسلامى، از ابعاد وجودى امام مشاهده شد، به نظر من به مراتب مهم‏تر و عظيم‏تر بود از آنچه كه قبلاً ديده شده بود. در اين دوران، امام - اين شخصيت برجسته و ممتاز - در دو بُعد و دو چهره مشاهده مى‏شود: در دوران حكومت، يك چهره، چهره رهبر و زمامدار است؛ يك چهره، چهره يك زاهد و عارف. تركيب اين دو با هم، از آن كارهايى است كه جز در پيامبران، جز در مثل داود و سليمان، جز در پيامبرى مثل پيامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) انسان نمى‏تواند ديگر پيدا بكند.   در چهره يك حاكم و زمامدار و رهبر، امامِ بزرگوار مردى هوشيار، با شهامت، با تدبير، با ابتكار و دريادل بود؛ امواج سهمگين در مقابل او چيز كم‏اهميتى محسوب مى‏شدند؛ هيچ حادثه سنگينى نبود كه بتواند او را شكست بدهد؛ او را به خضوع در مقابل آن حادثه وادار كند. همه حوادث تلخ و سختى كه در زمان دهساله رهبرىِ آن بزرگوار پيش آمد - كه خيلى زياد هم بود - امام از همه آنها بزرگتر بود. هيچكدام از اين حوادث - آن جنگ، آن حمله امريكا، آن توطئه‏هاى كودتا، آن ترورهاى عجيب و غريب، آن محاصره اقتصادى، آن كارهاى عظيم و عجيب و غريبى كه دشمنان با شكل‏هاى مختلف مى‏كردند - نمى‏توانست اين مرد بزرگ را دچار احساس ضعف و شكست بكند؛ از همه اين حوادث، قوى‏تر و بزرگتر بود.   در وراى همه اين جلوه‏ها و چهره‏ها، همين انسان، در چهره زندگى شخصى و خصوصى خود، وقتى انسان آن‏جا را نگاه مى‏كند، او را در چهره يك انسان زاهد و عارف و منقطع از دنيا مى‏بيند. البته منظور، دنياى بد است؛ همان چيزى كه خود او مى‏گفت دنياى بد آن چيزى است كه در درون شماست؛ اين ظواهر طبيعت - زمين و درخت و آسمان و اختراعات و امثال اينها - دنياى بد نيست؛ اينها نعمتهاى خداست؛ بايد اينها را آباد كرد. دنياى بد، آن خودخواهى، آن افزون‏طلبى، آن احساس تعلقى است كه در درون توست؛ امام از اين دنياى بد به‏كلى منقطع بود.   او اهل خلوت، اهل عبادت، اهل گريه نيمه‏شب، اهل دعا، تضرع، ارتباط با خدا، شعر و معنويت و عرفان و ذوق و حال بود. آن مردى كه چهره او دشمنان ملت ايران را مى‏ترساند و به خود مى‏لرزاند، آن سد مستحكم و كوه استوار، وقتى كه اين مسائل عاطفى و انسانى پيش مى‏آمد، يك انسان لطيف، يك انسان كامل، يك انسان مهربان بود.   همه اينها را امام از عمل به دين، از پايبندى به دين، از تقوا و از مطيع امر خدا بودن داشت؛ خود او هم بارها اين مضمون را در گونه‏گونه كلمات خود برزبان مى‏آورد و بيان مى‏كرد: هرچه هست، از خداست. او همه چيز را از خدا مى‏دانست؛ هضم در اراده خدا بود؛ حل در حكم الهى بود: انقلاب را خدا پيروز كرد؛ خرمشهر را خدا آزاد كرد؛ دلهاى مردم را خدا جمع كرد. او همه چيز را از منظر الهى مى‏ديد و عامل به احكام بود؛ خداى متعال هم درهاى رحمت را به روى او باز كرد.   احياى اسلام‏   «اولين كار بزرگ او احياى اسلام بود» به حقيقت مى‏توان گفت كه امام راحل(ره) احياكننده اسلام ناب محمدى(ص) و متمايزكننده آن از اسلام جمود و تحجر از يك سو و اسلام آمريكايى از سوى ديگر بود. امام راحل(ره) بيش از دويست سال فعاليتِ دستگاه‏هاى استعمارى و استبدادى براى محو دين و يا تحريف آن در انديشه مسلمانان و حذف آن از اجتماع مسلمين را خنثى كرد و يكبار ديگر اسلام ناب مبارزه‏جو و سازش‏ناپذير محمدى(ص) را در قالب يك انقلاب اسلامى عظيم و همه‏گير و يك حكومت اسلامى برخاسته از دين مبين اسلام و تعاليم نجات‏بخش آن به جهانيان عرضه كرد.   حركت عظيم امام خمينى(ره) و موجى كه او در درياى سياست ايجاد كرد، نه تنها يك بار ديگر نقش اسلام را در حيات سياسى و اجتماعى ملت زنده كرد، بلكه به روند رو به افول دخالت ديانت در سياست در تمام دنيا پايان داد و مهر باطل بر تفكر آنانى زد كه دين را در موزه‏هاى تاريخ جستجو و مطالعه مى‏كردند و از پايان يافتن نقش و دوره اديان در زندگى انسان‏ها سخن مى‏گفتند.   امام راحل(ره) يكبار ديگر سياست - اين عضو شريف بدن اسلام - را به اسلام باز گرداند و از اين ابزار توانمند، براى اجراى اسلام و سعادت حقيقى بشر بهره برد.   اعاده روح عزت مسلمين‏   «دومين كار بزرگ امام، اعاده روح عزت به مسلمين بود.» اعتماد امام بر خدا و تكيه او بر تعاليم اسلام و استغناى او از حمايت شرق و غرب و اتكايى كه به وعده‏هاى الهى داشت، به همراه جانبازى و فداكارى او در راه اسلام و بى‏محابا و نترس بودن او در برابر دشمن، روح عزت فراموش شده مسلمانان را يكبار ديگر زنده كرد. فرياد او و حكم او در مبارزه با اهانت سلمان رشدى مرتد به پيامبر اسلام، عزت سركوب شده مسلمانان در طول سده‏هاى اخير را يكبار ديگر زنده كرد. افتخار او به اسلام و اعتمادى كه به اين آيين نجات‏بخش داشت، يكبار ديگر كارى كرد كه مسلمانان در جاى جاى دنيا احساس عزت كنند و به مسلمانى خود ببالند.   ايجاد احساس درك «امت اسلامى»   «سومين كار بزرگ او اين بود كه به مسلمان‏ها، احساس درك امت اسلامى داد.» با پيدايش مفهوم غربى دولت و كشور و تقسيم كشورهاى جهان بر اساس مرزهاى جغرافيايى در غرب، استعمارگران، امت اسلام را به كشورهايى كوچك تقسيم كردند؛ مرزهاى كشورهاى افغانستان، آذربايجان، عراق، كويت، مصر، اردن، سوريه، لبنان، فلسطين اشغالى، تركيه و بسيارى از ديگر كشورهاى امروزى، ساخته و پرداخته ابرقدرت‏هاى استعمارگر - خصوصاً انگلستان - است كه اين تقسيم نيز بر مبناى منافع آن‏ها شكل گرفته است. تقسيم مسلمانان به كشورهاى گوناگون و تحميل قوانين دولت - كشورهاى متفاوت بر آن‏ها از سوى ابرقدرت‏هاى استعمارگر و حكام دست‏نشانده، نه تنها روحيه وحدت ميان جهان اسلام را دچار آسيب بيشتر نمود، بلكه اين احساس را در ميان مسلمانان كه به يك امت واحد و يگانه تعلق دارند و سرنوشت هر بخش از اين امت حتى اگر امروز تحت عنوان دولت - ملتى ديگر تقسيم‏بندى شده باشد، به همه آن‏ها مرتبط است، از ميان برد. به همين طريق بود كه جدا كردن بخش‏هاى عزيزى از سرزمين اسلامى، مانند فلسطين به سادگى صورت گرفت و باعث قيام همه مسلمانان و شكست دشمن صهيونيستى نشد.   امام راحل(ره) با تمسك به اسلام ناب محمدى(ص) يكبار ديگر اين روح را در ميان مسلمانان زنده كرد كه آن‏ها به يك كل تفكيك‏ناپذير و يك امت واحده تعلق دارند و سرنوشت هر بخش از جهان گسترده اسلام، مورد اهتمام و توجه همه مسلمانان است.   از بين بردن رژيمى پليد و وابسته‏   «از ميان بردن يكى از مرتجع‏ترين، پليدترين و وابسته‏ترين رژيم‏هاى منطقه و جهان، چهارمين كار بزرگ امام بود.» حكومت شاهنشاهى، خصوصاً سلسله فاسد و دست‏نشانده پهلوى از چند جهت دچار فساد و انحطاط بود. اين حكومت جعلى و دست‏ساز انگليسى‏ها در ايران، نه تنها از ابتدا با دسيسه بيگانگان بر سر كار آمده بود، بلكه در طول بيش از نيم قرن حكومت پهلوى اول و دوم، بيگانگان - ابتدا انگليسى‏ها و بعد آمريكايى‏ها - حاكم اصلى بر مقدرات كشور بودند و همه منابع كشور در جهت منافع آنان تاراج مى‏شد. فساد اخلاقى، وابستگى سياسى به بيگانگان، فساد اقتصادى، عناد و مبارزه حكومت پهلوى با دين و ارزش‏هاى مذهبى و بومى، همه و همه گوشه‏اى از دنائت و پليدى رژيم شاه را تشكيل مى‏داد كه امام خمينى(ره) با قيام نجات‏بخش خود به سلطه شيطانى آنان پايان داد.   سرنگون كردن اين رژيم طاغوتى، آن هم در شرايطى كه ابرقدرت‏هاى جهان و در رأس آن‏ها آمريكاى جنايتكار با تمام توان در صدد حمايت و حفظ پايه‏هاى پوسيده آن بود، كار بزرگ و اعجاب‏انگيزى بود كه در چشم تحليلگران كوتاه‏بين و مادى‏انديش آن روز، غيرممكن دانسته مى‏شد.   ايجاد حكومتى بر مبناى اسلام‏   «كار پنجم او، ايجاد حكومتى بر مبناى اسلام بود.» ايجاد يك حكومت دينى مبتنى بر انديشه‏ها و احكام اسلامى در حالى از سوى حضرت امام(ره) صورت گرفت كه بسيارى از متفكران علوم اجتماعى، حرف از حذف هميشگى دين از زندگى اجتماعى انسان مى‏زدند و آماده بودند تا پايان عصر دين‏دارى بشر را به خيال واهى و تفكر كوتاه خود اعلام دارند.   ايجاد نهضت جهانى اسلام‏   «كار ششم او، ايجاد نهضت اسلامى در عالم بود.» ظهور يك انقلاب عظيم اسلامى و تشكيل حكومتى دينى به رهبرى روحانيت، منجر به ايجاد يك نهضت اسلامى و گرايش مجدد به اسلام در همه سرزمين‏هاى اسلامى گرديد.   مسلمانان كه پيش از آن با خودباختگى هرچه تمام‏تر، راهى براى تمسك به دين در دنياى جديد نمى‏ديدند، اكنون با الگوگيرى از آن امام فرزانه و دلگرم شدن به امكان نجات‏بخشى اسلام، به نهضت اسلامى روى آوردند. بروز حركت‏هاى اسلام‏گرا، نهضت‏هاى ضدغرب و ضداستكبار، نهضت‏هاى آزاديبخش و يا سازمان‏هاى متعدد اصلاح‏گرى در سرزمين‏هاى اسلامى، پس از انقلاب اسلامى ايران، عمدتاً متأثر از اين انقلاب و رهبرى حضرت امام خمينى(ره) بوده است. هرچند شايد برخى از اين سازمان‏ها و گروه‏ها كاملاً مورد تاييد و مقبول نباشند، اما گرايش ضداستكبارى و انگيزه آزادى‏خواهى آن‏ها، اكثراً متأثر از قيام ملت ايران به رهبرى خمينى كبير بوده است.   احياى فقه شيعه‏   «هفتمين كار او، نگرش جديد در فقه شيعه بود.» فقاهت شيعه به عنوان يكى از قوى‏ترين و مستحكم‏ترين انديشه‏ها و مكاتب فكرى در طول قرون به دست معماران فكرى و انديشمندانى بزرگ پايه‏گذارى شده است كه قواعد و اصول و مبانى خود را از سرچشمه پاك و يقين‏آور عصمت اخذ كرده و برمبناى اجتهاد مستمر، به فقه خود پويايى و استمرار هميشگى داده‏اند. بحث از آثار و انديشه‏هاى فقهى امام و تحولى كه در جهت هرچه كارآمدتر نمودن فقه شيعه ايجاد نمود به جايگاهى مستقل براى بررسى نيازمند است، آنچه در اين مجال اندك مى‏توان بيان داشت، گستردگى دامنه فقه و گسترده وسيع آن در منظر امام خمينى(ره) است. امام راحل «فقه مستحكم شيعه را با نگرشى جهانى و حكومتى مورد توجه قرار داد و ابعادى از فقه را روشن كرد كه قبل از آن براى ما روشن نبود.»   ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردى حكام‏   «كار هشتم او، ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردى حكام بود.» جدايى دين از سياست كه در غرب با آشكار و همه‏گير شدن افكار ماكياول پايه‏گذارى شد و در نهايت، منجر به جدايى اخلاق حاكمان از اخلاق مردم شد، بدين طريق بود كه اخلاق فردى خاص حاكمان در نظر مردم با تكبر، اسراف، تجمل‏گرايى، خودرأيى، نيرنگ، فريب، دورويى و بسيارى ديگر از رذايل اخلاقى عجين شد و در دنيا پذيرفته شده بود كه اخلاق و سياست را بايد از هم جدا كرد و به اين اخلاق حكومتى كه لازمه سياست پنداشته مى‏شد تن در داد.   آنچه كه امام راحل انجام داد، اين بود كه در عرصه حكومت، يكبار ديگر اخلاق و سياست و ديانت و دنيادارى را با هم جمع كرد، او نشان داد كه يك حاكم قدرتمند مى‏تواند ساده‏زيست، بى‏تكبر، صادق، زاهد و در يك كلام، الگويى بارز از سالكان راه انبياء باشد. «امام اين باور غلط در مورد اخلاق حكومتى را عوض كرد و نشان داد كه رهبر محبوب و معشوق يك ملت و ديگر مسلمانان عالم، مى‏تواند زندگى زاهدانه‏اى داشته باشد و به جاى كاخ‏هاى مجلل در حسينيه‏اى از ديداركنندگان پذيرايى كند و با لباس و زبان و اخلاق انبيا با مردم برخورد كند.»   احياى روحيه خودباورى‏   «كار نهم او، احياى روحيه خودباورى در ملت ايران بود.» امام به ملت ايران آموخت كه استعدادهاى سرشار و روحيه‏هاى قوى مى‏تواند نه تنها ايران اسلامى كه جهان اسلام را زير و رو كند. درس بزرگ امام به ملت ايران اين بود كه «ما مى‏توانيم.» او با عمل خود و دلگرمى‏اى كه به ملت در سخت‏ترين شرايط سياسى، نظامى و اجتماعى مى‏داد، نشان داد كه مى‏توان آنچه را ديگران با تحليل‏هاى مادى خود ناممكن و محال مى‏دانند، با اتكاى به خداى متعال با موفقيت انجام داد. او روحيه جُبن و ضعف و نااميدى و ناتوانى را از ملت زدود و به جاى آن با نفس «روح‏الهى» خود روح شجاعت و قدرت و اميد و توانايى را در مردم دميد.   عملى كردن اصل نه شرقى، نه غربى‏   «دهمين كار بزرگ امام، اثبات اين نكته بود كه «نه شرقى و نه غربى»، يك اصل عملى و ممكن است.» در حالى كه حكام كشورهاى مسلمان در اثر سال‏هاى متمادىِ تحقير و توهين از سوى قدرت‏هاى خارجى و زيردست بودن از سوى ابرقدرت‏ها، حيات سياسى بدون اتكاى به شرقى يا غرب را غيرممكن مى‏دانستند و بقاى خود را در فرمانبرى، وابستگى و ستايش ابرقدرت‏هاى شرق يا غرب مى‏ديدند، امام راحل اثبات كرد كه يك ملت مسلمان با اتكاى به نيروى اسلام مى‏تواند به دشمن نه بگويد و در برابر دنياى ابرقدرت‏ها با تمام ظواهر قدرتمند ولى در واقع پوشالى آن بايستد. امام راحل در جنگ هشت ساله ثابت كرد كه مى‏توان با ايمان به خدا و اتكاى به قدرت توده‏هاى مسلمان، نه تنها بدون وابستگى به غرب زندگى كرد، بلكه مى‏توان سال‏ها در برابر تمام ابرقدرت‏ها ايستاد.   در پايان بايد اضافه كرد كه «ما بايد با تكرار اين حقيقت‏ها، يك هدف را دنبال كنيم و آن درس گرفتن است و لاغير، و الا صرف ستايش كردن امام فايده‏اى ندارد، بلكه گاهى مضر هم است. ما آن بزرگوار و انسان والا و مقتدا و قائد را ستايش مى‏كنيم، تا خودمان را به او نزديك سازيم.» /2759/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 438]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن