واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آنچه در «در چشم باد» به نماياني، لحاظ شده است، نوعي رگه هاي ايراني- جهاني است كه در پيوند خانوادگي، دوستي، منطقه اي و قشري در هماورديهاي ميهني و هماهنگي هاي عاطفي آدم هاي داستان رخ مي نمايد. سريال تلويزيوني «در چشم باد» ساخته مسعود جعفري جوزاني، با آن عقبه داستاني و پهناي عظيم دراماتيك در برهه هاي متنوع و مقاطع مختلف زماني و مكاني، مجموعاً فضايي را فراهم آورد تا مؤلف و كارگردانش بتواند در مديوم رسانه ايش، هم بازگويي لطيف و رندانه اي از تاريخ معاصر در- مقاطعي متنوع و متنافر، اما متناظر- داشته باشد و هم در يك بسط و گسترش دراماتيك به جلوه هايي از شخصيت پردازي داستاني آنهم در مختصات سريالي دست بزند. آنچه در مجموعه هاي نظير «در چشم باد» همانند پاشنه آشيل، فرصتي براي انواع و اقسام موفقيت ها و يا ابتلائات را فراهم مي آورد همين تلاقي ميان روايتگري تاريخي و بيان تصويري درام است. پابندي به تاريخ واستنادات اصيل و بي رحم آن از طرفي و نيازها و محدوديت ها و مختصات دراماتيك از سوي ديگر، موقعيتي براي كارگردان و نويسنده فراهم مي آورد كه سهل و ممتنع مي نمايد و دشواري ها و كاتاليزورهاي خاص خود را دارد. بار درام و داستان مي تواند بيان تاريخي را فراتر از استنادات صرف، به نوعي بازگويي مهيج تبديل كند و تاريخ و فراز و فرودهاي آن هم اين قدرت را داراست كه به روايت و درام جانمايه هايي غني و مواد خامي معتبر و البته پرمايه بيافزايد. اما اينكه سريال «در چشم باد» تا چه حد توانسته است به اين دادوستد والا و مانا، دل بدهد و توفيق و فرجامي قابل قبول و قدر بيابد، جاي بحث دارد. از جمله ويژگي هاي اين سريال به واقع حجيم و عظيم، يكي، برهه هاي متنوع و متدرج تاريخي آن است. ديگري شخصيت هاي تاريخي مربوط به آن دورانها است. سوم، پيوند ميان بار دراماتيك و شخصيت ها و قالب سازي هاي تيپيك و تشخص هاي داستاني در كنار ساير سخت افزارهاي تصويري است كه البته در اين مجموعه برخوردار از نوعي رنگ آميزي جلوه دهنده است كه هم در انتخاب لوكيشن ها و هم در نشانه گذاري بازيگران و لهجه و منش و قوم و قبيله آنها مصروف داشته شده است. آنچه در «در چشم باد» به نماياني، لحاظ شده است، نوعي رگه هاي ايراني- جهاني است كه در پيوند خانوادگي، دوستي، منطقه اي و قشري در هماورديهاي ميهني و هماهنگي هاي عاطفي آدم هاي داستان رخ مي نمايد. مثلا چيدمان آن شخصيت زن تاجيك در كنار هم آغوشي هاي معصومانه و بازي هاي كودكانه دخترك و پسرك همسايه و پيوند داستاني آنها در نحوه اي از روايت گرم ايراني در عين رهيافت به روايت تاريخي، همچون فرازهاي مهم و زيبا و نوستالژيك زندگي سردار ميرزا كوچك خان جنگلي و يارانش، به نوعي تصويرسازي ملهم از رنگ آميزي معاشقي و پرداخت ايرانيزه شده داستانگويي هاليوودي پرداخته است. اين نحوه پردازش، در انتخاب لوكيشن ها، حركت دوربين ها و چيدمان عناصرروايي و شخصيت هاي خلق شده در درام خودنمايي مي كند. به خوبي مي توان لهجه گرم و گيرا و جذاب آن بانوي تاجيك را در كشاكش داستان كاملاً ميهني - ايراني كه در فرازهاي برهه ميرزاكوچك خان جنگلي، روايت مي شود، نوعي تشخص بخشي تصويري دانست كه كارگردان، عامدانه و عالمانه به انتخاب آن دست زده است و به توفيقي درخور در جذب مخاطب فارسي زبان رسيده است. همان گونه كه اشاره كرديم، تلاقي ميان درام و تاريخ، پاشنه آشيل تلاش كارگردان است كه هم مي تواند سكوي پرش او باشد در ارتقاء كيفي و كمي اثرش و هم دره سقوط او در دفرمي و بد تركيبي محتوا و ساختار تصويرش. روايت تاريخ ايران، آنهم در سه دوره، با اين متريال بالا و حجم فوق العاده و گسترش و پوشش و كميت حيرت آور و البته آن همه فراز و فرودهاي متنوع و تلخ و شيرين، جاي اين پدافند غيرعامل را براي كارگردان فراهم مي آورد كه علم آوري اش را در تدقيق و مطالعه تاريخي در كنار فهم و معرفت و قدرت تفكر و تخيلش در اينكه كدام بخش ها و كدام شخصيت ها و كدام فرازهاي تاريخي را انتخاب كند كه بتواند در بستر آن به روايت مطلوبش و شخصيت پردازي هاي داستانيش دست بزند و اين تلفيق را به درستي و راستي، از آب درآورد. چرا دوران ميرزاكوچك جنگلي و چگونه؟ با كدام ساخت و ساختار؟ چرا مشروطه؟ كه پيش از اين، هم درباره ميرزاي جنگلي، سريال مختص و خوبي داشته ايم (كار بهروز افخمي) و هم درباره مشروطه و پيش و پس از آن و تبعات و حواشي و تاثير و تاثرات تاريخي و اجتماعي و فرهنگي و هنري آن. جعفري جوزاني با كدام اولويت ها و با كدام سنجش ها، به اين قطعيت رسيده است كه بايد اين دوران ها و اين كاراكترهاي واقعي را در بطن حقيقت مضموني مورد علاقه اش، با اين فيلمنامه، به تصوير بكشاند؟ اما نكته ديگر درباره اين اثر، چگونگي امتداد روايت و ميزان حفظ يكدستي روايت داستان است. پيش از اين در مجموعه سريال هاي سيما، شاهد اثري بوده ايم كه يكي از شاخصه هايش حفظ ريتم متناسب و روند كاملا متعادل و خوش ريتم روايت بود؛ «كيف انگليسي» ساخته ضياءالدين دري كه توانست در جمله بهترين آثار تاريخي كه البته مضامين دراماتيك و شخصيت پردازي هاي داستاني اش، بسيار پررنگ تر از اقرانش بود و شمه اي باريك و ردي كم رنگ از وقايع تاريخي در آن ديده مي شد و اصل، درام بود و كاراكترها و نه تاريخ. اما اين درهم تنيدگي آنچنان خوش رنگ و متناسب و جذاب و درهم جوشيده، به پيوست ساير عناصر حرفه اي ساختاري به نمايش درآمد كه اثر را جاودانه و در ذهنها ماندگار و حتي تبديل به خاطره اي بكر و يگانه كرد. واقعيت آنست كه «در چشم باد» نه آنچنان كه متوقع بوديم و بايد و شايد از يگانگي و درهم تنيدگي برخوردار است و نه از آن ريتم و جذابيت. برخي كاراكترها بدون رسيدن به شخصيت، در همان «تيپ» بودن ماندگار شده اند و برخي وقايع در نوعي ناپختگي روايي، شكل و شمايل مبتديانه دارد. موسيقي حجيم است؛ زيباست، اما بعضاً خوش نمي نشيند و گاه، ساز خودش را، مستقل و بي اعتنا به ساير مؤلفه هاي تصويري مي نوازد و مي رود. گريم ها، در بعضي موارد- في المثل، همسر آن زن تاجيك- چندان نچسب و زمخت است و بازي ها، گاه نامتجانس. ديالوگ ها و آدم هايش، در برخي سكانس ها، در محور روايت نيست و گاه به تسويه حساب هاي معرفتي و اداء بيانيه هاي سياسي- هنري وامدارتر است تا حفظ تعادل و فرم روايت. كه اين يكي البته اپيدمي است در ساير مجموعه هاي اين چنيني ايراني. با اين همه اما «در چشم باد» تداعي كننده ويژگي هاي بكر و خلاقه و ماندگاريست كه آثار پيشين كارگردان در قاب خاطره تصويري ما نقش داد و حك نمود. هنوز و پس از چند دهه، فيلم سترگ و عزيز «شير سنگي» به عنوان نماد و نمود سينماي ملي در كارنامه جعفري جوزاني، مي درخشد و بر گذشته سينماي ما مي تابد. در نوشته هاي آينده، باز هم به بررسي جوانب ديگري از سريال عظيم و قابل توجه «در چشم باد» خواهيم پرداخت و در بررسي ساختار و محتواي اثر، به نقد مؤلفه هاي متنوع تصويري و پرداخت هاي خاص تاريخي اش توجه خواهيم داد. منبع: كيهان /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 295]