تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816479132




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نيايش هاي عارفانه شهيد


واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: نيايش هاي عارفانه شهيد
در 31 خرداد سال 1360 عارف مجاهد شهيد مصطفي چمران پس از عمري جهاد في سبيل الله به فيض عظماي شهادت كه آرزوي همواره او بود ، رسيد و به لقاء معبود شتافت .
چمران را شايد بشود آنهم تا حدودي از مناجاتهايش شناخت ، به همين منظور و به بهانه سالروز شهادتش نگاهي به برخي از مناجاتهاي او داريم.
"پرگشايم"
خوش دارم كه در نيمه هاي شب در سكوت مرموز آسمان و زمين به مناجات برخيزم. با ستارگان نجوا كنم و قلب خود را به اسرار ناگفتني آسمان بگشايم. آرام آرام به عمق كهكشانها صعود نمايم، محو عالم بي نهايت شوم . از مرزهاي علم وجود در گذرم و در وادي ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چيزي را احساس نكنم.
"توكل و رضا"
" ترا شكر مي كنم كه از پوچي ها ، ناپايداري ها ، خوشي ها و قيد و بندها آزادم كردي و مرا در طوفانهاي خطرناك حوادث رها ننمودي، و درغوغاي حيات، در مبارزه با ظلم و كفر غرقم كردي، لذت مبارزه را به من چشاندي ، مفهوم واقعي حيات را به من فهماندي... فهميدم كه سعادت حيات در خوشي و آرامش و آسايش نيست ، بلكه در درد و رنج و مصيبت و مبارزه با كفر و ظلم و بالاخره در شهادت است.
خدايا ترا شكر مي كنم كه به من نعمت " توكل " و " رضا" عطا كردي، و در سخت ترين طوفانها و خطرناكترين گردابها، آنچنان به من اطمينان و آرامش دادي كه با سرنوشت و همه پستي ها و بلنديهايش آشتي كردم و به آنچه تو بر من مقدر كرده اي رضا دادم.
خدايا در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتي ، تو در كوير تنهايي، انيس شبهاي تار من شدي، تو در ظلمت نااميدي، دست مرا گرفتي و كمك كردي... كه هيچ عقل و منطقي قادر به محاسبه پيش بيني نبود، تو بر دلم الهام كردي و به رضا و توكل مرا مسلح نمودي، و در ميان ابرهاي ابهام و در مسيري تاريك مجهور و وحشتناك مرا هدايت كردي."
"مي خواستم شمع باشم"
" هميشه مي خواستم كه شمع باشم ، بسوزم ، نور بدهم و نمونه اي از مبارزه و كلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم . مي خواستم هميشه مظهر فداكاري و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بكشم. مي خواستم در درياي فقرغوطه بخورم و دست نياز به سوي كسي دراز نكنم. مي خواستم فرياد شوق و زمين وآسمان را با فداكاري و آسمان پايداري خود بلرزانم. مي خواستم ميزان حق و باطل باشم و دروغگويان ومصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا كنم. مي خواستم آنچنان نمونه اي در برابر مردم به وجود آورم كه هيچ حجتي براي چپ و راست نماند، طريق مستقيم روشن و صريح و معلوم باشد، و هر كسي در معركه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار بگيرد و راه فرار براي كسي نماند..."
"در سرزمين كفر ، تو بودي"
" خدايا مي داني كه در زندگي پرتلاطم خود، لحظه اي تو را فراموش نكردم.همه جا به طرفداري حق قيام كرده ام. حق را گفته ام. از مكتب مقدس تو در هر شرايطي دفاع كرده ام. كمال و جمال و جلال تو را به همه مخالفان و منكران وجودت عرضه كرده ام و از تهمت ها و بدگويي ها و ناسزاهاي آنها ابا نكردم. در آن روزگاري كه طرفداري ازاسلام به ارتجاع و به قهقراگري تعبير مي شد و كمتر كسي جرأت مي كرد كه از مكتب مقدس تو دفاع كند، من در همه جا، حتي در سرزمين كفر، علم اسلام را بر مي افراشتم و با تبليغ منطقي و قوي خود، همه مخالفين را وادار به احترام مي كردم و تو اي خداي بزرگ! خوب مي داني كه اين فقط بر اساس اعتقاد و ايمان قلبي من بود و هيچ محرك ديگري جز تو نمي توانست داشته باشد."
"دنيا"
" دنيا ميدان بزرگ آزمايش است كه هدف آن جز عشق چيزي نيست. در اين دنيا همه چيز در اختيار بشر گذاشته شده، وسايل و ابزار كار فراوان است، عاليترين نمونه هاي صنعت، زيباترين مظاهرخلقت، از سنگريزه ها تا ستارگان، از سنگدلان جنايتكار تا دلهاي شكسته يتيمان، از نمونه هاي ظلم و جنايت تا فرشتگان حق و عدالت، همه چيز و همه چيز در اين دنياي رنگارنگ خلق شده است. انسان را به اين بازيچه هاي خلقت مشغول كرده اند. هر كسي به شأن خود به چيزي مي پردازد، ولي كساني يافت مي شوند كه سوزي در دل و شوري در سر دارند كه به اين بازيچه راضي نمي شوند. اين نمونه هاي زيباي خلقت را دوست دارند و مي پرستند.
"تو مرا عشق كردي"
" خدايا تو مرا عشق كردي كه در قلب عشاق بسوزم. تو مرا اشك كردي كه در چشم يتيمان بجوشم. تو مرا آه كردي كه از سينه بينوايان و دردمندان به آسمان صعود كنم. تو مرا فرياد كردي كه كلمه حق را هر چه رساتر برابر جباران اعلام نمايم. تو مرا در درياي مصيبت و بلا غرق كردي و در كوير فقر و حرمان تنهايي سوزاندي. خدايا تو پوچي لذات زودگذر را عيان نمودي، تو ناپايداري روزگار را نشان دادي. لذت مبارزه را چشاندي. ارزش شهادت را آموختي."
"دنيا را سه طلاقه كردم"
" من دنيا را طلاق دادم. خداي بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند. مقياسها و معيارهاي جديد بر دلم گذاشت و خواسته هاي عادي و مادي و شخصي در نظرم حذف شد. روزگاري گذشت كه دنيا و مافيها را سه طلاقه كردم و ازهمه چيز خود گذشتم. از همه چيز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و اين شايد مهمترين و اساسي ترين پايه پيروزي من در اين امتحان سخت باشد."
"آرامش غروب"
" خوش دارم آزاد از قيد و بندها درغروب آفتاب بر بلنداي كوهي بنشينم و فرو رفتن خورشيد را در درياي وجود مشاهده كنم و همه حيات خود را به اين زيبايي خدايي بسپارم و اين زيبايي سحرانگيز، با پنجه هاي هنرمندش با تار و پود وجودم بازي كند، قلب سوزانم را بگشايد، آتشفشان درد و غم را آزاد كنم، اشك را كه عصاره حيات من است، آزادانه سرازيرنمايم، عقده ها و فشارهايي را كه بر قلب و روحم سنگيني مي كنند بگشايم . غم هاي خسته كننده اي را كه حلقومم را مي فشرند و دردهاي كشنده اي كه قلبم را سوراخ سوراخ مي كند، با قدرت معجزه آساي زيبايي تغيير شكل دهد و غم را به عرفان و درد را به فداكاري مبدل كند و آنگاه حياتم را بگيرد و من ديوانه وار همه وجودم را تسليم زيبايي كنم و روحم به سوي ابديتي كه نورهاي زيبايي مي گذرد پرواز كند و در عالم آرامش و طمأنينه از كهكشانها بگذرم و براي لقاء پروردگار به معراج روم و از درد هستي و غم وجود بياسايم و ساعتها و ساعتها در همان حال باقي بمانم و از اين سير ملكوتي لذت ببرم."
"آفرينش دريا"
" خدايا تو را شكر مي كنم كه دريا را آفريدي ، كوهها را آفريدي و من مي توانم به كمك روح خود در موج دريا بنشينم و تا افق بي نهايت به پيش برانم و بدين وسيله از قيد زمان و مكان خارج شوم و فشار زندگي را ناچيز نمايم. خدايا تو را شكر مي كنم كه به من چشمي دادي كه زيباييهاي دنيا را ببينم و درك زيبايي را به من رحمت كردي تا آنجا كه زيباييهايت را و پرستش زيبايي را جزيي از پرستش ذاتت بدانم."
"سوگند"
" خدايا به آسمان بلندت سوگند، به عشق سوگند، به شهادت سوگند، به علي سوگند، به حسين سوگند، به روح سوگند، به بي نهايت سوگند، به نور سوگند، به درياي وسيع سوگند، به امواج روح افزا سوگند، به كوههاي سر به فلك كشيده سوگند، به سوز دل عاشقان سوگند، به فداييان از جان گذشته سوگند، به درد دل زجركشيده گان سوگند، به اشك يتيمان سوگند، به آه جانسوز بيوه زنان سوگند، به تنهايي مردان بلند سوگند كه من عاشق زيبائيم. چه زيباست همدردعلي شدن، زجر كشيدن، از طرف پست ترين جنايتكاران تهمت شنيدن، از طرف كينه توزان بي انصاف نفرين شنيدن، چه زيباست در كنار نخلستان هاي بلند در نيمه هاي شب، سينه داغدار را گشودن و خروشيدن و با ستارگان زيباي آسمان سخن گفتن، چه زيباست كه دراين موهبت بزرگ الهي كه نامش غم و درد است، شيعه تمام عيارعلي شدن."
"قرباني فرزند آدم"
" اي خداي بزرگ ، اي آنكه نمونه ي بزرگي چون حسين عليه السلام را به جهان عرضه كرده اي، اي آنكه براي اتمام حجت به كافران وجودت... سياهي ها و تباهي ها را به آتش وجود حسين ها روشن نموده اي، اي آنكه راه پرافتخار شهادت را، براي آخرين راه حل انسانها باز كرده اي، اي خدا، اي معشوق من، اي ايده آل آرزوهاي مردم عارف، به من توفيق ده تا مثل مخلصان و شيفتگان ، در راهت بسوزم و ازين خاكستر مادي آزاد گردم. اي حسين عليه السلام، من براي زنده ماندن تلاش نمي كنم و از مرگ نمي هراسم ، بلكه به شهادت دل بسته ام و از همه چيز دست شسته ام ، ولي نمي توانم بپذيرم كه ارزشهاي الهي و حتي قداست انقلاب بازيچه دست سياستمداران و تجار ماده پرست شده است.
قبول شهادت مرا آزاد كرده است، من آزادي خود را به هيچ چيز حتي به حيات خود نمي فروشم.
خدايا ابراهيم را گفتي كه عزيز ترين فرزندش را قرباني كند، و او اسماعيل را مهياي قرباني كرد...
هنگامي كه پدر كارد را به گلوي فرزندش نزديك مي كرد، ندا آمد دست نگه دار . ابراهيم آزمايش خود را داد، ولي اسماعيل هنوز به آن درجه تكامل نرسيده بود كه قرباني شود، زمان زيادي گذشت تا قرباني كاملي كه عزيزترين فرزندان آدم بود، به درجه ارزش قرباني شدن رسيد، و در همان راه خدا قرباني شد و او حسين بود. خدايا تو به من دستور دادي كه در راه تو قرباني شوم، فوراً اجابت كردم و مشتاقانه به سوي قرارگاه عشق حركت كردم... اما تو مي خواستي كه اين قرباني هر چه باشكوه تر باشد، لذا دوستانم را و فرزندم را و عزيزترين كسانم را به قرباني پذيرفتي... و مرا در آتش اشتياق منتظر گذاشتي..."
"شرف شيعه"
" خدايا تو را شكر مي كنم كه شيعيان را با اسلحه شهادت مجهز كردي كه عليه طاغوتها وستمگران و تجاوزگران قيام كنند و با خون سرخ خود ، ذلت هزار ساله را از دامن تشيع پاك كنند و ارزش و اهميت شهادت را در معركه حيات بفهمند و با ايمان خدايي و اراده آهنين، خود را از لجنزار اسارت جسدي و روحي نجات بخشند. علي وار زندگي كنند و در راه سرخ حسين عليه السلام قدم بگذارند و شرف و افتخار راستين تشيع را كه قرنها دستخوش چپاول ستمگران بود دوباره كسب كنند."
"افزايش ظرفيت"
" خدايا از تو مي خواهم كه طبع ما را آنقدر بلند كني كه در برابر هيچ چيز جز خدا تسليم نشويم. دنيا ما را نفريبد، خودخواهي ما را كور نكند. سياهي گناه و فساد و تهمت و دروغ وغيبت ، قلب هاي ما را تيره و تار ننمايد. خدايا! به ما آنقدر ظرفيت ده كه در برابر پيروزي ها سرمست و مغرور نشويم. خدايا به من آنقدر توان ده كه كوچكي و بيچارگي خويش را فراموش نكنم و در برابرعظمت تو خود را نبينم."
"فقر مرا پروراند"
" فقر و بي چيزي بزرگترين ثروتي بود كه خداي بزرگ به من ارزاني داشت. همت و اراده مرا آنقدر بلند كرد كه زمين و آسمان ها نيز در نظرم ناچيز شدند. هنگامي كه شهيدي خون پاكش را در اختيارم مي گذارد و فقر اجازه نمي دهد كه يتيمانش را نگبهاني كنم. هنگامي كه مجروحي در آخرين لحظات حيات به من نگاه مي كند و با نگاه خود از من تقاضاي كمك دارد ، من مي سوزم، آب مي شوم و قدرت ندارم كمكش كنم. هنگامي كه در سنگر خونين ترين قتالها و جنگ آوري، از گرسنگي شكمش خشك شده و نمي تواند آب را از گلو فرو بدهد من كه اينها را مي بينم و صبر مي كنم ديگر ترس و وحشتي از فقر ندارم. اين قفس آهنين را شكسته ام و آنقدر احساس بي نيازي مي كنم كه زير سخت ترين ضربه ها و كوبنده ترين هجوم ها از هيچ كس تقاضاي كمك نمي كنم. "
"گذشت"
" من اينقدر احساس بي نيازي مي كنم كه در زير شديدترين حملات هم از كسي تقاضاي كمك نمي كنم ، حتي فرياد بر نمي آورم حتي آه نمي كشم در دنياي فقر آنقدر پيش مي روم كه به غناي مطلق برسم و اكنون اگر اين كلمات دردآلود را از قلب مجروحم بيرون مي ريزم براي آنست كه دوران خطر سپري شده است و امتحان به سر آمده و كمر فقر شكسته و همت و اراده پيروز شده است."
"بي نياز"
" خدايا از آنچه كرده ام اجر نمي خواهم و به خاطر فداكاريهاي خود بر تو فخر نمي فروشم، آنچه داشته ام تو داده اي و آنچه كرده ام تو ميسرنمودي، همه استعدادهاي من، همه قدرتهاي من، همه وجود من زاده اراده تو است، من از خود چيزي ندارم كه ارائه دهم، از خود كاري نكرده ام كه پاداشي بخواهم.
خدايا هنگامي كه غرش رعد آساي من در بحبوحه طوفان حوادث محو مي شد و به كسي نمي رسيد، هنگامي كه فرياد استغاثه من در ميان فحش ها و تهمت ها و دروغ ها ناپديد مي شد... تو اي خداي من، ناله ضعيف شبانگاه مرا مي شنيدي و بر قلب خفته ام نورمي تافتي و به استغاثه من لبيك مي گفتي. تو اي خداي من، در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتي، تو در تنهايي، انيس شبهاي تار من شدي، تو در ظلمت نا اميدي دست مرا گرفتي و هدايت كردي. در ايامي كه هيچ عقل و منطقي قادر به محاسبه نبود، تو بر دلم الهام كردي و به رضا و توكل مرا مسلح نمودي... خدايا تو را شكر مي كنم كه مرا بي نياز كردي تا از هيچكس و از هيچ چيز انتظاري نداشته باشم.
"مغموم"
خدايا عذر مي خواهم از اينكه در مقابل تو مي ايستم و از خود سخن مي گويم و خود را چيزي به حساب مي آورم كه تو را شكر كند و در مقابل تو بايستد و خود را طرف مقابل به حساب آورد! خدايا آنچه مي گويم از قلبم مي جوشد و از روحم لبريز مي شود. خدايا دل شكسته ام، زجر كشيده ام، ظلم زده ام، از همه چيز نااميد و از بازي سرنوشت مأيوسم، در مقابل آينده اي تيره و مبهم و تاريك فرو رفته ام، تنها ترا مي شناسم ، تنها به سوي تو مي آيم، تنها با تو راز و نياز مي كنم.
"خدايا ، فقط تو"
" هر گاه دلم رفت تا محبت كسي را به دل بگيرد، تو او را خراب كردي، خدايا، به هر كه و به هرچه دل بستم، تو دلم را شكستي، عشق هر كسي را كه به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتي، هر كجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سايه اميدي، و به خاطر آرزويي، براي دلم امنيتي به وجود آورم، تو يكباره همه را برهم زدي، و در طوفان هاي وحشتزاي حوادث رهايم كردي، تا هيچ آرزويي در دل نپرورم و هيچ خيري نداشته باشم و هيچ وقت آرامش و امنيتي در دل خود احساس نكنم... تو اين چنين كردي تا به غير از تو محبوبي نگيرم و به جز تو آرزويي نداشته باشم، و جز تو به چيزي يا به كسي اميد نبندم، و جز در سايه توكل به تو، آرامش و امنيت احساس نكنم... خدايا ترا بر همه اين نعمتها شكر مي كنم."
"من آه صبحگاهم"
" من فريادم! كه در سينه مجروح جبل عامل در خلال قرنها ظلم و ستم محفوظ شده ام. من ناله دلخراش يتيمان دل شكسته ام كه درنيمه هاي شب از فرط گرسنگي بيدار مي شوند و دست محبتي وجود ندارد كه براي نوازش آنها را لمس كند، از سياهي و تنهايي مي ترسند. آغوش گرمي نيست كه به آنها پناه بدهد. من آه صبحگاهم كه از سينه پر سوز بيوه زنان سرچشمه مي گيرم و همراه نسيم سحري به جستجوي قلبها و وجدانهاي بيدار به هر سو مي روم و آنقدر خسته مي شوم كه از پاي مي افتم. نا اميد و مأيوس به قطره اشكي مبدل مي شوم و به صورت شبنمي در دامن برگي سقوط مي كنم. من اشك يتيمانم كه دل شكسته در جستجوي پدر و مادر به هر سو مي دوند، ولي هر چه بيشتر مي دوند كمتر مي يابند. واي به وقتي كه يتيمي بگريد كه آسمان به لرزه در مي آيد."

منبع خبر :
 يکشنبه 26 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: شبکه خبر]
[مشاهده در: www.irinn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 274]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن