واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: آشنايي با تفاسير/ تفسير عرائسالبيان(2)فهم اشارات آيات قرآن در نظر «روزبهان» مدار و محور تأويل است
گروه انديشه: در نظر «روزبهان بقلي شيرازي»، مدار و محور تأويل، فهم اشارات الهي در آيات قرآن است. اشاره در يك آيه به مثابه پنجرهاي بسته است كه عارف درك ميكند كه چگونه آنرا بگشايد.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، پيش از اين قمست اول معرفي تفسير «عرائسالبيان» تقديم شد. در قسمت قبلي بيان شد كه تفسير «عرائسالبيان» از جنبه عملي و سير و سلوكي يكي از مهمترين متون عرفاني به شمار ميآيد و «روزبهان بقلي شيرازي» در اين تفسير، كوشش در خوري براي جمع بين انديشه و عمل عرفاني از خود بروز داده است.
قسمت قبلي اين يادداشت را اينجا بخوانيد
«روزبهان» در مقدمه تفسير «عرائسالبيان» پس از حمد الهي و بيان مقام قرآن و تبيين ابعاد متناهي آن خاطرنشان ميكند كه خداوند محتواي ظاهري قرآن را به عالمان و حكما واگذار كرده و حقايق و اسرار مخفي آنرا به بندگان خالص او نمايان كرده است.
وي پس از ذكر اين موضوع ميگويد: «چون اين نكته را يافتم كه براي كلام ازلي وحي، نهايتي از جنبه ظاهري و باطني وجود ندارد و احدي، به كمال و غايت معاني آن نرسيده است؛ زيرا تحت هر حرف از حروف آن دريايي از اسرار الهي و چشمههايي از چشمههاي انوار او وجود دارد، لذا به دقايق و لطايف و حقايق قرآن از رهگذر عرفان روي آوردم.»
روزبهان در مقدمه با استناد به آيات 27 سوره لقمان و 109 سوره كهف ميگويد: خواستم از اين اقيانوسهاي ازلي، اندكي آب گواراي دانش و حكمت جاويدان و اشرت جاويد بردارم. حكمت و دانشي كه فهم دانشمندان و خرد خردمندان از آن قاصر است. بنابر آنكه از اوليا پيروي كرده باشم و از روش پاكان الهام و سرمشق گرفته باشم. پس كتابي موجز و آسان كه نه پر تفصيل و نه ملالآور باشد در موردحقايق قرآني سامان دادم.
وي ميافزايد: آنچه از حقيقت قرآن و لطايف بيان و اشاره رحماني در قرآن است، در نظرم خطور كرد. آنها را با الفاظ و عبارات دلپسند ذكر كردم و اي بسا به تفسير آيهاي كه اساتيد پيش از من توجهي به آن نكردهاند، اقدام كردم. در پي آن گفتار نغز و اشارات دقيق استادانم را يادآور شدم. در اين راه از خداوند بزرگ خير را طلب كردم و از او ياري جستم.
روزبهان همچنين در مقدمه به معاني ظاهري قرآن اذعان ميكند. نهايت آنكه معتقد است تفسير او از قرآن صرفا به جنبه باطني و اشاراتي كلام وحي پرداخته است. تصور و استنباطي روشن از چنان جهاني، به ويژه براي اذهاني نامانوس با آن زبان به ادبيات، به سادگي ميسر نيست؛ زيرا اسلوب بيان و حتي محتواي چنين سخناني از مقوله حرفهاي معمولي نيست. بنا به سخن نوه او «شرفالدين»، درك و فهم سخناني از اين دست، مستلزم استحضار در علوم باطن و نيز وقوف بر اصطلاح ارباب تحقيق است.
يكي از عرفانپژوهان آثار روزبهان در خصوص سبك آثار روزبهان گفته است: آنچه تأثير بسيار عميقي بر خواننده آثار روزبهان ميگذارد سبك نگارش اوست كه بعضي اوقات ترجمه آن به اندازه ترجمه آثار «احمد غزالي» دشوار است و حتي آرايش و جملهبندي قويتر و ژرفتري دارد. زبان او ديگر زبان شارحان اوليه تصوف نيست كه سعي داشتند مراحل و منازل سالكان را طبقهبندي كنند، گر چه بقلي مطمئنا از اين نظريهها و اصطلاحات فني آگاه بود. زبان او زبان پالايش يافته به دست شعراي ايران در خلال سدههاي يازدهم و دوازدهم ميلادي است كه انعطاف پذير و دشوارانگيز و نيز پر از گل و بلبل است.
همچنين گفته شده است كه جملات و عبارات تاب معاني لطيف، نغز و دلكش روزبهان نميآورد. گفتار او چون گلي است كه تا در دست بگيريد پرپر ميشود و چون ماده كيميايي است كه به مجرد رسيدن اندك حرارت بخار ميشود. روشن است چنين حكم يا ديدگاهي در مورد تفسير عرفاني او عرائسالبيان نيز صادق است.
از هنرهاي او تصويرسازي با كلمات است او به مثابه نقاشي زبردست به نظر ميرسد كه با گزينش بهتر الفاظ، معناي آنرا با رنگ و حركت مجسم ميسازد. هنرمندي كه در نمايان كردن صورتهاي فكري خود با درخشانترين حالات، توفيق مييابد. تو گويي شنونده در ماوراي كلمات و عبارات اين كتاب صداي دف و دهل ميشنود. سبك او در نوشتن غالبا متكي بر فواصل موسيقي موزون و متقابل است و از تكرار كلمات يا جملات و عبارات و گاهي فقرات هماندازه، ايقاعاتي جالب و نغز توليد ميكند و غالبا سجعي همانند ريتم موسيقي در اين فواصل به كار ميبرد.
همچنين روزبهان در اين تفسير قدرت خويش را در ارايه اسلوبي رمزي، ضمن التزام به وحدت موضوع، نشان داده است. چنانكه گويي قبل از آنكه وي عالم يا مفسر و يا حتي عارفي باشد، او را در چهره هنرمندي مينگريم كه روح هنر او مدخل عشق و جمال است كه در نهايت به سوي حقيقت رهنمون ميشود. نمونه ديگر قابل ذكر در استخدام شيوه رمزي در عين التزام به وحدت موضوع، تأويل عرفاني او در ذيل آيه 141 سوره انعام است.
وي در آنجا از انواع ويژه بستانها و ثمرات خاص آن همچون انس، شوق، عشق، خوف، رجا، عفت، معرفت، توحيد و ... كه با جان عارف عجين شده، سخن ميگويد. همه اين استعارات و رموز را در بيان خود به كار ميبندد، اما اين همه حول محور دل و جان عارف است و بس. در همين مورد وي ترجيح ميدهد مقصود خود را با همين روش، به استناد آياتي ديگر از قرآن بيان كند تا به هر حال تفسير او از قاعده اساسي «القرآن يفسر بعضه بعضا» نيز پيروي كرده باشد.
در نظر شيخ روزبهان مدار و محور تأويل، فهم اشارات الهي در آيات قرآني است. اشاره در يك آيه به مثابه پنجرهاي بسته است كه عارف درك ميكند چگونه آنرا بگشايد. بر اين اساس، وي به منظور فهم نكتهاي، از حد لفظ فراتر ميرود اشاره گاهي نحوي است، گاهي بلاغي و زماني لفظي، اما اشاره معنوي، اشاره از نوعي ديگر است كه شأن و اقتضاي آن، اين است كه چشم بصيرت را در قلب عارف ميگشايد و در نتيجه، از رهگذر اين اشاره تأويل حقايق و اسرار آيات را درك ميكند. بنابراين، تفسير از طريق اشاره عبارت است از بيان آنچه كه عارف در حال خود آن را ديده است.
تفسير عرائسالبيان في حقايقالقرآن متضمن تمام سور قرآني است؛ يعني از فاتحةالكتاب تا سوره ناس، جز آنكه روزبهان در اين تفسير به همه آيات نپرداخته است. بسياري از آنها را بدون اينكه توجهي داشته باشد رها كرده و به همين منوال گاهي در يك آيه جزئي را به تفصيل شرح كرده و جزو ديگر را ناديده گرفته است.
شيخ روزبهان به جنبه متافيزيكي قرآن اكتفا كرده و در تفسير خود قرآن را بر يك محور كه قطب اولش فنا از دنيا و آخرت و قطب ديگرش فناي در خداست، تفسير و تأويل كرده است. با چنين نگرشي است كه با آياتالاحكام نيز مواجه ميشود و از اين قبيل آيات نيز تصويري عارفانه ارائه كرده و بر تأويل بخشي از يك آيه، چه در آياتالاحكام و غير آن، كه با مبناي او هماهنگي تام دارد، اكتفا كرده است.
براي مثال او در مورد آيه 92 سوره نسا كه آيهاي است مربوط به قتل مؤمن، قديه و خون بهاي او، هيچ بحث فقهي ندارد يا آيهاي را كه مربوط است به موضوع ارث و تقسيم آن به شيوه عرفاني تأويل ميكند و از تقسيم علوم ربوبي توسط مراد براي مريد سخن ميگويد. برخورد او با آيه طلاق (بقره/ 229) آيه دين (بقره/ 182) و ... نيز به همين صورت است؛ يعني تأويل عرفاني.
اين موضوع بياهميتي مسائل اجتماعي و فقهي را در تفسير وي نشان ميدهد. اين روش يا قاعده در تمام تفسير او جريان دارد. تأويلهاي روزبهان هم شامل مباحث عرفان نظري و هم متضمن مباحث عرفان عملي و سير و سلوك ميشود.*
*منابع: محسن قاسمپور، پژوهشي در جريانشناسي تفسير عرفاني، انتشارت مؤسسه فرهنگي هنري ثمين، چاپ اول؛ طبقات مفسران.
دوشنبه 27 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 181]