محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843827108
- گزيده سرمقاله برخی از روزنامههای صبح كشور
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
برخي روزنامه هاي صبح امروز سرمقاله هاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند. تهران امروز روزنامه تهران امروز در يادداشت خود با عنوان "كليگويي در لايحه برنامه پنجم "به قلم امير لعلي آورده است: لايحه برنامه پنجم در شرايطي در دولت در حال نهايي شدن است كه كليگويي و عدمتعيين شاخصهاي كمي در بسياري از بخشهاي آن به چشم ميخورد. اين لايحه كه اين بار عنوان «توسعه» از نام آن حذف شده و تحت عنوان«برنامه پنجم پيشرفت و عدالت» تهيه شده است، برخلاف چهار برنامه گذشته، داراي شاخصهاي هدف نبوده و در بيان اهداف مورد نظر برنامه غالبا به عناويني همچون «افزايش» يا «كاهش» بسنده شده است. به نظر ميرسد فشارهاي چند سال اخير مجلس به دولت براي ارائه گزارش نظارتي برنامه چهارم توسعه و عدمتحقق شاخصهاي مورد نظر اين برنامه در دولت گذشته كه انتقادات بسياري را به عملكرد دولت به خصوص در حوزههاي اقتصادي در پي داشت، دولت را بر آن داشت تا اين بار در برنامهاي كه تنظيم كرده است، از ارائه شاخصهاي عملكردي برنامه كه او را مجبور به پاسخگوييهايي خواهد كرد، خودداري كند. تدوين و چيدمان فصول و بخشهاي برنامه پنجم نيز با برنامههاي گذشته متفاوت است و به نظر ميرسد دولت كه خود از منتقدان برنامه چهارم توسعه بوده، اين بار برنامه را آنگونه تدوين كرده است كه امكان پاسخگويي نسبت به اهداف برنامه و دفاع از عملكرد اجرايي آن آسانتر باشد. برنامه جديد پنج ساله كشور مشتمل بر 9 فصل است كه برخلاف برنامههاي پنج ساله گذشته، «اقتصاد» در جايگاه اول فصول برنامه قرار نگرفته است. در فصل اول اين لايحه پيشنهادي، به تشريح چگونگي اجراي برنامه پنجم توسعه بر مبناي فرهنگ اسلامي- ايراني پرداخته شده است. فصل دوم لايحه يادشده به موضوع علم و فناوري، فصل سوم به موضوعات «اجتماعي» و فصل چهارم به «نظام اداري و مديريت» اختصاص يافته است. فصل پنجم اين لايحه نيز به موضوعات «اقتصادي» پرداخته است. اين لايحه در ماده اول اين فصل به موضوع بهبود فضاي كسب و كار و بهرهوري پرداخته، اما هيچ شاخصي براي بهبود اين دو ارائه نشده است. دو ماده ديگر از بخش اقتصادي به بحث اشتغال اختصاص يافته كه در اين دو ماده تاكيد شده كه دولت به اشتغال پايدار و كاهش عدمتعادلهاي منطقهاي توجه خواهد كرد، اما هيچ اشارهاي به شاخصهاي دستيابي به آن وجود ندارد. بخش ديگري از فصل اقتصادي به موضوع ارز ميپردازد كه مشتمل بر 7 ماده است. تشكيل صندوق توسعه ملي و شيوه تشكيل آن از ويژگيهاي اين بخش است اما در اين فصل هيچ اشارهاي به اصلاح نرخ ارز و برنامههاي دولت در اين رابطه نشده است. بخشهاي پول و بانك و تجارت بزرگترين مادههاي فصل اقتصادي اين لايحه را در برميگيرند. همچنين در زيرشاخههاي اقتصادي ميتوان به بخش بازار سرمايه، سرمايهگذاري خارجي، مناطق آزاد، بيمههاي بازرگاني، كاهش وابستگي به نفت، اصلاح نظام مالياتي، توسعه تعاون، نفت و گاز، برق، انرژيهاي پاك، كشاورزي، صنعت و معدن و استاندارد، حمل و نقل، مسكن و وقف اشاره كرد. ششمين فصل لايحه برنامه پنجم به «توسعه و توازن منطقهاي»، فصل هفتم به امور دفاعي، سياسي و امنيتي، فصل هشتم به امور حقوقي و قضايي و فصل نهم به «نظارت» تخصيص داده شده است البته دو موضوع مهم فعلي اقتصاد ايران يعني اصل 44 و يارانهها در اين لايحه جايگاهي ندارند، اين در حالي است كه در قانون برنامه چهارم، واگذاري سهام و مديريت شركتهاي دولتي، تنظيم انحصارات و رقابتي كردن فعاليتهاي اقتصادي فصلهايي را به خود اختصاص داده بودند. در همين حال در پيشنويس نهايي لايحه برنامه پنجم، الزام دولت به ارائه گزارش نظارتي سالانه به مجلس حذف شده و به اين ترتيب پاسخگويي در قبال روند اجراي برنامه در حداقل ممكن تعريف شده است. در عين حال در ماده 194 لايحه پيشنهادي دولت گفته شده است: «معاونت برنامهريزي و نظارت راهبردي رئيسجمهور، گزارش نظارتي هر سال برنامه را حداكثر تا پايان آذرماه سال بعد تهيه و به دولت ارائه كند.» به اين ترتيب بازخواست مجلس از دولت در خصوص ارائه گزارش نظارتي منتفي خواهد شد. اين در شرايطي است كه در مقدمه نهايي شده اين لايحه آمده است: «در فرآيند تهيه و تدوين اين برنامه، تلاش شده با آسيبشناسي عالمانه، روند تهيه، تصويب و اجراي برنامههاي پنجساله پيشين و استفاده از تجربيات بدست آمده در اين زمينه، به ابعاد و ملاحظاتي مثل هدفمندي، انسجام و هماهنگي دروني، انطباق با شرايط بومي، شفافيت، عملياتيبودن، اختصار، انعطافپذيري و ارائه راهكارهاي روشن و اجرايي به گونهاي جدي و گسترده توجه شود تا سند برنامه از ضمانت اجرايي كافي برخوردار شود.» ايران روزنامه ايران در يادداشت خود با عنوان "نقطه آماج دشمن، مركز آماد ميهن "به قلم مجتبي زارعي آورده است: اكنون ديگر بينياز از برهانيم كه ناكامي دشمن در «جنگهاي فيزيكي» و پرشدت عليه اسلام و ايران، او را به جنگهاي متافيزيكي و «نبردهاي پست مدرن» سوق داده است، اما پرسش اين است كه از چه روي جنگهاي پست مدرن كنوني دشمن، ولايت فقيهان پارسا و دو شخصيت ممتاز و مصداقهاي متعين و تاريخي آن را «آماجگاه» و هدف درگيري خود قرار داده است. حضرت امام خميني رضوانالله عليه و حضرت آيتالله العظمي خامنهاي مدظله العالي، دو چهره فرزانه و حكيم جهان اسلام و بلكه ملتهاي آزاديخواه هستند كه محور حقد و كينه عمليات نرم دشمن ميباشند. حضرت امامخميني رضوانالله عليه در بيان و تعريف حكيم متأله حضرت آيتالله جوادي آملي حفظ الله «مهندس معمار» انقلاب اسلامي توصيف شده است. پيشتر از اين توصيف نيز تعريفي درباره امام خميني(ره) به عرصه بيان آمده بود كه رهبر فرزانه ايران اسلامي از او بر ناصيه تاريخ نشاندهاند كه «اين انقلاب بينام خميني در هيچ جاي جهان شناخته شده نيست.» از اين منظر در مييابيم كه جنگ نرم دشمن، شخص را هدف نگرفته بلكه شخصيت و هويت اسلامي و ايراني را آماج هجوم خود قرار داده است. به تعبير حضرت آيتالله جوادي آملي، امام خميني(ره) مهندس معمار انقلاب اسلامي است؛ از آن روي كه علاوه بر دستيابي به چشمه جوشان دانش اسلامي، به مهندسي نقشه راه ايراني – اسلامي نيز مبادرت كرد. او در سير سلوك و اسفارش در عرفان، سياست، فقه، كلام و فلسفه، «مهندسي» را با «معماري» آميخته و «دانش سياسي» اسلام را به «طراحي نظام» سوق داده است. اما دشمني با جانشين او هم بيوجه نيست؛ چه اينكه دشمن، خلف صالح را همانند سلف صالحاش آماج حمله خويش كرده است. گو اينكه امروز به هر كوي و برزن اين مرز و بوم كه گذر ميكني و به هر محفل و مجلس علمي، پژوهشي، فرهنگي، هنري و ... كه پاي ميگذاري، نام حكيمي ميدرخشد كه قصد دارد كار مهندس معمار «نظام اسلامي» را به مهندس معماري «تمدن اسلامي» ارتقا بخشد و همواره ايراني را به سيرورت و شدن از «قوه» به «فعل» دعوت كند و در برابر تكرارهاي ملالآور مجريان و بيم متحقق نشدن طرح كامل انقلاب متعاليه، نقشه چشمانداز 20 ساله را در افق 1404 رسم ميكند و در مقابل پايان نافرجام سوسياليسم و ليبراليسم، الگوي ايراني – اسلامي رشد و تعالي را محور كار ايراني قرار ميدهد. راهبر نهضت توليد علم ميشود و قدر و قيمتِ فناوري، فرهنگ و هنر متعالي را در تعميق تمدن اسلامي ميشناسد. با همه ميگويد واز همه ميشنود. ايشان با حوصلهترين حكيمي است كه به چشم ديدهايم و اينچنين است كه نقطه «آماج» و تهاجم دشمن، همان مركز «آماد» و طراحي و پشتيباني ما به حساب ميآيد و بيحساب نيست كه «آماجگاه» دشمن، «آمادگاه» ايران و اسلام است. پس به رأيالعين ميتوان گفت كه جنگهاي پست مدرن دشمن نه «عكس» و «شخص»، كه هندسه و مهندسان سياست متعاليه را هدف گرفته است. اما حاشا و كلا كه ملت از تراز شخصيتي كه اكنون در جهان به نام او ثبت و ضبط شده عقب بنشيند؛ چرا كه اين تراز در سياست را، حقيقت و با خواست وليالله الاعظم (عج) منطبق يافته است. * عضو هيأت علمي پژوهشگاه علوم انساني و رئيس مركز پژوهش و اسناد رياست جمهوري وطن امروز روزنامه وطن امروز در يادداشت خود با عنوان "مجمعِ روحانيونِ مُرده "به قلم محمد مهدي تقوي آورده است:از 4 روز پيش، پس از انتشار تصاوير حركت وقيح اهانت به ساحت مقدس بنيانگذار جمهوري اسلامي، حضرت امام خميني قدسسرهالشريف، مردم انقلابي كشورمان با برگزاري تجمعات مختلف، سوگواري خويش را از هتكحرمت حاميان ميرحسين موسوي نسبت به آن مرد ملكوتي و الهي، نشان دادند. موج اين اعتراضات تا حدي بالا گرفت كه برخي افراد و مجامع معلومالحال و رسوايي كه در ماهها و سالهاي اخير نسبت به اين قبيل اقدامات ساختارشكنانه سكوت ميكردند نيز براي حفظ ظاهر و همچنين در امان ماندن از خشم انقلابي مردم غيور و ولايتمدار ايران اسلامي، اين اقدام را كه موجب خشنودي دشمنان آن امام راحل شده بود، محكوم كردند. البته غلظت محكوميت صدا و سيما به جرم (!) روشنگري، بسيار بيشتر از محكوميت اهانت به حضرت امام بود. اما جالبترين نكته درباره حوادث پس از اهانت به ساحت مطهر حضرت امام، اقدام ديرهنگام مجمع به اصطلاح روحانيون مبارز در تقاضاي صدور مجوز براي اعتراض به حرمتشكني نسبت به امام راحل بود. 1- مجمع به اصطلاح روحانيون مبارز كه عملكرد آنها بويژه در سالهاي پس از دوم خرداد 76، ديگر همخوانياي با «روحاني» و «مبارز» بودن را به دست نميدهد، در حالي تقاضاي صدور مجوز براي انجام يك «راهپيمايي پرشكوه (!)» كرد كه به هيچ عنوان، اقدام ساختارشكنانه و قبيح اهانت به تمثال مبارك امام راحل را محكوم نكرده است!! 2- با عنايت به عدم محكوميت اين اقدام از سوي اين مجمع مدعي پيروي از خط امام، تقاضاي مجوز براي «راهپيمايي پرشكوه» براي برائت از اهانت هواداران موسوي كه پشت سر خود، حمايت اين مجمع را دارند، بيشتر به طنز شبيه است و يقينا قصد سردمداران اين مجمع، آشوبگري بيشتر و تداوم فضاي التهاب سياسي در جامعه پس از برگزاري انتخابات رياست جمهوري است. 3ـ درخواست براي صدور مجوز تجمع از سوي اين مجمع، درست يك روز پس از فرمايشات رهبر حكيم انقلاب و خواسته ايشان مبني بر ايجاد آرامش در جامعه، ميزان پايبندي اين مدعيان را به ولايت فقيه، بار ديگر نشان ميدهد. 4ـ اصلاً حوادث پس از انتخابات رياست جمهوري در روز شنبه 30 خرداد 88 ـ و به طور كاملاً اتفاقي(!) همزمان با سالروز اردوكشي منافقين و اعلام جنگ مسلحانه عليه نظام جمهوري اسلامي ـ بلافاصله پس از صدور بيانيه مجمع به اصطلاح روحانيون براي به خيابان ريختن هواداران جنبش سبزيها و اعتراض به نتايج انتخابات كليد خورد. نكته باز هم كاملاً اتفاقي بيانيه 30 خرداد نيز كه تشابه بسياري به تقاضاي ديروز صدور مجوز براي راهپيمايي دارد،آن است كه 30 خرداد نيز دقيقاً يك روز پس از خطبههاي تاريخي رهبر حكيم انقلاب در نماز جمعه 29 خرداد بود كه نشانه ديگري از پايبندي مجمع به ولايت فقيه است! 5ـ در تجمع غيرقانونياي كه در 30 خرداد 88 صورت گرفت و منجر به آشوبگري اراذل و اوباش و قدارهبنداني شد كه بسياري از آنها بعدها در اعترافاتشان تاكيد كردند اصلاً در انتخابات شركت نكرده بودند يا اصلاً به موسوي راي ندادهاند، جنس واقعي هواداران مجمع و ميرحسين موسوي مشخص شد؛ حوادثي كه منجر به كشته شدن تعدادي از هموطنان بيگناه و شهادت بيش از 20 بسيجي كه براي دفاع از حريم انقلاب اسلامي به ميدان آمده بودند، شد؛ خونهايي كه اعضاي مجمع به اصطلاح روحانيون مبارز و شخص ميرحسين موسوي، بايد پاسخگوي ريختن آنها باشند. 6- در چند روز گذشته حوادث ديگري نيز در سپهر سياست كشور رخ داد كه يكي از جالبترين آنها فرار مجيد توكلي، عنصر غيردانشجوي هوادار موسوي و مجمع به اصطلاح روحانيون مثلاً مبارز(!) با مانتو و لباس زنانه و آرايش در مراسم 16 آذر – روز دانشجو- بود. پس از اقدام توكلي كه البته با هوشياري ماموران امنيتي در فرار خود ناكام ماند و با انتشار عكسهاي وي در لباس نسوان، عدهاي از هواداران به اصطلاح مرد جنبش مرده سبز، با گرفتن عكس از خود، در حالي كه رژ لب زده ،خط چشم كشيده و... قرار دادن آن در فيسبوك، با پوشيدن لباس زنانه، مخالفت خويش با حجاب اسلامي را نيز نشان دادند.كار مجمع به اصطلاح روحانيون كه ديگر هيچ شباهتي به يك تشكل روحاني ندارد، به جايي رسيده كه هواداران اين مجمع، عدهاي به ظاهر مردند كه به پوشش و آرايش زنانه خويش، افتخار ميكنند. 7- نخستين رسانهاي كه خبر درخواست مجمع براي گرفتن مجوز «راهپيمايي باشكوه(!)» را منتشر كرد، راديوفردا- راديوي سازمان سياي آمريكا- بود كه البته ديگر دليل اين امر نيز جاي سوال ندارد! نزديكي مواضع اين مجمع به دشمنان انقلاب و نظام ديگر به قدري واضح شده كه اگر غير از اين بود، بايد متعجب شد. 8- شروع انحراف مجمع به اصطلاح روحانيون البته به حدود 13 سال پيش برميگردد؛ زماني كه اعضاي اين مجمع به اتفاق آرا از ميرحسين موسوي براي كانديداتوري در انتخابات دوم خرداد 76 دعوت كردند؛ دعوتي كه به دلايلي كه اين روزها مشخص ميشود، رد شد و محمد خاتمي براي آوردن نهايتا 5 ميليون راي و نمردن جناح چپ، وارد عرصه شد. در دوم خرداد با پيروزي خاتمي، مجمع كه به هيچ عنوان تصور اين پيروزي را نداشت و در نتيجه برنامهاي هم براي اداره كشور در نينداخته بود، سكان اجرايي كشور را به همراه تكنوكراتهاي كارگزاران برعهده گرفت. با پيروزي خاتمي، بسياري از اعضاي مجمع روحانيون نيز در پستهاي كليدي كشور قرار گرفتند؛ از جمله محمدعلي صدوقي در پست معاونت پارلماني رئيسجمهور، محمدعلي ابطحي در پست مشاور و رئيس دفتر رئيسجمهور، عبدالواحد موسويلاري در وزارت كشور و... و بسياري از دستپروردگان محمد موسويخوئينيها، جانشين دبيركل مجمع در آن روزگار و دبيركل فعلي اين تشكل مثلا روحاني نيز در پستهاي ارشد اجرايي و تقنيني قرار گرفتند. در دوره 8 ساله اصلاحات كه دوره تركتازي مجمع بود، توهينهاي بسياري به مقدسات اسلامي شد، آنجا كه در روزنامههاي زنجيرهاي از توهين به پيامبر اعظم (ص)، حضرت اميرالمؤمنين (ع)، حضرت اباعبداللهالحسين (ع) تا مراجع، علما، شهدا و... مشاهده شد تا اهانتهاي جسارتآميز به خداوند متعال؛ «حتي در اعتراض به خدا نيز ميتوان تظاهرات كرد». اكبر گنجي، تئوريسين اصلاحات نيز در هنگامه برگزاري كنفرانس رسواي برلين در مصاحبه با بهمن نيرومند، منافق مقيم آلمان، براي نخستينبار توهين به حضرت امام(ره) را با اين جمله كه «ما انديشههاي خميني را به موزههاي تاريخي ميفرستيم»، كليد زد؛ اما... ...اما دريغ از يك بيانيه و اعتراض و حتي تذكر به چنين ساختارشكنيهايي از سوي مجمع مدعي روحاني بودن، مبارز بودن و عاشق امام بودن! 9- با مواردي كه عنوان شد، معلوم ميشود، مدتهاست مجمع روحانيون، مرده است و ديگر چنين تشكلي بواقع وجود خارجي ندارد. 10- بيترديد تقاضاي مجوز براي راهپيمايي از سوي اين مجمع مرده، براي تداوم التهابات سياسي در كشور است و در صورت صدور مجوز، مانند 30خرداد، عدهاي از اراذل و اوباش، البته اينبار با همراهي مردان باحجاب(!) و زنان بيحجاب، اقدام به اخلال، درگيري و اغتشاش ميكردند؛ اگرنه، چنانچه مجمع به اصطلاح روحانيون ميخواست مخالفتش با اهانت به حضرت امام را نشان دهد، اولا لااقل آن را محكوم ميكرد و بعد تقاضاي مجوز ميكرد(!) ثانيا پيش از اين، در آن 8 سال اصلاحات و در ماههاي اخير در برابر شعارهاي ساختارشكنانهاي چون «جمهوري ايراني»، «نه غزه، نه لبنان» و ... در مراسم روز قدس، 13آبان، 16 آذر و سيگار كشيدن و روزهخواري علني در روز قدس از سوي هواداران خود، موضعي انقلابي اتخاذ ميكرد. پس نتيجهاي جز زنده نگه داشتن فضاي آشوبطلبي و اغتشاشگري، از نيت اين مجمع مرده براي تقاضاي مجوز راهپيمايي، نميتوان تصور كرد. سخن را با جملاتي نوراني از نايب امام زمان(عج) حضرت امام خميني رضوانالله تعالي عليه به پايان ميبريم: «آنقدر كه اسلام از اين مقدسين روحانينما، ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن، مظلوميت و غربت حضرت امير عليهالسلام [است] كه در تاريخ، روشن است...»*. * صحيفه نور، جلد 21، صفحه 92 رسالت روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "برخي اصرار دارند طرد شوند! " به قلم محمدكاظم انبارلويي آورده است: مقام معظم رهبري در آستانه ماه محرم مطالبي را فرمودند كه اهميت آن اگر از دو خطبه نماز جمعه گذشته بيشتر نباشد قطعا كمتر نيست. مقام معظم رهبري در فضاي غبارآلود كنوني و در وسط معركه «نبردنرم» چون فرماندهي شجاع و با بصيرت با روشنگري به زبان ساده و حكيمانه غبارها را كنار زدند و ترفندها و نيرنگهاي دشمن را در اين نبرد نابرابر به خوبي نشان دادند. اهانت به امام (ره) كه قلب ملت ايران و قلب آقا امام زمان (عج) و قلب نازنين رهبرمان را آزرده كرد، محصول قانون شكني ها و تبهكاريهاي يك جريان شكست خورده در انتخابات بود كه مي خواست با اين ضربه از مردم بيدار و آگاه ايران به خاطر پشت كردن به آنها انتقام بگيرد. تاكنون هيچ علامتي كه نشان دهد فرقه موسوي دست از انتقام و دشمني با مردم برداشته، رويت نشده است. آيت الله مهدوي كني چند روز پيش در جمع دانشجويان فرمودند: «جريانات پس از انتخابات فتنه اي براي براندازي بود.» اگر اين گزاره را بپذيريم بايد گفت آقاياني كه دنبال براندازي هستند بعيد به نظر مي رسد از شتر فتنه پايين بيايند، بايد آنها را پايين آورد. نكته مهمي كه مقام معظم رهبري در ديدار با طلاب و روحانيون عنوان فرمودند نقد مفهوم ومسئله «وحدت» به قرائت برخي دلسوزان بود. برخي معتقدند علي رغم همه اين اغتشاش ها و ناآرامي ها، رهبري بهترين كسي است كه مي تواند «وحدت» ايجاد كند. اينها نمي گويند چگونه مي شود با كساني كه با نظام و انقلاب و امام(ره) به معارضه برخاسته اند «وحدت» كرد. مقام معظم رهبري در اين ديدار مي فرمايند: «اعتقادي به دفع ندارم و همان گونه كه در نمازجمعه گفتم قائل به جذب حداكثري و دفع حداقلي هستم ولي برخي افراد ظاهرا اصرار بر فاصله گرفتن از نظام و طرد شدن دارند». خوب چگونه مي شود با كسي كه اصرار دارد از نظام فاصله بگيرد تا دشمن روي او حساب باز كند، وحدت كرد؟! وحدت واقعي در يك صورت شكل مي گيرد، كساني كه هنوز به وحدت با اين فرقه مي انديشند از آنها فاصله بگيرند تا مردم روي آنها به عنوان كساني كه در خط رهبري مي انديشند حساب باز كنند. مقام معظم رهبري خطوط روشني را در خطبه هاي نمازجمعه و در همين سخنراني اخير مطرح فرمودند كه ديگر ترديدي براي كسي باقي نمي گذارد. چرا برخي حاضر نيستند پيوندهاي گذشته خود را فراموش كنند و قول و قرارهاي انتخاباتي را لغو و به موج بيداري و هشدارهاي مردم و حوزه ها و نخبگان بپيوندند.امروز روز تبري از اين فرقه و تبري از وابستگي به اجانب و اعلام جدايي از ضدانقلاب و مخالفان امام (ره) است . چرا برخي هنوز در وادي «ترديد» هستند و فكر مي كنند اتفاق جديدي خواهد افتاد.اخباري كه از سايت هاي خبري و ستادهاي آشوب اين فرقه مي رسد نشان مي دهد هيچ تنبهي حاصل نشده است بلكه آنها اصرار دارند همچنان در برابر مردم بايستند و به نظام دهنكجي كنند. چرا اينها اصرار دارند طرد شوند؟ براي اينكه احساس ميكنند مردم در انتخابات آنها را طرد كردند و لذا امكان بازگشت شان به صحنه قدرت وجود ندارد . لذا شروع كردند به انتقام گرفتن از مردم ! در همين ناآرامي ها ميلياردها تومان خسارت به مردم زدند، ناامني درست كردند و20 نفر مردم عادي و بسيجي را كشتند.هواداران ساده لوح آنها وقتي متوجه شدند آنها به دنبال پروژه72 « تن سازي» هستند خود را كنار كشيدند . حالا تنها مانده اند و اميدشان به بوقهاي استكباري و حمايت رهبران درنده و گرگ خوي اروپايي و آمريكايي است.هر چه مردم و نظام به آنها لطف و خويشتنداري بيشتري نشان دهند آنها جري تر و پرروتر مي شوند كمااينكه در تازه ترين شرارت پاي در راه اهانت به نوراني ترين چهره تاريخ ايران وجهان يعني امام خميني (ره) گذاشتند.چرا هنوز برخي حاضر نيستند پيوندهاي خود را با اين فرقه بگسلند.چرا هنوز برخي حاضر نيستند راي مردم را كه ميزان است بپذيرند و چرا به ديده ترديد به آن نگاه مي كنند؟ كيهان روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "اين بود وفاي عهد اصحاب ؟ " به قلم محمد ايماني آورده است: 1- نام «عبيدالله». نام پدر «حر جعفي». نام اسب «ملحقه»! چرا نام اسب؟ كساني را به ادب بايد شناخت و برخي را به مركب. بماند كه بعضي ها سواران خوبي هستند و كساني خوب سواري مي دهند. اينجا منزل « بني مقاتل» است يا به روايتي «قطقطانيه». چند فرسخي كربلا. ماجرا در چنين روزهايي رخ داده، چند روز پيش از آن كه محرم از راه برسد. امام(علیه السلام) از صاحب چادري كه آن سوتر برافراشته شده، مي پرسد. مي گويند از آن عبيدالله بن حر جعفي است. حضرت، حجاج بن مسروق جعفي را پي عبيدالله مي فرستد. هديه اي را حجاج عرضه مي كند و هديه اي را عبيدالله مي خواهد تقديم كند. «اي پسر حر! منم حجاج. خداوند كرامتي به تو هديه فرستاده، اگر آن را بپذيري». چيست آن كرامت؟ «حسين بن علي تو را به ياري خويش مي خواند اگر پيشاپيش او مقاتله كني پاداش مي يابي و اگر كشته شوي، به شهادت رسيده اي». اي حجاج از كوفه خارج نشدم مگر از ترس اينكه حسين وارد شود و من در آن شهر باشم و ياري اش نكنم. اغلب آنها به سوي دنيا متمايل شده اند. اين بار حسين (ع) خود به خيمه عبيدالله مي آيد. «اي پسر حر! فرزند دختر پيامبرت را ياري كن و در ركاب او با دشمنان خدا بجنگ تا پروردگار توبه ات را بپذيرد. چه چيز تو را از همراهي من باز مي دارد؟» چه بگويد پسر حر جعفي؟ «به خدا سوگند مي دانم هركس از تو پيروي كند، به سعادت ابدي رسيده ولي احتمال نمي دهم ياري من سودي به حال تو داشته باشد. سوگندت مي دهم مرا از همراهي با خودت معاف كني. اما اين اسبم ملحقه است، آن را پيشكش تو مي كنم. تا به حال با اين اسب تيزرو دشمني را تعقيب نكرده ام مگر اينكه به او رسيده ام و هيچ دشمني مرا تعقيب نكرده مگر اينكه با اين اسب از پنجه او گريخته و نجات يافته ام. اسب تازنده و شمشير برنده ام تقديم تو! بگير و بگريز! من ضامن تو و خانواده ات هستم». به اينجا كه رسيد حسين بن علي آيتي از آيات سوره كهف را تلاوت كرد كه تا ابد درس آموز حريت و فتوت خواهد بود «و ما كنت متخدالمضلين عضداً». من گمراهان را به ياري نمي گيرم. براي من خيرخواهي كردي، من نيز براي تو خيرخواهي مي كنم و مي گويم سوار اسبت شو و اگر مي تواني آن قدر دور شو كه فرياد استغاثه ما را نشنوي و جنگ ما را نبيني كه به خدا سوگند اگر كسي فرياد استغاثه ما را بشنود و ياري نكند خداوند او را با صورت بر آتش مي افكند. تو بگو، تو كه پس از 1370 سال صداي استغاثه حسين را مي شنوي! آيا مي شود جايي گريخت كه فرياد هل من ناصر ينصرني را از حلقوم سيدالشهدا نشنيد؟ تو بگو، چهره هاي شهره اي از ميان ما چگونه توانستند دست الفت و ائتلاف با دشمنان دين دهند و يادشان رفت كه حسين(ع) حتي در آن وضعيت اضطرار هم مي گويد «من هرگز گمراهان را به ياري نمي گيرم». آنها چگونه بر «ملحقه»هاي شيطان بزرگ نشستند، سواري گرفتند و سواري دادند؟ 2- نمك خوردن و نمكدان شكستن؟ شما را به خدا، ادب و استدلال پروردگار را درباره بندگانش ببينيد كه چون خواست بيمشان دهد چنين فرمود «از آنچه خداوند روزي تان كرده بهره مند شويد و گام هاي شيطان را پيروي نكنيد. بدرستي كه او براي شما دشمني آشكار است» (انعام- 142). نمك خوردن و نمكدان شكستن بد است اما بدتري هم هست، اينكه انسان ذي شعور، دشمن ترين دشمن را راه بلد خود كند و به دنبال او رود. مرگبارترين طنز تاريخ آنجاست كه شيطان «ملاك» انسان باشد و معيار و پشتوانه او شود. درباره شيطان زدگي چيزي شنيده اي؟ چيزي مثل جن زدگي و جن گرفتگي. نه برادر! تا كسي تنش نخارد، شياطين سراغ او نمي روند. نخست فرزند آدم است كه سراغ دشمن ديرينه مي رود و پس از آن است كه شيطان زده مي شود. اميرمؤمنان درباره راه كج كردگان و بار كج كردگان جمل بود كه فرمود «شيطان را براي كار خويش ملاك و تكيه گاه گرفتند ]و چون چنين شد[، شيطان هم آنها را به عنوان دام ها و شريكان خود گرفت، پس در سينه هاي آنها تخم گذاشت و جوجه درآورد و باليد و به تدريج در آغوش آنها جاي گرفت. از آن پس، با چشم هاي آنان نگريست و با زبان هاي آنها سخن گفت. سپس آنها را مركبي براي راندن در لغزشگاه ها كرد و خطا و انحراف ها را در چشم آنان آراست، رفتار كسي كه شيطان او را در قدرت خويش شريك ساخته و به باطل از زبان او سخن مي گويد» (خطبه7 نهج البلاغه). اين سنت و قانون الهي است كه «اي فرزندان آدم شيطان شما را نفريبد همان گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد و لباس از تنشان بيرون آورد تا زشتي هايشان را بنماياند. او و نظاير او شما را مي بينند از جايي كه شما آنها را نمي بينيد. ما شياطين را سرپرست و مسلط قرار داديم براي كساني كه ايمان نمي آورند».(اعراف- 27) 3- كسي كه دشمن بزرگ را معيار و پشتوانه گرفت و او در جانش ريشه دواند و لانه كرد و از چشمش نگريست و از زبانش سخن گفت، مي شود دورو و دوگانه گو، مي شود انسان وارونه. «منافقين بعضي از بعضي ديگر هستند امر به منكر مي كنند و از معروف باز مي دارند». (توبه-67). لاف صلاح و اصلاح مي زنند و عملشان مي شود، عين فساد. مي شوند ضرب المثلي براي اشاره كبك هاي سر به زير برف برده. مي شوند از طايفه اي كه هرگاه از معروف ها و منكرها، و از اسلام و امام و انقلاب و دشمنان آنها سخن گفته شود و مرز جداكننده دو قطب انقلاب اسلامي و شيطان بزرگ مورد تأكيد قرار گيرد، آنها را بيازارد. مي شود قصه جن و بسم الله. مرگ بر آمريكا كه مي گويي، به وارونه ها برمي خورد. حتي زبان به اعتراض مي گشايند. زنده باد فلسطين و قدس مي گويي، كامشان تلخ مي شود. هر فرياد اعتراضي را به خود مي گيرند. «يحسبون كل صحيه عليهم». از خط امام دفاع كني آنها را رنج مي دهد. روز مبارزه با استكبار جهاني و شيطان بزرگ مي آيد، همين وارونه ها روي مرگ بر آمريكا خط مي كشند و عليه ديگران شعار مي دهند تا به تعبير حضرت امام(ره) مرگ بر آمريكا منسي (فراموش) شود. روز قدس از راه مي رسد، اسرائيلي مي شوند و مرگ بر اسرائيل را خط مي زنند. روز مقابله دانشجويان با استكبار در 61 آذر مي شود، با حقارت، تصوير مردي را پاره مي كنند كه هيمنه استكبار را در دنيا شكست. اسلام را از جمهوري اسلامي حذف مي كنند و آنجا كه كار به جاي باريك مي كشد، دوآتشه تر از همه خط امامي مي شوند. اول انكار مي كنند اهانت را، بعد مي گويند طبيعي است! و آخرالامر كه از شوك خارج شده اند تازه ياد مراسم گرفتن و زنده باد امام گفتن مي افتند. شما بگوييد، كساني اين قدر «وارونه» و «عور» بايد افكار عمومي را ملامت كنند كه چرا آنها را به هم نشان مي دهند و انگشت نما مي كنند؟! 4- دل همه دوستداران عزت اسلام و انقلاب و ايران گداخت از ديدن يا شنيدن جسارت به تصوير امام و رهبري در همين فتنه پس از انتخابات. آري غصه داشت مشاهده انتقام كشي مستكبران عالم از ركن ركين انقلاب. اين هتك حرمت ها نه از سر اشتباه و تصادف- و به قول بعضي حضرات صحنه سازي!!- بود و نه دوستداران اسلام و انقلاب بايد ديگران را سرزنش مي كردند. اين صحنه هاي تلخ، حاصل جمع خيانت ها و سكوت ها و تغافل ها بود. تصادف و اشتباه و از دست در رفتن يا صحنه سازي نبود چون مسبوق به سابقه بود. 9 سال پيش، آن زنجيري مدعي اصلاح طلبي آيا جز به حضرت امام جسارت كرد و گفت خميني به موزه تاريخ خواهد رفت؟! همان انسان مفلوك اكنون مشغول گدايي اروپايي ها و آمريكايي هاست تا شبكه ماهواره اي براي وي و هم قطارانش راه بيندازند تا بتوانند از علمك شيطان سخن بگويند و از چشم انداز او تير به اردوي جمهوري اسلامي بيافكنند. ده ها ميليون دلار و يورو كه علف خرس نيست، پول اموي و يزيدي است براي ترور مردان سينه سپر كرده اردوگاه فضيلت. جسارت به ساحت امام و رهبري براي ملت ما تلخ است اما همه ماجرا نيست. 11-01 سال پيش بود كه آن عضو شبه ماركسيست سازمان مجاهدين (انقلاب)- همو كه به تأسي از ماركسيست ها، دين را افيون دولت ها خوانده بود- در همدان بساط انحطاط و فرسودگي را گشوده و با عبور از مرز هتاكي عليه ساحت مرجعيت، به اهانت حقيرانه عليه امامت شيعه پرداخت. آيا منطق تروريستي- و فاقد ادب و استدلال او- با منطق وهابيون، سلفي ها، بهايي و منطق تروريستي 3 سازمان جاسوسي استكبار (سيا، ام آي6 و موساد) متفاوت بود و جز تئوريسين هاي ضددين و ضدشيعه شيطان بزرگ از زبان او سخن مي گفتند؟ آيا غير از اين است كه مهره هتاك به امام خميني در حاشيه كنفرانس برلين، پيش از آن هم در روزنامه صبح امروز (وابسته به تئوريسين اصلاحات) با جسارت تمام حق به جانب يزيد داده و مدعي شده خون حسين در كربلا به خاطر خشونت هاي پدر و جدش در جنگ هاي بدر و احد و خندق ريخته شد؟ توقع داشتيد وقتي مايكل برانت رئيس اسبق بخش شيعه شناسي سيا مي گويد «خون حسين نواده پيامبر اسلام ]ص[ و مرجعيت و رهبري دو عامل برپاكننده انقلاب و نگاه دارنده آن است و ما برنامه ريزي كرديم كه از درون جريان شيعه و انقلاب، به اين دو ركن ضربه بزنيم و انقلاب را نابود كنيم»، اجير شدگاني كه نوكري آنها امروز آشكارتر از آفتاب است، جز به سراغ سيدالشهداء و جز سراغ خميني و خامنه اي بروند؟ روزنامه گاردين همين ديروز و پريروز بود كه با اشاره به رفتار مذبوحانه اغتشاشگران در آتش زدن تصاوير بزرگان نوشت «آنها حتي پيامي مبتني بر عدم تأييد ميرحسين موسوي فرستادند و شعار دادند: موسوي يك بهانه است، كل نظام نشانه است». آيا رجال راه گم كرده را بايد ملامت كرد كه غيرتشان كجاست و چرا از امام دفاع نمي كنند؟! ظاهرا سالبه به انتفاي موضوع است. راهزنان عقل و دين ديري است كه دار و ندار و سرمايه اين جماعت را ربوده اند. وگرنه آيا مي شد با شيخ آلت دست منافقين كه خون به دل امام كرد و حتي حق به جانب تروريست هاي قاتل فرزندش و 27 شهيد انقلاب داد، بناي مراوده و مكاتبه و همنوايي گذاشت و باز هم خط امامي باقي ماند؟ مي شد با گروهك آمريكايي و خائن نهضت آزادي (همان كه امام فرمود اگر مي ماندند سيلي يي به اسلام مي زدند كه قرن ها سر بلند نمي كرد)، جبهه مشترك اپوزيسيون تشكيل داد و از آنها مدال گرفت و باز هم عطر و بوي امام داشت؟ مي شد مدال پشت مدال از سران آمريكا و انگليس و اسرائيل گرفت و تيتر يك VOA و BBC و راديو فردا شد و باز هم گفت مرگ بر آمريكا، مرگ بر اسرائيل و استكبار؟! آنگاه بايد در قانون عليت و در حكمت بالغه الهي ترديد مي كرديم. ما خود شايسته ملامتيم اگر دير از خواب بيدار مي شويم. برادران! سكه اگر كج نباشد، به موقع مي افتد و ارتباط مي دهد. ببينيم چرا سكه بعضي از ماها به موقع نيفتاد. اين همه سال زيارت عاشورا خوانديم و بر مظلوميت حسين(ع) گريستيم. يكبار هم تأمل كنيم كه چرا امام محمدباقر(ع) در آغازين فرازهاي زيارت عاشورا فرمود «يا اباعبدالله لقد عظمت الرزيه و جلت و عظمت المصيبه بك علينا و علي جميع اهل الاسلام... فلعن الله امه اسست اساس الظلم و الجور عليكم اهل البيت و لعن الله امه دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم التي رتبكم الله فيها» و پس از اين همه لعنت، قاتلان را لعنت كرد و فرمود «و لعن الله امه قتلتكم و لعن الله الممهدين لهم بالتمكين من قتالكم». باز محرم شد و دلها شكست. امسال دل ها پيش از محرم، محرمي شد و شكست. درد در جان ملتي قدرشناس نشست و بي تاب كرد، خدا خوابزدگان را هم بيدار كند. ما را همه شب نمي برد خواب در باديه تشنگان بمردند اي سخت كمان سست پيمان اي خفته روزگار درياب وز حله به كوفه مي رود آب اين بود وفاي عهد اصحاب؟ جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "مشتركات " آورده است: در اين واقعيت هيچكس ترديدي ندارد كه در كوران حوادث كنوني آنچه زايل خواهد شد دشمنان ملت ايران هستند و آنچه باقي خواهد ماند نظام جمهوري اسلامي است . اين نكته ايست كه در بيانات روز يكشنبه رهبر معظم انقلاب مورد تاكيد قرار گرفت و ايشان گفتند : « دشمنان ملت ايران و نظام اسلامي همچون كف روي آب هستند كه از بين خواهند رفت و آن چيزي كه باقي مي ماند اصل نظام اسلامي است » . افرادي كه در انتخابات رياست جمهوري به عنوان نامزد مطرح شدند و بعد از برگزاري انتخابات به اعلام نتايج آن و برخوردهاي مربوط به آن اعتراض داشته و دارند بي ترديد اين جمله را قبول دارند. زيرا اولا همه ي آنها وفاداران نظام جمهوري اسلامي هستند و به اين نظام خدمت كرده اند ثانيا دشمنان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي را دشمنان خود و ملت ايران مي دانند و ثالثا به اعتلاي اين نظام مي انديشند و براي تقويت و پايداري آن حاضر به هرگونه فداكاري هستند. دراين واقعيت نيز هيچ ترديدي نيست كه اين افراد مريد امام خميني هستند و خود را و عزت و موجوديت نظام جمهوري اسلامي را مرهون امام خميني مي دانند و بهيچوجه حاضر به خدشه وارد شدن به اين نظام الهي نيستند نظامي كه به تعبير رهبر معظم انقلاب مهندسي آن الهي است و بنيان آن نيز توسط يك مرد الهي گذاشته شده است . همچنين اين هر سه نفر علاوه بر اين موارد به ولايت فقيه معتقدند و آنرا اصل اساسي و بنياني قانون اساسي و نظام جمهوري اسلامي مي دانند. اينها كمترين مشتركاتي هستند كه تكيه بر آنها مي تواند به حل مشكلات موجود و نزديك ساختن نقطه نظرها و تصحيح روش ها كمك كند. مشتركات ديگري نيز وجود دارند كه اگر طرفين با سعه صدر به مسائل و موضوعات بنگرند به آنها نيز خواهند رسيد. براي رسيدن به اين هدف بايد اقداماتي صورت گيرد كه بهيچوجه با خواسته ها و معتقدات طرفين منافات ندارد. سران طرف معترض بايد اين واقعيت را بپذيرند كه عناصر افراطي به بهانه طرفداري از آنها مرتكب تخلفاتي مي شوند كه با آرمان ها و اهداف مورد قبول خود آنها منافات دارد كما اينكه دشمنان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي نيز با ابراز حمايت از جريان اعتراض و تعريف و تمجيد از سران اين جريان تلاش مي كنند آنها را با خود همسو معرفي كنند و از اين طريق سواستفاده هاي فراواني بعمل آورند. همين بهره برداري سو توسط گروهك هاي منحرف و افراد عناصر فاسد نيز صورت مي گيرد و كاملا مشخص است كه همه آنها در پي اهداف ضدانقلابي و منافع نامشروع خود هستند و نه تنها بهيچوجه با جريان اعتراض و سران آن همسو و همدل و هم داستان نيستند بلكه كاملا در جهت مقابل و مخالف آنها قرار دارند. اين انتظار از سران جريان اعتراض كه مرزهاي خود را مشخص كنند و موضع خود را در برابر آن انحرافات و سواستفاده هاي دشمنان مشترك و عناصر فاسد و منحرف و گروهك هاي ضد انقلاب آشكارا اعلام نمايند يك انتظار كاملا منطقي و حق است . سئوال هاي مطرح شده توسط رهبر معظم انقلاب در بيانات روز يكشنبه همين هفته كه : « چرا هنگامي كه سران ظلم و استكبار كه مظهر آن آمريكا فرانسه و انگليس است از آنها حمايت مي كنند متنبه نمي شوند چراهنگامي كه افراد فاسد فراري و سلطنت طلب و توده اي از آنها حمايت مي كنند به خود نمي آيند و متوجه نمي شوند كه مسير آنها غلط و اشتباه است » سئوالهاي اساسي و درستي هستند كه متوجه سران جريان اعتراض است . اين سئوال ها را همه ي ما داريم و بارها نيز حتي از طريق رسانه به اين حضرات توصيه كرده ايم مرزهاي خود را با دشمنان و گروهك ها و جريان هاي فاسد و منحرف روشن كنند تا بتوانند جلوي سو استفاده ها را بگيرند و دشمنان نتوانند از اين طريق و با اين ابزار اهداف ضد انقلابي و ضد نظام خود را دنبال كنند. اكنون اين انتظار قوي تر و برآورده كردن آن ضروري تر مي نمايد و درنگ در آن بهيچوجه جايز نيست . در طرف مقابل نيز تحركاتي وجود دارد كه حتي اگر در خوشبينانه ترين حالت نام آنرا اشتباه بگذاريم باز هم زيانبار است و موجب تشديد اختلافات مي شود و راه را براي رسيدن به وحدت مسدود مي كند. كساني كه بر اعتقادشان به نظام جمهوري اسلامي تاكيد مي كنند و امام خميني را مقتداي خود مي دانند و آرمان هاي انقلاب اسلامي را اصول مورد قبول خود مي دانند و در عين حال بر سر نوع عملكردها و نگاه به مسائل و موضوعات با ديگران اختلاف دارند نبايد متهم به نفاق ضديت با ولايت فقيه وابستگي به آمريكا و انگليس و صهيونيسم و ساير دشمنان شوند. اين تهمت زدن ها و محكوم كردن هاي يكطرفه هرگز هيچ مشكلي را حل نمي كند و البته فاصله را بيشتر و اختلاف را شديدتر مي نمايد. در شرايطي كه رهبر معظم انقلاب براي چندمين بار بر سياست « جذب حداكثري » تاكيد مي كنند و صريحا مهمترين وظيفه امروز همه را « حفظ آرامش و امنيت » و نظام مي دانند براي نشان دادن صداقت خود بايد به توصيه هاي رهبري عمل نمايند و براي آرامش بخشيدن به جامعه تلاش كنند و بر طبل جنگ و اختلاف نكوبند. براي همه كساني كه به نوعي ايراد و اعتراض دارند و البته حسابشان از دشمنان و بدخواهان جداست حفظ نظام و اوج عزت و حرمت امام خميني و ولايت فقيه كه ستون فقرات اين نظام است كمال مطلوب است . اين مطلوب قطعا با تهمت ناسزاگفتن انگ و برچسب زدن عصبانيت نشان دادن بي حرمتي كردن و دروغ بستن به طرف مقابل هرگز به دست نمي آيد. خداي متعال صبر و انصاف و كظم غيظ و برخورد ناصحانه را براي چنين روزها و زمان هائي آفريده است . اگر امروز از اين نعمت هاي موثر الهي استفاده نكنيم و به كمك آنها در جذب ديگران حتي مخالفان و جلوگيري از ريزش نيروها بهره نبريم علاوه بر معطل گذاشتن اين نعمت ها و استفاده نكردن صحيح از فرصت ها دچار خسران خواهيم شد و چه خسراني بالاتر از اينكه فرصت استثنائي برخورداري از نظام جمهوري اسلامي را با دامن زدن به دعواها و عصبانيت ها و بدبيني ها از دست بدهيم و براي پيشبرد اهداف متعالي انقلاب و اين نظام الهي تلاش نكنيم اگر افراطيون دو طرف مهار شوند قطعا مي توان با تكيه بر مشكلات و پيمودن راه اعتدال بر مشكلات موجود فائق آمد و به اختلافات پايان داد و تهديدهاي موجود را به فرصتي ارزشمند براي پيشبرد آرمان ها و اهداف مقدس انقلاب و نظام جمهوري اسلامي تبديل كرد. مردمسالاري روزنامه مردمسالاري در يادداشت روز خود با عنوان " در باب بي حرمتي به آيت الله هاشمي رفسنجاني "به قلم فروزان آصف نخعي آورده است: سوار برمركب مدرنيته وبه عبارتي نتيجه مدرنيته يعني يك آردي بودم كه ديدم جواني رعنا سخت مشغول مطالعه نشريه هفتگي است. خوشحال شدم. به او گفتم چه مي خواني؟ گفت طالع بيني. گفتم چه چيز جذابي دارد كه اين گونه تو را مشغول كرده است؟ گفت تا به حال هرچه گفته درباره من كه صادق بوده است. درهنگامه صحبت با جوان، به ياد تلاش هاي طاقت فرساي سيد جمال الدين اسدآبادي افتادم كه يكي از مشكلات مسلمانان را خرافه گرايي آنان مي دانست. سيد جمال معتقد بود كه سلاطين گذشته با الهام از خرافه گرايي موجود ميان مسلمانان، ميخ استبداد و عقب افتادگي را محكم كرده اند. از جوان پرسيدم حالا فكر مي كني كه چه آينده اي داري؟ گفت كه خيلي خوب. پرسيدم خيلي خوب يعني چه؟ گفت يعني تقديرمن اين است كه دارم به سوي خوشبختي مي روم. دراين هنگام پشت چراغ قرمز دو پسر 12 و13 ساله را ديدم كه يكي داشت اسفند دود مي كرد واز صاحبان اتومبيلها پول مي گرفت و ديگري با يك لنگ سعي داشت شيشه جلو ماشينها را پاك كند واز اين طريق پول به دست بياورد. به جوان گفتم اينها چه؟ آيا اينها هم وضعشان خوب است؟ گفت من با آنها كاري ندارم من درباره خودم مي گويم. گفتم مگر مي شود وضعيت من بدون هيچ نسبتي با ديگران خوب شود؟ گفت بله مي شود. پرسيدم دركداميك از كشورهاي پيشرفته، خوشبختي اين گونه به دست آمده است؟ گفت من نمي دانم. به او گفتم اين خوشبيني ناشي از طالع بيني تو مي داني ناشي ازچيست؟ گفت معلوم است از تقديرم است. گفتم شايد جوانك داراي هوشياري است كه من ساده دل و ساده فكر را دارد دست مي اندازد. برايش گفتم كه نكند مي خواهي به من آن ماجراي فقير وشكرگزاري از پادشاه وقت را بياموزي كه دائما شكر روزگار مي كرد وديگران به طعنه به او گفتند با اين فلاكت از چه شكرگزاري مي كني؟ فقير كه سردوگرم روزگار را چشيده بود گفت كه اگر شاه بفهمد خواهد دانست كه اين شكرگزاري از هزار فحش نيز بدتر است. ولي جوانك گفت كه خير، من الا وبالله دارم به سوي خوشبختي مي روم. كفشهايش دهان باز كرده بودند ولباس اش مندرس. البته مي گفت كه شاغل است، بعد يافتم شغل اش براساس تعريف مندرج در بودجه بايد سه ساعت درهفته براي به دست آوردن پول توجيبي و رفت وآمد باشد. شايد هفتهها حمام نرفته بود.خرافه اورا درزيست جهان خود با بوي گند آشتي داده بود. به ياد داستان مولوي افتادم درباره آن مرد كه چاه كن فاضلاب بود و دربازار عطرفروشان بي هوش شد و به هوش نيامد الا به يك ملاقه كثافتي كه براي او به عاريت گرفته به زيربيني اش گذاشته شد. عجيب است كه دراين دوره زندگي گرايي، كه جوانان سرشار از آن هستند، عده اي نيز اين گونه يافت مي شوند كه جز عوارض يك اقتصاد رانتي چيز ديگري دراين وانفسا نمي توان برآنان نام نهاد. صحبت ما با رسيدن به مقصد پايان يافت. با فشاردادن يك تكمه كامپيوتر را روشن كردم و از درون يك پنجره 30 در40 سانتي، به كهكشان مك برايد قدم گذاشتم. نخستين خبرها برايم جالب بود. يك خبرگزاري دولتي به اعضايش بخشنامه كرده بود كه از اين پس از هاشمي رفسنجاني لقب آيت الله را حذف كرده وبه حجت الاسلام ويا رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام (بدون ذكر رياست ايشان بر مجلس خبرگان) استفاده كنند. در قرن بيست و يكم، برخي روشهاي ما هم خرافي وهم تحقيركننده وهم توهم زاست. توهم زا از اين منظركه گمان مي كنيم ما مرجع اصلي حقيقت عالم هستيم و اگر ما گفتيم كه يكي آيت الله نيست و بايد به حجت الاسلامي بسنده شود الان همه منتظر پاسخ ما به عنوان تبلور حقيقت مطلق براي تعيين منزلت ديگران نشسته اند تا براساس آن به رتق وفتق اموربپردازند. گويي دراين جهان اين كلمات هستند كه براي ما نقش تعيين مي كنند نه آن چه در واقعيت مستقل از ذهن ما وجود دارد. برخورد اين چنيني با آيت الله رفسنجاني - همانند برخي سخناني كه دو شب پيش در مرقد مطهر حضرت امام(ره) مطرح شد - به يك معني رهايي از شايسته سالاري است كه مرزهاي ارتقا در كشور را ويران مي كند وزندگي خرافي براي رسيدن به رفاه يك شبه كه جزبا رانت و ارتباط ميسر نيست را وعده مي دهد و اين يعني ام الفساد، ام الفساد براي جوانكي كه بسياري از راه هاي علمي ارتقا را بسته مي بيند. از پس گذرساليان بسيار، اكنون به خوبي قابل درك است كه چرا سيد جمال مي گفت براي معرفي اسلام بايد اول بگوييم مسلمان نيستيم و بعد به معرفي اسلام بپردازيم. با اين وضعيت، منتسب كردن اسلام به مسلماناني كه با تحقير سعي دارند جايگاه نظام شايسته سالاري را به عقب نشيني بيشتر وادار سازند مرا به ياد اين آيه قرآن مي اندازد فويل للمصلين واي بر نمازگزاران، الذين هم عن صلاتهم ساهون، الذين هم يراعون، ويمنعون الماعون كساني كه در نمازشان سهل انگارند. و به عبارتي نمازشان درعمل شان جايي ندارد و تنها به ظواهري بسنده مي كنند و در عمل از اصول قرآني به دوراند زيرا راه رشد آدميان را سد مي كنند وسعي دارند آنان را براساس ذهنيت خود، كاهش مرتبه داده و بشكنند. به همين دليل است كه در سوره عنكبوت قرآن مي فرمايد آيا گمان كرديد همين كه گفتيد ايمان آورده ايم كافي است و شما را آزمايش نمي كنيم؟ كما اين كه گذشتگان نيز اين گونه به محك ابتلا وآزمايش زده شده اند. اينها را نمي گويم كه تنها به دفاع از يك شخصيت پرداخته باشم بلكه از اين جهت تذكار آن را ضروري مي دانم كه پيامدهاي چنين برخوردهايي كه خرافه گرايي، تعطيلي عقل و برنامه ريزي، ازهم گسيختگي و تثبيت توسعه نيافتگي است را گوشزد و تاكيد كرده باشم; با اين روشها نه تنها درايران حوزه تمدني فعال نخواهد شد كه عكس آن يعني تشديد توسعه نيافتگي به وقوع خواهد پيوست; طالع بيني ورويش ديگر خرافه ها جز با تعطيلي عقل مگر توجيه ديگري دارد؟ جوان روزنامه جوان در يادداشت امروز خود با عنوان "شهيد دستغيب و تندروهاي شيراز " به قلم محمد نبي حبيبي آورده اس�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 450]
-
گوناگون
پربازدیدترینها