واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
معرفی کتاب میل جنسی در مدار شهوت
آن چه در اين کتاب به دنبال آن هستيم روشن نمودن جايگاه غريزه ي جنسي و اثرات مثبت و منفي اين غريزه است. در همين راستا نخست در مورد اصل غريزه سخن به ميان آورده شده است تا بتوان بنياني و ريشه اي اين مسئله را مورد بررسي قرار داد. پس از آن غريزه ي جنسي با تمام محتوا بررسي گرديده و به دنبال آن انواع انحرافات جنسي بيان شده و آثار و مضرات آن مورد بحث قرار گرفته است. ريشه هاي اين انحرافات نيز تا حدودي بيان گشته است. در پايان نيز راه هاي درمان انحرافات جنسي ختم كننده ي اين كتاب است.اميد است اين کتاب بتواند در راستاي القاي فهم صحيح و مناسب از جايگاه غريزه ي جنسي مؤثر واقع شده و مورد استفاده ي جوانان قرار گيرد. قسمتی از کتاب : خاتمي چنين مي نويسد : « براي اين كه پيشرفت كنيد راهي جز راه غرب نداريد و راه غرب يعني پذيرش خرد غربي . . . بنابراين تمدن امروز غرب نه تنها آخرين و جديدترين دستاورد و تجربه ي بشري است بلكه حقيقي ترين آن ها هم هست. آن حقيقتي كه تمدن اسلامي را ايجاد كرد متعلق به ده قرن پيش بود و تاريخش به سر آمده است. » خاتمي در اين نوشتار منظور خويش را از رشد و پيشرفت بيان مي دارد. در جواب بايد گفت كه اولا براي ما آخرين و كامل ترين تمدن جهان تمدن مهدوي است و نمي توان ماجراي اين تمدن را از تمدن هاي ديگر جدا نمود به اين بهانه كه آن تمدن تمدني الهي است و ما تمدن هاي انساني را بررسي مي كنيم. خير. چرا كه ما تمدن مهدوي را نيز تمدني انساني مي دانيم منتها انساني را لايق آن تمدن مي دانيم كه در اوج رشد و شكوفايي باشد و هر حيوان و بي خرد انسان نمايي را لايق آن تمدن نمي دانيم. در ثاني چه كسي گفته تنها راه پيشرفت نمودن راه غرب است. مگر آن چه غرب به عنوان اصول پيشرفت خود عرضه مي دارد وحي نازل شده است كه نتوان بر روي آن خط بطلان كشيد و نظر ديگري داد. خير ما براي پيشرفت نيز مسير ديگري را به تصوير مي كشيم. همان طور كه آنان مي گويند : مسير پيشرفت اين است كه ما مي گوييم ما نيز در برابر آنان مي ايستيم و مي گوييم : مسير پيشرفت اين است كه ما مي گوييم. و در اين ميان مهم مقاومت و مقهور نشدن است. ثالثاً حقيقت چون پول خردهاي غربيان نيست كه به ما بدهند و گاه تمام شود. مفهوم حقيقت مفهوم والاتري است و پايان پذيري نيز ندارد. از اين كه بگذريم سخن مشهور آقاي خاتمي كه اگر دين هم در برابر آزادي قرار بگيرد نابود خواهد شد گامي است فراتر در بيش از حد بها دادن به يك ارزش و نابودي ساير ارزش ها و در نگاهي ديگر گامي است در القاي جدا بودن و متقابل بودن دو مفهوم دين و آزادي. در صورت كه ما آزادي را تنها بخشي از دين مي دانيم. چه طور اين فرزند دين خواهد توانست در برابر آن قد علم كند و آن را به نابودي تهديد كند ؟! مسئله ي مضحكي است. خاتمي در جايي ديگر همچون هگل فيلسوف غربي تاريخ را تاريخ آزادي بيان مي دارد : تاريخ انسان تاريخ آزادي است و تنها فهم تاريخ به مثابه ميدان تجلي آزادي است كه مي تواند گذشته را بر ما مفتوح و ما را از آن بهره مند سازد . آري خاتمي و هم فكرانش با ترويج اين افكار غلط فاجعه ي اجتماعي بزرگي را به بار آوردند . /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 329]