تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835249576
نگاهى بر آموزش هنر در سطوح مختلف تحصيليسردرگمىهاى هنر ادامه دارد
واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: نگاهى بر آموزش هنر در سطوح مختلف تحصيليسردرگمىهاى هنر ادامه دارد
صنم مودي-براى هر ايرانى چه اويى كه به شعر علاقمند است و چه آنى كه از اين وادى دور، آشناست سخن شاعر نام آور ادب كهن اين مرزو بوم; شيخ اجل سعدى كه گفته هنر نزد ايرانيان است و بس. در تاريخ چند هزارساله فلات ايران همواره ردپاى عميق هنر به چشم مىخورد و پى گرفتن هر سرنخى دراين وادى مىرساند تو را به سرچشمه اى غنى از فرهنگ و هنر و ادب. اين همه از آن گذشته اين سرزمين است و هنوز هنرمندانى هستند كه پرچم افتخار آن گذشته را در دست دارند و در دفتر دارايىهاى امروز ايران نقش جاودان مىزنند.
«حسين خسروجردي» مىگويد: «هنرمند، شناگر نيست غواص است. هنرمند شنا نمىكند، غوص مىكند و در اين ميان كشف كار اوست.» آثار خلق شده از سوى هنرمندان ايرانى نشان از آن دارد كه هنوز هستند هنرمندانى كه رسالتى را كه نامشان بر دوششان گذاشته به خوبى به انجام مىرسانند. آنها كاشفان اين گستره گيتى هستند و در عرصههاى خارجى و داخلى خوش مىدرخشند و مىكوشند. اما آنچه كه امروزه روز بر خيال رنگارنگ ايران زمين، خدشه وارد مىكند كاستىهاى سيستم آموزش هنر براى سطوح مختلف تحصيلى وسنى است. كاستىهايى كه اگر رفع نشود چون دمل چركى بر تن لطيف هنر اين ديار مىنشيند. اين كمىها در سطوح مختلف آموزشى قابل بررسى است; از دوره پيش از تحصيل و در سنين خردسالى تا دوران 12 ساله تحصيلى در مدارس و پس از آن كه جوانى هنر را به طور تخصصى برمىگزيند و به دانشگاه مىرود. در اين ميان جايگاه كلاسهاى آزاد و خصوصى آموزش رشتههاى مختلف هنرهاى تجسمى نيز مورد بحث و بررسى است.
برخى از خانوادههاى ايرانى هرچند خود دستى بر هنر و در صورت خاصتر آن هنرهاى تجسمىنداشته باشند علاقمند آن هستند كه فرزندانشان را پيش از آنكه راهى مدرسه و كلاس درس كنند بر سر كلاسهاى نقاشى بنشانند. اين كلاسها به رغم آنكه مىتوانند نقش بسيار موثرى در علاقمندى كودك به هنر و ماندگارى او در اين وادى ايفا كند اما به دلايلى گاه ردى نامطلوب بر روح كودك مىگذارد.
«آرزو اشتري» كه خود كارشناس ارشد تصوير سازى است و حدود 11 سال از سابقه كاريش را به طور پى در پى صرف آموزش نقاشى به كودكان كرده در اين باره مىگويد: «آموزش موفق هر موضوعى به كودك تنها در سايه وجود شرايطى امكان پذير است. مربى بايد روانشناسى كودك بداند و در برخوردهايش به فنون و تكنيكهاى اين بحث دقت كافى داشته باشد.»
اشترى كه اكنون در فرهنگسراى ملل تدريس مىكند، نقاشى را ابزارى مىداند براى كمك به شناخت هر چه بيشتر كودك از محيط اطرافش و مىافزايد: «مربى كودك بايد بداند كه نمىتوان به كودك چيزى را تحميل كرد. تحميل هر چيزى به كودك به معناى از بين بردن قدرت خلاقيت اوست. مربى و متخصصان كار با كودك بايد او را در راه كشف پيرامون خود هدايت و تشويق كنند و در جهت پرورش خلاقيت و خيال و روياى كودك باشند. از هر گونه الگوى مستقيم و كشيدن تصوير به عنوان راهنمايى بپرهيزند.»
او كه نامش در زمره مربيان برتر نقاشى كودك قرار دارد، بر اين باور است كه خلاقيت كودك با يك راهنمايى مناسب ابزارى است كه مىتواند به كشف و شهود محيط واقعى و خيالى كودك منجر شود.
اشترى درباره سير شكل گيرى تصاوير در نقاشى كودك چنين مىگويد: «زمانى كه كودكان اشكال تقريبا دايرهوار (ماندالا) را به عنوان انسان و اشكال مختلفى همچون (درخت، خانه، ماشين) به ما معرفى مىكنند ما اثرى از ظاهر انسان و اشياء را در آن نمىبينيم. اين تفاوت تنها به لحاظ نام گذارى خود كودك ايجاد مىشود. كودك با استفاده از قوه خلاقه خويش به كشف پيرامونش مىپردازد و به آن هويت مىدهد. به تدريج اين ماندالاها داراى دست و پا و چشم مىشوند. حدودا از 4 سالگى ماندالاها داراى شكم و گوش و انگشتان دست هم مىشوند. لذا مىتوان پايان 4 سالگى را بهترين سن براى آغاز آموز نقاشى به كودك دانست.»
او كه بر موضوع خلاقيت كودك بسيار تاكيد دارد در ادامه سخنانش مىافزايد: «هنرمند وقتى حرفى براى گفتن دارد كه خلق كند و خلاقيت او در آثارش رد پايى جدى بگذارد. هر فردى از كودكى اين توانمندى يعنى خلاقيت را در درون خود دارد و بايد خلاقيت در كودك شكوفا شود تا در هنرمند بزرگسال هم تجلى پيدا مىكند. اين پتانسيل نبايد از بين برود.»
او براى بيان كاستىهاى نظام آموزش و پرورش در بحث آموزش هنر از تجربياتش در سالهاى تدريسش مىگويد: «مربى نقاشى كودك تلاش مىكند كه يك ديد هنرى به كودك بدهد و زمينههاى لازم براى ماندگارى و فعاليت عمقى در اين رشته را به او ببخشد. اما وقتى كودك وارد مدرسه مىشود بسيارى از معلمان هنر متخصص نيستند. در اين مدت من شاگردان زيادى داشتم كه در كلاس من جزو بهترينها بودند اما وقتى وارد مدرسه شدند نمره درس هنرشان كمترين نمرهاى بود كه مىگرفتند. اين تناقض براى خانوادهها ايجاد پرسش مىكند. اما دليل آن را مىتوان به سادگى در چگونگى تدريس هنر در مدارس يافت.»
اشترى تاكيد دارد، چارچوبهاى سختى كه در درس هنر مدارس هست نه تنها خلاقيت كودك را از بين مىبرد بلكه مانع علاقمندى او به پرداختن به بحث هنر مىشود. تحميل صرف هر موضوعى از هنر به كودك در او واپسزگى ايجاد مىكند. اگر اين موضوع در كلاسها و كتابهاى هنر مدارس مد نظر گرفته شود دست اندركاران مىتوانند در برنامه ريزىهاى خود براى زنگ هنر دانش آموزان موفقتر عمل كنند.
او همچنين از خانوادهها و نقش آنها در پيشرفت فرزندانشان در وادى هنر سخن مىگويد: «پيش از مدرسه بايد به سراغ خانوادهها رفت. والدين گاه توانايىهاى مربوط به سن فرزندانشان را در نظر نمىگيرند و انتظار دارند كودك نقاشىهايى را كه آنها توقع دارند، بكشند. اين درحالى است كه بايد كودك را در مسيرى قرار داد كه خلاقيتش شكوفا شود. خانوادهها هم بايد بدانند معنى خلاقيت در كودك چيست. همسويى خانواده با اين شرايط باعث مىشود خانواده مربى را حمايت كند.»
اين مربى نقاشى كودك، كاستىها را تنها در نظام آموزش و پرورش و يا خانوادهها نمىداند بلكه تاكيد مىكند كه در بسيارى از كلاسهاى نقاشى مربى كار خود را مىكند، لازم است سر كلاسش انرژى بگذارد و هر روز علاقمندىهاى كودك را نسبت به گذشته بيشتر كند اما از اين كار دريغ مىكند و در اين ميان بچه بايد نقاشى كند. اين در حالى است كه مىبينيم بسيارى از خانوادهها مىخواهند فرزندشان جدى كار كند در مسابقهها شركت كند. مىخواهند فرزندشان ديدگاه هنر داشته باشد تا در زندگى شخصيش هم اثر اين ديدگاه نمود بيابد.
زنگى براى همه دروس
آزادى ذهن و پرورش خلاقيت و نوآورى آن چيزى است كه هنرمند را صاحب سبك مىكند و صاحب سخن. او را از وادى تكرار بيرون مىكشد و در ديار مكاشفه رها مىكند. رهايى به معناى طى مسيرى كه به بيان تازهها مىانجامد. اين همه از كودكى به آرامىاز ميان توانمندىهاى خفته كودك شكوفه مىزند و رشد مىكند تا در گذرى نه چندان طولانى به بار بنشيند. از اين روست كه به عقيده كارشناسان لازم است آموزش و پرورش و محيطهاى فرهنگى تماما در جهت پرورش آزادى ذهن خلاق كودك سازمان دهى شود.
به عقيده صاحبنظران اگر هنر از لحاظ ارزش جايگاه خود را در آموزش و پرورش پيدا كند مىتواند پرورش دهنده افكار و انديشهها و استعدادها باشد. هنر سرشار از ايدههاى مختلف براى خوب زندگى كردن است و آن با زندگى عجين و آميخته شده است . از اين روست كه كارشناسان آموزش كه شناخت لازم از هنر دارند مىگويد: «هنر فقط در خوشنويسى و نقاشى خلاصه نمىشود و اين كم لطفى مولفان كتاب هنر دوره راهنمائى بوده كه آنرا فقط با خوشنويسى و نقاشى و طراحى براى دانش آموزان تعريف كرده است.»
مىگويند هنر يعنى زندگى و زندگى بدون هنر ارزشى ندارد هنر يعنى زيبائى و اگر ما زيبائى را با زندگى آميخته كنيم يعنى خوب زندگى كردن و لذت بردن از زيبائىها است اهداف عمده آموزش و پرورش هم آموزش زندگى اجتماعى و آماده كردن آنها براى جامعه است. اين موضوع حتى از ديد باستان شناسان نيز غافل نبوده و يك باستانشناس وقتى مىخواهد افكار و ايدههاى مردم يك دوره تاريخى را بررسى كنند از باب بررسى هنر آن مردم لوازم زندگى آنان نقاشىهاى ديوارى و كوزهها و ... به اهداف اكتشافى خود نايل مىشود .
نبود اطلاعات كافى در باره لزوم و جود هنر در مدارس باعث شده است، عدهاى زنگ هنر را كلاس جبرانى براى دروس ديگر و عدهاى هم آن را وقت گذرانى براى سپرى كردن زنگ هنر تصور كنند و اين مسئله از عوامل مختلفى سرچشمه مىگيرند از جمله اين مشكلات را مىتوان كمبود نيروهاى تخصصى در رشته هنر در مناطق آموزش و پرورش، نبود اطلاعات كافى در مورد لزوم تدريس هنر در مدارس، بى محتوائى كتاب هنر در دوره راهنمايى و مطابق نبودن آن با معيارهاى جديد آموزشى و ناتوانى برخى از دبيران هنر از لحاظ استعداد تخصصى در رشتههاى مختلف هنرى نام برد. همچنين بى توجهى به هنر در دوره ابتدائى و استفاده نكردن از دبيران تخصصى دراين دوره و پايين بودن سطح آموزشى دوره دوساله تربيت معلم براى دبيران هنر از ديگر مشكلات است.
اينها از جمله مسائلى هستند كه دانش آموزان را نيز از رشد صحيح تربيتى و كشف استعدادها عملائ كنار گذاشته و مدارس را از لحاظ تنوع آموزشى به بن بست رسانده است و شور و شوق و انگيزه درس خواندن را نيز از آنان سلب كرده است اگر هنر معنا و مفهوم و جايگاه خود را در آموزش و پرورش پيدا كند مىتواند فضاى آموزشى مدرسه را دگرگون كرده و به آن ارزش خاصى ببخشد .
آموزش هنردر دوره ابتدايي
امروزه در نظام آموزش و پرورش دنيا، آموزش هنر از اهميت خاصى برخوردار است . نظر كارشناسان خبره تعليم و تربيت بر اين است كه آموزش هنر رابطه مستقيمى با يادگيرى و آموزش دروس ديگر دارد .
با استفاده از هنر مىتوان يادگيرى را در كودكان عميق كرد و در آنها ايجاد علاقه كرد تا در دروس ديگر پيشرفت كنند. متاسفانه توجه لازم به اين امر در برنامههاى اجرايى آموزش و پرورش در باره هنر به چشم نمىخورد.
شايد بتوان گفت كه در آموزش درس هنر، كتابى در نظام آموزشى كشور وجود ندارد و چند كتابى هم كه در دوره راهنمايى مورد استفاده قرار مىكيرد كارايى چندانى ندارد.
تنها يك زنگ در طى هفته به درس هنر اختصاس يافته است مىتوان گفت فرصت كم است; كم بودن زمان تدريس هنر هم براى دانش آموز و هم معلم. از طرفى اين مشكل براى مديران مدارس نيز براى برنامه ريزى كار دبيران هنر با مشكلات زيادى همراه است چرا كه زمان تدريس هنر براى كلاسهاى دوم وسوم راهنمايى تنها يك ساعت آموزشى در طول هفته است. به نظر مىآيد در اين تك ساعت نه مىتوان مهارتى را آموزش داد و نه مىتوان به جزيىترين اهداف اين درس دست يافت.
كارشناسان از هنر به عنوان درسى ياد مىكنند كه دير شروع مىشود. تكيه كتب آموزش هنر در دوره راهنمايى بر اين اصل است كه هنر براى دانش آموز در دوره ابتدايى 2 سال تدريس شده و اين عمدهترين مشكل آموزش هنر در دوره راهنمايى است.
دبير هنر ناچار است بسيارى از مفاهيمى را كه به دانش آموز تدريس نشده است با فرصت محدودى كه در اختيار دارد تدريس كند و يا اينكه بدون در نظر گرفتن اين كمبودهاى آموزشى هر چه را كه كتاب دارد; تدريس كند.
بهرغم آنكه درس هنر درسى كارگاهى است اما دانش آموزان به ندرت در كارگاههايى به اين منظور حضور مىيابند. از اين روست كه نبود فضاى مناسب براى تدريس هنر در قالب كارگاه هنر موجب شده است اين درس بيشتر به صورت تئورى و نيمه عملى تدريس شود. اين درس در حالى براى دانش آموزان ارائه مىشود كه برخى اوقات دانش آموز در همان محيط كلاس با بيش از 35 نفر مجبور است در نيمكتهاى تنگى كه در اختيار دارد با مفاهيم اين درس آشنا شود
همچنين نبود كارگاهى براى تدريس اين درس مدارس را از داشتن مكانى براى آرشيو آثار هنرى دانش آموزان بى بهره ساخته است و به درس هنر به عنوان يك ماده درسى تك ساعته تئورى در آموزشگاهها نگريسته مىشود و به قدرتهاى ذاتى اين درس و اين هديه بزرگ الهى در ميان بشريت كه به وسيله آن مىتوان روحيه نشاط و شادابى و بهتر نگريستن را در پديدهها و آفرينش پروردگار دست يافت را ناديده گرفت.
هنر باعث بروز خلاقيت در كودكان مىشود و اعتماد به نفس آنها را تقويت مىكند زيرا دانش اموز فعال در كلاس هنر (البته كلاس هنر واقعي) حتما تلاشش به توليد اثرى منجر مىشود و در آن لحظه است كه او به خود مىگويد اين اثر من است و من اين را به وجود آوردم و همين امر اعتماد به نفس را در انها تقويت مىكند و او را براى مواجه شدن با دنياى واقعى انسانها آماده مىكند.
در كشورهاى پيشرفتهاى مثل ژاپن و فرانسه به ترتيب 6 ساعت و 4 ساعت در هفته به در س هنر اختصاص دادهاند و جالب در ژاپن در مقطع دبيرستان (همان مقطعى كه در ايران نياز به هنر احساس نمىشود) از 10 سرفصل دروسشان سه سرفصل مربوط به هنر مىشود(هنرهاى زيبا، موسيقي، هنرهاى تجسمي) اين خود نشان مىدهد كه آنها به چه نتيجهاى در مورد هنر رسيدهاند زيرا نتيجه آموزش و پرورش آنها نشان از برنامه ريزى درست آنها دارد.
دروسى به يادمانده از دهههاى پيش اروپا
دانشجويان رشتههاى مربوط به هنرهاى تجسمى درسهاى 70 سال پيش اروپا را مىخوانند. اين نقدى است كه بسيارى از دست اندركاران عرصه دانشگاه و صاحبنظران اين حوزه در رشتههاى هنر بر سيستم آموزش عالى هنر دارند.
به روز نشدن دروسى كه در برخى از رشتههاى دانشگاهى تدريس مىشود يكى از مشكلات جدى است كه از سوى كارشناسان مورد نقد جدى قرار مىگيرد. دروس مربوط به رشتههاى مختلف هنرهاى تجسمى نيز از سوى صاحبنظران اين رشتهها مورد انتقاد است. چنانكه شهرزاد صالحى پور، نقاش و استاد دانشگاه در اين باره مىگويد: «دروس مربوط به رشتههاى هنرهاى تجسمىاز 70 سال پيش كه اين دانشگاه پايه گذارى شد براسا دروسى كه در پاريس تدريس مىشد، تهيه و تدوين شد. از آن سالها تا كنون تغيير چندانى در اين دروس به وجود نيامده است.»
صالحى پور مىافزايد: «تنها در دوره انقلاب فرهنگى سرفصلهاى دروس مورد بررسى قرار گرفت و تغييراتى در آنها اعمال شد اما اين تغييرات كافى نبود.»
با آنكه آموزش و پرورش نيروهاى متخصص و كاردان در زمينههاى مختلف هنرى براى پاسدارى ازارزشهاى فرهنگ هر جامعه امرى ضرورى است اما اين استاد دانشگاه مىگويد: «اين كه دانشجويان ايران سرفصلهاى مربوط به چند دهه گذشته اروپا را مىخوانند چيز تازهاى نيست و همه اين را مىدانند. اما آنچه كه مهم است اين است كه اگر هم اين دروس به روز شوند استادانى كه خود به روز باشند و بتوانند آنها را تدريس كنند نداريم.»
او مىگويد: اين كاستى در بسيارى از رشتههاى دانشگاهى به ويژه در رشتههاى هنرى وجود دارد.
اين صاحبنظر تاكيد مىكند كه تنها گفتن اين فاصله چند دهه اى ميان ايران و كشورهاى اروپايى كافى نيست بلكه بايد دست اندركاران با كمك كارشناسان به دنبال راهكارهايى براى رفع اين كاستى باشند.
هنر اصلىترين و عميقترين وسيله ارتباطى بين افراد و جوامع مختلف است كه افكار، انديشهها وارزشهاى فرهنگي، تاريخى و اعتقادى يك ملت را به نسلهاى آينده و خارج از مرزهاى جغرافيايى منتقل مىكند.
به نظر مىرسد چنين شرايطى و ادامه آن باعث مىشود عقب ماندگى هفتاد ساله ايران در عرصههاى هنرى نسبت به كشورهاى اروپايى به مرور به شكافى بسيار عميقتر بدل شود چراكه نه تنها به لحاظ علمىكه اين كاستىها در عرصههاى عملى نيز نمود يافته و در كارهاى هنرى ريشه مىدواند.
تنها مشكلات دانشگاههاى هنر به سرفصلهاى دروس و به روز نبودن مبانى بر نمىگردد بلكه به عقيده كارشناسان كاستىهاى ديگرى نيز در اين عرصه قابل بحث و بررسى است.
چنانكه «بهنام كامراني»، استاد دانشگاه و نقاش صاحب سبك در اين باره مىگويد: «امروز هنر در دنيا به عنوان علم مورد بحث است و در دانشگاههاى كشورهاى ديگر استادان از متدهاى مشخص و تعريف شده براى تدريس استفاده مىكنند. اما متاسفانه در ايران هر استادى خودش تعيين مىكند كه از چه منبع و روشى مىخواهد استفاده كند.»
كامرانى تاكيد مىكند اين تصور كه هنر در چارچوب نمىگنجد در مورد آموزش آن تصورى اشتباه است. وقتى سخن از علم به ميان مىآيد چارچوب و فرمول صحت مىيابد. اين امر در مورد هنر هم الزامىاست. او هم به روز نبودن سرفصلهاى دانشگاهها را مورد تاييد قرار مىدهد اما آن را عاملى براى به انزوا كشانده شدند هنرمند ايرانى در عرصههاى جهانى نمىداند. او بر اين باور است كه هنرمند ايرانى به واسطه دارا بودن قدرتهاى درونى مىتواند پيشرفت كند و كاستىها را جبران.
يكى از امكاناتى كه در جهان امروز براى رشد و ارتقاء ملتها در حوزههاى مختلف مورد تاكيد است، حضور در عرصههاى بين المللى و رقابتهاى برون مرزى به شمار مىرود. از سوى ديگر براى موفقيت در اين عرصه بايد شركت كنندگان خود را در سطح معيارهاى جهانى و به روز معرفى كنند.
از اين رو به سادگى مىتوان گفت كه بى اطلاعى هنرمندان از تازههاى دنيا نه تنها آنها را در عرصههاى جهانى به انزوا مىكشاند بلكه با رونق گرفتن تنها رقابتهاى درون مرزي، استعدادهاى بالايى هنرمندان ايرانى شكوفا نمىشود. استعدادهايى كه با آموزشهاى صحيح و به روز مىتوانند به انرژىهاى كارآمدى در سطح جهان و با نام ايران بدل شوند.
دوشنبه 27 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 351]
-
گوناگون
پربازدیدترینها