واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: سياستمداران و هوش انتخاباتي
معصومه ابتكارنسل ما با انقلاب خميني كبير زنده و به لحاظ نظري با انديشه هاي او مستحكم شد و قوام يافت. ما نسلي بوديم كه طي 11 سال لحظه به لحظه و كلام به كلام، امام را دنبال كرديم و تامل در نظريات و ديدگاه هاي فلسفي، فقهي، عرفاني و سياسي او برايمان مانند تنفس در هواي پاكيزه، يك نياز غيرقابل اجتناب بود. ما درس ولايت فقيه را در محضر خود امام آموختيم و از فضاهايي كه آن روزها مباحثي اينچنين در آن طرح مي شد، استفاده كرديم. به خاطر دارم آقاي عميد زنجاني به عنوان استاد يكي از دروس دوره كارشناسي ارشد دانشگاه تربيت مدرس در دهه 70 مي گفت؛ نظام، مشروعيت خود را از ولي فقيه و مقبوليت اش را از مردم دارد و هيچ كدام از اين دو نمي توانند جاي ديگري را بگيرند. بنابراين به همان ميزان كه بايد براي حفظ ولايت تلاش كرد، براي گسترش پايگاه مردمي و مقبوليت نظام در بين آحاد جامعه نيز بايد تلاش كرد. امروزه صرف نظر از اينكه هر نظامي سعي دارد خود را صاحب مقبوليت و پشتوانه مردمي نشان دهد، شيوه ها و ابزارهاي شناخته شده يي براي سنجش ميزان مقبوليت و اقبال مردم به دولت ها و حكومت ها وجود دارد. هنر حكومت ها اين است كه وقتي متوجه نارضايتي يا فاصله مردم با خود مي شوند با بهره مندي از روش هاي مطالعه شده مهندسي حكومت و انجام اصلاحات مورد نظر عموم با شيوه هاي دموكراتيك و قانوني، مانع از تداوم نارضايتي و ريشه دارشدن عدم اعتماد آنها شوند. نظام جمهوري اسلامي مزيت هاي فراواني در اين زمينه دارد كه از جمله جاذبه هاي ذاتي اسلام، جذابيت هاي انقلاب و ساختار دموكراتيك انتخابات است. ليكن آسيب پذيري ما در اين زمينه طي سال هاي اخير به طور مشهودي افزايش يافته و وضعيت نگران كننده يي را منعكس مي كند. اين نگراني البته بيشتر به طبقه متوسط تحصيلكرده شهري باز مي گردد كه جمعيت جوان و رو به رشدي را داراست. خوشبختانه در دنياي كنوني تجربيات موفقي در جهت افزايش مقبوليت و نرخ مشاركت مردم وجود دارد كه آموختن از آنها - اگر چه حتي در ميان دشمنان باشد - براي هر انسان و نظام صاحب خرد واجب و ضروري است. از اين ميان، تجربه انتخابات مقدماتي احزاب امريكا يكي از جالب ترين وقايع معاصر و داراي نكات و ظرايف فراوان است كه در ماه هاي گذشته آن را به دلايل مختلفي از جمله يادداشت هاي وبلاگ انگليسي، موضوع روابط ايران و امريكا در پيگيري هاي مربوط به كتاب تسخير و برخي فعاليت هاي بين المللي، از سايت ها و شبكه هاي بين المللي تلويزيوني دنبال كردم. در جامعه امريكا بعد از 11 سپتامبر و جنگ هاي عراق و افغانستان، مقبوليت دولت و رئيس جمهور به شدت دچار افول شد. در واقع بي اعتمادي مردم به سيستم، بي تفاوتي جوانان به مقوله انتخابات و احساس فريب خوردگي از دولت كه با سخت گيري هاي حكومت و حصر آزادي هاي شهروندان تحت عنوان مبارزه با تروريسم ايجاد شده بود، هيات حاكمه را بر آن داشت كه فراتر از مصالح حزبي به مصالح كشور بينديشند و اقدامي جدي براي مقابله با اين وضعيت انجام دهند. به عبارت ديگر از آنجا كه در آغاز فرآيند انتخاباتي امريكا، ميزان اعتماد و پيوستگي مردم با حاكميت در بد ترين وضعيت تاريخ آن كشور قرار داشت، تمهيداتي متفاوت با ادوار قبلي انتخابات به كار گرفته شد. احزاب هم با گزينش افراد داراي جاذبه براي گروه هاي دلسرد و نااميد و طبقات مختلف اجتماعي گزينه هايي را به صحنه آوردند كه بتوانند بيانگر انتظارات و مطالبات مردم باشند. در مرحله اوليه دوره مقدماتي، افرادي از ميان نمايندگان اقشار مختلف و طبقات اجتماعي، اقتصادي، نژادي، جنسيتي و حتي از ميان طيف هاي وابسته به كليسا، به عنوان كانديدا وارد عرصه رقابت شدند. هر يك از آنها پس از عدم توفيق در رقابت ها كنار كشيدند و از كانديداهاي موفق تر حمايت كردند و به اين ترتيب طرفداران خود را باز به عرصه آوردند. در نهايت يك زن كه مشاركت و توجه طيف گسترده زنان و جوانان طرفدار آقاي كلينتون و طبقه متوسط و مرفه را با خود داشت و يك جوان سياهپوست با سابقه آشنايي با فرهنگ هاي شرقي و اسلامي در صحنه رقابت باقي ماندند. از طرفي گفتمان انتخابات ايالت به ايالت و شهر به شهر ماه ها با پوشش بسيار گسترده رسانه هاي داخلي و حتي بين المللي منعكس شد و هزاران سوال دقيق و كارشناسي درباره تمامي موضوعات مبتلابه جامعه امريكا از گذشته و حال و آينده به طور بسيار جزيي مطرح و به آنها پاسخ گفته شد. مناظره و تبيين ديدگاه هاي احزاب و كانديداها در خصوص مناسبات بين المللي، اقتصادي، بهداشت، فرهنگ، آموزش، زنان، عراق و... همه و همه باعث شد فضاي نشاط و هيجان انتخابات اوج گرفته و به همين ميزان حس مشاركت و انگيزه سياسي و تعلق جوانان افزايش يابد، به طوري كه نرخ مشاركت جوانان در فرآيند انتخابات اخير امريكا براساس آمارهاي ارائه شده بي سابقه بوده است. نكته بسيار مهم اينكه با وجود ادبيات نقادي، ادبيات تخريب و بي آبرو كردن پذيرفته شده نبود و هيچ كس همه گذشته امريكا را زير سوال نبرد. به اين معني كه بداخلاقي هاي انتخاباتي مديريت شد و نگذاشتند انتقادها در جريان مبارزات انتخاباتي آثار منفي يا حس بي تفاوتي را به جامعه القا كند. برعكس، هيات حاكمه امريكا تمام گرايش هاي غالب و اصلي جريانات اجتماعي را در جهت جذب آنها نشانه گرفت، به طوري كه گزارش ها و نظرسنجي ها حاكي از بهبود چشمگير افكار عمومي نسبت به آينده امريكا و تعلق خاطر به مباحث سياسي و تصميم گيري ملي و علاقه مندي بي سابقه مردم به دخالت در سرنوشت خود است. اما اين تغيير رويكرد به هيچ عنوان به مفهوم نگاه مثبت به بوش و دولت فعلي نيست. در واقع به طور بسيار ماهرانه ساختارهايي كه مسووليت مصلحت نظام و حاكميت امريكا را برعهده دارند وارد صحنه شده و ميان دولت و جريان سياسي فعلي با ماهيت نظام امريكا تفكيك قائل شده اند. آنها گزينه هايي را در درون نظام معرفي كرده اند كه با شعار تغيير يا اصلاح تا اين مرحله پيروز شده و جريان سازي افكار عمومي را به نحوي رهبري كرده اند كه هر تغييري در درون نظام و سيستم اتفاق افتد، جريان نارضايتي و عدم اقبال عمومي مردم را نيز دچار تغيير كند تا به يك شورش تمام عيار عليه اركان حاكميت مبدل نشود.اين راهبرد به جهت امنيت داخلي و مقابله با جريانات ضدسيستم بسيار موثر بوده است، به طوري كه مردم به اوباما دل بسته اند و اعتقاد دارند كه او مشكلات را برطرف مي كند و وجهه امريكا در اين جريان بهبود خواهد يافت. از هم اكنون تا ماه نوامبر هم اين روند ادامه دارد و پوشش گسترده رسانه هاي داخلي و همراهي منتقدانه رسانه هاي مستقل بيشتر به بسيج افكار عمومي خواهد پرداخت.اين روزها با توجه به روند كاهش نرخ مشاركت و انگيزه هاي مردم به ويژه نسل جوان كه نظرسنجي ها و مطالعات اجتماعي نيز آن را تاييد مي كند، در اين انديشه ام كه چگونه مي توان در جهت افزايش تعلق خاطر اكثريت نسبت به انقلاب و مشاركت در سازندگي كشور حركت كرد؟ چگونه مي توان اكثريت مردم به ويژه قشر تحصيلكرده و جريان ساز را طي فرآيند سالم سياسي پيش بيني شده در قانون اساسي در فضايي قرار داد كه بتوانند با مسائل و مشكلات كشور در جهت رفع آنها ارتباط برقرار كنند و هر كدام سليقه خود را در ميان گزينه هاي مختلف بيابند؟اين فرآيند البته بايد دوطرفه، منتقدانه و چالشي باشد و در غير اين صورت اعتماد سازي بسيار دشوار خواهد بود، بنابراين با در نظر گرفتن آموزه هاي نوراني اسلام، ظرفيت هاي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و تجربيات جهاني مي توان به اصلاح وضعيت كنوني اقدام كرد. در اين خصوص بايد نكات زير را در نظر گرفت و از روش هاي موثر بهره برد؛ 1- مدت تبليغات انتخابات فعلي بسيار كوتاه و محدود است، در حالي كه در فرصت بيشتر امكان طرح گسترده و كارشناسي موضوعات فراهم شده و حضور داوطلبانه جوانان به دليل تبليغات كانديداها و احزاب تقويت مي شود و در سطح دانشگاه ها و مراكز علمي و همچنين در سطح جامعه گسترش مي يابد. متاسفانه طيف گسترده يي از جوانان در دانشگاه ها هيچ انگيزه يي براي مشاركت و دخالت در سياست و سرنوشت خود ندارند، در حالي كه دانشگاه ها فضاي مناسبي براي پرداختن به مباحث كارشناسي كشور و شكوفايي انديشه هاي جوانان در فضايي سالم براي حل مشكلات كشور است. به نظر مي رسد ديدگاه هاي اعلام شده امام و رهبري نيز بر اين محور بوده است. 2- رسانه هاي فراگير مانند رسانه ملي نبايد تنها براي دعوت به راي دادن حركت كنند، كه اتفاقاً در انتخابات هاي اخير اين روش آثار معكوسي هم داشته است، بلكه مطلوب آن است كه از طريق ترويج برنامه هاي احزاب و جريان هاي اصلي و برنامه ريزي براي طرح مباحث و موضوعات، با مخاطبان مختلف ارتباط برقرار كنند. 3- محدوديت هاي شديد تبليغاتي با اصل انتخابات مغايرت دارد و از اين جهت قانون فعلي انتخابات كه عملاً توسط خود قانونگذاران هم رعايت نشد، داراي نقص است. 4- روش طرح موضوعات در انتخابات و نقش احزاب و فعاليت هاي سياسي با ايجاد بدبيني و بي تفاوتي و از طريق زير سوال بردن اصل تحزب يا عملكرد گذشتگان نه تنها به جايي نمي رسد و جز ايجاد بي اعتمادي هاي عميق و گسترده نتيجه يي نمي دهد، بلكه حضور فعالانه احزاب قانوني و طرح برنامه ها و پاسخگويي شفاف در قبال مواضع به منظور آگاهي و تنوير افكار عمومي تنها راه ارتقاي سطح فرهنگ و درك مردم نسبت به مسائل كشور است. 5- اكنون در فرصت باقي مانده تا انتخابات آينده شايسته است مجلس شوراي اسلامي و مجمع تشخيص مصلحت نظام اين موضوع را تحت بررسي قرار داده و راهكارهايي را براي اصلاح رويه فعلي تعريف و به اجرا گذارند تا ان شاءالله شاهد روند كاهش نرخ مشاركت مردم در انتخابات آينده نباشيم. ضرب المثل عاميانه يي كه به نظر مي رسد مي تواند مصداق بحث «هوش انتخاباتي» باشد، مي گويد؛ افراد باهوش از اشتباه ديگران درس مي گيرند، افراد معمولي از اشتباه خودشان درس مي گيرند و افراد كودن هرگز درس نمي گيرند.
سه شنبه 28 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 285]