تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  حضرت مهدی (عج):قلب‏هاى ما جايگاه خواسته ‏هاى الهى است؛ هرگاه او بخواهد ما نيز مى‏&...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831099695




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت و گو ی اختصاصی با روح الله حجازي ، کارگردان « در ميان ابرها »


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

*درابتدا مي گوييد که چرا در ميان ابرها ؟ انتخاب اين عنوان از فيلمنامه نويس ( محمد رضا گوهري ) بود . دوست داشتم اسم وعنوان بهتري براي آن انتخاب کنم حتي در اثناي توليد براي پيدا کردن عنوان بهتر جايزه هم گذاشتيم ،اما هيچ کدام مثل اين عنوان نشد . شما را رجعت مي دهم به يکي از سکانس هاي فيلم ، جايي که مالک وباقر با هم گپ مي زنند ومالک مي گويد « مي خواهم بروم جايي ديگر » ، اما نمي داند کجا .مالک با ديدن نورا عاشق شده وفکر مي کند در تمناي اين عشق به آرزويش مي رسد وآن هم رفتن به ناکجا آباد است ودر ميان ابرها کنايه از رؤياي مالک است . اين عنوان مخاطب را به تعقل وا مي دارد وترسيم کننده فضاي کلي فيلم است . *اشکالي داشت مخاطب کمي بيشتر از خانواده مالک اطلاع مي يافت ؟ ما به اين نتيجه رسيديم که نيازي نيست به زندگي خانوادگي او بپردازيم . داستان ما داستان مالک بود وفضاي ترسيم شده گوياي اين شخصيت است که کم سن وسال ترين گاريچي مرز شلمچه است . نخواستيم وارد حاشيه هاي اضافي شود وبه طور مختصر طي دو سکانس اطلاعاتي در مورد خانواده مالک به مخاطب مي دهيم . با همين دو سکانس به مخاطب اطلاعات مي دهيم که مالک خانواده مناسبي براي رشد ندارد واگر هم مي خواستيم بيشتر بپردازيم . چون پدرش از راه هاي غير مشروع کسب در آمد مي کرد ، دچار مميزي مي شديم ، در حالي که اگر هم مي پرداختيم آن موقعيت آن قدر ويژه بود که قصه ما را تحت الشعاع قرار مي داد ، براي همين قصه خودمان را روايت کرديم . *به نظر مي رسد با اين توضيحاتي که در باره خانواده مالک داديد اين نوجوان خيلي سالم تر و اهلي تر از آن است که در يک خانواده مضمحل بزرگ شده باشد و اين ايرادي است که من به آن واقفم . چيزي که در متن اوليه داشتيم ودر باز نويسي ها قرار شد حذف شود ، اين بود که نشان دهيم پدر مالک دو زن دارد ومادر او مرحوم شده . زن دوم که مادر مالک است ، موجه تر از زن اول بوده ، به همين خاطر جنس شخصيت مالک از جنس شخصيت هاي داخل منزل پدرش نيست ... وبراي همين است که روز وشب کارمي کند . *اين اشکال به نظر مي رسد به ساير شخصيت ها نيز وارد است . بيشتر کساني که دراين فيلم با چرخ دستي کار مي کنند ، بيش از حد خوش تيپ نيستند ؟ يا صمد ، راننده وانت تيپ ومدل کاملا هنري ندارد ( قيافه وتيپ اش )؟ در فضاي آبادان ، آباداني ها به شدت به تيپ شان مي رسند وقيافه برايشان بسيار مهم است.براي آن ها يک پيکان معمولي حکم بنز را دارد وآن قدر به آن مي رسند که زيبا جلوه کند . آن ها در جزئيات تيپ شان بسيار وسواس دارند . در خانه هايشان زندگي خيلي سطح بالايي ندارند ، اما خوش تيپ هستند . اين در واقع نتيجه تحقيقات ما در هنگام نوشته شدن اين اثر بودواين ها دقيقا مصداق خارجي وعيني دارند . آبادان چون از قديم يک بندر وشهر مرزي است ، در معرض اجناس خارجي و فرنگي است وطبيعي است که اجناس خارجي با زبان وتيپ خارجي خودش را به فرهنگ آن جا القامي کند در آبادان اسامي انگليسي وغربي بسيارحاکم است . نکته مهمي که سعي کرديم رعايت کنيم ، آن بود که بازيگران ، اکثرا از بچه هاي جنوب کشور هستند . يونس غزالي ( مالک ) هم پيش از اين در دو تله فيلم من بازي کرده بود وتجربه کار با او را داشتم . خيلي پسر باهوشي است وکافي بود تافقط هدايتش کنم تا به آن بازي دلخواهم برسم . اتفاقا من از طراحي صحنه و لباس بسيار دفاع مي کنم ، چرا که بهزاد کزازي ومهرداد ميرکياني را در زمان پيش توليد به آبادان بردم. وآن ها از نزديک فضاي مرز شلمچه را ديدند وميرکياني هم آن چه ديده است را طراحي کرده . ما سعي کرديم اثربه واقعيت نزديک باشد ، براي همين آفتاب سوختگي و خاک خوردگي را هم در طراحي چهره ها اعمال کرديم . *ديالوگ هايي که چند نوجوان وجوان گاريچي مي گويند چندان در سطح تجربه اجتماعي آن ها نيست ... و بزرگ تر از زبان وسطح شخصيت آن ها مي نمايد . اتفاقا من فکر مي کنم در دوره و زمانه اي زندگي مي کنيم که يک بچه 9ساله اطلاعاتش نسبت به 9 ساله ده سال پيش بسيار بيشتر است ،چرا که دسترسي به رسانه ها زيادتر شده وفضاي جامعه باز است وکسي که از بچگي در مرز با گاري کار مي کند ، عبارات فراوان تري از من وشمايي که اکنون در تهران زندگي مي کنيم مي داند وبازترفکر مي کند پس خيلي طبيعي است که اين ها فهيم تر است سن شان به نظر مي رسند . *فيلم شما پايان بسيار مناسبي دارد ، در حالي که اين ويژگي درآثار قبلي اين فيلمنامه نويس چنان مشاهده نمي شود در واقع پايان فيلم شما بسيار با ساختار سينمايي درآمده ونقطه اوج کارگرداني شماست . چگونه به چنين ساختاري رسيديد و پايان هاي ديگر چه بود ؟ به من مي گويند شانس خوبي دارم وهميشه پايان هاي خوبي دارم . هم درآثار قبلي ام وهم اين فيلم ، شايد از بس که فيلم ديده ام . هميشه در برخورد با هرنوشته يا اثري از اول به انتها فکر مي کنم . بدون تعارف بگويم اگر فيلمنامه خوبي را کار کنم ، اما اگر بدانم که انتهايش در نيامده ، بدون شک آن را کار نمي کنم . آن چه گوهري نوشته بود ،ادامه اين پايان بود در حالي که مالک ، نورا را ترک مي کند ، در خيابان هاي مشهد به فلش هاي خياباني نگاه مي کند وصداي نامه اي که او نوشته بر تصاوير نقش مي بندد ودرنهايت اين نامه را در دستان پيرمردي مي بينيم که دعا خوان است وفکر مي کند عرض حالي است از طرف يک زوار به آقا امام رضا (ع) ودر پايان به داخل ضريح مي افتاد . اين پاياني بود که گوهري نوشته بود ، اما پس از مطالعه چند تن از کارگردانان به اين نتيجه رسيديم که اين پايان شعاري است . البته من از شعاري بودن هراسي ندارم ، به شرط آن که درست داده شود . منظورم پيدا کردن ساختار متناسب با حرفي است که قرار است بزنيم . ما به اين نتيجه رسيديم که ساختار اين کار متناسب با اين پايان نيست پس با تمام علاقه اي که به امام رضا (ع) داشتيم و پلان هاي باراني که خيلي برايش زحمت کشيدم ، اين پايان فعلي را انتخاب کرديم که سينمايي تر بود .براي رسيدن به اين پايان به اين نتيجه رسيدم که سکانس پلان بگيرم بدون هيچ تقطيعي وانرژي ام را گذاشتم در درجه اول بر روي صحنه آرايي ونور پردازي سيلوئت . پس از آن طريقه گرفته شدن توشات را معين کرديم ومهم تر از اين دو عنصربازي ها بود . آن چه تاثير مي گذارد مجموعه اي از اين عوامل است وسکوتي که در آن سکانس است ودر مجموع حاصلش اين بود به همين خاطر فکر مي کنم چون سکانس پلان گرفتم ، حس مطلوبي ايجاد کرده است ،اما اگر درجزئيات درگير مي شدم ،مبتذل يا سطحي مي شد ودچار مميزي . وقتي نورا وارد اتاق مالک مي شود از يک زاويه بازي نورا را گرفتيم . چرا که دوست داريم از نقطه نظر مالک ، حقيقت عريان نورا را ببينيم ، بدون آن که عکس العمل مالک را داشته باشيم . و اين گونه خيلي موثرشده است واز مخاطب خاص وعام بازخورد خوبي گرفته ايم . *در يکي از صحنه هاي کليدي هنگامي که مالک بچه اي را بدون گذرنامه رد مي کند ، نيروي انتظامي راحت از کنار اين قضيه مي گذرد . فکر مي کنم اگر اين گونه به يک اثر هنري نگاه کنيم خيلي راحت مي توانيم آثار خوب را هم نقد کنيم . مثال خيلي از آثار هاليوودي هم اين ضعف منطقي را دارند . شايد من يا نويسنده در اين جا از نظر رعايت منطق ساختاري وفيلمنامه خوب عمل نکرده ايم ، اما در عين حال مي گويم مالک پيش دستي مي کند واز آن جا که مامور پليس مي بيند بچه در آغوش آن خانواده آرام گرفته واين خانواده نيز اعتراضي ندارد واز آن جا که بين اين ها ( گاريچي هاي لب مرز ) وماموران اعتمادي حاصل مي آيد ، کوتاه مي آيد . آن هم پسر نوجوان وساده دلي چون مالک که طبيعي است آن مامور به حرفش اطمينان کند . *به نظرمي رسد شرايط خوبي از نظر اکران نداشته ايد و مجبوربه اکران در اين فصل شده ايد . در ميان ابرها فيلمي است که حرفي براي گفتن دارد ومي تواند مخاطب عام را جذب کند ، فيلمي قصه گو با تم عاشقانه با بازيگراني حرفه اي و بازي هاي متفاوت . من در ميان هم نسلان خودم که يا جشنواره اي ساز هستند يا در پي سينماي عامه پسند ،در ميانه راه حرکت کرده ام . فيلم من درجشنواره هاي داخل وخارج موفق بوده است . مخاطباني که فيلم مرا در جشنواره ديدند ارتباط موفقي با آن برقرار کردند . اين فيلم فقط يک چشمه از تکنيک من است ودرفيلم هاي بعدي ام آن را بيشترخواهيد ديد . مساله جالب براي من اين است که چطور مي شود فيلمي که در داخل وخارج موفق بوده ، اکران خوب گيرش نمي آيد ؟ شايد بخش مهمي از آن اين است که مافياي اکران باعث مي شود از هر دوازده فيلمي که در هر سال به عنوان فيلم اولي ساخته مي شود ، شايد يک يا دو فيلم شانس اکران را بيابند . من مديريت سينما و مافياي اکران ، هر دو را در اين موضوع مقصر مي دانم که سطح سليقه مخاطب را به گونه اي تنزل داده است که آثاري که حرفي براي گفتن دارد ازچشم مردم دورمانده وشايد به بايگاني سپرده مي شود و نمي دانم به کجا مي رويم ؟ تازه ما که اکران آزاد گيرمان آمده ، بقيه فيلم اولي ها بايد چه کنند ؟ نتيجه اش اين است که فيلم ها بدون اکران شدن کپي مي شوند ودراختيار مردم قرار مي گيرند . از مديريت فرهنگي ، تهيه کنندگان وپخش کنندگان سينماي ايران انتظار دارم تکليف ما را مشخص کنند .نسل جوان بايد تکليف خودرا در قبال مديريت فرهنگي بداند من دوست ندارم فيلمي که مي سازم فقط خوشايند بخش مديريتي باشد اميدوارم آن ها نيز نگاه جواناني چون بنده را و نيز هم نسلي هاي ما را درک کنند وچون پدر وفرزندي که گويي از هم فاصله داشتيم ، به همديگر نزديک شويم . به نظر مي رسد پيش روي امثال من دو راه بيشتر نيست : 1) گرايش به ساخت فيلم هاي بازاري وگيشه پسند که اين جا سوال پيش مي آيد که آيا ميزان فروش ملاک خوبي براي خوب بودن يک فيلم است ؟ و 2) ساخت فيلم هاي بدون مجوز که در آن صورت بايد قيد مخاطب داخلي را بزنيم تا اثرمان در خارج ديده شود ودر اين صورت باز هم مديريت فرهنگي ومافياي اکران مقصر هستند اگر انرژي هاي جوان درست جهت دهي نشود ، ممکن است به اين شکل تخليه شود وبه منصه ظهور برسد خواهش من اين است که مديريت فرهنگي وبرخي از تهيه کنندگان کمي دراين نکته تأمل کنند ونوک پيکان را به طرف خود بگيرند وببينند چقدر مقصرند . البته ايده ال اين است که فيلم هايي بسازيم که هم ارتباط خوبي با مخاطب داخلي برقرار کند وهم در خارج موفق باشد وضمنا سياه نمايي نباشد مثل آثار اصغر فرهادي. اما نکته اين جاست که مگر چند نفرجان اصغر فرهادي را دارند  که درگير حاشيه نشوند قصه گوباشند و مخاطب شان جهاني ودر داخل نيز مورد استقبال قرار بگيرند ؟ منبع : صنعت سينما .                   /1001/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 265]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن