واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
در ميان شيعه مسلّم و در ميان اهل سنّت مشهور است که ولادت اميرالمؤمنين(ع) در خانه خدا اتّفاق افتاده است؛ امتيازي که هيچ کس از زمان حضرت آدم(ع) تا روز ولادت اميرالمؤمنين (ع) و از آن روز تا به حال نداشته و از اين به بعد هم نخواهد داشت. اشاره: آنچه در پي ميآيد، گفتاري پيرامون ولادت سراسر نور حضرت اميرالمومنين علي «عليهالسلام» است که به قلم آيتالله العظمی مظاهري نگاشته شده است، جهت بهرهمندي از اين ايام مبارک، متن کامل آن در اختيار ارادتمندان آستان مقدس حضرت امير «عليهالسلام» قرار ميگيرد. بسمالله الرحمن الرحيم حضرت علي بن ابيطالب«عليهالسّلام» سي سال بعد از عام الفيل، روز جمعه سيزده رجب متولّد شدند. در ميان شيعه مسلّم و در ميان اهل سنّت مشهور است که ولادت اميرالمؤمنين«عليهالسّلام» در خانه خدا اتّفاق افتاده است؛ امتيازي که هيچ کس از زمان حضرت آدم«عليهالسّلام» تا روز ولادت اميرالمؤمنين«عليهالسّلام» و از آن روز تا به حال نداشته و از اين به بعد هم نخواهد داشت. مرحوم علّامه اميني در کتاب ارجمند «الغدير»، اين قضيّه را از پنجاه کتاب از شيعه و شانزده کتاب از اهل سنّت نقل کرده است. برخي از علماي اهل سنّت هم در اين زمينه ادعاي تواتر اخبار کردهاند.[1] به هر حال، اين قضيّه قابل ترديد نيست. طبق نقل تاريخ، فاطمه بنت اسد«عليهاالسّلام» براي طواف به مسجد الحرام آمد. ر هنگام طواف دچار درد زايمان شد و از خداوند تعالي براي آسان نمودن زايمان خود، کمک خواست. در آن هنگام کعبه شکاف برداشته و آن بانوي گرامي وارد کعبه شد و شکاف بسته شد. بعد از آن، کساني که در خانه خدا حاضر بودند، هر چه تلاش کردند نتوانستند درب کعبه را باز کنند. سه روز طول کشيد تا اميرمؤمنان«عليهالسّلام» در خانه کعبه به دنيا آمدند. طفل متولّد شده و مادر او هر دو طاهر و مطهّر بودند. در اين سه روز غذاي مادر علي«عليهالسّلام» از طعام و ميوههاي بهشت بود و بانوان بزرگوار بهشتي همچون حضرت مريم، از عالم غيب، پرستاري مادر و فرزند را بر عهده داشتند. پس از سه روز، دوباره همان قسمت ديوار کعبه شکافته شد و مادر به همراه نور ديده اش که بسان پاره ماه درخشندگي داشت، بيرون آمدند و به فرمان خداوند متعال نام اين مولود مبارک را «علي» گذاشتند. [2] آن طور که مورّخين نوشتهاند، به نظر ميآيد که اين قضيّه به صورت اتّفاقي واقع شده است و فاطمه بنت اسد بدون آن که بداند قرار است چنين اتّفاقي بيفتد، به مسجدالحرام آمده و اتّفاقاً درد زايمان گرفته و از خداوند خواسته است که او را ياري دهد، امّا من فکر ميکنم قضيّه فراتر از اين است. آن فاطمه بنت اسدي که فرزند در شکمش با او سخن ميگويد، آن فاطمه بنت اسدي که خداوند او را در خانهاش راه ميدهد، آن فاطمه بنت اسدي که خداوند با او صحبت ميکند و ميگويد: اي فاطمه، او را علي نامگذاري کن که من علي اعلايم و او را از قدرت خود و از بزرگي و جلال خود و از ميزان عدل خود خلق نمودم و نامش را از نام خود گرفتم و او را به ادب خود تأديب نمودم و امر خود را بر او واگذاشتم و او را بر پيچيدگيهاي علمم واقف ساختم و در خانه من متولد شد و او اوّلين کسي است که بر بالاي خانه من اذان ميگويد و بتها را ميشکند و بر زمين مياندازد و مرا بزرگ ميدارد و تمجيد و تهليل ميگويد و او بعد از حبيب و پيامبر و برگزيده خلق من و رسول من، محمد«صلّياللهعليهوآلهوسلّم»، امام است و وصي اوست. پس خوشا به حال دوستداران و ياران او و واي بر آنان که او را نافرماني کرده و تنها گذاشتند و حقش را منکر شدند.[3] چنين کسي مطمئناً ميدانسته که زايشگاه او، خانه خداوند است و به اين عنوان وارد مسجد الحرام شده است. بعد از سه روز که اميرمؤمنان«عليهالسّلام» همراه با مادر از کعبه بيرون آمدند، ابتدا با پدر خود حضرت ابو طالب رو به رو شده، به ايشان سلام کردند. سپس به پيامبراکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» با جمله «السلام عليک يا رسول الله و رحمة الله و برکاته» سلام و به اذن خدا، شروع به قرائت آيات ابتدايي سوره «مؤمنون» کردند و اين در حالي بود که پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» در آن زمان مبعوث به رسالت نشده بودند و آيات تلاوت شده که از نظر اخلاق، ارزندگي و از منظر سير و سلوک، سازندگي خاصّي دارد، چندين سال بعد نازل شد. اميرالمؤمنين«عليهالسّلام» چشمهاي خود را در روي پيامبر«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» باز نمود و هر دو تبسّم کردند. شايد علّت تبسّم آن دو نور مقدّس، رخ دادن آن معجزه شهودي براي تشيّع بوده است. بعد از آن پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» نوزاد را تحويل گرفته و زبان مبارک خود را در دهان او قرار داده و سيرابش فرمودند.[4] نکتهاي که تذکّر آن در اين مجال ضروري به نظر ميرسد، اينکه جوانان عزيز بيش از اين بايد به اينگونه قضاياي تاريخي و شهودي اهميّت دهند. رويداد خجسته و مبارک ولادت اميرالمؤمنين«عليهالسّلام» در خانه خدا، يک رويداد ساده و معمولي نيست که بتوان به راحتي از کنار آن گذشت، بلکه يک افتخار بزرگ براي اسلام و تشيّع و يک دوره اصول دين شهودي است. از اين رو اين واقعه مهم و اساسي بايد همواره در ذهن مردم و به ويژه نسل عزيز جوان زنده باشد و در هر فرصت و موقعيّتي بدان پرداخته شود. قضيّه ولادت اميرالمومنين«عليهالسّلام» در خانه خدا و مطالبي که در حاشيه اين واقعه تاريخساز بيان گرديد، قابل ترديد نيست و اصولاً ميتوان اين قضايا را از ضروريات مذهب تشيّع و بلکه فراتر از آن، از ضروريّات دين اسلام برشمرد. اين مسئله ضروري قبل از هر چيز وجود خداوندي عالم و قدرتمند که مستجمع جميع صفات کمالات است را اثبات مي کند. خداوندي که قادر است بانويي را به صورت معجزه آسا براي زايمان در خانه خودش جاي دهد و چند روز از آن بانو و فرزند گرامي او پذيرائي نمايد. مطلب بعدي که در واقعه ولادت اميرالمؤمنين«عليهالسّلام» برجستگي دارد، ارتباط تنگاتنگي است که آن حضرت از بدو تولد با «نبوّت» و خصوصاً شخص نبيّ اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» داشتهاند. همانطور که بيان شد، پس از خروج فاطمه بنت اسد و اميرالمؤمنين«عليهالسّلام» از خانه خدا، حضرت علي«عليهالسّلام» به پيامبر گرامي سلام کرده، آيات اول سوره «مؤمنون» را قرائت کرد. بعد از آن پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» نوزاد را تحويل گرفتند و در حقيقت از اين جا به بعد، پيامبر«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» مربّي اميرالمؤمنين«عليهالسّلام» شدند و اين يکي از بالاترين افتخارات ايشان بود که از همان ابتدا تحت سرپرستي و تربيت پيامبر خدا«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» قرار گرفتند[5] و اميرمؤمنان«عليهالسّلام» ـ به تعبير خود ـ مانند کودکي که به دنبال مادرش ميدود، همواره همراه پيامبر«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» بودند[6]. و اين همراهي تا آخرين لحظه حيات مبارک پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» ادامه داشت. هر سال که پيامبر«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» به غار حرا عزيمت ميکردند، تنها اميرالمؤمنين علي«عليهالسّلام» همراه ايشان بودند؛ حتّي هنگامي که فرشته وحي، جبرئيل امين، پيام بعثت را در غار حرا ابلاغ کرد، حضرت علي«عليهالسّلام» نيز آن جا بودند که ناله شيطان را شنيدند و نور وحي و رسالت را ديدند و بوي نبوّت به مشام ايشان رسيد.[7] لذا ميتوان گفت در اين رويداد مهم، قضيّه «امامت» نيز مورد توجّه واقع شده است. همچنين معجزات صورت گرفته در اين واقعه، اشاراتي به «معاد» دارد. اميرالمؤمنين«عليهالسّلام» در آيات اخلاقي که تلاوت فرمودند، از قول قرآن کريم، فلاح و رستگاري را نتيجه کردار پسنديده مؤمنين برشمردند و ارث بردن بهشت جاودان را به آنان بشارت دادند. اما نکته مهم اين است که همه موارد ياد شده، به صورت شهودي به اثبات توحيد، بوّت، امامت و معاد، ميپردازد و از استدلال خاصي استمداد نشده است. وقايعي که در آن چند روز رخ داده است را همه موجّهين آن دوران ديدهاند و به صورت شهودي تصديق مينمايند. لزوم تقويت بنيه اعتقادي زمان، زمان شبهه شده است و دشمن دسيسههايي در صدد تضعيف ريشههاي تشيّع دارد. به همين جهت در خصوص ارکان تشيّع شبهه وارد ميکند. شبهاتي که وارد ميشود، بيريشه است، اما چون متأسّفانه ارتباط جوانها با مجالس مذهبي و کتب اعتقادي کم شده است، شبههها پر زرق و برق جلوه ميکند و بر ذهن آنان تأثير منفي ميگذارد. لذا نسل جوان بايد با مطالعه کتب ديني و مذهبي، خود را براي پاسخگويي به شبهات تجهيز کنند و بدانند شجره طيبه تشيع از ريشه و بنيان محکمي برخوردار است. پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» و ائمه طاهرين«عليهمالسّلام» و پس از آن ذوات مقدس، مراجع معظّم تقليد و علماي بزرگوار، براي آبياري درخت تنومند تشيّع زحمات فراواني متحمّل شدهاند و زحمات و تلاشهاي آنان موجب شده است که هيچ طوفاني قادر به ريشهکني شجره طيبه تشيّع نشود. ولي بالأخره بروز شبهات در ايجاد انحراف فکري نسل جوان، تأثير ميگذارد و اين مصيبت بزرگي براي آنان به شمار ميرود. به همين جهت بايد در اين خصوص تدبيري انديشيده شود. تنها چاره رهائي از اين بلاي عظيم نيز اين است که نسل جوان اولاً با مسجد و روحانيّت و جلسات مذهبي ارتباط داشته باشند. ثانياً با مراجعه به منابع ديني و مطالعه کتب مورد تأييد مذهبي، خود را در برابر شبهاتي که مطرح ميشود، تجهيز کنند. خوشبختانه با توجه به امکاناتي که امروزه در اختيار جوانان است، سهولت مراجعه آنان از طريق سايتهاي اينترنتي و نظائر آن، به مراجع تقليد و مراکز علوم ديني، ميتواند به رفع شبهات آنان کمک نمايد. از اين رو به نسل جوان توصيه ميشود که در صورت بروز شبهه يا طرح سؤال اعتقادي، فوراً در جهت يافتن پاسخ آن بکوشند. چرا که ماندن شبهه در ذهن و عدم پاسخگويي سريع به آن، موجب ايجاد عقده ديني در ذهن ميشود و انحراف فکري به وجود ميآورد. استکبار جهاني در مقابله با اتّحاد و برادري ديني مردم مسلمان ايران، به تحميل جنگ و تهاجم نظامي پرداخت. ولي جوانان غيرتمند ايراني و شيعه، دماغ او را به خاک ماليدند. از اينرو براي جبران شکست قبلي، حمله خود را از جبهه تهاجم فرهنگي آغاز نمود و در اين جبهه به اشاعه فساد اخلاقي پرداخت که اگرچه خسارات فراواني وارد کرد، ولي مجدداً مأيوس شد و مشاهده کرد که همان مردم به ظاهر لاابالي، در مواقع حسّاس، دوش به دوش ساير مردم در صحنه هستند. لذا با عزم جدّي در نبرد جديدي، به ايجاد شبهه پرداخته است و به واسطه رسانهها و وسائل ارتباط جمعي، تهاجم سوّم را به درون خانههاي شيعيان برده است و توسّط ايادي خودفروخته در برخي مدارس و دانشگاهها، شبهات ساختگي را بروز و ظهور ميدهد. بنابراين خنثي نمودن تهاجم سوّم استکبار جهاني نيز بر همه اقشار مردم، به ويژه نسل حقجوي جوان واجب و لازم است. به همين سبب به جوانان توصيه ميشود با تقويت ارتباط خود با روحانيّت و مسجد و مجالس مذهبي و اهميّت بيش از پيش به کار فرهنگي، تهاجم سوّم دشمن را نيز جدّي بگيرند تا پيروزي نصيب آنان شود. در خصوص ولايت و خلافت بلافصل اميرالمؤمنين على بن ابيطالب«عليهالسّلام» بيش از هزار دليل آورده شده و عالمان بزرگ شيعه و سنّى در اين باره کتابها نوشتهاند. کتابهايى مانند: عبقات الانوار، المراجعات، الغدير، احقاق الحقّ از عالمان برجسته شيعه و ينابيع الموّدة، فصول المهمّة و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد از عالمان بزرگ اهل سنّت، در کتابخانههاي شيعه و سنّي موجود است و در آن کتابها، به همه شبهاتي که امروزه از سوي دشمنان اسلام در اذهان شيعيان تزريق ميشود، پاسخ داده شده است. اساساً در اصول دين تقليد جايز نيست و هر مسلماني بايد با تحقيق و مطالعه، اصول دين اسلام را به صورت استدلالي بياموزد. به گونهاي که اگر از او درباره توحيد، نبوّت يا معاد، سؤال نمودند، با منطق و استدلال قادر به پاسخگوئي باشد. اگر از يک شيعه بپرسند: دليل تو براي اثبات امامت ائمه هدي«عليهمالسّلام» چيست؟ بايد بتواند با اقامه برهان قاطع، امامت را اثبات کند. موضوع مهدويّت بايد با تحقيق جامع براي جوانان حل شده باشد و بتوانند پاسخگوي شبهاتي که در اين خصوص وارد ميشود، باشند. تسلّط استدلالي بر اصول دين و دانستن موارد ذکر شده، نياز به مطالعه مستمر و منظّم دارد. پي نوشتها: [1]. موسوعة الغدير في الکتاب و السنة و الأدب، ج 7، صص 44-35. 2. ر.ک: الأمالي(للصدوق)، ص 132. 3. الأمالي(للطوسي)، صص 708 - 707. 4. همان، ص 708. 5. ر.ک: کشف اليقين في فضائل أميرالمؤمنين«عليهالسّلام»، ص 19. 6. نهج البلاغه، خطبه 192. 7. همان. /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 333]