تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  حضرت فاطمه (س):آن گاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم، گناهكاران امّت پيامبر اسلام را شفاعت خواهم كرد....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820047849




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ برخي از روزنامه‌هاي صبح امروز كشور


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

برخي روزنامه هاي صبح امروز سرمقاله هاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند.   * كيهان روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "پروژه سرگرم كردن ايران! " به قلم سعدالله زارعي آورده است:سفر جرج ميچل- دستيار اوباما در امور خاورميانه- به فلسطين اشغالي و مذاكرات وي با مقامات اسرائيلي با اين مقدمه آغاز شد: «تعهد آمريكا به امنيت اسرائيل ترديدناپذير است». اين جمله ميچل بيش از آنكه بيان كننده موضع مقامات آمريكا درباره امنيت اسرائيل باشد بيان كننده وجود «پاره اي از مسائل لاينحل» ميان مقامات واشنگتن و تل آويو است. پيش از اين دستگاه سياست خارجي آمريكا سفر ميچل را دو هفته به تاخير انداخت و آن را اعتراض رسمي آمريكا به اظهارات بنيامين نتانياهو در مورد اصرار او بر توسعه شهرك هاي صهيونيستي در كرانه باختري و بيت المقدس شرقي اعلام كرد ولي قاعدتا دلايل ديگري براي اين تاخير وجود دارد. همزمان با اين موضوع خانم هيلاري كلينتون از طرحي خبر داد كه براساس آن آمريكا كشورهاي عربي جنوب خليج فارس را به فن آوري هسته اي مجهز مي كند تا آنان را در برابر خطر «ايران هسته اي» بيمه نمايد. اظهارات وزير خارجه آمريكا با واكنش سرد مقامات عربي منطقه خليج فارس مواجه شد ولي رژيم صهيونيستي اين اظهارات را به معناي پذيرش «ايران هسته اي» از سوي آمريكا دانست و به آن واكنش نشان داد. در اينجا نيز بايد گفت واكنش منفي صهيونيست ها به سخنان كلينتون كه در مصاحبه با يك تلويزيون انگليسي بيان شده بود به معناي نگران شدن آنان از تجهيز اعراب به فن آوري هسته اي نيست چرا كه خود مي دانند فن آوري وابسته به آمريكا موجب اقتدار كشورهاي عربي نمي شود. بر اين اساس بايد گفت اسرائيلي ها ابراز مخالفت كردند تا يخ اعراب باز شده و با طرح ياد شده همراهي نمايند. نكته ديگر در اين ايام طرح موضوع تهديد ايران از سوي رژيم صهيونيستي است كه با واكنش فوري مقامات نظامي ايران مواجه گرديد. آمريكايي ها ادعا كرده اند كه اسرائيل درنظر دارد در فاصله آغاز سال نو ميلادي تا اوائل بهار اين سال- يعني در پايان مهلت ادعايي آمريكا به ايران براي به اجرا گذاشتن قطعنامه هاي ضد ايراني شوراي امنيت- به تاسيسات ايران حمله كند. اين موضوع طي هفته هاي اخير بارها از سوي بعضي از مقامات امنيتي رژيم غاصب تكرار شده است. بعضي از محافل مستقل منطقه خاورميانه نيز در جمع بندي هاي خود به اين نتيجه رسيده اند كه جنگ توامان با لبنان و ايران طي 5 تا 10ماه آينده آغاز مي شود ولي با اين وجود به نظر نمي آيد اين ادعاها مبناي حقيقي داشته باشند حداقل اين كاملا مشخص است كه اين كار از اسرائيل برنمي آيد. بنابراين به نظر مي رسد آنها در پي القاي اين توهم هستند كه اقدام به عمليات ضد ايراني مشتركاً از سوي آمريكا و رژيم صهيونيستي خواهد بود! اما آيا ميان سفر ميچل به فلسطين اشغالي و طرح خانم كلينتون- موسوم به سپر دفاع هسته اي- و تهديدات توامان آمريكا و اسرائيل رابطه اي وجود دارد يا همزماني اين موضوعات كاملا تصادفي است؟ ظاهر ماجرا حكايت از آن دارد كه سفر ميچل براي احياي بيانيه آناپوليس و واداشتن دو طرف اسرائيلي و فلسطيني به پيوستن به طرح آمريكا در خاورميانه باشد. براساس بيانيه فوق از مجموع سرزمين هاي فلسطيني حداكثر 22درصد- 19درصد در كرانه و 3درصد در نوار غزه- به حدود 10ميليون فلسطيني واگذار مي شود و 78 درصد در اختيار حداكثر 5/4ميليون يهودي قرار مي گيرد تا دو كشور فلسطيني و اسرائيلي در سرزمين هاي اشغالي به وجود آيد. در عين حال اسرائيل براي اجراي اين بيانيه روي خلع سلاح دائمي فلسطيني ها- و فقدان ارتش- و نيز يهودي كردن مطلق سرزمين هاي 1948- يعني 78درصد- كه به معناي راندن حدود 5/1ميليون فلسطيني ساكن در سرزمين هاي 1948و بيكار شدن آنان و نيز تاراج همه دارايي شان است، تاكيد دارد. بر اين اساس برخلاف جار و جنجال هايي كه اين روزها شاهد آن هستيم مشكل اصلي اين طرح نپذيرفتن طرف فلسطيني است نه عدم تمكين طرف اسرائيلي. در اين ميان آمريكايي ها با كشاندن پاي مقامات سياسي ومذهبي مصر و عربستان به اين ماجرا تلاش كرده اند تا موضوع را پايان يافته معرفي نمايند اما كاملا واضح است كه اين صحنه سازي ها راه به جايي نمي برد و مخالفت جبهه ايران براي برهم زدن آن كفايت مي كند. از اين منظر ايران بايد به نوعي سرگرم شود تا از تاثيرگذاري بر تحولات منطقه اي باز بماند. استراتژيست هاي اسرائيلي و آمريكايي طرح «سرگرم كردن» ايران را دنبال كرده و هركدام پرده اي را به نمايش گذاشته اند افزايش شديد تحركات آمريكايي ها و صهيونيست ها پس از بلواي يك ماه اخير ايران به خوبي از موقع شناسي آمريكايي ها خبر مي دهد. در اين دوران اوباما يك سفر به روسيه، عربستان، اردن و مصر داشته، وزير امور خارجه آمريكا دو سفر به كشورهاي عربي داشته، رابرت گيتس وزير دفاع سه سفر داشته و ديروز جرج ميچل براي سومين بار طي يك ماه اخير به منطقه خاورميانه آمده و قرار است امروز دو مقام ديگر آمريكايي- رابرت گيتس و جيم جونز- به منطقه سفر نمايند. اين مسايل به هيچ وجه عادي نيستند كما اينكه در اين زمان آمريكايي ها از يك سو از تجهيز كشورهاي عربي به امكانات هسته اي در مقابل برنامه هسته اي ايران خبر داده اند و از سوي ديگر مبالغ جديدي كه رقم اعلامي آن- 30 ميليون دلار است- را در مجلس سنا به تصويب رسانده اند تا در اختيار تبليغاتي قرار گيرد كه ناامن كردن محيط ذهني و عيني ايران را در دستور كار خود دارند. پروژه سرگرم كردن ايران عمدتاً با هدف بازسازي قدرت از دست رفته آمريكا در خاورميانه دنبال مي شود. آنان فلسطين، لبنان، سوريه، عراق و افغانستان را تحت برنامه شديد قرار داده اند تا از پيشروي جنبش اسلام گرايي در منطقه جلوگيري نمايند. با نگاه به رفت و آمد پي در پي آمريكايي ها مي توان به خوبي دريافت كه آمريكا بخش عمده اي از انرژي ديپلماسي خارجي خود را روي اين منطقه متمركز كرده است. آنان در اين راه از ادبيات به ظاهر متناقضي استفاده مي كنند. از يك سو گفته مي شود بدون ايران نمي توان هيچ پرونده اي را در خاورميانه به سرانجام رساند و از سوي ديگر آشكارا از براندازي جمهوري اسلامي حمايت مي شود معناي اين عبارات ظاهراً متناقض اين است كه با وجود ايران فعلي نمي توان بر خاورميانه تسلط يافت پس بايد اين كشور را حذف كرد. حوادث هفته هاي اخير ايران اميد زيادي را براي آمريكايي ها ايجاد كرده است. آنان معتقد شده اند كه مي توانند با طيفي از «مسئولان سابق ايران»، جمهوري اسلامي را منزوي نمايند. عدم موضعگيري صريح «چهره هاي سابق ايران» عليه ورود قدرت هاي خارجي به «مناسبات داخلي ايران» دشمنان را به تجري واداشته است. اما اين تنها بخشي از پروژه سرگرم سازي جمهوري اسلامي است. طرح كلينتون و تهديدات امنيتي عليه ايران بخش هاي ديگري از اين پروژه به حساب مي آيد. از نظر آمريكا و بعضي از تئوري پردازان جريان اصلاحات «هر تهديد خارجي عليه نظام يك فرصت خوب براي اصلاح طلبان به حساب مي آيد» كما اينكه هر تهديد داخلي عليه اصول و مباني نظام يك فرصت خوب براي چپاولگران بين المللي است. سفر مشترك ميچل، گيتس و جونز به خاورميانه اهميت ويژه خاورميانه را براي آمريكايي ها به نمايش مي گذارد. اين سفرها البته در حكم بازديد از مانورها و تهيه گزارش پيشرفت كار است وگرنه گروههاي مزدور با جديت و شدت وظايف خود را انجام مي دهند. آمريكايي ها از يك سو فضاي خاورميانه را صددرصد امنيتي- آنهم به شديدترين وجه آن كه اشغالگري است- كرده اند و از سوي ديگر دائماً از تحركات امنيتي ايران و نيروهاي مرتبط با آن- حزب الله لبنان و...- سخن مي گويند و خواستار كنار گذاشتن «نگاه امنيتي به خاورميانه» از سوي ايران مي شوند. آنان به خوبي مي دانند كه توانايي هاي اطلاعاتي و امنيتي يكي از وجوه ممتاز ايران است و در عين حال اين را هم مي دانند كه بدون در نظر گرفتن ملاحظات امنيتي و اطلاعاتي نمي توان به مقابله با دشمن پرداخت. آمريكايي ها به خوبي مي دانند كه هر گونه تحريك ضد امنيتي، ايران را به اقدامات متقابل سوق مي دهد. در حالي كه ايران بر جنبه صلح آميز برنامه هسته اي خود تأكيد مي كند، آنان از تجهيز كشورهاي عربي به فن آوري غير صلح آميز حرف مي زنند و ايران را عملاً به تجديد نظر در سياست هسته اي خود- انتقال از انرژي صلح آميز به انرژي نظامي- فرا مي خوانند تا از اين طريق اقدامات سنگين نظامي خود در خاورميانه را توجيه نمايند. براين اساس بايد گفت ما در شرايط فعلي با يك فرآيند پيچيده و در هم تنيده از توطئه هايي مواجه هستيم كه براي به نتيجه رسيدن آن بايد ايران سرگرم شود. اگر ايران واقعاً در محيط داخلي خود سرگرم شود بازوهاي منطقه اي آن در امواج توطئه رها مي شوند و آن گاه تضعيف آنان براي اسرائيل كار آساني مي شود. جالب اين است كه در ايام انتخابات شاهد بوديم بعضي از كانديداها روي شكست سياست خارجي ايران در دوره 4 سال اخير تأكيد مي كردند. در حالي كه بيشترين حجم موفقيت ايران در عرصه سياست خارجي در طول 30 سال گذشته در اين دولت بوده است و دشمنان به خوبي مي دانند كه ايستادگي دولت نهم در برابر آنها از پشتوانه قوي و مقتدرانه رهبري انقلاب برخوردار است و در رياست و بدنه دولت خلاصه نمي شود كه از آن بيم و هراس چنداني نداشته باشند. پروژه سرگرم كردن ايران البته راه به جايي نمي برد چرا كه انقلاب از مراحل كنوني كه غير قابل تصور نبوده، عبور مي كند و تمركز ايران روي سياست خارجي دعواهاي نازل كنوني را كنار مي زند.   * رسالت روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "اوباما و سياست تغيير " به قلم محمد كاظم انبارلويي آورده است: سناي آمريكا در تازه‌ترين اقدام ضدايراني خود در يك حركت آشكار براي حمايت از آشوبگران در ايران بودجه‌اي 50 ميليون دلاري تصويب كرد. مقامات آمريكايي اكنون در حالي پيشنهاد گفتگو با ايران را پيگيري مي‌كنند و از تغيير سياستهاي مخالفت جويانه سخن مي‌گويند كه آشكارا طي اقدامي مداخله‌جويانه 50 ميليون دلار براي تداوم آشوب در تهران سرمايه‌گذاري مي‌كنند. اين‌گونه اقدامات طي سه دهه گذشته براي ملت ما پوشيده نبوده است و آنها را مهم نمي‌داند اما آنچه مهم است اين است كه اين كمك 500 ميليون دلاري را در داخل و خارج كشور چه كساني دريافت مي‌كنند. آنچه امروز مورد رصد ملت ما مي‌باشد اين است كه دريافت‌كنندگان اين كمكها قطعا خائن به دين ، كشور و نظام هستند، ملت هميشه به دنبال اين بوده كه فهرست دريافت‌كنندگان كمك از آمريكا را بداند و از آنها تبري بجويد.حوادث و رويدادهاي ناگوار پس از اعلام نتايج انتخابات كه به اردوكشي خياباني كشيد نشان مي‌دهد كه كل مبالغ بودجه دولت آمريكا در اين كارها هزينه شده و نياز به بودجه جديد است.وزارت اطلاعات ودستگاههاي امنيتي كشور كه با هوشمندي انقلاب مخملي زير پوسته انتخابات را با كمك ملت خنثي كردند وظيفه خطيري در اطلاع‌رساني اين مهم دارند. مردم ما امروز نيك مي‌دانند سياست واشنگتن در ارتباط با «تغيير»، رفتار خصومت‌آميز و مداخله‌جويانه آنان را در بر نمي‌گيرد بلكه منظور از اين «تغيير» ، تغيير ساختار حكومت در ايران است. اكنون كه انتخابات پايان يافته و ملت ايران يك مشت 40 ميليوني به دهان آمريكا و رژيم صهيونيستي زده و يك دولت برخاسته از متن مردم با 24/5 ميليون راي قرار است با اقتدار تمام در برابر زياده‌خواهي هاي استكبار جهاني بايستد بايد هوشمندانه مراقب هزينه كرد 50 ميليون دلار اعتبار تصويب شده از سوي سناي آمريكا باشيم. مطابق آنچه آنها گفته‌اند بخشي از اين بودجه اختصاص به گردانندگان تلويزيونها و راديوهاي فارسي زبان در خارج و نيز برخي همكاران رسانه‌هاي مكتوب آنها در داخل خواهد يافت. طي روزهاي اخير برخي فعالان سياسي وجود هر نوع كمك خارجي به آشوبها و يا دخالت خارجي در امر مخالفت آنها با نتايج انتخابات را انكار مي‌‌كردند و آن را ساخته و پرداخته مقامات امنيتي براي توجيه برخوردشان تلقي مي‌كردند. خوب است آنها به اين سوال پاسخ دهند كه آيا آمريكايي‌ها مي خواهند اين 50 ميليون دلار را به دريا يا كوير ايران براي تغيير ساختارهاي قانوني كشور بريزند؟ بالاخره افرادي در داخل و خارج عمله اين تغيير هستند كه آن را دريافت كنند؟ پاسخ روشن است . نبايد براي يافتن آن خيلي به خود فشار بياوريم.   * جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "آمريكا عامل ناآرامي هاي عراق " آورده است:افشاي مذاكرات محرمانه آمريكا با گروههاي شورشي عراق در خاك تركيه ضمن اينكه خشم مقامات عراقي و شخصيتها و گروههاي سياسي و مذهبي اين كشور را برانگيخته تحولات سياسي عراق و مناسبات واشنگتن ـ بغداد را وارد مرحله جديدي كرده است . اين اقدام آمريكا ارتباط تنگاتنگ كاخ سفيد با گروههاي تروريست عراقي را برملا ساخته و براين واقعيت تاكيد دارد كه واشنگتن همچنان براي عراق برنامه دارد و در ادعايش درباره خروج از اين كشور و سپردن مقدرات آن به خود عراقي ها صداقت ندارد. افشاي گفتگوي مقامات واشنگتن با سركردگان گروههايي كه دستشان به خون ملت عراق آغشته است مشخص ساخت كه آمريكايي ها پشت سر ناآرامي ها و خشونت هاي عراق قرار دارند و هر زمان كه براي تامين اهداف خود ضروري بدانند از اين گروهها به عنوان ابزار سياسي براي وارد كردن فشار بر دولت عراق استفاده مي كنند. مذاكرات آمريكا و گروههاي تروريستي عراق هنگامي افشا شد كه « شيخ علي الجبوري » يكي از سران مرتبط با گروههاي شورشي در يك مصاحبه تلويزيوني اعلام كرد كه گروه اهل تسنن وي تاكنون دو دور گفتگو با مقام هاي آمريكايي يكي در اسفند ماه و ديگري در ارديبهشت گذشته در اسلامبول تركيه برگزار كرده است كه مقامات آنكارا نيز نقش ميانجيگري در اين مذاكرات را داشته اند. اين رهبر نزديك به شورشيان در تشريح جزئيات گفتگو عنوان كرده است كه گروه وي در آن جلسه خواستار عذرخواهي رسمي آمريكا از حمله به عراق پرداخت غرامت و آزادي تمامي زندانيان شورشي عراقي شده است تا در ازاي آن در مورد همكاري نزديكتر با آمريكا اقدام كند. مقامات دولت نوري مالكي با وجود ملاحظاتي كه با آمريكا دارند به اين اقدام آمريكا واكنش نشان داده و آن را « دور زدن » و تحقير دولت و ملت عراق خوانده اند. ضربه و شوك ناشي از اين حركت آمريكا به دولت عراق به حدي بود كه نوري مالكي كه هم اكنون در آمريكا به سر مي برد به دليل فشارهاي داخلي در عراق نتوانست شرايط ميهمان و ميزباني را رعايت كند و اين اقدام آمريكا را تقبيح كرد. در مورد اهداف آمريكائيها از لابي با گروههاي تروريست عراقي در مقطع فعلي بايد گفت كه كاخ سفيد هرگز نمي خواهد بپذيرد مسئوليت اداره عراق را به دولتي كه اكثريت آن را شيعيان تشكيل مي دهند بسپارد. براي آمريكائيها قبول اين موضوع بسيار دشوار است كه پس از صرف هزينه هاي سنگين مالي نظامي و جاني دولتي شيعه كه برخي از گروههاي حاضر در اين دولت گرايشات ضد آمريكايي و استقلال طلبانه داشته و با مراجع مذهبي مناسبات نزديك دارند در عراق بر سر كار باشد. قطعا زمانيكه آمريكا به عراق لشكركشي كرد اهداف دراز مدتي را براي خود ترسيم كرده بود و در اين چارچوب ايجاد پايگاه مطمئن منطقه اي و به روي كار آوردن دولتي كه حافظ منافع منطقه اي و بين المللي واشنگتن باشد از اصلي ترين هدفهاي آمريكا بوده است . از اينرو بسيار بعيد است كه آمريكا بدون دستيابي به اين اهدافش دست از سر ملت و دولت عراق بردارد. اين استراتژي را آمريكا از 4 سال قبل كه دولت عراق به دنبال برگزاري انتخابات تشكيل شد تشديد كرده است از همان زمان آمريكائي ها با اقدامات مداخله جويانه و زياده خواهانه حتي در تركيب كابينه دولت عراق نيز اعمال نفوذ كرده و گستاخانه در تعيين وزراي وزارت خانه هاي حساس عراق از جمله وزارت دفاع وزارت كشور و وزارت نفت خود را صاحب حق دانسته اند. آمريكائيها به دليل گرفتار شدن در باتلاق عراق و شكست هاي پي در پي و مفتضحانه در اين كشور مجبور شده اند در سياست هاي دولت قبلي تجديدنظر نموده و سخن از عقب نشيني و خروج به ميان آورده اند درصدد هستند با طرح مسئله آشتي ملي جريانات وابسته خود از جمله گروههاي شورشي و عناصر رژيم سابق و حزب بعث را در دولت عراق نفوذ دهند تا اگر روزي مجبور شدند اين كشور را ترك كنند منافع نامشروع و اهداف سلطه جويانه خود را از طريق اين گروهها پيگيري نمايند. آنچه تا اينجا مشخص است اينست كه آمريكائيها به دنبال بهانه اي براي حفظ حضور مستقيم خود در عراق هستند و ادعاي آغاز خروج نظاميان آمريكايي از عراق نيز فريبي بيش نيست چرا كه تاكنون هيچگونه خروجي صورت نگرفته بلكه نيروهاي آمريكايي از سطح شهرها به پادگان هايي در خارج از شهر منتقل شده اند . هم اكنون بالغ بر 130 هزار نظامي آمريكايي در عراق حضور دارند و دولت اوباما نيز كه تا قبل از روي كار آمدن شعار تغيير سياست آمريكا در عراق و خارج كردن ارتش آمريكا از عراق را مي داد اكنون در يك تغيير رفتار آشكار با بهانه تراشي از جمله طرح اين مسئله كه دولت عراق در تامين امنيت توان و كفايت لازم را از خود نشان نداده است زمينه هاي ادامه حضور و عدم پايبندي به مفاد توافقنامه بغداد ـ واشنگتن كه خروج همه نظاميان آمريكا از عراق تا زمستان سال آينده را خواستار است هموار مي سازد. اين مسائل و واقعيت ها نشان مي دهد با ادامه وضع فعلي و با وجود اشغالگران عراق روي آرامش و امنيت را نخواهد ديد و تا بيگانگان به عنوان منشا بحران در عراق اين كشور را ترك نكنند بحران ناامني و التهاب در اين كشور ادامه خواهد داشت .   * قدس روزنامه قدس درسرمقاله روز خود با عنوان "از مذاكره بدون پيش شرط تا تهديد قرن 21 "به قلم غلامرضا قلندريان آورده است: هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه آمريكا، در مصاحبه با شبكه خبري «ان بي سي»، در مورد پرونده هسته اي ايران اظهار نموده است: «ايران حق ندارد سلاح هسته اي در اختيار داشته باشد؛ حق ندارد چرخه كامل سوخت هسته اي را با كنترل خودش در اختيار داشته باشد. ايران مي تواند از مصارف صلح آميز انرژي هسته اي استفاده كند. در اين صورت امور بسياري وجود دارد كه ما با ايران مي توانيم انجام دهيم». جاي تعجب است كه خانم كلينتون به خود اجازه مي دهد در خصوص برنامه هسته اي ايران با لحني آمرانه صحبت كند. او بايد به اين درجه از خرد رسيده باشد كه ادبيات مزبور در عرف ديپلماتيك فاقد وجاهت قانوني است و نمي تواند كشوري را كه به عنوان يك بازيگر مستقل تاكنون تعهدات خويش را در قبال مقررات بين المللي با تعاملات جهاني خويش به اثبات رسانيده است، اين گونه مورد خطاب قرار دهد. ايران اسلامي فارغ از دغدغه مقامهاي غربي، تاكنون بارها بر عدم انحراف سرمايه گذاري هسته اي خود تأكيد و اذعان كرده است كه سرمايه گذاري در حوزه سلاح هسته اي در دكترين ايران جايگاهي ندارد، زيرا در وهله نخست دستيابي به سلاحهاي مخرب و كشتار جمعي منع فقهي دارد و از سوي ديگر استراتژي دفاعي ايران بر مبناي «دكترين جنگ نامتقارن» پايه گذاري گرديده است. وزير خارجه آمريكا در ادامه اظهاراتش، از پذيرش ايران داراي چرخه كامل سوخت، امتناع مي ورزد. اگر جمهوري اسلامي از داشتن چرخه سوخت محروم گردد و اين مهم به كشورهاي ديگر واگذار شود، استقلال كشور مخدوش و همكاري كشورهاي ديگر با ايران در راستاي تأمين سوخت هسته اي از يك مفهوم فني به يك جايگاه امنيتي تبديل خواهد شد تا از اين رهگذر خواسته هاي نامشروعشان را تحميل نمايند. به همين دليل جمهوري اسلامي بر داشتن چرخه سوخت در داخل كشور تاكيد مي نمايد تا بتواند فعاليتهاي صلح آميز هسته اي را بر اساس نيازها و اقتضائاتش مديريت كند. گفتني است، دموكراتها پس از به قدرت رسيدن تلاش كردند با اتخاذ مشي متفاوت، موضوع هسته اي ايران را هدايت كنند، به نحوي كه اوباما در اظهارنظري در اين زمينه مي گويد: «من درك مي كنم كه ايران براي انرژي مصرفي خود به انرژي هسته اي نيازمند است و حق دارد از انرژي صلح آميز هسته اي استفاده كند.» اين در حالي است كه جرج بوش پيش از اين گفته بود ايران با توجه به داشتن ذخاير عظيم نفت و گاز، به انرژي هسته اي نياز ندارد. تجربه اندوزي از هشت سال رياست جمهوري جرج بوش، به دولت اوباما ثابت كرد به كارگيري لفاظي هاي رواني- رسانه اي؛ مانند احتمال عملياتي كردن سناريوي حمله نظامي و يا حمايت از تغيير رژيم، فقط مي تواند بحرانهاي آمريكا را در حوزه استراتژيك خاورميانه افزايش دهد و استفاده از گفتمان زور در برابر ايران كه از ظرفيتهاي ژئواستراتژيكي و «نرم افزاري- سخت افزاري» قابل توجهي برخوردار است، نمي تواند گفتمان مناسبي براي تعامل با جمهوري اسلامي ايران باشد. از سوي ديگر، مواضع مشحون از فراز و فرود اوباما و همكارانش، ايده رويكرد متمايز وي از سلف جمهوريخواهش را با حجمي از ترديد مواجه كرده است. بر كسي پوشيده نيست، مقامهاي كاخ سفيد اگر مصمم به تغيير مواضع در تعاملات هسته اي با ايران مي باشند، بايد ديدگاه هاي آنها از تبلور عيني در اظهارنظرها و اقدامها برخوردار باشد كه پارادوكس رفتاري اوباما اين موضوع را تأييد نمي كند. ليدر نظام سلطه در حالي از مذاكره بدون پيش شرط سخن مي گويد كه همچنان بر پروژه ايران هراسي با ادعاي تهديد ايران براي امنيت جهاني، تأكيد مي نمايد. رئيس جمهور آمريكا در ديدار از مسكو ضمن اينكه ايران را در رديف كره شمالي قرار داد، اذعان نمود كه اين دو كشور براي قرن 21 تهديد هستند. بررسي سخنان اوباما در قبال ايران از بدو ورود به كاخ سفيد تاكنون، بيانگر مواضع شناور، ژله اي و ضد و نقيض وي مي باشد. به سخن ديگر، خروجي اظهارات اوباما به شكل محتوايي استمرار ايده هاي جرج بوش مي باشد، با اين تفاوت كه وي همان هدفها را در قالبي جديد و با لحني متفاوت بيان مي كند. جمهوري اسلامي در اقدامي فراتر از تعهداتش در «ان پي تي» براي بر طرف كردن ابهامهاي موجود، همكاري گسترده اي را با آژانس شروع نمود كه تعليق داوطلبانه يكي از مهمترين رفتارهاي مورد نظر بود. اين در حالي است كه طرف مقابل با امنيتي نمودن فضاي مذاكرات، روند گفتگوها را با كندي و بعضاً با بن بست روبرو ساخت. بدين ترتيب، هيچ دليلي براي محروم كردن ايران از چرخه سوخت وجود ندارد و مصوباتي كه در شوراي حكام يا شوراي امنيت درباره پرونده هسته اي ايران تصويب شده است، استناد قانوني ندارد. طرف غربي بايد بداند كه ناديده گرفتن مسير حقوقي و فني اين فرايند، نه تنها مشكلي را از آنها حل نمي كند بلكه بر پيچيدگي موضو ع بيش از پيش مي افزايد. هجمه امنيتي و سياسي به انرژي هسته اي ايران تاكنون نتوانسته مسير احقاق حقوق ملت ايران را مسدود نمايد و اگر چه روند پيشرفت را در برخي مواقع با كندي مواجه نموده، هيچ گاه آن را متوقف نكرده است. دولتهاي غربي نبايد اين مهم را فراموش كنند كه 6 سال تلاش براي متوقف كردن پروژه هسته اي ايران بي نتيجه بوده، لذا شايسته است با احترام به حقوق ملتها، ضمن شناسايي حق آنان، از تخريب مسير تعاملات ديپلماتيك بين كشورها پرهيز كنند. رئيس جمهور آمريكا بايد با عبرت از اسلاف خويش و شكستهاي پي در پي استراتژيهاي مقامهاي آمريكايي در منطقه و جهان، از پيروي مواضع شكست خورده آنها بپرهيزد و تلاش كند با به رسميت شناختن حق هسته اي جمهوري اسلامي، بر ديدگاه هاي هژمونيك شمال- جنوب مقامهاي گذشته كاخ سفيد خط بطلان كشيده و با اتخاذ گفتمان فرا آتلانتيكي، براي تسريع و تسهيل تعاملات هسته اي، فضاي مناسبي را ترسيم نمايد.   * سياست روز روزنامه سياست روز در سرمقاله خود با عنوان "نگاه رئيس جمهور به كجاست؟ "به قلم سيد ياسر سياح آورده است:‏ ايران، كشوري با ظرفيت‌ها و استعدادهاي بالاست. در اين حقيقت شكي نيست و مشاركت 40 ميليون نفر در انتخابات رياست جمهوري بارزترين مصداق اين حقيقت است. مردمي كه داراي ظرفيت‌هايي اينچنين بالا هستند، يقينا نخبگان و راهبراني كارآمد، متفاوت، مخلص و البته كارآزموده را درون خود پرورش داده و مي‌دهند. اين حقيقت نيز مصداق‌هاي فراواني دارد. عدم انحراف مجريان امور در بدو پيروزي انقلاب اسلامي از مسير انقلاب در شرايطي كه يكايك راهبران و تئوريسين‌هاي انقلاب ترور شدند شاهد خوبي بر اين مدعاست. حتي وقتي دشمنان اين آب و خاك براي حذف فيزيكي به سراغ مديران اجرايي و حتي رئيس دولت رفتند نيز جانشينان آنها با تدبير و البته از خودگذشتگي ، از مسير انقلاب منحرف نشده و با گردن گرفتن كاستي‌ها و دل سپردن بر اجماع عمومي و مشروعيت ناشي از آن با تمامي دشواري‌ها قطار انقلاب را به ايستگاه 30 سالگي رسانده‌اند. اما تمامي حقيقت شامل اين موارد نيست. مردمي كه با استعدادهاي بالاي خود همواره و در سخت‌ترين لحظات، تهديدهاي مبتلا به كشور را براي دولتمردان تبديل به فرصت كردند امروز با چشماني نگران وقايع غير قابل توجيه روزهاي اخير را مي‌نگرند. در اين شرايط كه دلايل چنين تكانه‌هايي كه به ساخت سياسي و اجرايي كشور وارد مي‌شود براي مردم و البته نخبگان شفاف نيست، موتور شايعه با حداكثر دور خود كار مي‌كند و خلاقانه و مبتكرانه، پايه‌هاي درخت 30 ساله انقلاب را كه براي به ثمر نشستن آن، عزيزترين عزيزان كشور فداكاري‌ها كرده‌اند را به تيرهاي ترديد‌افكنانه خود نشانه مي‌رود. از اين حقيقت گريزي نيست كه نجواهاي در گوشي عامه، كه ناشي از توجيه‌ناپذيري وقايع اخير است در آستانه تشكيل دهمين دولت پس از انقلاب، فداكاري ديگري را مي‌طلبد. بي‌ترديد در برابر اين حقيقت لازم است كه رئيس دولت از ظرفيت‌هاي بي‌كران ملت و نخبگان آنها استفاده كرده و ضمن ارائه توضيح قانع كننده براي وقايع اخير، تمامي ظرفيت‌هاي نخبگان را با اقداماتي عملي ونه برخوردهايي حذفي به كار گيرد. آيا رئيس‌جمهور چشمان نگران توده‌هايي كه بواسطه عدم توضيح شفاف وقايع اخير، گزينه‌اي جز نجوا كردن ندارند را مي‌بيند؟   * آفتاب يزد روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله خود با عنوان "نگذاريد بيش از اين نااميد شويم! " آورده است:‏ در شرايط فعلي، هم سكوت بسيار مشكل است و هم سخن گفتن. نمي‌توان سكوت كرد زيرا سرمايه‌اي كه سابقه درخشان ايران و اسلام براي آن هزينه شده با خطر جدي مواجه است و به آساني سخن نمي‌توان گفت زيرا عده‌اي مايلند هر منتقدي را جاسوس، وابسته و كافر معرفي كنند. اما اكنون به نظر مي‌رسد از ميان دو سختي، بايستي متهم شدن توسط »متهمان واقعي« را به جان خريد و پس از توكل به خدا، به اميد همراهي كساني نشست كه ظاهرا در جناح مقابل قرار دارند اما در حساس‌ترين شرايط، مسلماني و ايراني بودن خود را در كنار پايبندي به آرمان‌هاي واقعي انقلاب اسلامي نشان داده‌اند. پس از انتخابات 22خرداد، حوادثي به وقوع پيوست كه براي هر ايراني وطن‌پرست و پايبند به احكام الهي، تلخ و ناگوار بود. عده‌اي غصه مي‌خوردند كه چرا روياي برگزاري جشن پيروزي كانديداي محبوب آنها، تعبير نشد و به جاي آن شاهد ابراز ترديدهاي داخلي و خارجي نسبت به انتخابات بودند. در اين طرف ماجرا هم كساني از طيف اصلاح‌طلبان، غصه‌دار بودند كه چرا تلاش آنها براي تشويق آراي خاموش به شركت در انتخابات، نتيجه‌اي برخلاف انتظار آنها به بار آورده است. اما اين غصه اوليه چندان طول نكشيد. زيرا كشور و مردم با حوادثي مواجه شدند كه نتيجه آن نگراني تعدادي از خانواده‌ها و ريخته شدن خون‌هايي بود. دغدغه نسبت به اين وضعيت، باعث شد كه علاوه بر توصيه‌هاي همراه با اعتراض سران جبهه اصلاحات، عده‌اي از سرشناسان جناح اصولگرا هم تفاوت ديدگاه خويش با فراكسيون دولتي اصولگرايان را به نمايش بگذارند و از بي‌توجهي به خواسته‌هاي معترضان انتخاباتي، انتقاد كنند. اما ظاهرا نه توصيه اصولگرايان به »لزوم شنيدن سخن صدها هزار تظاهركننده« كارگر افتاد و نه اعتراض جدي اصلاح‌طلبان. نتيجه اين بي‌توجهي آن شد كه هم اكنون همه شاهد آن هستند. امروز كار به جايي رسيده كه ديگر كسي نمي‌تواند قتل يك جوان در جريان ناآرامي‌ها را »سناريونويسي خارجي‌ها« بنامد و با بي‌اعتنايي به داغ يك خانواده، نمك بر زخم آنها بپاشد. زيرا داغدار جديد حوادث اخير، كسي است كه حتي مدعيان »سناريو بودن قتل‌هاي قبلي« براي تسليت گويي به نزد او مي‌روند، نايب رئيس مجلس به همين بهانه مي‌گويد »نگران ساير بازداشت شدگان هستيم«، رئيس كميسيون انرژي مجلس، بعضي برخوردهاي اخير را بدتر از برخورد با اسرا و منافقين مي‌داند و فرزند نظريه‌پرداز انقلاب - شهيد مطهري- خواستار شناسايي فوري و مجازات عامل قتل ناجوانمردانه محسن روح‌الاميني مي‌شود. البته داغ مرگ تعدادي از جوانان- از هر صنف و گروه- آن قدر سنگين است كه ساير ابعاد حوادث اخير را تحت الشعاع قرار مي‌دهد. دولت استثنايي نهم هم هر روز اقداماتي انجام مي‌دهد كه شايد يكي از اهداف آن، تحت الشعاع قرار گرفتن حوادث مختلف و نگراني‌هاي بالقوه براي آينده باشد. اما دلسوزي نسبت به سرنوشت مقتولان و زندانيان، نبايستي موجب غفلت از موضوعي مهم‌تر يعني سختي روزافزون اعتراض و انتقاد شود. در چند هفته گذشته، به معترضان توصيه شده است كه اعتراضات خود را از روش‌هاي قانوني پيگيري كنند. اين توصيه‌اي عاقلانه است كه در صورت پايبندي كامل كارگزاران حكومتي به قانون، بيشترين دستاوردها را با كمترين هزينه‌ها به دنبال خواهد داشت. اما آيا واقعا اين پايبندي وجود دارد؟ اگر پاسخ مثبت است چرا به معترضان اجازه نمي‌دهند كه به استناد اصل 27 قانون اساسي، از حق اعتراض خود استفاده كنند و از آن بالاتر، چرا با معترضان، برخوردهايي صورت مي‌گيرد كه فرياد اصلي‌ترين چهره‌هاي جناح اصولگرا نيز بلند مي‌شود؟ ‌ ‌ فضاي امروز آن‌قدر پيچيده است كه بعضي از نمايندگان سرشناس مجلس هم از شناساي عوامل اصلي شرايط فعلي اظهار عجز مي‌كنند اما اين وضعيت، چه از روي غفلت باشد و چه براساس برنامه‌اي از پيش طراحي شده، نمي‌توان تاثير آن بر فضاي نقد و اعتراض را ناديده گرفت. تداوم اين شرايط، منجر به افزايش هزينه انتقاد خواهد شد كه نتيجه اوليه آن قرار گرفتن كارگزاران حكومتي در حاشيه امنيت است كه در سايه اين امنيت آهنين بسياري از كوتاهي‌ها، ضعف‌هاي مديريتي و مفاسد موجود در اركان حاكميت با تاخير افشا خواهد شد يا مجال افشا پيدا نخواهد كرد. ‌ ‌ آنچه كه در شرايط فعلي، نااميدي‌ها را بيشتر مي‌كند آن است كه حتي ظاهرا مورد اعتمادترين عناصر حكومتي نيز در صورت انتقاد از برخي عملكردها، با بدترين وضع ممكن جايگاه حكومتي خود را از دست مي‌دهند. نگارنده هيچ قرابت فكري با وزيران معزول اطلاعات و ارشاد ندارد و حتي آنها را در به وجود آمدن شرايط فعلي، سهيم مي‌داند اما وزير اطلاعات كسي است كه در 30 سال گذشته، در حساس‌ترين مناصب اطلاعاتي، امنيتي و قضايي كشور حضور داشته و بسياري از جريانات را هدايت كرده است. وزير ارشاد نيز تا چهار سال پيش، مسئوليت فضاسازي رسانه‌اي براي به كرسي نشستن »تفكر احمدي‌نژادي« را به عهده داشته و پس از آن نيز گاه و بيگاه در مقام دفاع از عملكرد احمدي‌نژاد، رقبا و منتقدان او را با چوب مهرورزي به شيوه دولت نهم، نوازش كرده است. اگر اين دو نفر قادر نباشند در محيط بسته دولت، انتقاداتي را - آن هم براساس نظريه صريح مراجع تقليد و رهبري نظام- متوجه رئيس دولت كنند، پس چه كسي قادر به افشاي كژي‌ها و پليدي‌هاي احتمالي خواهد بود؟ سرنوشت »معترضان خياباني« و »منتقدان درون دولتي« امروز در اين نقطه با هم گره خورده است كه براي هر دو گروه، انتقاد از عملكرد دولت، پرهزينه است. آيا اين تلقي، براي كشوري كه قرار است در رتبه اول منطقه قرار گيرد نااميدكننده و نگران كننده نيست؟ آنچه موجب نگراني بيشتر در اين زمينه مي‌باشد رفتاري است كه در حـوادث بعد از انتخابات، از برخي سران جناح اصولگرا سر زد و نقش آنها را تا حد يك »سوپاپ اطمينان« پايين آورد. اگــر اعــتــراضــات ظـاهـرا شـديـداللحن اخير و ابراز نگراني‌هايي كه در سه روز اخير توسط چهره‌هاي شاخص اصولگرا مطرح شده، با پافشاري و پيگيري جدي آنها، به »تغيير شرايط فعلي« منجر شود مي‌توان به كاهش نگراني‌ها اميدوار بود. اما اگر آنها بار ديگر در نقش »سوپاپ اطمينان« ظاهر شده باشند آن گاه اين نگراني يعني پرهزينه بودن و شايد غيرقابل پيش‌بيني بودن هزينه انتقاد از رئيس دولت، به يك نااميدي نهادينه در كشور تبديل خواهد شد كه تاثير درازمدت آن، بر دلسوزان اين ملك و ملت، پوشيده نيست.   * گسترش صنعت روزنامه گسترش صنعت در سرمقاله خود با عنوان "دولت كارآمد با ادغام وزارتخانه‌ها " آورده است:‏ در مفهوم جهاني شدن اقتصاد، دولت به جاي در‌اختيار داشتن اداره كارها، بايد نقش هدايت كارها را ايفا كند. چراكه در روند جهاني شدن، مفهوم حكومت به حكمراني تبديل شده است. در چنين شرايطي استراتژي توسعه- به‌خصوص در بخش توليد – بايد بازتعريف شود. در تعريف جديد، دولت وظيفه اصلي خود را سياستگذاري، نظارت و كنترل مي‌داند و محور فعاليت‌ها بخش خصوصي است. در شرايط رقابتي جهان امروز، جهاني شدن، كاهش تعرفه‌ها، سرمايه‌گذاري‌هاي داخلي و خارجي و موضوع افزايش كيفيت خدمات و محصولات در بازارها، پويايي و كارآفريني در امر توليد، اقتصاد، صادرات و خدمات تنها با يك بخش خصوصي سالم، فعال، پويا و رو‌به‌جلو ممكن است. در چنين ساختي بوروكراسي جز با قرار گرفتن در خدمت توليد و توليدكننده – به معناي عام آن – معني ندارد و اين يعني دولت كوچك و كوچك‌تر . شايد از جمله اقدامات كلان در سطح جامعه براي رسيدن به اهداف بالا، عزم ملي براي كوچك كردن حجم دولت باشد تا نخستين گام براي منطقي‌تر كردن اندازه دولت برداشته شود. براي اين كار مي‌توان به دو مقوله خصوصي‌سازي امكانات دولتي و فشرده كردن دستگاه‌هاي دولتي اشاره كرد. در دولت نهم اين باور غالب است كه دولت كارآمد، دولتي است كه هرچه بيشتر كوچك باشد. دولت خود را رفيق بخش خصوصي مي‌داند و معتقد است كه به‌جز وظايف اصلي كشور‌داري، نبايد در اموري كه مربوط به ديگر بخش‌هاي جامعه است، دخالت و ورودي داشته باشد. ‌يك گزارش از سازمان خصوصي‌سازي مي‌گويد كه از سال 1384 تا پايان تيرماه امسال 387هزار ميليارد ريال از دارايي‌هاي دولت واگذار شده و وزارت صنايع و معادن در اين زمينه ركورددار بوده است. آمار وزارت صنايع و معادن هم نشان مي‌دهد كه خصوصي‌سازي در چهار سال گذشته پيوسته مسيري صعودي را هم به لحاظ تعداد و هم از نظر ارزش طي كرده است كه قدم گذاشتن جدي دولت در اين وادي را تاييد مي‌كند. واگذاري‌ها توسط وزارت صنايع و معادن در سال 1385 معادل يك‌هزار و 986 ميليارد تومان، سال 86 سه هزار و 900 ميليارد تومان، سال 1387 برابر با چهار هزار و 300ميليارد تومان و در چهار ماه ابتداي سال‌جاري 215ميليارد تومان بوده كه به‌صورت كلي 11هزار ميليارد تومان واگذاري به بخش صنعت است. اقدام اساسي ديگري را كه دولت به موازات خصوصي‌سازي سريع امكانات دولتي انجام مي‌دهد، پيشبرد طرح ادغام وزارتخانه‌ها و كوچك‌سازي هرچه بيشتر دولت است كه گرچه يك فوريت آن در مجلس راي نياورد، ولي راي بالاي نمايندگان در كميسيون تخصصي مجلس متعاقب آن مبني بر تصويب ادغام وزارتخانه‌هاي بازرگاني و صنايع و معادن، نشان مي‌دهد كه با طي مراحل كارشناسي‌هاي بيشتر، مجلس نيز كه در اساس با آن موافق است، به آن راي بالا خواهد داد. /2759/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 436]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن