محبوبترینها
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854427550
چيتيك، از غرب تا شرق
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: چيتيك، از غرب تا شرق
ويليام چيتيك در زماني به تهران آمد كه از يك ربع قرن پيش از آن يعني پس از شهريور 1320، تهران به كانوني از علم و معرفت و بسترگاهي مناسب براي مطالعات و تحقيقات در زمينه فلسفه و عرفان اسلامي تبديل گشته بود. اين بالندگي و شكوفايي فلسفه و عرفان هم در حوزه علميه تهران و هم در دانشگاه تهران به خوبي آشكار و هويدا بود. در حوزه تا آنجا كه من به خاطر دارم و خود نيز در جريان آن قرار گرفته بودم، استادان زير، مجلس و محفل درس داشتند كه نه تنها طلاب حوزه، بلكه برخي از استادان و دانشجويان دانشگاه از افاضات آن اساطين حكمت و عرفان برخوردار ميشدند:
1. مرحوم ميرزامحمدعلي شاهآبادي كه در مسجد جامع تهران درس اخلاق و عرفان ميگفت.
2. مرحوم ميرزا مهدي مدرس آشتياني كه در مدرسه سپهسالار قديم شفا و اسفار تدريس ميكرد.
3. مرحوم شيخ محمدتقي آملي كه در منزل خود در چهارراه حسنآباد فقه و فلسفه درس ميداد.
4. مرحوم سيدمحمدكاظم عصّار تهراني كه در مدرسه عالي سپهسالار (شهيد مطهري فعلي) كفايه و شرح منظومه تدريس ميكرد.
5. مرحوم ميرزاابوالحسن شعراني كه در منزل خود واقع در سهراه سيروس شرح منظومه تدريس ميكرد.
6. مرحوم ميرزامهدي الهي قمشهاي كه در منزل خود در خيابان ري كوچه مشاور به تدريس شرح منظومه ميپرداخت.
در دانشكده الهيات مرحوم استاد محمود شهابي كتاب شفا و مرحوم شيخ حسينعلي راشد كتاب اسفار و مرحوم شيخ محمدعلي حكيم شيرازي شرح فصوص محيالدين و رساله قشيريه را در عرفان تدريس ميكردند و در دانشكده ادبيات استاداني همچون جلالالدين همايي و بديعالزمان فروزانفر عرفان اسلامي را براساس آثار مولانا جلالالدين محمد بلخي به ويژه مثنوي معنوي تدريس ميكردند و استاداني همچون دكتر غلامحسين صديقي و دكتر يحيي مهدوي و دكتر سيداحمد فرديد دانشجويان را در جريان فلسفه غرب و مقايسه آن با فلسفه اسلامي قرار ميدادند. در اين دو جريان حوزوي و دانشگاهي طلابي همچون: ميرزامحمدحسين شاهآبادي، حاج آقارضي شيرازي، حاج شيخ يحيي عابدي، سيدمحمدرضا علوي تهراني، شيخ محمدرضا رباني تربتي، حاج آقا مصطفي مسجدجامعي، حاج حسن آقا سعيد تهراني و دهها مانند آنان پرورش مييافتند و از دانشگاه دانشجوياني همچون: محسن جهانگيري، رضا داوري اردكاني، اميرحسين آريانپور، سيدجعفر شهيدي، سيدعلي موسوي بهبهاني، حسن ملكشاهي، سيدجلالالدين مجتبوي، محمدرضا شفيعيكدكني و دهها مانند آنان بيرون آمدند كه هم اكنون چراغ علم و معرفت را در مراكز علمي كشور روشن نگه داشتهاند، هرچند برخي از آنان روي در نقاب خاك كشيدهاند.
حال كه روبرو شدن چيتيك را با فضاي فلسفي و عرفاني در حوزه علميه تهران و دانشگاه تهران گزارش كرديم، بايد دو رويداد مهم را در اين زمينه - كه يكي در آغاز اقامت او در تهران و ديگري در اواسط دوران اقامت او به وجود آمد - ياد كنيم: نخستين رويداد، تأسيس مؤسسه مطالعات اسلامي، دانشگاه مك گيل شعبه تهران در سال 1347 و دومين رويداد، تأسيس انجمن فلسفه ايران در سال 1353 بود.
تأسيس مؤسسه مطالعات اسلامي نتيجه كوششهايي بود كه اين حقير طي سالهاي 1344-1347 در دانشگاه مك گيل كانادا انجام داده بود. اين كوششها عبارت بود از: تدريس كلام شيعي براساس شرح باب حادي عشر علامه حلي و اصول فقه شيعي بر پايه معالمالاصول حسن بن زينالدين شهيد ثاني، و تصحيح متن و ترجمه شرح منظومه حاج ملاهادي سبزواري، و تهيه كتابها و رسالههايي كه به وسيله دانشمندان شيعه ايراني در چهارصد سال اخير تأليف شده از جمله: كتاب قبسات ميرداماد، تعليقه مرحوم ميرزامهدي مدرس آشتياني، و طرحريزي نشر آثار منطقي دانشمندان ايراني كه بعدها به صورت كتابي تحت عنوان منطق و مباحث الفاظ منتشر شد. اين فعاليتها موجب شد تا مقدمات تأسيس پايگاهي علمي در ايران به وجود آيد و پروفسور توشي هيكو ايزوتسو كه به مدت دو سال با من در ترجمه انگليسي شرح منظومه سبزواري در كانادا همكاري كرده بود، جهت ادامه فعاليتهاي ياد شده و بازبيني ترجمه شرح منظومه، ژاپن و كانادا را ترك كند و رحل اقامت در تهران افكند. ترجمه ما از سبزواري در سال 1977م./1356ش. در نيويورك چاپ شد و متن عربي با مقدمه انگليسي ايزوتسو و مقدمه فارسي من در سال 1348 در تهران چاپ و منتشر و طي مراسمي در محل موسسه رونمايي گرديد، همچنان كه تعليقه آشتياني بر شرح منظومه سبزواري با مقدمه انگليسي ايزوتسو در سال 1352 منتشر و طي مراسمي در موسسه با حضور روِساي سابق و رئيس وقت دانشگاه تهران در سال 1353 رونمايي شد. در اين مراسم سفيران كانادا و انگليس و استاداني همچون دكتر سيدحسين نصر و دكتر سيدجعفر شهيدي و استاد مجتبي مينوي حضور داشتند. ويليام چيتيك كه در آن زمان تحصيلات خود را در دانشگاه تهران ادامه ميداد و در شرف اتمام آن بود، در آن مجلس حضور داشت.
فعاليتهاي موسسه - با حضور پروفسور ايزوتسو و نيز پروفسور هرمان لَندلت كه كتاب كاشفالاسرار نورالدين اسفرايني را با مقدمهاي مفصل براي مؤسسه آماده طبع ميساخت و در نشر مجموعه سخنرانيها و مقالات در فلسفه و عرفان اسلامي با من همكاري داشت - پژوهشگران جواني را كه براي اسلامشناسي و ايرانشناسي به ايران ميآمدند، وادار به اقامت ميكرد. از اين روي، چيتيك پس از اتمام دوره دكتري مصمم شد در ايران بماند. چنان كه همسر او هم ساچيكو موراتا پس از اخذ درجه دكتري به قصد ادامه تحصيلات در فقه شيعه قصد رحيلش بدل به اقامت شد. در واقع تهران براي اين جوانان مدينهاي فاضله گرديده بود كه آرزوهاي ديرين معنوي آنان را تحقق ميبخشيد:
شهري كه من اينجا برسيدم خردم گفت
اينجا بطلب حاجت و زين منزل مگذر
رويداد دوم تأسيس انجمن فلسفه در سال 1353 به رياست دكتر سيدحسين نصر بود كه آرزوي آنان را كه ميخواستند در تهران بمانند و از فضاي فلسفي و عرفاني آن برخوردارگردند متحقق ميساخت. انجمن فلسفه نيز همان اهداف مؤسسه مطالعات اسلامي را دنبال ميكرد با اين تفاوت كه مؤسسه بودجهاي نداشت و در سال 1350 در شرف انحلال و تعطيل قرار گرفته بود كه نامه دكتر سيدحسين نصر به رئيس دانشگاه تهران مبني بر اينكه سالي صد و پنجاه هزار تومان دانشگاه به مؤسسه كمك كند، آن را از انحلال نجات بخشيد كه اكنون آثار منتشر شده آن به فارسي و عربي و انگليسي افزون از صد جلد كتاب نفيس شده است. انجمن فلسفه با همت مدير مدبر آن و علاقه وافر او به نشر و گسترش فرهنگ و معارف شيعه و پشتوانه بزرگ مالي كه داشت، ايزوتسو را به خود جذب كرد و از مؤسسه به انجمن منتقل گرديد. و او كه در انجمن شاگردان مستعدي همچون نصرالله پورجوادي و غلامرضا اعواني و ويليام چيتيك پيدا كرده بود، هرچند كه نام و عنوان انجمن سبب شده بود كه همكاران بينالمللياش، او را بنامند، ولي عشق به ايران و فلسفه و عرفان ايراني او را تا زمان انقلاب در ايران نگاه داشت و در انجمن فلسفه به تدريس فصوصالحكم محييالدين ابن عربي براي دانشجويان پرشور خود ادامه داد.
ويليام چيتيك در جريان فعاليتهاي من و مؤسسه مطالعات اسلامي قرار داشت در مراسم بزرگداشتها و سخنرانيها مؤسسه شركت ميكرد. سخنرانان مؤسسه از ايرانشناسان و اسلامشناسان بزرگ جهان بودند؛ از جمله: مونتگُمري وات، ريجارد والزر، ريموند كيلبانسكي، فريد جَبر، عبدالرحمن بدوي، معن زياده، محمد اركون، لوي گارده كه در سخنراني اخير، براي آخرين بار مرحوم دكتر علي شريعتي را ديدم كه چند روز پس از آن از ايران خارج شد و ديگر برنگشت و در همين مجلس شريعتي با دكتر نصر براي نخستينبار با هم روبرو شدند.
غرض از اطاله سخن درباره مؤسسه مطالعات اسلامي و انجمن فلسفه ايران و حضور ايزوتسو و فعاليتهاي اين دو نهاد و ارتباط جيتيك با آن، اين بود كه فضاي علمي و بسترگاه فلسفي و عرفاني اين پژوهشگر جوان - كه بعدها منشأ توليد آثار فراواني در حكمت و عرفان و فلسفه شد - مشخص گردد و ريشه و سرچشمههاي انديشهها و افكار او شناسايي شود و اين امر تبيين شود كه چيتيك زاده و پرورده فضاي فرهنگي ايران است كه در بهترين ايام زندگياش توانست آرا و انديشههاي خود را با استفاده از آن فضا شكل بخشد.
چيتيك درآثار خود نه تنها به طور كامل به معرفي شيخ اكبر محييالدين ابنالعربي و مولانا جلالالدين محمد بلخي پرداخته، بلكه شناساندن دانشمندان اسلامي - ايراني ديگر در غرب مرهون كوششهاي اين پژوهشگر پرتوان است؛ از جمله: افضلالدين كاشاني، عبدالرحمنجامي، فخرالدينعراقي، سعيدالدين فرغاني، بهاءولد، سلطان برهانالدين، صدرالدين قونوي، صدرالدين شيرازي، احمد سمعاني، فيض كاشاني، شمس تبريزي، عبدالرحمن اسفرايني، محمد بن منور، اميرخسرو دهلوي و مانند اينان.
او در معرفي پيمبر اكرم(ص) و امام حسين(ع) و امام زينالعابدين (سجاد) به غرب سهم بسزايي داشته است. و ترجمه او از (ص) يعني جا و مكانتي شايسته در غرب يافت و برخي از كشيشان واتيكان شيفته مناجاتها و ادعيه آن امام همام شدند و از آن در اذكار و اوراد خود اقتباس كردند. چيتيك علماي معاصر را نيز مغفول نداشته و در برخي از آثار خود انديشههاي مرحوم علامه سيدمحمدحسين طباطبايي و مرحوم امام راحل را مورد بررسي و تحليل قرار داده است.
آثار فراوان چيتيك نه تنها جاي خود را در جهان علم غرب باز كرد و او به عنوان يك چهره عرفانپژوه و مولويشناس برجسته شناخته شد، بلكه در ايران نيز مورد توجه اهل علم به ويژه جوانان و دانشجويان فلسفه و عرفان قرا رگرفت. برخي از كتابهاي او ترجمه و مورد بهرهبرداري فارسيزبانان واقع شد؛ از جمله: عوالم خيال، انتشارات هرمس، 1382؛ راه عرفاني عشق، تعاليم معنوي مولوي، نشر پيكان 1382 و من و مولانا، زندگاني شمس تبريزي.
صيت شهرت چيتيك به حوزههاي علميه جمهوري اسلامي ايران نيز كشيده شد و در همين چند روز اقامت كوتاه او از او دعوت به عمل آمد كه سفر كوتاهي به قم، دارالحديت و به مشهد، دفتر تبليغات اسلامي داشته باشد و دريافت خود و دانشمندان مغرب زمين را از فرهنگ شيعي و عرفان اسلامي بهويژه آنچه مربوط به علوم اهلالبيت - عليهمالسلام - است براي آنان بازگو كند؛ ولي او متأسفانه وقت نداشت و به فرصتي ديگر موكول كرد.
چيتيك مردي خوشچهره و هشّ و بشّ و بسّام است؛ هميشه خنده بر لب دارد. صورت ظاهري او حكايت از سادگي باطني او دارد. در زندگي نيز سادهزيستي را برگزيده و كتاب و ديوان و دفتر برايش اهميت دارد نه چيز ديگر. من در نيويورك چند روزي مهمان او بودم در آپارتماني كه مشتركاً با دانشجوي سابق من در مكگيل آقاي پروفسور دكتر كريم كرو اجاره كرده بودند. اين در زماني كه من براي شركت در سميناري كه - درباره اصول فقه در دانشگاه پريسنتون برگزار شده بود - دعوت شده بودم و آقاي پروفسور سيدمحمدحسين مدرسي طباطبايي كه آغاز اقامت خود را ميگذرانيد و نيز پروفسور آنماري شيمل در همين آپارتمان از من ديدن كردند. در زماني كه من در كوالالامپور در مؤسسه بينالمللي انديشه و تمدن اسلامي تدريس ميكردم، چيتيك و همسرش براي شركت در سميناري درباره مذهب كنفوسيوس به مالزي آمده بودند و ملاقاتي ميان ما و پروفسور سيدمحمد نقيبالعطاس رئيس مؤسسه رخ داد كه بسيار مفيد و سودمند بود.
آثار و مقالات چيتيك به زبانهاي گوناگون از جمله: اندونزيايي، تركي، آلبانيايي، اسپانيولي، روسي، بوسنيايي و فرانسوي ترجمه شده است. انجمن آثار و مفاخر فرهنگي بخشي از مراسم بزرگداشتهاي خود را ويژه دانشمندان خارجي گردانيده كه به فرهنگ و علوم و معارف اسلامي - ايراني خدمت كردهاند و تاكنون در اين بخش پروفسور نذير احمد، پروفسور اميرحسين عابدي، پروفسور سيدمحمد نقيبالعطاس، پروفسور توشيهيكو ايزوتسو و پروفسور رشدي راشد در طي سالهاي اخير مورد تجليل و بزرگداشت قرار گرفتهاند و اين بدينمنظور است كه طلاب حوزهها و دانشجويان دانشگاههاي ما از آنچه در جهان علم ميگذرد، آگاه گردند و روزي هم آنان بتوانند كالاي معنوي خود را در سطح بينالمللي عرضه نمايند و از انزواي علمي بيرون آيند.
حال كه از پروفسور چيتيك به طور مستوفي سخن رفت، لازم مينمايد از همسر پركار و پرتوان و يار وفادار و مددكارش كه او نيز به سهم خود به زبان و ادب فارسي و فرهنگ اسلامي خدمت كرده است، سخن به ميان آيد. خانم دكتر ساچيكو موراتا كه علاقه شديدي به زبان فارسي و فرهنگ ايراني داشت و سخن گفتن با اين زبان را از همان آغاز ورود به ايران فراگرفته بود، در سال 1350 از رساله دكتري خودبه راهنمايي اينجانب تحت عنوان: دفاع كرد و به درجه دكتري نائل آمد. او كه تشنه علم و معرفت بود، به اين پايه خرسند نبود و ميگفت ميخواهد يك دوره فقه و اصول شيعه را نزد استاد در ايران بخواند. او نخست نزد من كتاب معالمالاصول حسنبن شهيد ثاني را آغاز كرد و من كه در آن روزگار سرگرم نشر كتابهاي: مجموعه متون و مقالات در فلسفه و عرفان اسلامي، منطق و مباحث الفاظ و قبساتِ ميرداماد بودم، فرصت ادامه اين درس را نيافتم و او را راهنمايي كردم كه به دانشكده الهيات برود و مطالعات و تحصيلات خود را نزد استاد دكتر ابوالقاسم گرجي ادامه دهد كه او اين پيشنهاد را پذيرفت و تحصيلات خود را در آن دانشكده تا كارشناسي ارشد به پايان برد و رساله خود را تحت عنوان به رشته تحرير درآورد كه آن رساله در سالهاي بعد به چاپ رسيد و ترجمه انگليسي آن هم منتشر شد.
ساچيكو پيش از ازدواج با چيتيك و پس از آن، با همسر من دوست و در ارتباط بود و مدتي هم در منزل پدربزرگ همسرم مرحوم مهندس محسن انصاري در خيابان جمهوري، مقابل مسجد سجاد، كوچه انصاري زندگي ميكرد. اين دو مدتي با هم نزد مرحوم سيدمحمدرضا علوي تهراني امام جماعت مسجد اميرالمؤمنين در خيابان كارگر تفسير كشفالاسرار ميبدي را به درس ميخواندند و آن مرحوم هم كه زبان انگليسي ميدانست، برخي از اشكالات خود را در مقالات انگليسي كه درباره اسلام بود، نزد ساچيكو رفع ميكرد. اين زوج دانشمند تا مدتي كه در ايران بودند، با ما مراوده داشتند؛ به خاطر دارم كه دختر ما كه دو سه سال بيش نداشت چيتيك را خطاب ميكرد كه روزي چيتيك با خنده و شوخي به او گفت: پس بگو كه لااقل معنايي هم داشته باشد.
مفتخر است كه به پاس خدمات چهل ساله اين دانشمند عرفانپژوه و مولويشناس در شصت و پنجمين سال از عمر پربار و بركت او مراسم بزرگداشت و تجليل او را برپا ميدارد تا قاطبه اهل علم بهويژه دوستداران عرفان و فلسفه اسلامي - ايراني از خدمات علمي و فرهنگي اين دانشيمرد آگاه گردند و كوششهاي او را در معرفي فرهنگ شيعه و مآثر و آثار خاندان رسول(ص) ستايش نمايند و توفيق و سلامتي او را براي ادامه اين راه مقدس از خداوند متعال خواستار شوند. بمنه تعالي و كرمه.
دكتر مهدي محقق - رئيس هيأت مديره انجمن آثار و مفاخر فرهنگي
خاطراتي از استاد ويليام چيتيك
دكتر سيدحسين نصر
سال 1343 بود و اين بنده براي يك سال به دانشگاه آمريكايي بيروت رفته بودم تا را در آن دانشگاه تأسيس كنم. ضمن تدريس دروسي پيرامون اسلام و تصوف، دانشجويي جوان كه آمريكايي بود نظرم را جلب كرد؛ نه از جهت آنچه كه بود، بلكه از جهت آنچه كه ميتوانست باشد. در وجنات او ذكاوت و اصالت ديده ميشد و به همين جهت نيز با او رابطه حسي نزديك ايجاد شد. بنده در آن زمان مسئول برنامه دكتري دانشجويان خارجي در بودم و از او دعوت كردم تا به تهران آمده و تحصيلات خود را در دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي و مقارن اسلامي (كه به هر دو علاقهمند بود) ادامه دهد.او به آمريكا بازگشت و سال آخر دوران ليسانس را با موفقيت به پايان رسانيد و سپس به ايران آمد و تا سال 1357 در تهران به تحصيل و سپس تحقيق و حتي تدريس اشتغال داشت. هنگامي كه به ايران آمد و پس از چندي كه مستقر شد، به دفتر من آمد و درخواست راهنمايي علمي كرد. به او گفتم بهتر است كار خود را مخصوصاً در نوشتن رساله دكتري روي عبدالرحمن جامي متمركز سازد. او كوچكترين آشنايي با جامي و مكتب ابن عربي نداشت؛ ولي نصيحت بنده را پذيرفت. در آن زمان ميكوشيدم مكتب ابن عربي را در مغرب زمين بهتر بشناسانم و حدس زدم كه او ميتواند عاملي مؤثر براي نيل به اين هدف باشد. چند سال بعد، او يكي از بهترين رسالههاي دكتري را در زمينه انديشه جامي و مخصوصاً تصحيح و تفسير نقدالنصوص نگاشت و در دو دهه اخير به صورت بزرگترين مفسر ابن عربي و مكتب او در مغربزمين درآمده است.
در ساليان درازي كه در ايران بود، با خود او را به محضر بسياري از استادان معارف اسلامي مانند علامه طباطبايي و سيدجلالالدين آشتياني و سيدمحمدكاظم عصار و مرتضي مطهري بردم و او اين سعادت را داشت كه از محضر برخي از اين استادان بزرگ، درس عرفان را به شيوه سنتي آن بخواند. فارسي را خوب فرا گرفت تا حدي كه هنگامي كه او را با خود به اماكن متبركه ميبردم، متوليان فكر ميكردند او يك رشتي با موي روشن است. او آنچنان در زبان ادبيات فارسي تبحر يافت كه فكر نميكنم هيچكس در مغربزمين به پاي او در تسلط بر فارسي محاوره و در عين حال زبان متون كهن برسد؛ نيز در ايران او توانست از محضر استاد هانري كربن و استاد توشيهيكو ايزوتسو استفاده فراوان كند و نيز از دروس استادان برجسته دانشكده ادبيات در آن زمان مانند بديعالزمان فروزانفر و جلالالدين همايي و مهدي محقق كه بعداً دوستي نزديك بين آنان ايجاد شد، بهره برد.
هنگامي كه مسئوليت دانشگاه شريف بر عهده بنده گذاشته شد، اولين قدمم تأسيس يك برنامه در علوم انساني بود كه آن را براي دانشجويان رشتههاي علمي و مهندسي ضروري ميدانستم - و هنوز نيز ميدانم. جهت تحقق بخشيدن به اين هدف از برخي از شاگردان برجسته خود كه به مراتب عاليه رسيده بودند، درخواست كردم به تدريس در آن دانشگاه بپردازند و در راس اين گروه (دانشمندان جوان) حداد عادل و چيتيك قرار داشتند و از اين راه هر دو توانستند تجربه در تدريس فلسفه و معارف اسلامي به دست آورند. نيز پس از تأسيس انجمن [حكمت و] فلسفه (در سال 1353) چيتيك را به آنجا آوردم و او از اعضاي فعال انجمن بود.
از روزي كه اشتغال به تداركات ازدواج ويليام چيتيك با يكي ديگر از دانشجويان برجسته خود ساچيكو موراتا داشتم، تا امروز عمري گذشت. در اين زمان ويليام چيتيك به صورت يكي از برجستهترين استادان اسلامشناسي در آمريكا درآمد و آثار متعددي در زمينه فلسفه و عرفان به وجود آورد كه بين استادان آمريكا بيبديل است. نيز او همواره يك سفير فرهنگي براي ايران و معارف اين سرزمين عزيز بوده و هست. خداوند به اين بنده عنايتي بزرگ عطا فرموده و اجازه داده است شاگردان متعددي تربيت كنم كه بعضي از آنها شهرت بينالمللي يافتهاند. در بين آنان كه با معارف اسلامي و ايراني سر و كار دارند، مقامي خاص دارد و افتخار ميكنم كه توانستهام سهمي حقير در تربيت چنين دانشمند بزرگي داشته باشم و بسيار خرسندم كه اكنون از او تجليل ميشود. واقعاً كه او يكي از مفاخر علمي ايران است چون گرچه او در عالم صورت يك آمريكايي است، در عالم معني و در روح و فكر خود يك ايراني اصيل است. از درگاه پروردگار متعال براي او سلامت و توفيق بيشتر در خدمت به معارف حقه اسلامي و ايراني دارم.
قربت غربيّه
دكتر احمد مهدوي دامغاني
تقدير از خدمات فرهنگي و كوششي كه جناب آقاي پروفسور ويليام چيتيك - دامت افاضاته - اين انسان والاي فرشته خوي فروتن و استاد بسيار فاضل و دانشمند در ترويج و اشاعه فرهنگ اسلامي عموماً، و عرفان و تصوف آن خصوصاً، مبذول ميدارد بسيار عمل بايسته و شايسته است و اين بنده از جناب آقاي دكتر مهدي محقق و آقاي محمدعلي نيازي كه من بنده را از آن نيت خير آگاه ساختند و مقالهاي درخواست كردند، متشكرم.
پيش از آنكه اين بنده به نعمت دوستي و به وقوف بر معرفت نسبتاً حق و كامل حضرت چيتيك و همسر بسيار پارسا و فاضل و ارجمند ايشان بانوي گرامي دكتر ساچيكو موراتا كه خداي تعالي اين دو بزرگوار را به سلامت بدارد و به مزيد سعادت و موفقيت مخصوص فرمايد، نايل شوم، نام اين دو وجود شريف را از دو عزيز نازنين شريف ديگر شنيدم؛ يعني اولاً از مرحوم مغفور استاد و دوست فقيدم حضرت سيد جلالالدين آشتياني و سپس از مرحوم خلدمكان حضرت سيدالشعرا استاد اميري فيروزكوهي - حضرت هماالله مع اجدادهما الطاهرين .
ذكر جميل جناب چيتيك و سركار بانو موراتا را استماع كردم كه حضرات اميري و آشتياني از آقاي چيتيك به عنوان مردي فاضل و وارد در فلسفه و تصوف و عرفان اسلامي و از بانو موراتا به عنوان بانويي واقف به حقوق زن در اسلام و محصل كوشا و با قريحهاي در فقه اسلامي در آنچه مربوط به نكاح و طلاق و احوال شخصيه و روابط شرعيه زن و مرد در آن است، توصيف و تعريف ميفرمودند و علم و اطلاع آن دو بزرگوار از اين دو عزيز از آنجا حاصل شده بود كه جناب چيتيك و همسرشان به مقتضاي امر و اشارت به صورت دانشجو و براي تحصيل علم و مزيد معرفت در مقام طلب آن از به سرزمين آزادگان و زادگاه شيخين عليالاطلاق فلسفه مشاء و اشراق، شيخالرئيس و شيخ اشراق - رحمهالله عليهما - و آن بزرگوار نامبردار ديگري كه مهمأ امكن در مقام جمع بين مشاء و اشراق، از لمعه ديگري از لمعات درخشان عرفان و فلسفه اسلامي و بر طالبان معرفت و سالكان طريقت و حقيقت، پردهبرداري فرموده است يعني مرحوم رضوان جايگاه صدرالمتألهين شيرازي - قدسالله سره -، سفر كردند و چون آوازه تبحر استاد سيدجلالالدين آشتياني را در شرح و تفسير آرا و اقوال آن بزرگوار شنيده بودند، به خراسان كه بحمدالله به فيض و بركت مهد علم و معرفت بوده و هست، رسيدند و از حسن اتفاق و به مدد طالع فرخنده آقاي چيتيك دست ارادت به حضرت استاد آشتياني - رحمهالله - داد و به تلمذ در خدمت ايشان موفق گشت و همسر محترمه ايشان نيز نزد بعضي اساتيد به شاگردي و كسب فيض پرداخت و آقاي چيتيك و همسرشان به وسيله مرحوم آشتياني به سعادت آشنايي و مراوده با حضرت استاد اميري فيروزكوهي نايل شدند و ميان بانو موراتا با صبيه مرضيه حضرت استاد اميري، يعني سركار عليه دكتر اميربانو كريمي (مصفا)، صداقت و مودت صميمانهاي ايجاد شد و اين بنده كه سابقه ارادت و اخلاصم به مرحومان آشتياني و اميري - رحمهماالله تعالي - معلوم است، طبعاً با نام اين زوج گرامي آشنا شدم و سپس به قول ابينواس.
ثُمَّ انقَضَت تلك السّنُون و اهلُها فكأنّها و كأنّهُمُ احلام!
از آنجا كه مرحوم آشتياني ملاقات و ايجاد رابطه دوستي با جناب چيتيك را به من بنده توصيه فرموده بود و به آقاي چيتيك هم سفر مرا به آمريكا خبر داده بودند، در همان سال اولي كه حقير به آمريكا آمدم، از ديدار و مصاحبت جناب پروفسور چيتيك و همسرگراميشان بهرهمند شدم و باب معاشرت و رفتوآمد ميان ما مفتوح شد. گو اينكه چند سالي است كه نه اين دو بزرگوار در مقام غريبنوازي از نيويورك به فيلادلفيا تشريف آوردهاند و نه من بنده كه اينك ديگر آن تحرك و نشاط گذشته را ندارم و رفت و آمد مستمر و واجب ميان فيلادلفيا و كمبريج كه من بنده را مصداقي از فرمايش حضرت موليالموالي - صلواهالله عليه كه: ساخته است و مرا از بسياري از مسافرتهاي مستحبي محروم و معذور داشته و لذا توفيق تشرف به خدمت ايشان را از من بنده سلب كرده است و فقط دلم به ديدارهاي كوتاه اتفاقي در بعضي مجامع فرهنگي و يا اگر اين دو عزيز براي ايراد سخنراني به كمبريج تشريف بياورند و آن هم در روزهاي سهشنبه و چهارشنبه و پنجشنبه باشد، به مذاكره و مصاحبت موقت با آنان خوش است؛ ولي بحمدالله رابطه مذاكره تلفني برقرار است و رشته مودت باقي و .
اولين اثر دلنشين و به معناي واقعي كه از پروفسور چيتيك زيارت كردم، ترجمه نفيس ايشان از زبور آل محمد(ص) يعني صحيفه مبارك سجاديه - علي منشئها آلاف الثناء و التحيه - بود كه در سال 1988 به چاپ رسيده است كه اين كتاب مستطاب (بعونالله) در ميان مسلمانان و خاصه شيعيان انگليسي زبان به سرعت جاي خود را باز كرد و منبع فياضي براي كسب معرفت از ظرايف ادعيه و مناجاتها و درك لذت از لطايف احساسات و عواطف حضرت امام همام عليبنحسين السجاد - صلواه`الله و سلامه عليهما - جهت عامه انگليسي زبانان خواه مسلمان يا غيرمسلمان شناخته شده است و اين كه عرض ميكنم براي غيرمسلمانان هم بسيار مفيد و مؤثر است از آن روي است كه چندين سال قبل وقتي كه براي معدودي از فضلاي از دانشجويان ي هاروارد در طول يك ترم دعاهاي بيستم و بيست و چهارم و بيست و پنجم1 صحيفه مباركه را به عنوان برنامه درسي شرح و تفسير ميكردم، شوق آن دانشجويان براي درك معاني والاي آن ادعيه و حسن قبول آنان از آن سخنان گهربار بسياري اوقات مرا منقلب ميساخت و متن درسي البته همين ترجمههاي پروفسور چيتيك بود كه براساس آن توضيحات و شروح لازم را بيان ميكردم. چند سال قبل هم باز براي دو دانشجوي دوره دكتري كه هر دو اسماعيلي مذهب بودند، دعاهاي چهل و چهارم و چهل و پنجم2 را بيان كردم و خداي تعالي انشاءالله اين درسها را از من روسياه قرار دهد.
اساساً پروفسور چيتيك قطع نظر از برخورداري از فطرت سليمه و پاك و ذوق و قريحه وقاد و ظريف و تابناك خود از آنجا كه مسلماني صحيح الاعتقاد و عارفي پاك نهاد است، در ترجمه متون عربي و فارسي همانقدر مسلط و متبحر است كه در تحريرات كتب و رسالات متعددش به زبان مادري خود و خداي او را بيش از پيش در خدمت نشر علوم و معارف اسلامي به زبان انگليسي موفق فرمايد.
از آخرين ترجمههاي ايشان يكي ترجمه لمعات عراقي و ديگر ترجمه لوايح جامي است و به قول نظامي عروضي: كه ترجمه چنان كتابها و رسالات كاري سخت و بسيار دشوار و دقيق است و آقاي چيتيك به خوبي از عهده آن برآمده است. هيچ شك و شبههاي در اين نيست كه در دو قاره آمريكا از قطب شمال تا قطب جنوب در حال حاضر هيچكس (بنده به اصطلاح منطقيها با: عرض ميكنم) از لحاظ شناخت عرفان و تصوف اسلامي عموماً و از لحاظ وقوف و اطلاع و تفهيم عرفان محيي الديني در حد حضرت چيتيك نيست و احدي مانند او در آمريكا براين مسائل ورود و در آن تبحر ندارد. پروفسور چيتيك تاكنون پنج جلد كتاب معتبر مفصل درباره شيخ اكبر و فتوحات او و ديگر افكار عاليه آن نقطه عطف تصوف و عرفان اسلامي منتشر فرموده است.
در آمريكا در اين سرزمين پهناور عظيم اين قدر دعاوي عجيب و غريب و لاف در غربت زدنهاي مضحك و بعضاً مهوع فراوان است كه مگو و مپرس! افرادي كه از تلاوت درست يك صفحه از كلام الله مجيد عاجزند، يكيشان شارح و مفسر مولاناي رومي است، يكيشان متخصص حكمه` الاشراق سهروردي و ديگري كه قطعاً و يقيناً چند سطر از شفا و اشارات و اسفار و مفاتيح الغيب را نميتواند به درستي و بدون غلط بخواند تا چه برسد كه بفهمد، مدعي ميشود كه اين كتابها را در خدمت فلان استاد معظم مسلم و فلان فيلسوف يا متفلسف مشهور خوانده و مثل آب روان آن را در ذهن دارد و چون محك تجربه و ميزان امتحاني هم در ميان نيست، جماعتي بياطلاع از اين مبادي و مسائل كه بسيار سليمالنفس و خوش باورند، نيز دعاوي اين مدعيان را در مولوي شناسي و اسلام شناسي و تسلط برفلسفه و عرفان اسلامي ميپذيرند و بازار مدعيان را گرم نگه ميدارند، ولي خداوند متعال ميداند و خود آن مدعيان هم ميدانند و معدود انگشت شماري هم هستند كه ميدانند كه اين بازار گرمي از باب
كل من فيالوجود يطلب صيداً انما الاختلاف في الشبكات
است و بس و شهدالله كه در چنين اوضاع و احوالي پروفسور چيتيك حق دارد كه وار بگويد:
خليليّ مالي لا اري غير شاعر فكم منهم الدعوي و مني القصائد؟3
به هر حال همچنان كه عرض كردم و به تكذيب يا پوزخند مدعيان هم وقعي نمينهم، دوباره تكرار ميكنم كه در اين دو قاره هيچ كس مانند چيتيك به تصوف و عرفان اسلامي ورود و وقوف ندارد.
آخرين كتاب آقاي پروفسور چيتيك نام دارد و خود اين نام به همه دلالتها برمحتواي آن دلالت و از آن با همين دو كلمه حكايت دارد. چند سال پيش از اين در ايامي (كه شوراي مرحوم در نيويورك فعاليتي داشت و اظهار وجودي ميكرد) در يك گردهمايي كه به نام و براي حضرت مولاناي رومي تشكيل شد، جناب پروفسور چيتيك در سخنراني بسيار عالمانه خود در مقام تبيين و توضيح اين مسئله كه ميان مسئله محييالدين و آنچه به تسامح و نه به حقيقت دراين باره به مولانا و مثنوي نسبت داده ميشود و موارد تطابق و تخالف اين دو با يكديگر برآمدند و چنان به شيوايي و دقت مطالب را پروراندند و داد سخن دادند كه اين بنده انگليسي ندان كممايه در اين باب نيز از آن سخنها بهرهها برد؛ ولي اساتيد فن و دانشمنداني كه در آن جلسه حضور داشتند، همگي اعتراف كردند كه تاكنون كسي بدين روشني و شيوايي اين مسئله بسيار غامض و پيچيده را بيان نكرده است و كسي بدين خوبي به سرچشمه روابط سرد وگرم حضرت مولانا و مرحوم صدرالدين قونيوي پي نبرده است.
بالجمله وجود شريف و نازنين پروفسور چيتيك در آمريكا و خاصه در اين ايام از حسنات دهر و از بركات زمان است و خداوند به ايشان و همسر مكرمهشان مزيد عمر و عزت و توفيق و سعادت مرحمت فرمايد. و اين سخن به پايان نرسد مگر آنكه از خدمات فرهنگي و سماحت خلق و خوي بانوي محترمه دكتر ساچيكو موراتا (چيتيك) ياد نشود. معروف است كه چرچيل سياستمدار معروف انگليسي گفته است: و اين مطلب در مورد اين زوج شريف و گرامي بسيار صادق و مشهود است. خانم چيتيك كه ذاتاً به همان ادب و تواضع سنتي ملت نجيب ژاپن مؤدب و مزين است، بهترين يار و مددكار جناب ويليام چيتيك است؛ زيرا قطعنظر از اينكه يقيناً خانم موراتا در شوهرداري و پارسايي صورت جامع و مظهري كامل هم از همان رسم و آيين كهن بسيار مطلوب ژاپني است و هم مصداق بارز و عامل به امر پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم است كه : و هم به اقتضاي آراستگي تحسينآميز ايشان به علم و آداب اسلامي و اطلاع فراوانشان از معارف اين دين مبين و مذهب حقه اثناعشريه با اينكه همواره اكثر وقت عزيز خودشان نيز مصروف بحث و مطالعه و تحقيق و تحرير است، در تأييد و تشويق شوهر والامقام نامدار خود بر ادامه خدمات ذيقيمتش بسيار مؤثر است. تأليف نفيس اين بانوي دانشمند در مورد كه سالهاست از شهرت فراواني برخوردار است، به صورت كتابي درسي و مرجع در نزد دانشجويان دورههاي عالي جامعهشناسي شناخته شده است. آخرين كتابي كه اين بانوي فاضله عالمه تأليف فرموده است است.خداي نعمت وجود اين دو استاد شريف را باقي و مستدام بدارد. .
زيستِ مشرقزميني از دوستِ مغربزميني
دكتر غلامرضا اعواني
سخن گفتن از دوستي كه سالها با وي همنشيني و معاشرت داشتهام و چند سالي هم با وي به اصطلاح طلاب بودهام و آن هم در چند صفحه به غايت دشوار است و خود نوشتن كتابي را طلب ميكند؛ اما فقط به ذكر چند نكته بسنده ميكنم. بنده آقاي چيتيك را براي اولين بار در سال 1346 در يكي از كلاسهاي دكتر نصر (كه براي دانشجويان خارجي درسي را به نام عرضه ميكرد) ملاقات كردم. آقاي چيتيك درصدد يافتن خانه و هم، ياري موافق و همدل بود. بنده در آن سالها در منطقه سمنگان تهران اجارهنشين بودم و مدتي بود كه سعي ميكردم اتاقي را در نزديكي دانشگاه تهران كرايه كنم؛ تا هم به محل تحصيل و هم به محل كارم نزديك باشد. (در همان اوان مرحوم استاد دكتر سيداحمد فرديد كه مشغول نگارش در محل بنياد فرهنگ ايران بود، اين جانب را براي همكاري دعوت كرده بود). پيشنهاد آقاي چيتيك را براي يافتن اتاقي يا آپارتماني در نزديكي دانشگاه تهران پذيرفتم و بلافاصله براي يافتن آن به جستجو پرداختيم، و بالاخره بعد از يكي دو هفته دو اتاق روبروي هم را در خانهاي واقع در كوچه آسمان، انتهاي ضلع جنوبي پارك دانشجو، يافتيم: خانه بسيار بزرگ بود و حياطي وسيع داشت. اتاق كوچكتر را آقاي چيتيك و اتاق بزرگتر را بنده (البته به پيشنهاد آقاي چيتيك) به اتفاق گرفتيم.
بعداً متوجه شدم كه هم آقاي چيتيك و هم اين بنده كمترين، هر دو، فارغالتحصيل دانشگاه آمريكايي بيروت هستيم. ايشان سال آخر دانشگاه را در رشته تاريخ در اين دانشگاه گذرانده بودند؛ ولي جالب توجه اينكه ما يكديگر را در آن دانشگاه نديده بوديم و هم ايشان و هم من و عدهاي ديگر از دانشجويان از جمله مرحوم دكتر محمد عبدالحق (بعداً استاد دانشگاه بنگلادش)، تحت تأثير كلاسهاي دكتر نصر كه در فلسفه اسلامي و تاريخ علوم اسلامي تدريس ميكردند، همه براي ادامه تحصيل به دانشگاه تهران آمده بوديم. بنده در همان سال ورود در امتحان كارشناسي ارشد فلسفه شركت كرده قبول شدم و بعد در دوره دكتري ادامه تحصيل دادم.
صاحب خانه يك خانم يهودي پارسا و متدين و سالخورده بود (شايد لااقل حدود هشتاد سال سن داشتند) و زبان فارسي را با لهجه غليظ اصفهاني و با كلمات كشيده صحبت ميكردند. شنبه اول اقامت، هر دوي ما را صدا زدند و جلوي اجاق گاز بردند و گفتند كه: تازه متوجه شديم كه خانم يهودي است. ما هم براي احترام گذاشتن به اين بانوي محترم و احترام به دين ايشان، اين كار دشوار را براي چند ماهي انجام داديم، تا اينكه نوههاي ايشان براي انجام دادن اين شعاير ديني روزهاي شنبه از يوسفآباد به خانه مادربزرگ ميآمدند.
باز خاطره ديگر آنكه پسر صاحبخانه، تاجري در بازار بود و يكي از شبهاي هفته اول اقامت ما، ما را صدا زد و گفت ميخواهم نامهاي به اين مضمون به انگليسي بنويسيد. ما نامهاش را به انگليسي نوشتيم، ولي او بر سر هر كلمهاي چانه ميزد ميگفت شايد اين كلمه، اين معني را افاده كند. آقاي چيتيك فوراً گفت هنوز فارسي من ضعيف است و انگليسي آقاي اعواني هم بسيار خوب است، پس اين كار را بعد از اين براي شما انجام خواهد داد. او اين كار را به اصطلاح از سر خودش باز كرد و به من سپرد. نوشتن يك نامه لااقل سه چهار ساعت طول ميكشد. من هم دو سه جلسه عذر خواستم و گفتم اين اصطلاحات بازرگاني خيلي تخصصي است ممكن است استفاده نادرست از كلمهاي، به شما زيان برساند و براي نگارش اين گونه مكاتبات لازم است به استادان فن مراجعه كنيد!
در آن روزها(و شايد حالا هم تا حدي همينطور باشد) وقتي يك نفر خارجي، مخصوصاً انگليسي زبان را ميديدند، دورش حلقه ميزدند و با شروع كردن از لفظ سعي ميكردند با او به زبان انگليسي محاوره و در واقع زبان انگليسي را تمرين كنند. من وقتي با آقاي چيتيك شدم، با او شرط كردم اگر ميخواهد به زبان فارسي مسلط شود، نبايد در خانه و در جاي ديگر به زبان انگليسي صحبت كند، مگر در جاهايي كه ناچار شود و او اين شرط را پذيرفت و بنده بارها از زبان خود او شنيدهام كه گفته است علت پيشرفت فارسي من اين بوده است كه دكتر اعواني شرط كرده است كه من در خانه به زبان انگليسي اصلاً صحبت نكنم. علاوه بر اين، در آغاز در حل بعضي از مشكلات زبان فارسي، مخصوصاً شعر و ادبيات، تا حد امكان به اوكمك ميكردم.
يكي از خصوصيات بارز آقاي چيتيك پشتكار كمنظير ايشان در مطالعه و تحقيق بود. ايشان هم مثل بنده غالباً تا نيمه شب و حتي بعداز آن بيدار بودند و بامدادِ پگاه از خواب بيدار ميشدند و به مصداق كار روز بعد را با جديت هر چه تمامتر پيگيري ميكردند. در آن روزها براي دانشجويان خارجي، رشتهاي در دكتري زبان و ادبيات فارسي تأسيس كرده بودند كه در آن بهترين استادان اين رشته از مرحوم دكتر محمد معين گرفته تا مرحوم استاد بديعالزمان فروزانفر و مرحوم استاد جلالالدين همايي و مرحوم استاد دكتر سيدجعفر شهيدي و استاد دكتر مهدي محقق و برخي ديگر از نامآوران ادبيات فارسي تدريس ميكردند، و آقاي چيتيك اين دوره را با موفقيت تمام طي كرد. دو سال هم به خواسته مرحوم استاد فروزانفر روزهاي جمعه به ايشان زبان انگليسي درس ميدادند و داستانهاي خاطرهانگيزي از هوش و حافظه و دانش وسيع اين استاد فرزانه براي اين جانب نقل ميكردند.
يك روز عصر، اندكي از غروب گذشته، وقتي از دانشگاه تهران به خانه ميآمدم (آن روزها كلاسهاي كارشناسي ارشد و دكتري همه روزه بعدازظهر از شنبه تا چهارشنبه برگزار ميشد)، استاد مرحوم مغفور سيدجلالالدين آشتياني را جلوي در دانشگاه ديدم. از ديدن يكديگر بسيار مسرور و خوشحال شديم. بعد از سلام و عليك، مدتي در اطراف دانشگاه قدم زديم و درباره موضوعهاي مختلف با يكديگر صحبت كرديم. مرحوم استاد آشتياني ناگهان دست در جيب بغل برد و يك كتاب چاپ سنگي بيرون آورد و به من گفت اين كتابِ نقدالنصوص جامي است آن را به آقاي چيتيك بدهيد و به او بگوييد كه اين كتاب براي تحقيق و تصحيح جهت رساله دكتري بسيار خوب است.
كتاب را به آقاي چيتيك دادم و ايشان آن را براي رساله مطرح كرد و تصويب شد. نسخههاي مرغوب نقدالنصوص را از كتابخانههاي ايران و استانبول تهيه كرد، كه پنج نسخه آن در زمانِ خودِ جامي استنساخ شده بود و برخي از آنها حواشي به خطِ جامي داشت. آقاي چيتيك اين كتاب را با دقت زايدالوصفي تصحيح و چاپ كرد. بدون اغراق ميتوان گفت كه اين كتاب يكي از بهترين نمونههاي تصحيحِ كتاب است كه در ايران به چاپ رسيده است.
در تابستان سال 1347، آقاي چيتيك به من گفت كه يك استاد نامدار ژاپني به نام پروفسور ايزوتسو قرار است همه ساله تابستان به ايران بيايد؛ نامبرده استادِ تدريس فصوصالحكمِ ابنعربي است و زبان عربي را با هفده زبانِ ديگر در حد استادي ميداند، مدتي هم در الازهر مصر تحصيل كرده و در جواني قرآن را به زبان ژاپني ترجمه كرده است، آيا حاضري از او خواهش كنيم فصوصالحكم را براي ما دو نفر تدريس كند؟ بنده از اين پيشنهاد، بيش از حد خوشحال شدم. در همان تابستان، درس فصوص در آپارتماني در يكي از كوچههاي جنوبيِ خيابان جمهوري و در سالهاي بعد در آپارتماني در خيابان نجاتاللهي (كوچه جنب وزارت علوم) تشكيل ميشد تا اينكه با تأسيس انجمن حكمت و فلسفه، مرحوم پروفسور ايزوتسو به طور دائمي به ايران آمدند و يك دوره كاملِ فصوصالحكم ابن عربي را با استفاده از شروح كاشاني، قيصري و جامي در نزد استاد خوانديم. پس از خواندنِ چند فصل، آقاي دكتر نصرالله پورجوادي نيز به ما ملحق شد. بعد از آن، درس اشارات و تنبيهات ابنسينا را آغاز كردند كه جلساتي بيشتر دوام نيافت. چند سالي هم با هم در درس فلسفه چينِ استاد ايزوتسو شركت ميكرديم.
علاوه بر اين مرحوم استاد محمود شهابي درس شفا و مرحوم استاد دكتر مصلح درس اسفار ميدادند و هر دوي ما به اندازه وسع و استعداد و طاقت بشري از آن درسها بهره ميبرديم. در همان زمان مرحوم پروفسور كربن هم درسهايي در فلسفه و عرفان اسلامي ارائه ميكرد.
استاد دكتر چيتيك كارهايي بس ارجمند و گرانسنگ در زمينه مطالعات اسلامي، فلسفه و به ويژه انجام داده است كه هر يك از آنها به بحث و بررسيِ جداگانه نياز دارد و مجموعه آنها استاد چيتيك را محققي بيبديل و بينظير و يا لااقل كمنظير در عرصه موردبحث معرفي ميكند كه برخي از آنها، در دوره اقامت ايشان در ايران (به مدت دوازده سال از سال 1346 تا سال 1357) اتمام يافته است. از آن جمله ميتوان به ترجمه كه به انتخاب مرحوم علامه سيدمحمدحسين طباطبايي - اعليالله مقامه الشريف - و به خواهش استاد دكتر سيدحسين نصر صورت گرفته است، اشاره كرد كه لااقل چندين بار هم تجديد چاپ شده است.
در سال 1351 برادرِ ما استاد چيتيك با بانوي دانشمند و عالمه فاضله (كه ايشان هم در مراتب علم و فضل دست كمي از آقاي چيتيك ندارد) كه در آن زمان دانشجوي دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران بودند، پيوند ازدواج و عقد زناشويي بستند و به ناچار خانهاي را كه پنج سال در آن با هم سكونت داشتيم، ترك كردند و در آپارتماني در خياباني روبروي دانشگاه تهران رحل اقامت افكندند. من هم سه سالي بود كه نخست به عنوان مدرس زبان انگليسي و سپس مدرس فلسفه در دانشگاه شهيد بهشتي استخدام شده بودم و توانستم خانهاي را در يوسفآباد كه در محط دوستان، آشنايان و خويشاوندان بود، اجاره كنم.
استاد دكتر چيتيك، سخت دلبسته فرهنگ ايراني --- اسلامي و فرهنگ شيعي است و خدمات بس ارزندهاي در اين خصوص انجام داده است.با درنظر گرفتن اينكه زبان فارسي زبانِ مادري ايشان نيست، آن را با فصاحت و سلاست صحبت ميكند (بدون هيچ يادداشتي سه جلسه، هر كدام به مدت دو ساعت براي دانشجويان دوره دكتري درباره معناي وحدت وجود در ابن عربي سخن گفت). در آمريكا هم با خانم خود بيشتر به زبان فارسي صحبت ميكند. او سخت شيفته هنر ايراني است. در هر جا باشد ، خانه او آكنده از بهترين نمونههاي هنرِ دستي با سبك سنتي ايراني است. مانند حكماي دوره قاجار قليان را دوست دارد و در چاقكردن قليان تخصص بلكه فوقتخصص دارد، اما از اين تخصص بسيار به ندرت استفاده ميكند. در يك كلمه، استاد دكتر چيتيك دستپرورده فرهنگ ايراني--- اسلامي و مايه افتخار اين فرهنگ است و يكي از معدود كساني است كه در روزگار ما بيشترين سهم را در معرفيِ اين فرهنگ به جهانِ امروز داشته است.
پينوشتها:
1. يعني دعاهاي مكارم الاخلاق، و .
2. يعني دعاهاي آغاز و پايان ماه مبارك رمضان.
3. خداوند كسي را آن چنان كه مظلوم را به مبتلا ساخت، مبتلا نفرمايد و به راستي كه: . اين ممدوح بزرگزاده و كريم اما چون خود نيز شاعر بود، حسود و قدرناشناس متنبي يعني سيفالدوله حمداني - رحمهالله عليه - و هم آن ممدوح نمك به حرام خبيث ناكسي كه متنبي در آن قصيده غراي او را به خوبي وصف و هجو فرموده است يعني كافور مكرراً جوجه شاعران متملق و حسود را به رخ متنبي آن ملكالملوك شعر عرب ميكشيدند، او در ابيات بسياري اين مصيبت و رنج را بيان فرموده است، يكي هم اين بيت است كه ميفرمايد: الحمدالله كه هنوز در ايران عزيز حدود و حقوق علما و ادبا و حكماي واقعي محفوظ و رعايت و حرمت مقامشان ملحوظ است.
سه شنبه 28 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 448]
-
گوناگون
پربازدیدترینها