واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: magmagf25-10-2006, 01:19 AMبه مجموعه ، صورت یا سیاهه ای از لغات یک زبان گفته می شود که همراه با اطلاعاتی در مورد هر لغت به همان زبان یا سایر زبانها است. اگر لغات و اطلاعات آن به یک زبان باشد به آن فرهنگ یک زبانه گفته می شود و اگر به دو یا چند زبان باشد به آن فرهنگ دو زبانه یا چند زبانه گفته می شود. ساختار اصلی فرهنگهای یک زبانه مانند معین ، سخن یا وبستر توصیفی است. در حالی که در فرهنگهای دو زبانه یا چند زبانه فقط معادل ارایه می شود. نخستین فرهنگ عربی به نام « قاموس » را یک نفر ایرانی به نام فیروز آبادی گردآوری کرده است و اولین فرهنگ فارسی نیز در هند توسط جمعی از ایرانیان مقیم هند گردآوری شده است . بعد از اسلام اولین فرهنگ دقیق « لغتنامه فرس» اسدی طوسی است. که حدود 3500 لغت دارد. و به ترتیب حروف الفبای آخرین حرف کلمه منظم شده است . دلیل این نوع تنظیم عجیب و غریب این است که ایشان این لغتنامه را برای شاعرانی که قافیه کم می آورده اند تنظیم کرده است. چند نسخه خطی از لغتنامه اسدی موجود است که یک نسخه اش در کتابخانه واتیکان است ! یک فرهنگ قدیمی دیگر فرهنگ قطران تبریزی است که 115 لغت بیشتر ندارد و بصورت بیاضی است . یعنی از ضلع کوچکتر کاغذها از بالا ورق می خورد. تازه تعدادی از این 115 لغت را هم از ناصرخسرو که به تبریز مسافرت کرده بوده پرسیده است. از لغتنامه های معروف و مهم فارسی برهان قاطع است که در قرن یازدهم توسط محمد حسین بن خلف تبریزی تالیف شده است.حدود 20000 لغت دارد که مولف بر اساس چهار لغتنامه یا فرهنگ آن زمان تالیف کرده است. اشکال آن یکی این است که تعداد زیادی از لغات دساتیری را وارد فرهنگ کرده است. ( برای اینکه بدانید دساتیر چیست؛ مراجعه کنید به جلد اول لغتنامه دهخدا که شامل مقالات دهخدا است و مقاله ای با این موضوع هست. بعد از انتشار برهان قاطع کتابی به نام قاطع برهان در اعتراض به برهان قاطع نوشته شد . قاطع برهان در قرن سیزدهم به چاپ رسید . بعد کتاب محرق قاطع برهان در رد قاطع برهان تالیف شد و بعد ساطع برهان و بعد موید برهان و بعد قاطع القاطع و .... تالیف شد. این کتابها همه ردیه بر ردیه دیگری بودند . بعد از اینکه حدود بیست جلد کتاب راجع به برهان قاطع نوشته شد کم کم مردم فراموش کردند اصلا برهان قاطع چه بوده .لذا در قرن چهاردهم فرهنگ آنندراج توسط محمد شاه و در کشور هند منتشر شد. این فرهنگ هفت جلدی حدود 30000 لغت دارد. این تنها فرهنگی است که حتی یک سطرش هم از نویسنده نیست وهمه نقل قول از فرهنگ های مختلف است. در ذیل هر مدخل قید شده که از کجا نقل قول کرده است. فرهنگ آنندراج تعدادی از اصطلاحات و ضرب المثل ها را هم دارد. درقرن چهاردهم میرزا علی اکبر نفیسی ( پدر سعید نفیسی ) فرهنگ ناظم الاطباء معروف به فرنودسار را تالیف کرد . این فرهنگ اولین فرهنگی است که تلفظ ها را با فونتیک آورده است. اما بزرگترین و کاملترین فرهنگ فارسی لغتنامه علی اکبر دهخدا است که در 26575 صفحه در قطع رحلی با حروف ریز و به صورت سه ستونی منتشر شده است. در این لغتنامه دویست هزار واژه اصلی و ششصد هزار ترکیب و نزدیک به هشتاد هزار اعلام تاریخی و جغرافیایی چهارصد تا پانصد هزار شاهد مثال به صورت نظم یا نثر آمده است. دهخدا فردی سیاسی بوده است و بعد از اینکه به چهار محال وبختیاری تبعید می شود کار پایه ریزی و تالیف لغتنامه را شروع می کند . با درگذشت دهخدا بر طبق وصیت او دکتر معین کار را ادامه داد . اما او نیز بیمار و پس از مدتی درگذشت. لذا در حدود 6 سال این کار زیر نظر دکتر سید جعفر شهیدی انجام گرفت بدون آنکه ایشان نامی از خود در کتاب بیاورد. در نهایت لغتنامه سال 1359 در 223 دفتر ( صحافی نشده ) منتشر شد. لغتنامه دهخدا به دلیل مفصل بودن مدخل هایش برای همه قابل استفاده نیست . اشکال دیگر آن اینست که روزآمد نشده است. فرهنگ فارسی تالیف دکتر محمد معین در دهه چهل شمسی منتشر شده است . دکتر معین به تقلید از لاروس قصد داشته این فرهنگ را در سه دوره منتشر کند . کوچک، متوسط و بزرگ . اما عملا فقط یک دوره شش جلدی منتشر کرد که چهار جلد آن متن فرهنگ است ؛ یک جلد شرح اصطلاحات خارجی است که در متون فارسی کاربرد دارد و جلد ششم اعلام است . این فرهنگ به سبک لاروس تصاویری هم دارد. در ذیل هر مدخل تلفظ به فونتیک و ترکیبات لغت هم آمده است. فرهنگ عمید تالیف حسن عمید از فرهنگ های مشهور فارسی است که ابتدا در یک جلد منتشر شد و هم اکنون سه مجلد است. فرهنگی است مختصر و مفید ونه تخصصی. به تقلید از فرهنگ یک جلدی لاروس تنظیم شده استو در انتها اعلام دارد. فرهنگ سخن جدیدترین فرهنگی است که به زبان فارسی و در ایران منتشر شده است و در دو ویرایش بزرگ، شامل هشت جلد، و کوچک، شامل دو جلد، توسط استاد حسن انوری منتشر می شود . magmagf08-06-2007, 09:32 AMغتنامهها دارای اطلاعات مختلفی هستند. نخستین و بدیهیترین مورد استفاده از فرهنگ لغت، یافتن معانی واژهها است. لغات به ترتیب حروف الفبا تنظیم شدهاند و گاه برای یك لغت بیش از یك معنی موجود است. علاوه بر این، اطلاعات دیگری درباره واژهها نظیر كاربرد لغات، انواع كلمه (اسم، صفت، ضمیر، فعل و...) شیوه تلفظ و ریشه كلمات هم در لغتنامهها یافت میشود. همچنین لغتنامهها اطلاعات سودمند دیگری از قبیل توضیحاتی درباره نمادها و نشانههای متداول، تبدیل سیستمهای متریك به یكدیگر، فهرست اعلام، اطلاعاتی درباره نقشههای جغرافیایی و بسیاری اطلاعات دیگر را در اختیار استفادهكنندگان قرار میدهند. علیرغم اینكه همه ما كم و بیش به یكی دو زبان صحبت میكنیم، اطلاعات زیادی درباره واژهها وجود دارد كه اغلب از آنها بیاطلاع هستیم یا نسبت به درستی و صحت آنها اطمینان نداریم. پرسشی كه در اینجا مطرح میشود این است كه اساسا یك واژه دربرگیرنده چه نوع اطلاعی است؟ یك واژه به دو چیز وابسته است: ۱. آواهای زبانی ۲. معنی گاه ما آوایی را میشنویم كه آن آوا تداعی كننده معنی و مفهوم خاصی در ذهن ما است و گاه در صدد بیان مفهوم خاصی از طریق ایجاد آواهای زبانی هستیم.ویژگی اساسی و مهم زبان این است كه وقتی سخن میگوییم، تنها به تبادل آواهای زبانی میپردازیم، نه تبادل معانی؛ زیرا معنی در ذهن ما وجود دارد. كمتر از هزار زبان از ۶۸۰۰ زبان و گویشهای موجود، نظام نوشتاری دارند. در این زبانها سومین مولفه اطلاعاتی واژه، املای كلمه است. چرا كه املا همیشه به شیوه تلفظ كلمه وابسته نیست. به عنوان مثال در زبان انگلیسی برخی واژهها، علیرغم اینكه تلفظ یكسانی دارند، دارای املای متفاوتی هستند و بالعكس. بنابراین لغتنامهها به ما كمك میكنند با طرز نوشتن و تلفظ كلمات آشنا شویم. در نهایت ما نیاز داریم تا از طبقهبندی دستوری لغات اعم از اسم، فعل، صفت و... مطلع شویم. مدخل تمام واژهنامهها شامل این ۴ مولفه اصلی است: املا (شیوه نگارش واژه)، تلفظ، طبقهبندی دستوری و معنی. بنابراین میتوانیم برای به دست آوردن هر كدام از این اطلاعات كه ممكن است بطور موقت یا دایم از گنجینه واژگان شخصی ما حذف شده باشند، به واژهنامه یا فرهنگ مراجعه كنیم. bidastar29-06-2008, 10:18 PMنوشته: ايرج كيا فرهنگ كردى كرمانشاهى، كردى، فارسى على اشرف درويشيان. وقتى پشت ويترين كتابفروشي ها، كتاب فرهنگ كردى كرمانشاهى را ديدم براى لمحه اى برق از چشمانم پريد از خوشحالى. فرهنگ را براى مطالعه كه امانت گرفتم آرام آرام سروكله لبخند، خنده، عاقبت دو شاخ بزرگ و آنگاه تاسف و آه هاى كوتاه و بلند پيدا شد! bidastar29-06-2008, 10:19 PMفرهنگ درويشيان سرشار از اسامى خاص و معروف كرمانشاه است. اما اين نام آوران شهر كرمانشاه محقق و عالم و شاعر و نويسنده و مترجم و فرهنگ پرور و اهل دانش نيستند بلكه همگى "جاهل" و "گدا" و "كلاهبردار" و "چاقوكش"اند: كسانى مانند احمد بژ، على گنوژ، سام سام، تقيله، احمد موش، جانى هرسين، اشى جنجال و... واژه هاى كردى مورد ادعاى درويشيان بيشترشان اصلا كردى نيستند و به واقع تحريف و تلفظ نادرست واژه هاى فارسى و عربى و تركى و حتى فرانسوى و انگليسى اند.، واژه هايى مانند: "ارجمن به معناى انجمن"، "استلخ=استخر"، "بادرس=بازرس"، "ترمبه=تلمبه"، "عسك=عكس"، "فت خيبر=فتح خيبر"، "مسك=مكث"، "مدل عمو=مدعى العموم"!، "آلميچر=آرميچر"، "بارفيسك=بارفيكس"، "بسك=بكس"، "پس=پست"، "كماد=پماد"، "آلاگارسن"، "اتوكار" و... و گاه واژه هايى را در فرهنگشان آورده اند كه بيشتر مايه هاى طنز و ريشخند دارد تا تاليف فرهنگنامه: "جيمي=نام پسربچه همراه تارزان"، "عسك اناز=عكاس"! "ميمونه كه=ميمون همراه تارزان!". نام اماكن و محل هاى معروف و تاريخى هم در فرهنگ كردى كرمانشاهى آمده است. بى هيچ توضيح اضافى و قابل قبولى. آقاى درويشيان فقط نام اماكن و محل ها و محله ها را معنا كرده اند! "باغ آوريشم =باغ ابريشم"، "باغنى =باغى در كرمانشاه"، "تكيه ماون=تكيه معاون"، "چاى صاحب زمان=چاه صاحب زمان"، "كوچه ميرانى=كوچه اى در كرمانشاه" و... جالب اينجاست كه در فرهنگنامه درويشيان دو محل بسيار تاريخى و كهن با آوازه جهانى مقدارى جابه جا شده اند! مثلا "تاق بستان" كه در شمال شهر كرمانشاه قرار دارد يكباره به جنوب نقل مكان نموده! و "پاتاق" كه در بين راه كرند و سرپل قرار داشت، 20 كيلومترى عقب تر مى رود و سر از "بين راه سرپل و قصر شيرين" درمى آورد! آقاى على اشرف درويشيان صفحاتى را به حرفه و شغل "صافكارى" اختصاص داده اند و انواع و اقسام "مراحل صافكارى" و انواع ابزارآلات صافكارى از قبيل انواع "امبر قلفى"! "تالى ور"، "مشته"، "چكش"، "قيچى" و... را ذكر نموده اند. لابد مى پرسيد چرا از اين همه پيامبر يقه جرجيس را گرفته اند و از اين همه حرفه ها و تخصص هاى اصيل و بومى و ملى به صافكارى چسبيده اند؟ شايد تنها اهالى كرمانشاه بتوانند پاسخ اين پرسش را بدهند...! فرهنگنامه آقاى درويشيان مملو از توضيحات ناقص و نادرست است: "جاوركش=جبركش و مظلوم"، جاور يا جور ربطى به جبر ندارد. نوشته اند: "جيگر=جگر"; "جيگر" را در تهران شنيده بوديم اما در كرمانشاه هرگز. "چپر=چب شدن ماشين"، كرمانشاهى به چب شدن مى گويد چپه. "چپر" به معناى پرچين مورد استفاده قرار مى گيرد. "دس=واحد صابون زدن"!، دس يا دست نه فقط واحد صابون زدن بل واحد بسيارى چيزهاى ديگر است كه ما و شما مى دانيم. "ساقى باقى=داد و ستد"، ساقى باقى نه تنها در كرمانشاه بلكه در هيچ جاى دنيا معناى داد و ستد نمى دهد... نوشته اند: "قالپاق=نوعى فلز مدور براى پوشاندن روى چرخ ماشين"، اولا واژه "قالپاق" اصلا كردى نيست، ثانيا روى چرخ ماشين را نمى پوشاند بلكه روى پيچ و مهره هاى چرخ را مى پوشاند... آورده اند: "با ستون=چوبدستى زينتى، احتمالا نوعى باتوم"، براستى فرهنگ جاى احتمال و شايد و ممكن است؟ فرهنگ مرجع ماست. جايى است كه شك را به يقين مبدل مى كند نه خود شك بيافريند. مگر نه اينكه نشر فرهنگنامه، بويژه فرهنگ بومى يك قوم بايد ابتدا به نظر چندين صاحب نظر مسلط و آگاه برسد؟ اگر چنين كسانى براى فرهنگ كردى كرمانشاهى در تهران يافت نمى شوند، لااقل ما در شهرمان چندتايى داريم!... سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12809]