تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834688589
شاخصه های نفاق از منظر قرآن
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مروري بر آخرين سوره هاي نازل شده بر قلب مبارک پيامبر اکرم(ص) نشان از حجم بالاي آياتي دارد که به معرفي و تبيين ابعاد مختلف خط انحرافي «نفاق» اختصاص يافته است. شما با اصطلاح منافق در قرآن كريم آشنا هستيد و ميدانيد كه در قرآن به كرات از منافقين سخن به ميان آمده و درباره ي آن ها صحبت شده است. در سوره يبقره از همان اوايل سوره كه شما معمولاً قرآن را مي خوانيد بعد از اين كه بحث متقين را بيان مي كند كه قرآن براي متقين هدايت است، بعد درباره ي كفار صحبت مي كند «انالذين كفروا سواءً عليهم... »(بقره:6) بلافاصله بعد آيه ي 8 مي فرمايند: «و من الناس من يقول امنا بالله و باليوم الاخر و ماهم بمومنين» يعني بعضي از مردم هم هستند كه ميگويند ما به خدا و قيامت ايمان آورده ايم ولي اين ها مؤمن نيستند. «يخادعون الله» اين ها دارند با خدا نيرنگ مي كنند «و الذين امنوا» و با مؤمنين دارند نيرنگ مي كنند «و ما يخدعون الا انفسهم» البته در حقيقت غير از خودشان با هيچكس نيرنگ نمي كنند، يعني در واقع سرخودشان را كلاه مي گذارند. «و ما يشعرون» ولي خودشان نمي فهمند. «فيقلوبهم مرض» اين ها در دل شان مرض وجود دارد، يعني سالم نيستند، نرمال نيستند. اگر دل اين ها سالم بود به سمت حقيقت متمايل مي شد. «فزادهم الله مرضا» خدا مرضشان را زياد ميكند. يا اين كه حالت دعايي باشد و بگويد كه خدا مرضشان را زياد كند. «و لهم عذابً اليه بما كانوا يكذبون» و به خاطر همين دروغي كه مي گويند عذاب دردناكي در انتظارشان است. در سوره بقره درباره متقين يكي دو آيه اول بيشتر نيست. راجع به كفار هم در همين اول سوره بقره دو آيه هست «ان الذين كفروا سواء عليهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لايومنون، ختمالله علي قلوبهم و علي سمعهم و علي ابصارهم غشوه و لهم عذاب عظيم.» تمام. منتها از آيه ي 8 ديگر بحث نفاق شروع ميشود و همين طور ادامه پيدا ميكند و 13 آيه درباره نفاق همينطور ادامه دارد. مي خواهم بگويم قرآن كريم از همان ابتدا بحث نفاق را خيلي جدي مطرح ميكند. از همان اول قرآن ميبينيم كه اين بحث جدي است و سورههايي كه در اواخر عمر پيامبر نازل شده، يعني هم در مكه سوره هايي كه نازل شدهاند، بحث از نفاق دارند و هم آخرين سوره هايي كه بر پيامبر نازل شده بطور جدي بحث نفاق را دنبال كرده است. سوره يمائده، توبه و احزاب، كه اينها جزو آخرين سوره ها هستند و خيلي جدي بحث نفاق در اين ها مطرح است، به ويژه در سوره ي توبه كه بسياري از بحث هاي مهم اجتماعي و سياسي كه آدم وقتي توجه ميكند، مي بيند كه چقدر اين بحث ها که متناسب با زمان ما است، در اين سورهجمع شده است. ريشه کلمه منافق منافق در همان اول سوره ي بقره به عنوان كسي كه به زبان چيزي را ميگويد كه در دل اعتقاد به آن ندارد، ميگويد ما ايمان داريم به خدا و قيامت «و ما هم بمومنين» در حالي كه ايمان ندارد، براي همين منافق تعريفي كه در عرف پيدا كرده است به انسان "دو چهره" و "دو رو" يا به انساني كه زبانش با دلش يك سو نباشد گفته شده است. اما كمتر توجه شده كه چرا كلمه ي منافق، يعني ريشه ي منافق چه بوده كه به انسان دو رو منافق گفته شده است؟ "دو رو" در عرب مي شود «ذو وجهين»، ولي به منافق اصطلاح ذو وجهين گفته نشده و قرآن از كلمه منافق استفاده كرده است. شما اين ريشه را در جاي ديگر هم مي بينيد، مثلاً نفقه يا انفاق. اين ها معاني مثبت است، يعني پرداخت كردن مال. نفقه براي خرجي است، انفاق براي صدقه و در راه خدا به ديگران كسي پولي بدهد، خرجي بكند. آن وقت به منافق هم از اين ريشه گفته مي شود منافق. "نفق" به معني شكاف است. نفقه و انفاق عاملي است كه شكاف هاي موجود در جامعه و شكاف هاي اقتصادي را تلاش ميكند كه پر كند، به همين جهت به آن ميگويند انفاق. يعني كسي كه انفاق ميكند در راه خدا، مي خواهد آن فاصله هاي طبقاتي و شكاف هايي كه به وجود آمده و يك عده فقير هستند و دستشان از مال دنيا كوتاه است، يك مقداري وضع مالي شان بهتر بشود. منافق؛ اصطلاحي سياسي - اجتماعي "منافق" به عكس است و بيشتر در مسايل سياسي و اجتماعي است. يعني كسي است كه در جامعه شكاف ايجاد ميكند! بنابراين منافق به صرف "دو رو" بودنش به او منافق گفته نمي شود، يعني اگر كسي واقعاً در دل باور نداشته باشد ولي بر زبان بيايد با بقيه هم سو بشود، بگويد من هم قبول دارم، باور دارم، خوب اين دو رو است و ظاهرش با باطنش يكي نيست و علي القاعده بايد به او منافق گفته بشود، ولي منافق نيست. در همين آيات سوره ي بقره كه خواندم ويژگي منافق اين است كه در دلش مرض است، ويژگيش اين است كه «يخادعون الله و الذين امنوا» است. يعني اهل نيرنگ است. ويژگي ديگرش كه در همين آيات سوره ي بقره شما اگر ادامه اش را بخوانيد اين است كه ميآيند در جامعه خودشان را اهل اصلاح نشان ميدهند، ميگويند ما مصلحيم «و اذا قيل لهم لا تفسدوا فيالارض»((بقره:11) وقتي به آن ها ميگويند آقا جامعه را به تلاطم نيندازيد، شكاف ايجاد نكنيد، فاصله ايجاد نكنيد، ميگويند: «انما نحن مصلحون» ميگويند نه، ما داريم اصلاح ميكنيم! بنابراين به صرف اين كه كسي در دل چيزي داشته باشد ولي در زبان چيز ديگري بيان كند، يعني دو رو باشد، به صرف اين منافق نمي شود. منافق زماني منافق ميشود كه در صدد ايجاد شكاف در جامعه باشد، يعني بخواهد در جامعه تزلزل ايجاد كند، بخواهد آن انسجامي كه در جامعه بايد وجود داشته باشد را برهم بزند. اين جا است كه عنوان منافق بر او بار مي شود. بنابراين اصطلاح منافق يك اصطلاح كاملاً سياسي و اجتماعي است، نه يك اصطلاح شخصي و عبادي و آن چه كه از قرآن بدست ميآيد اين است كه منافق كافر است. البته حضرت امام خميني(ره) فرمودند كه منافقين بدتر از كفارند! چون در قرآن داريم كه «ان المنافقين في الدرك الاسفل من النار»(نساء:145) يعني اگر جهنم طبقه بندي شده باشد، منافق در پايين ترين طبقه ي جهنم است. به همين جهت است كه حضرت امام(ره) فرمودند منافقين بدتر از كفارند. اين برگرفته از قرآن است. منافقين کافرند! خود قرآن كريم در موارد متعددي به ويژه در سوره ي توبه منافق را به عنوان كافر معرفي كرده است. منافقيني كه در زمان پيغمبر بودند يكي از نق هايي كه مي زدند در مسايل اقتصادي بود. وقتي كه به اين ها هم ميگفتند شما هم كمك كنيد، انفاق كنيد خيلي سختشان بود «قل انفقوا طوعاً اوكرهاً... »(توبه:53) قرآن به پيامبر ميفرمايد كه به اين ها بگو که شما انفاق كنيد، چه دلتان بخواهد، چه نخواهد، «لن يتقبل منكم» از شما اصلاً خدا قبول نميكند! «انكم كنتم قوماً فاسقين» چرا شما از راه حق جدا شده ايد؟! "فسق" يعني "خروج از حق". شما از راه حق خارج شدهايد، بنابراين اگر شما انفاق بكنيد، چه اين انفاقتان از روي رضايت باشد چه از روي اكراه باشد، خدا نمي پذيرد! «و ما منعهم ان تقبل منهم نفقاتم...»(توبه:54) هيچ چيزي مانع پذيرش انفاق اين ها نيست «الا انهم كفروا بالله و برسوله» مگر اين كه اين ها به خدا و رسول كافر شدند! يعني در ميان مسلمانان هستند، انفاق دارند ميكنند اما قرآن مي فرمايد اين ها كافرند «كفروا بالله و برسوله» و «لا يأتون الصلاه الا و هم كُسَالَي» نماز هم كه ميآيند با تنبلي و با اكراه ميآيند. «ولايُنفِقُونَ الّا و هُم كَارِهُون» انفاقشان هم از روي اكراه و ناخوشايندي است. «فلا تعجبك اموالهم و لا اولادهم انما يريدالله ليعذبهم بها فيالحياه الدنيا و تزهق انفسهم و همكافرون»(توبه:55) ميگويد اصلاً هم از اين كه اين ها مال دارند و فرزندان دارند يعني قدرت دارند (چون فرزند يكي از عوامل قدرت بود، چون جامعه، تا حدودي بدوي و قبيلهاي و عشيرهاي بود)، مكنت دارند، خيلي خوشت نيايد از قدرت و مكنت اين ها! فكر نكن كه خدا اين ها را دوست دارد كه به آن ها قدرت و مكنت داده است، نه! خدا ميخواهد با همين مال و با همين قدرتي كه اينها دارند، با همين ها عذابشان كند! در همين دنيا «في الحياه الدنيا»! موقعي كه دارند جان ميدهند كافر از دنيا بروند. يعني با بغض خدا كه چرا اين مال و قدرت و مكنتي كه من دارم، داري از من ميگيري!؟ يعني با كفر از دنيا مي روند! منافقين و دوستي با بيگانگان يکي از ويژگي هاي منافقين ارتباط و دوستي با دشمنان و بيگانگان است. اين ها ميروند با كساني كه خارج از جرگه ي اسلام هستند و با مؤمنين سرستيز دارند با اينها نرد دوستي مي بازند، با اين ها ميروند دست ميدهند، احوالپرسي ميكنند، با آنها بازي ميكنند! بعد كه ميآيند اين جا به آنها ميگوييم آقا شما چرا با كساني كه با ما در ستيز هستند، دشمن صريح ما هستند، با اينها چرا شما ارتباط داريد؟ «و لئن سألتهم ليقولن انما كنا نخوض و نلعب...» (توبه:65) مي گويند ما تفريحي داريم با آن ها بازي ميكنيم، ما كاري با اينها نداريم! ما زير بيرق اينها نيستيم. «قل ابالله و آياته و رسوله كنتم تستهزءون» شما داريد با خدا و رسول و آيات خدا بازي ميكنيد، داريد ما را مسخره ميكنيد! يعني همين كه شما با آن ها ارتباط داريد و با آن ها خوش و بش ميكنيد، خود اين يعني اين كه در خط آن ها هستيد، زير پرچم آن ها هستيد. نميشود يك مؤمني كه با رهبر اسلام با پيامبر اسلام دست بيعت داده، خوش و بشش را برود با كساني كه در برابر اسلام ايستادهاند داشته باشد. «لاتعتذروا» بي خود بهانه نياوريد «لاتعتذروا قد كفرتم بعد ايمانكم... »(توبه:66) بله شما يك زماني مومن بوديد، در جرگه ي ما بوديد، در جرگه ي اسلام بوديد، اما حالا كافر شده ايد «قد كفرتم بعد ايمانكم إن نعف عن طائفه منكم» اگر ما از طايفه اي و گروهي از شما بگذريم كه خيلي حالا در ماجرا نبودند و با جريان رفتند، اگر هم از اين ها بگذريم «نعذب طائفه» ولي از يك گروه ديگر نميتوانيم بگذريم، آن هايي كه عمداً و با آگاهي كامل اين خط را انتخاب كردند و در مسير مقابل اسلام و رهبري اسلام ايستادند. از اينها ديگر نميتوانيم بگذريم، چرا «بانهم كانوا مجرمين» اينها مجرم هستند. «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض... »(توبه:67) فرقي هم نميكند مرد باشيد يا زن. «المنافقون و المنافقات» وقتي كه پاي نفاق، ايجاد شكاف، ايجاد تزلزل در جامعه به ميان آمد، چه مرد و چه زن منافق، اينها از همديگر هستند، «يامرون بالمنكر» بيانيهاش، فرمانش، امرش همه براي منكر است. منافقين به منکر دعوت ميکنند منكر يعني آن چيزي كه مخالف شرع است و مخالف عقل است. اين كه شنيديد امر به معروف، نهي از منكر، معروف يعني "شناخته شده". منكر يعني "ناشناخته". عرب وقتي ميخواهد بگويد من فلاني را نميشناسم ميگويد "انكره". يعني نميشناسمش، نه اين كه با او مخالفم. منكر يعني ناشناخته. معروف، اسمش در فارسي هم معروف است ميگوييم اين معروف است، يعني شناخته شده است، منتها در كجا شناخته شده و ناشناخته؟ در نزد شرع و عقل يعني چيزي را كه عقل يا شرع ميشناسد، تأييدش ميكند، اين ميشود معروف. چيزي را كه عقل و شرع قبولش ندارد و نميشناسد ميشود منكر. ميگويد اينها به منكر فقط فرمان ميدهند، يعني آن چيزي كه شرع نميپذيرد، عقل نميپذيرد. يعني برخلاف مسير پيامبر اسلام و رهبري اسلام است، برخلاف آن امر ميكنند. به همين جهت است كه اينها منافق هستند. «و ينهون عن المعروف» از آن چه كه خدا و پيامبر و عقل به عنوان معروف اين را ميشناسند يعني درست است و تأييد ميكنند از آن، نهي ميكنند. «و يقبضون ايديهم» دستشان را ميبندند. «نسوالله فانساهم» اينها خدا را فراموش كردند خدا هم فراموششان ميكند. «ان المنافقين هم الفاسقون» فاسق يعني كسي كه از راه حق خارج شده است. ميخواهيد بدانيد چه كسي است؟ منافقين همان كساني هستند كه از مسير حق خارج شدهاند. «وعدالله المنافقين و المنافقات و الكفار»(توبه:68) نميدانم چرا در اين آيات خدا تأكيد ميكند به زن منافق، چون در صدر اسلام نوعاً منافقين مرد بودند، به جز يك دو سهتايي كه حالا اتفاقاً از زنهاي خود پيامبر هم بودند. ولي اين جا تأكيد ميكند كه منافق چه مرد و چه زن منافق و كفار خدا به اين ها وعده ي ميدهد آتش جهنم را «نار جهنم خالدين فيها» آن هم آتشي ابدي «هي حسبهم» همين بسشان است «و لعنهم الله» خدا اين جا عصباني ميشود به قول معروف از كوره در ميرود! خدا لعنتشان بكند «و لهم عذاب مقيم» و براي اين ها عذابي است كه اين عذاب احاطه به اين ها دارد، يعني بر سرشان ايستاده و اين ها نميتوانند از آن عذاب فرار كنند. کلمه ي کفر, همين مخالفت با رهبري است! «يا ايها النبي جاهد الكفار و المنافقين...» (توبه:73) با كفار و با منافقين جهاد كن «واغلظ عليهم» و بر اين ها درشتي كن، خشونت به خرج بده «و مأواهم جهنم» جاي اين ها جهنم است «و بئسالمصير». «يحلفون بالله ما قالوا و لقد قالوا كلمهُ الكفر...» (توبه:74) به خدا قسم مي خورند كه ما نگفتيم، در حالي كه اين ها كلمه ي كفر را به زبان آوردند، كلمه ي كفر همين مخالفت با رهبري است! «و كفروا بعد اسلامهم» بله اين ها مسلمان بودند، ما مي پذيريم مسلمان بودند، اما بعد از اين اسلام كافر شد «و هَمُّوا بما لم ينالوا» دنبال چيزي با شدت و حِدّت دارند ميروند كه دستشان به آن نخواهد رسيد، به هدف و مقصدشان نخواهند رسيد. منافقين چرا اهل نفاق شدند؟ حالا اين ها مشکل شان چيست؟ چرا اين ها منافق شدند؟ آيا دست نشانده ي بيگانگان هستند؟ دست نشانده ي كفار هستند؟ «و ما نقموا الا ان اغناهم الله و رسوله» نه اين ها دارند انتقام ميگيرند، به خاطر اين كه خداي تعالي و رسولش از فضل خودش مومنين را بينياز كرده است. «ام يحسدون الناس بما آتاهم الله من فضله»(نساء:54) اين ها حسادت ميكنند به آن كساني كه خدا به آن ها فضيلتي داده است. «فان يتوبوا يک خيراً لهم... »(توبه:74) اگر توبه كنند برايشان بهتر است «و ان يتولوا» اما اگر توبه نكنند «يعذبهم الله عذاباً اليماً في الدنيا و الاخره» در دنيا و آخرت خدا عذاب دردناكي را نصيبشان خواهد كرد «و ما لهم في الارض من ولي و لا نصير» و در روي زمين هيچ ياور و كمكي پيدا نخواهند كرد. خط نفاق در برابر رهبري جامعه اسلامي ميايستد نوعاً خط نفاق خطي است كه در مقابل جريان رهبري اسلام ايستاده است، در صدر اسلام اين طور بوده، يعني كسي كه در مقابل پيامبر مي ايستاد از مسلمان ها، از آن به عنوان منافق ذكر ميشد. مثلاً در سوره ي نساء آيه 115 «و من يشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدي» بعد از آن كه رسول يعني رهبري جهان اسلام آمد و مسائل را روشن كرد «و من يشاقق الرسول» اگر كسي اينجا با رسول مخالفت كند، يعني با رهبري جامعه مخالفت كند، «و يتبع غير سبيل المومنين» و در برابر راهي كه سبيل مؤمنين است (اين سبيل المؤمنين همان ما تبيين له الهدي است) يعني آن راهي را كه رسول نشان داده، رهبر نشان داده، بايستد. «نُولِهِ ما تَوَلَّي» اين دو كلمه را خوب دقت كنيد «نوله ما تولي» يعني چه؟ اين دو كلمه «نوله ما تولي» نشان ميدهد چه اتفاقي افتاده است. چنين كسي خط ولايت خودش را تغيير داده، يعني ولياي غير ولياي كه خدا تعيين كرده برگزيده است! بعد قرآن و خداي تعالي ميفرمايند چنين كسي كه «يشاقق الرسول» در برابر رسول بايستد ما او را به همان ولياي كه خودش برگزيده واگذارش ميكنيم! «نوله به» معني دارد، به معني واگذار كردن است، يكي سرپرستي كردن، هر دو اين جا جور درميآيد. يعني اين كه ما همان ولياي كه خودش آن را به عنوان ولي انتخاب كرده ما همان را ولي او ميكنيم، يا او را به همان ولي واگذار ميكنيم. يعني كسي كه در برابر رسول ايستاد، او خطش را از رسول جدا كرده و حالا كه جدا كرده ولي ديگري برگزيده است! هيچ كسي بدون "ولي" نيست! هيچ كسي بدون ولي نيست، ولي يا الله است و يا در طول الله كه ميشود رسول(ص) و جانشينان ايشان، «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يؤتون الزكوه و هم راكعون»(مائده:55) اگر كسي در اين خط نبود، دقيقاً در "ولايت شيطان" است و كساني هم كه در خط ولايت شيطان هستند در هر زماني مشخص است چه كساني هستند كه اين ها در طول ولايت شيطان قرار دارند. «الله ولي الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الي النور و الذين كفروا اوليائهم الطاغوت»(بقره:257) نميشود كسي بدون ولي باشد، ولي يا الله است يا طاغوت. اگر الله شد در سلسله مراتب ولايت الهي قرار ميگيرد و اگر طاغوت شد در سلسله مراتب شيطان و طاغوت قرار ميگيرد. آنجا در سوره ي نساء ميفرمايد كسي كه در برابر رهبري در برابر پيامبر اسلام ايستاد، چنين كسي «نوله ما تولي»، او را به همان رهبري كه انتخاب كرده واگذارش ميكنيم. اما اين يعني چه؟ يك جايزه و تشويق است؟ نه! «و نصله جهنم» يعني آن ولايتي كه غير از ولايت رسول باشد و اين آدم ها انتخاب كردهاند، اين ولايت مسيرش جهنم است. «نصله جهنم» يعني ميرسانيم او را به جهنم، «و ساءَت مصيرا» و اين مسير بسيار بسيار بد و خطرناكي است. تبار شناسي منافقين حالا بياييم به سوره ي احزاب. «لئن لم ينته المنافقون... »(احزاب:60) اگر منافقين از اين كارهايي كه ميكنند دست برندارند. تمام مفسرين در ذيل آيه شان نزولش را نوشتهاند، منظور كساني بودند كه عليه پيامبر اكرم(ص) در جامعه توطئه ميكردند و شايعه پراكني ميكردند و تبليغ ميكردند كه اين آيه نازل شد. بعد در ادامه ميگويد « والذين في قلوبهم مرض» دسته ي دوم كساني كه در دلشان مرض است، در حاليكه در سوره ي بقره اگر يادتان باشد منافق كسي است كه در دلش مرض است. باز تأكيد ميكند «والذين في قلوبهم مرض والمرجفون في المدينه» و كساني كه در مدينه اراجيف مي گويند به زبان امروز يعني کساني که شايعهپراكني ميكنند و بهتر بگوئيم کساني که صاحب رسانه و مطبوعات هستند و تبليغات مي کنند و بيانيه صادر ميکنند! يعني كساني كه به كار تبليغات و شايعات در جامعه ميپردازند؛ اين 3 گروه در يک جبهه قرار مي گيرند؛ يك عده سرانشان هستند كه ميشود «منافقون»، يك عده سمپات هايشان يا پا به ركاب هايشان هستند كه ميشود «و الذين في قلوبهم مرض»، يك عده تبليغاتچي هستند كه ميشود «و المرجفون فيالمدينه». پس در کل معناي آيه چنين ميشود، اگر اين سه گروه دست از فتنه انگيزي برندارند، در اين صورت ما تو را عليه آن ها بر خواهيم انگيخت؛ «لَنُغرِينَّك بِهم»! يعني توي پيامبر و رهبر جامعه ي اسلامي، در برابرشان بايستد و «ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا» و اگر اين اتفاق بيفتد كه تو بخواهي رو در روي اين ها بايستي، ديگر جايي براي اين ها نخواهد بود. «الا قليلاً» يا به زمان اشاره دارد و ميگويد يعني مدت كوتاهي، يا افراد را ميگويد يعني عده ي كمي. در آيه بعد مي فرمايد «ملعونين اينما ثُقفوا اُخِذوا و قُتِّلوا تقتيلا»(احزاب:61) اين ها از رحمت خدا به دور هستند، و هر جايي كه پيدا بشوند و گير بيفتند با اين ها بايد جنگ بشود و جنگي بسيار شديد. و فكر نكنيد اين مسأله چيز جديدي است «سنه الله فيالذين خلوا من قبل...» (احزاب:62) سنت الهي در ملت ها و جوامع گذشته بود «ولن تجد لسنه الله تبديلاً» و هرگز در برابر سنت الهي تغييري نخواهي يافت. /1001/ /div>
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 618]
-
گوناگون
پربازدیدترینها