واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: تحليلي بر بسته جديد 1+5
ايران- پرويز اسماعيلي:
سفر اخير خاوير سولانا نماينده عالي سياست خارجي اتحاديه اروپا به تهران و ارائه بسته جديد پيشنهادي 1+5 از ابعاد مختلف قابل تحليل است.
با نگاهي به اين بسته كه در پي ارائه رسمي بسته پيشنهادي ايران به تهران آورده شد؛ بيانيه اخير اتحاديه اروپا و همينطور نامهاي كه وزاري خارجه اين كشور براي وزير خارجه ايران امضا كرده اند، ميتوان نكات زير را يادآور شد:
1- بسته جديد غرب فاقد تحول اساسي، اما واجد نكاتي مثبت و البته منفي است. بهنظر ميرسد غرب در رابطه با موضوع هستهاي ايران، تلاش دارد تا مخاطب اصلي خود را مردم ايران قرار دهد.
درخواست و برگزاري كنفراس خبري با حضور مديران كل سياسي 5 كشور، ارائه رونوشت نامه وزراي خارجه 1+5 به متكي و نيز متن بسته جديد به كليه خبرنگاران حاضر در نشست دلايلي در اين راستاست.
2- استتار كردن نكات مثبت بسته پيشنهادي جديد از افكار عمومي تلاشي در جهت حفظ جايگاه اين گروه و القاي عدمعقب نشيني است. بهطور مثال به نكته ظريفي كه هم در متن نامه و هم بسته جديد آمده توجه ميكنيم.
1+5 دليل نگراني خود را چنين برشمرده كه «آژانس به اين نتيجه رسيده كه نميتواند تضمينهاي معتبري در باره فقدان مواد و فعاليتهاي هستهاي اعلام نشده در ايران ارائه نمايد.»
اين در حالي است كه در دو بسته قبلي (مرداد 84 و خرداد 85) بر اين نكته بهعنوان دليل نگراني تاكيد ميكرد كه «آژانس به اين نتيجه نرسيده كه ماهيت و گستره برنامههاي هستهاي ايران صلح آميز است.»
معني اين دو گزاره، كه هم در متن پنهان مانده و هم در كلام سولانا ظاهر نشد، اين است كه 1+5 در بسته جديد لااقل صلح آميز بودن فعاليتهاي تحت پادمان جمهوري اسلامي ايران را پذيرفته است.و اين يعني زير سؤال بردن جدي درخواست تعليق براي اعتمادسازي.
3- در بستههاي قبلي از ايران خواسته ميشد كه سه مرحله را طي كند. تعليق، پاسخ به سؤالات آژانس و نهايتا اعتمادسازي در پي اجراي اين دو مرحله.
ايران مرحله مياني را نشانه گرفت و با اجراي كامل طرح اقدام و اخذ اسناد محكم از آژانس در اين زمينه (پاسخ به 6 سؤال باقيمانده قطعنامه اوت 2006 شوراي حكام آژانس كه بعدها مبناي صدور 4 قطعنامه شوراي امنيت عليه ايران شد)، عملا درخواست تعليق براي اعتمادسازي را فاقد توجيه فني و منطقي ساخت.
4- نكته مهم ديگر عدماشاره به موضوع مطالعات ادعايي در بسته و نامه وزراي خارجه 6 كشور است كه نشان ميدهد گرچه اين موارد متأسفانه در گزارش تامل برانگيز اخير البرادعي بزرگنمايي شد، اما خود 1+5 نيز به بيپايه بودن آنها اذعان دارد.
اسناد مطالعات ادعايي كه آمريكاييها در اختيار آژانس گذاشتند، آنقدر سست و بيارزش بودند كه از يكطرف آژانس فقط اجازه نشان دادن آنها به ايران را يافت و از طرف ديگر با دستور مقامات اطلاعاتي آمريكا شايسته بايگاني عادي در كتابخانهها شناخته شد!
نوشتههايي پراكنده در برگههايي سفيد، بدون سربرگ و هرگونه مهر و امضا و طبقه بندي حفاظتي كه امضا كنندگان بسته و نامه به خوبي از آن آگاهند.
در اين حال عدماشاره به اين ادعاها در بسته جديد، در حالي كه البرادعي ناشيانه در گزارش اخيرخود روي آنها مانور داد، نشان ميدهد كه مديركل آژانس بار ديگر متحمل فريبي سخت از فرستادگان ايالات متحده در آژانس و بهويژه اولي هاينونن معاون خود در امور پادمانها خورده است.
فردي كه با معركه گيري در جلسات توجيهي آژانس تاثير منفي زيادي بر گزارش البرادعي گذاشت تا بلكه حمايت آمريكا را براي جانشيني البرادعي در دوره بعد كسب كند.
5- نكته قابل توجه ديگري كه وجود دارد، تفاوت شكلي در نامه وزاري خارجه 1+5 به وزير خارجه ايران و بسته پيشنهادي آنهاست.
در نامه وزراي خارجه مجددا ذكر شده «مذاكرات را ميتوان به محض توقف فعاليتهاي مربوط به غنيسازي و بازفرآوري از سوي ايران از سر گرفت» در حاليكه در بسته پيشنهادي موضوع تعليق نه بهطور مستقيم، بلكه بهعنوان درخواستي از شوراي امنيت(قطعنامه 1803) بيان شده است.
اين موارد و نيز بند 38 بيانيه جديد اتحاديه اروپا نشانهاي از شكاف بين اين اتحاديه با آمريكا از يكسو و از سوي ديگر چين و روسيه با ايالات متحده است.
در بيانه اتحاديه اروپا (كه در پايگاه اينترنتي آن هم قابل ملاحظه است) رسما از شوراي امنيت و بهويژه دو كشور اروپايي عضو آن (انگليس و فرانسه) خواسته شده تا با بازگرداندن موضوع فعاليتهاي هستهاي ايران به آژانس بينالمللي انرژي اتمي و نيز آغاز گفتوگوهاي بدون پيش شرط فرايندي تازه را براي خلع سلاح هستهاي از سراسر جهان پايه ريزي نمايند.
لحن سولانا در تهران نيز مويد شكاف جدي اتحاديه اروپا با آمريكا در اين زمينه است.وقتي خبرنگاري در مورد عدماطمينان و اعتماد لازم گروه 1+5 به وي براي مذاكرات پرسيد، سولانا پاسخ داد «من از ديدگاههاي همراهانم (مديران كل سياسي 5 كشور به جز آمريكا) اطلاعي ندارم و خود را نماينده غيرفرمايشي و با صلاحيت 27 كشور اروپايي ميدانم.»
بر اين اساس آقاي سولانا ظاهرا از ديدگاه بلوك مؤثر در 1+5 تنها يك «كبوتر نامه بر» است و چنين فردي نميتواند محور مذاكرات با ايران باشد. عدمحمايت 1+5 از وي در مواردي مثل امضاي توافقنامه 11 بندي برلين با علي لاريجاني تجربهاي قابل ذكر است.
6- نكته ديگري كه در بسته پيشنهادي 1+5 است، منوط كردن همكاريهاي پيشنهاد شده در بسته به اجراي كامل پروتكل اجرايي در ايران است! در حالي كه آژانس در مورد هيچ كشوري كه فعاليتهاي پيش رونده هستهاي دارد، اجراي كامل پروتكل را اعلام نميكند.
ضمن اينكه درخواست اجراي كامل پروتكل اجرايي در ايران در حالي مطرح ميشود كه يكي از اعضاي همين گروه 1+5 يعني آلمان و حداقل 13 كشور اروپايي ديگر دقيقا وضعيتي مشابه ايران در برابر آژانس دارند. آمريكا نيز كه اصولا پروتكل الحاقي را نپذيرفته است.
در چنين وضعي درخواست اجراي كامل پروتكل براي ايجاد اعتماد به ايران چگونه پذيرفتني است؟ و آيا به آمريكا و آلمان و ساير كشورهايي كه پروتكل را نپذيرفته اند، ميتوان مثل ايران بياعتماد بود؟!
7- در بسته پيشنهادي 1+5 و همچنين نامه وزاري اين 6 كشور يك خبط و اشتباه بزرگ صورت گرفته، آنجا كه آمده است« هرگاه اعتماد جامعه بينالمللي به ماهيت منحصرا صلح آميز برنامه هستهاي ايران دوباره ايجاد گردد، با ايران همانند دولتهاي فاقد سلاح هستهاي كه عضو پيمان NPT هستند رفتار خواهد شد.»
چند سؤال مهم در اين زمينه وجود دارد. از جمله اينكه ملاك براي ايجاد اعتماد جامعه بينالمللي كدام مرجع است؟ آيا آژانس مرجعيتي در اين زمينه دارد؟ و... اما چهار سؤال مهم و اساسي ديگر وجود دارد.
اول؛ منظور از اينكه اعتماد به ماهيت منحصرا صلح آميز برنامههاي ايران «دوباره» ايجاد گردد چيست؟!
اگر منظور 1+5 ايجاد اعتماد در زمان 30 ماه تعليق فعاليتهاي هستهاي ايران است، اين برداشتي سخيف است. چرا كه فرايند اعتمادسازي همراه با پيوستگي فعاليتها معني پيدا ميكند والا پاك كردن كل صورت مسئله، اساسا حضور آژانس در برنامه هستهاي ايران و حتي تلاشهاي ديپلماتيكي مثل ارائه بستههاي سياسي را بيمعني ميسازد.
دوم؛ از سوي ديگر اگر 1+5 واقعا باور دارند كه در دوران 30 ماه تعليق، اعتماد به فعاليتهاي هستهاي ايران براي جامعه بينالمللي حاصل شده بود، آنگاه بايد پاسخ بدهند كه چرا بلافاصله بعد از اين مدت و به محض آغاز مجدد اقداماتي كه ايران خود داوطلبانه آن را متوقف كرده بود (آنهم تحت نظر كامل آژانس) پرونده هستهاي ايران را در 24 سپتامبر 2005 به شوراي امنيت سازمان ملل متحد ارجاع كردند؟!
همچنين درپي تعليق 30 ماهه كدام بخش از وعدههاي اروپا و غرب در بيانيههاي سعدآباد و پاريس عملي شد؟
سوم؛ همچنين علاوه بر گزارشات آژانس، گزارش 16 نهاد اطلاعاتي آمريكا موسوم به NIE صراحتا به عدمانحراف فعاليتهاي هستهاي ايران، لا اقل از سال 2003 به بعد اعتراف كرد.
ضمن اينكه مبناي ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت، يعني موضوع 18 سال عدمگزارش فعاليتهاي هستهاي ايران كه نهايتا در 6 سؤال اوت 2006 آژانس خلاصه شد، اينك با اعلام پايان يافتن سؤالات دوره فوق توسط آژانس عملا فروريخته است.
چهارم؛ اما اگر منظور از «دوباره»، تعليق مجدد برنامههاي صلح آميز هستهاي ايران است، اين به معني بازگشت 1+5 به عقب، عدمدرك شرايط و فضاي فني جديد و همچنين درس نگرفتن از تجربههاي سابق و به عبارتي كهنه بودن بستهاي است كه در بسته بندي تازه تري بايد به ايران تحميل شود!
8- منفي ديگر بسته پيشنهادي اروپا اين است كه در بخش هستهاي اش، هيچ اشارهاي به حقوق معوق هستهاي ايران نشده.
عدمپايبندي طرفهاي قرارداد از جمله آلمان و فرانسه و انگليس به تعهدات هستهاي معوق به ايران (از قراردادهايي مثل نيروگاه بوشهر تا موضوعاتي چون سهام ايران در يوروديف و كنسرسيومهاي معدني اورانيوم) و حتي اشاره به مطالبات ايران از آنان، دليل محكمي است تا ايران به وعدههاي مجدد اين بسته اعتماد نكند.
همچنين در اين بسته مثل دو بسته پيشنهادي 1+5 گذشته، حقوق مسلم مردم ايران در عرصههاي اقتصادي، سياسي و تكنولوژيك كه طي 3 دهه گذشته بدون هر دليلي و بهصورت يكجانبه مورد تعدي و تحريم قرار گرفته بود، بهعنوان امتياز مطرح شده است.
مشخص نيست ارائه دهندگان اين بسته در حالي كه لوازم ساده بيمارستاني و دارويي يا ناوگان مسافربري هوايي غيرنظامي را از مردم ايران دريغ كرده اند، چطور انتظار دارند ادعاي اخير آنان مثل تضمين سوخت هستهاي براي ايرانيان قابل اعتماد باشد؟
9- بسته جديد 1+5 گرچه فاقد تحول اساسي است، اما با پالايشي متاثر از بسته پيشنهادي ايران و تكيه بر مشتركات آنها، ميتواند مسير مذاكره را بگشايد. چرا كه بسته پيشنهادي ايران فراگيرتر و پايدارتر است.
مثلا به خلع سلاح و مقوله صلح در عرصه جهاني توجه دارد و يا سازو كارها و توافقهاي دسته جمعي را جستوجو ميكند.
در حاليكه بسته 1+5 گويا تنها مشكل فعلي سلاحهاي كشار جمعي جهان را در برنامه هستهاي صلح آميز ايران خلاصه كرده و ضمنا بر مكانيزمهاي محدود و معامله گرايانه تمركز كرده است.
10- پايان سخن اينكه گروه 1+5 در نامه و اظهارات سولانا اعلام داشته كه از مذاكرات سازنده استقبال ميكند.
بهنظر ميرسد پاسخ به اين 2 سؤال براي سنجش صداقت غرب ضروري است:
- وقتي مسئولان آمريكايي و رژيمهاي وابسته به آنها صراحتا در كنار نامههاي درخواست مذاكره، ايران را تهديد به حمله نظامي ميكنند، آيا جايي براي گرفتن «ژست گفتوگوي سازنده » براي آنها و آقاي سولانا باقي ميماند؟
- چند روز پيش «اسكات مك كلان» سخنگوي سابق كاخ سفيد مستندا فاش كرد كه بسياري از قولها و گفتههاي جورج بوش طي دوران رياستجمهوري عمدا دروغگويي بوده است.
واقعا چه تضميني وجود دارد كه امضاي خانم «كاندوليزا رايس» ملكه جنگ كابينه بازها مبني بر وفاداري به بسته پيشنهاي 1+5 به ايران نيز، در پايان دوران نئومحافظه كاران دروغ ديگري از كاخ سفيد نباشد؟!
تاريخ درج: 26 خرداد 1387 ساعت 23:00 تاريخ تاييد: 27 خرداد 1387 ساعت 01:29 تاريخ به روز رساني: 27 خرداد 1387 ساعت 01:28
دوشنبه 27 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 322]