با فاطمه گودرزی..گفت.

واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
با فاطمه گودرزی..گفت.

فاطمه گودرزي، بازيگر سرشناس و آرام سينماي ايران، در سال 1342 در تهران متولد شد، همسر وی “ عبدالرضا گنجي ”كارگردان سينما است. مدرك تحصيليش ديپلم اقتصاد است و يك دوره دو ساله تئاتر را در اداره بازيگري پشت سر گذاشت ثمره ازدواج او يك پسر به نام پويان و يك دختر به نام آوا است. فاطمه گودرزي از جمله بازيگراني كه هميشه از حاشيه فاصله گرفته است. كمتر گفتگو ميكند و به قول معروف سرش به كار خودش است.

وقتي از نزديك ديدمش چند لحظه به فكر فرو رفتم نقشهايش سريالوار از جلوي چشمانم رد شد؛ با خود گفتم: نه، اين شبيه آن نقشهايي كه بازي ميكند نيست. نه آرام است نه غمگين و دردمند و كم حرف، اتفاقا بر عكس خيلي هم شيطان و پرانرژي است، پر است از حس زندگي... نگاهش به همه چيز آنقدر جالب و بر پايه ايدئولوژي است كه ساعتها حرف زدن با او برايم به سرعت برق و باد ميگذرد، فاطمه گودرزي ميزبان ما در لوكيشن فيلم برندگان بود و انقدر به ما محبت كرد كه ما حسابي شرمنده او شديم. گفتگو ما را با ايشان بخوانيد البته او تمايل چنداني براي پاسخ به سوالات خانوادگي نداشت و ترجيح ميداد گفتگوي ما خيلي از مسير حرفهایش و نگاه كليش به زندگي دور نشود. با فاطمه گودرزي؛ درباره سينما، شهرت، زندگي و خانواده عرصه بازيگري چه شد به بازيگري علاقمند شديد، ميل به ديده شدن بود يا ...؟! گودرزي: شايد باورتان نشود ولي در آن شرايط به تنها چيزي كه فكر نميكردم همان شهرت يا به قول شما ميل به ديده شدن بود اصلا آن زمان بازيگرها انگيزه شان از ورود به اين حرفه اين نبود، نگاه ما در آن دوران به بازيگري يك جور عشق و بازي حرفه اي بود، شايد به اين خاطر بود كه جامعه بازيگري محدودتر و آدمهايي كه وارد آن ميشدند نگاهشان به اين مقوله حرفه ا يتر بود. آن زمان انگيزه براي من اصلا شهرت نبود بيشتر يك حس بود. اولين فيلمي كه فاطمه گودرزي با آن به دنياي بازيگري معرفي ش چه بود؟ گودرزي: خانه خلوت با كدام نقش به شهرت رسيديد و مرم شما را با انگشت به هم نشان ميدادند؟ گودرزي: ميخواهم زنده بمانم؛ بعد از اين فيلم بود كه نگاههاي آشناي ديگران را روي خودم احساس ميكردم. بعد از اين اولين نگاههاي آشنا و احوال پرسیهاي حاكي از شهرت، چه احساسي داشتيد؟ گودرزي: طبيعي بود كه خيلي خوشحال شوم. اينكه مورد توجه قرار ميگيريد يقينا حس لذت بخشي است اما نكته جالب اين جاست كه من با وجود همه اين حرفها زماني كه ازدواج كردم به همسرم گفتم هر وقت دوست داري يا احساس كردي بازيگري به زندگي مشتركمان لطمه ميزند، به من بگو تا براي هميشه آن را رها كنم... يعني به بازيگري دلبستگي نداشتيد؟ گودرزي: چرا اتفاقا خيلي دلبستگي داشتم اما به آن وابسته نبودم. فاطمه گورزي بازيگر، چقدر از خود واقعيش فاصله دارد؟ يا به عبارت ديگر چقدر به آن چيزي كه مردم از شما مي بينند شباهت داريد؟ گودرزي: مردم فاطمه گودرزي را به واسطه كاراكترهايي كه بازي كرده است مي شناسند و شايد به دليل نقشهايي كه تا به حال از من ديدند اكثرا زن غمگين و دردمندي را متصور هستند و انتظار يك فرد آرام را دارند؛ در حالي كه من فوق العاده شيطان و اكتيو هستم. در مواجه با مشكلات زندگي معمولا چه برخوردهاي را از خودتان نشان ميدهيد؟ از آن آدمهايي هستيد كه مسئله را حل مي كنيد يا آنكه صورت مسئله را پاك ميكنيد؟ گودرزي: بستگي به مسئله دارد اگر خيلي سخت باشد پاكش ميكنم. «با خنده» كارنامه هنري وقتي به كارنامه هنريتان نگاه ميكنيد چه احساسي داريد، شده به خودتان بگوييد كاش فلان فيلم را اصلا بازي نميكردم يا در فلان كار نقشم را به بهترين شكل بازي ميكردم؟ گودرزي: بله، بالاخره وجود چنين احساساتي طبيعي است، شايد آن دوران مثل حال نگاه من به بازيگري تا اين حد نبود. گاهي هم نقشي بوده كه با خودم بگويم اگر با همه اين تجربيات 20 ساله هم برگردم باز آن نقش را به همان شكل ايفا ميكنم چرا كه در نوع خودش بهترين بود. شايد قبل از اينكه وارد اين حرفه شوم چنين فلسفه اي نداشتم و حتي بعد از چند كار هم به عمق اين ايدئولوژي پي نبرده بودم اما بازيگري به نظر من تركبي از روانشناسي، محيط شناسي، خصلت شناسي و ... است و اينكه شما همه اينها را از يكديگر تميز بدهيد. خيلي اتفاق افتاده كه من جز جز كاراكتر نقشم را دوست نداشتم اما برخي لحظات نابي در آن وجود داشت كه به خاطر آن لحظات ناب بخواهم آن كار را انتخاب كنم. به نظر شما چرا شخصت زن داستانهاي ما اغلب مشابه هم هستند و ما كمتر در آنها خلاقيت ميبينيم؟ گودرزي: يكي از ابزارهاي بازيگر براي بروز تفاوت، كمك گرفتن از گريم است كه در ايران گريم چندان در خدمت بازيگران زن نيست و گريم ها كمك چنداني نمي توانند به آنها بكنند. اين مسئله در دراز مدت حس تكرار ميآورد. از طرفي به دليل محدوديت در نگارش سناريو براي خانم ها، بازيگران زن ما نمي توانند نقشهايشان را آن چنان كه بايد رئال بازي كنند با اين اوصاف ما بازيگران تواناي زن بسياري داريم كه با وجود همه اين مسائل اين چنين ميدرخشند. تا به حال برايتان پيش آمده است نقشي را تنها به خاطر سينمايي يا تلويزيوني بودنش بپذيريد، يا رد كنيد؟ گودرزي: نه، چون معمولا به نقش توجه ميكنم نه رسانه اي كه قرار است از آن كار پخش شود ولي با اين اوصاف كارهاي تلويزيوني اي ديدم كه كليتشان از كارهاي سينمايي به مراتب قوي تر بود. به نظر شما زندگي يك مادر بازيگر با مادران عادي چه فرقي دارد و آيا اصلا اين مسئله در نحوه تربيت بچه هاي شما تاثيري داشته است؟ گودرزي: قطعا بي تاثير نبوده است، حرفه بازيگري بينش روشني را نسبت به محيط اطراف به فرد ميدهد. يك بازيگر بايد با جريانات روز دنيا آشنا باشد و همين آشنايي و آگاهي در بيت و شيوه رفتار او با فرزندانش هم تاثير ميگذارد. تا به حال شده مشكلات در حرفه تان آن قدر به شما فشار بياورد كه با خودتان بگوييد من ديگر نميتوانم ادامه بدهم؟ گودرزي: نه، مطمئن باشيد اگر من روزي نخواهم كار كنم هيچ ربطي به مشكلات ندارد. فيلمي بوده است كه در حين تماشاي آن به قدري مجذوب شده باشيد كه با خودتان بگوييد اي كاش من اين نقش را بازي ميكردم؟ گودرزي: بله، نسبت به فيلم «نامادري» و نقش جوليا رابرتز چنين احساسي را داشتم اگر قرار بود روزي پشت دوربين قرار بگيريد، در چه سبكي فيلم ميساختيد؟ گودرزي: مطمئنا اجتماعي ... من به فيلمهاي اجتماعي علاقه زيادي دارم. آن وقت براي فيلم اجتماعي تان چه سوژه اي را در نظر مي گرفتيد؟ گودرزي: براي من اين ژانر مهم است حالا ممكن بود اين فيلم راجع به بچه ها, زنان، دختران، مردها، فقر يا هر چيز ديگري باشد... مردم وقت شما را در خيابان ميبينند معمولا چه سوالي مي پرسند؟ گودرزي: آنها بشتر ابراز محبت مي كنند و در حرفهايشان تشويق و احترام وجود دارد. هر بازيگري در ايفاي نقش هاي مختلفش يك امضايي دارد، امضاي شما چيست كه منحصر به فردتان ميكند و خاص شماست؟ گودرزي: به گفته دوستان و احساس خودم خنده هايم خاص خودم است و در اكثر نقشهايم اين خنده همراه من است. از پيري ميترسيد؟ گودرزي: از پيري بله، ولي از مرگ نه ترس از پيريتان به خاطر از دست دادن چهره تان است؟ گودرزي: شايد برخي از آن به اين علت باشد، فكر ميكنم ديدن چين و چروكها براي هر كسي ناراحت كننده است. گاهي اوقات از بچه هاي گريم ميخواهم خط چروك صورتم را بردارند آنها ميگويند خانم گودرزي اين خط خنده است. «با خنده» پررنگ و جذاب ترين لحظه زندگيتان چه زماني بود؟ گودرزي: وقتي كه عاشق شدم و زمانيكه باردار بودم. حس بارداري براي من واقعا شيرين و لذت بخش بود. اين شيريني به چه خاطر بود، اينكه مي خواستيد مادر شويد يا ذوق اينكه فردي كه ازجنس شماست را قرار است به اين دنيا بياوريد؟ گودرزي: همه اينها بود ولي لذت بخش تر آن بود كه موجود زنده اي در بدن من و از وجودم تغذيه ميكرد، اين براي من يك بلوغ و تكامل بود كه در دو باراداريم تجربه كردم و لحظه به لحظه به دنيا آمدن «پويان» و «آوا» براي من شاد و لذت بخش بود وقتي كه مادر شديد چه صفتي به شما اضافه شد؟ گودرزي: صبوري، بعد از مادر شدن صبورتر شدم. از عاشق شدنتان بگوييد و اينكه بعد از سالها زندگي آن را حفظ كرديد؟ گودرزي: عشق يك اتفاق فرخنده در زندگي هر فرد است كه براي دوام و بقاي آن بيشتر از به وجود آمدنش بايد تلاش كرد هر و طرف اين قضيه يعني زوجين بايد تلاش كنند تا هميشه براي هم تازه باشند و هيچ وقت كهنه نشوند. شما هم از روزمرگي گريزانيد؟ گودرزي: بله. براي فرار از آن چكار ميكنيد؟ گودرزي: سعي مي كنم به فيلم، كتاب و ورزش پناه ببرم. خصوصيات اخلاقي چه ورزشي را دوست داريد؟ گودرزي: ورزش هايي كه در آن توپ وجود دارد، هيجان ورزشهاي توپي مانند واليبال را خيلي دوست دارم. وقتي در آينه خودتان را ميبينيد چه حسي داريد؟ گودرزي: خيلي حس ها ولي تا به حال حس تكرار به سراغم نيامده است. شما وجه تضاد رفتاري داريد؟ گودرزي: دو وجه كه نه؛ چند وجه متضاد دارم مانند مهرباني و بداخلاقي، تعجيل و آرامش، شيطنت و سكون... اين تضادها شما را آزار نمي دهد؟ گودرزي: نه تنها اذيتم نميكند بلكه باعث ميشود از يكنواختي خارج شوم. در مواجه با شكست چكار ميكنيد؟ گودرزي: گاهي فرار مي كنم گاهي تماشا. در زندگيتان اهل دو دو تا چهارتا كردن هستید؟ گودرزي: بعضي وقت ها بله اهل ريسك چطور؟ گودرزي: گاهي اوقات در ايران بازيگري بوده كه دوست داشتيد با او كار كنيد؟ گودرزي: بله دوست داشتم كه با آقاي شكيبايي كار كنم كه خوشبختانه اين اتفاق چند باري افتاد و ايشان هم گفتند كه من دوست داشتم با تو يك تجربه بازي داشته باشم. گودرزي: عشق يك اتفاق فرخنده در زندگي هر فرد است كه براي دوام و بقاي آن، بيشتر از به وجود آمدنش بايد تلاش كرد. با تشکر از خانواده سبز /1001/

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]

[مشاهده در: www.rasekhoon.net]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 379]