واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: جهان - مطالعات خاورميانه و دشمنانش
جهان - مطالعات خاورميانه و دشمنانش
علي بنوعزيزي/ ترجمه: آرش عزيزي: اين روزها تناقضي عميق مطالعات خاورميانه در ايالات متحده را در خود فرو برده است. از يك طرف همه متوجه نياز خطير براي دانش كارشناسي و درك عميقتر از خاورميانه و جهان اسلام هستند چرا كه ايالات متحده بعضي از خطيرترين و مهمترين چالشهاي خود را در اين منطقه پردردسر پيش رو دارد. در برخورد با مشكلات افراطگرايي مذهبي، حقوق بشر يا اصلاحات سياسي و دموكراتيزاسيون؛ جنگ عليه تروريسم بينالمللي يا جلوگيري از تسليحات هستهاي؛ تامين دسترسي قابل اتكا به منابع عظيم انرژي منطقه؛ كنار آمدن با عواقب جنگي نافرجام در عراق؛ يا ياري رساندن به فلسطينيها و اسرائيليها براي دستيابي به صلحي عادلانه و پايدار و.... در تمام اين موارد به نظر ميرسد خاورميانه قرار است در سالهاي آتي در مركز صحنه سياست خارجي آمريكا باقي بماند. اما بهرغم اين مسائل فوري و ضروري سياسي و در زماني كه روابط آمريكا با جهان اسلام مملو از سوءتفاهم، بياعتمادي و خصومت است، رشته مطالعاتي خاورميانه و سازمان آكادميك اصلي حاضر در ايالات متحده و كانادا (سازمان مطالعات خاورميانه آمريكاي شمالي، MESA) مورد حملاتي ناعادلانه قرار گرفته و محكوم به بيربطي به مسائل سياست خارجي، جهتگيري ايدئولوژيك و نقض حقيقت در تصوير واقعيات سياسي جهان اسلام و تهديدهاي موجود براي منافع ملي آمريكا، ميشود.
مطالعات خاورميانه نيز همچون ساير رشتههاي مطالعاتي از زمان ايجادش در پس از جنگ جهاني دوم، سهم خود از جنجال را تجربه كرده است. در نيمقرن گذشته جريانهاي فكري و ايدئولوژيك از علوم اجتماعي و انساني گذشتهاند و اموري كه تنها مربوط به خود اين زمينه بوده است هم به آن سود رساندهاند و هم گاهي محدودش كردهاند. اين جريانها از اين جملهاند: پارادايم مدرنيزاسيون؛ تئوريهاي وابستگي و نظامهاي جهاني؛ بررسي غيرانتقادي و حتي پوزشطلبانه «اسلام سياسي» به عنوان ايدئولوژياي كه «دموكراتيزاسيون از پايين» آن را به ارمغان ميآورد؛ و نوعي انتظارات خوشبينانه كه رشد «جامعه مدني» (يعني همه نوع تشكلات اجتماعي بيرون دستگاه دولتي)، حتي در جوامعي كه هنجارهاي دموكراتيك و حقوق فردي تا حدود زيادي غايبند، ميتواند حكومت استبدادي را تضعيف كند و مناديگذار به دموكراسي باشد. به اضافه مطالعات خاورميانه به عنوان فرزند فكري مطالعات شرقشناسي، هم از نظر فكري و هم از نظر سياسي تحت آسيبهاي نقد قدرتمند ادوارد سعيد در اثر كليدياش، شرقشناسي (1978)، است. چشماندازهاي فمينيستي و جنسيتي نيز همچنان سوالهاي تحقيقي جديدي مطرح كردهاند و بعد شاخص و مهمي به مطالعه جوامع و فرهنگهاي خاورميانه افزودهاند.
تا وقتي كه اين چالشها از تفاوت نظري، روششناسانه و يا حتي ايدئولوژيك بين دانشوراني ميآيد كه علاقهاي جدي به مطالعات خاورميانه دارند، نقش مثبتي بازي ميكنند: جدالي سالم و دركهاي جديد را ميانگيزند و به تجديدنظر در بسياري از عقايدي ميرسند كه قبلا حتمي فرض ميشد. اما در چند سال گذشته و بهخصوص پس از 11 سپتامبر و جنگ عراق، نقد فكري به نظر جاي خود را به نبردهاي ايدئولوژيك، استهزا و حملات شخصي و تلاشهايي با انگيزه سياسي براي بياعتبار كردن كل اين رشته، داده است. يكي از اعتراضات عمده عليه اين رشته اين است كه به اندازه كافي به مسائلي كه نقشي مستقيم در منافع ملي آمريكا و سياست اين كشور نسبت به منطقه دارند، نپرداخته است. در نتيجه براي مثال كارشناسان خاورميانه متهم شدهاند كه نتوانستهاند تهديدهاي امنيت كشور توسط افراطگرايان مذهبي مسلمان را پيشبيني كنند؛ اتهامي كه نقش دانشگاهي را با جمعآوري اطلاعات و تحليل اشتباه ميگيرد.
نقد ديگر اين است كه دانشوران رشته سياست خاورميانه در تخاصم ديرپاي اسرائيل و فلسطين، طرف فلسطين را ميگيرند. گرچه نميتوان رد كرد كه چنين گرايشي نسبت به آرمان فلسطيني بين اين دانشوران وجود دارد اما وقتي كار به اهداف و استراتژيهاي مشخص جنبش فلسطيني ميرسد تفاوتهاي قابلتوجهي بين حاميان اين جنبش در دانشگاه موجود است - و همين در مورد حاميان طرف اسرائيلي تخاصم نيز صدق ميكند. آنچه با روح جدال باز و علمي مخالف است اين است كه هر انتقادي از سياستهاي اسرائيل در تخاصمش با فلسطين بلافاصله جانبداري از فلسطينيها تلقي ميشود و يا موضعي پوزشطلبانه نسبت به افراطگرايي اسلامي، ضدآمريكا ستيزي يا تنها ضديت با اسرائيل - و در نتيجه مستقيم آن، يهود ستيزي - دانسته ميشود. در چندين مورد اخير كه نشاني از اين رويكرد عدممدارا هستند، نگاه منتقدان اسرائيل، كه يا در كلاس مطرح شده و يا در آثار علميشان درج شده، خارج از چارچوب نقل شده، تحريف شده، روي وبسايتهاي ويژهاي چاپ شده، به روزنامههاي زرد رفته تا بيشتر تحريف شود و مورد سوءاستفاده سياستمداران فرصتطلب قرار گرفته است. چنين تاكتيكهاي مرعوبكنندهاي، كه تنها هدف قابل تصورشان سركوب بحث انتقادي و به چالش كشيدن همگرايي كساني است كه ديدگاههايي مخالف دارند، در تناقضي شديد با جدلهاي آكادميك درون خود اسرائيل است. جدلهايي راجع به رابطه اين كشور با همسايگانش، برخوردش با فلسطينيها در مناطق اشغالي و همچنين شهروندان عرب و هزينههاي سختي كه بايد - در هر دو طرف - براي صلحي عادلانه و پايدار پرداخت شود. در طرحي جديد كه در سال 2003 شروع شد و طراحي شده تا از بيرون بر اين رشته فشار وارد آيد، چندين گروه لابي حامي اسرائيل و متحدان نومحافظهكار آنها در چندين و چند ايالت و همچنين در كنگره آمريكا حامياني جمع كردهاند تا قوانيني تصويب كنند كه «توازن و انصاف» در برنامههاي آكادميك دولتي مربوط به سياست خارجي آمريكا و مطالعات بينالمللي، رعايت شود. لايحه جديدي در مجلس نمايندگان كه جايگزين لايحه قبلي ميشود در سال 2004 در مجلس تصويب شد اما از سد سنا نگذشت ولي همين الان دارد راه خود را در كنگره آمريكا باز ميكند. اين لايحه خواستار تاسيس هيات مشاوري به انتصاب دولت است (شامل دو عضو نهادهاي دولتي كه مسووليتهاي امنيت ملي دارند) تا اطمينان كسب كند چنين برنامههايي «نيازهاي ملي در رابطه با امنيت كشور را بهتر منعكس ميكنند». طبق تمام روايتها، اين لايحه در واقع صداهاي مخالف يا سازشناپذير در رشته مطالعات خاورميانه را هدف ميگيرد.
سازمان مطالعات خاورميانه آمريكاي شمالي به عنوان انجمن اصلي علمي و حرفهاي با اعضاي متنوع و حدود چهل سازمان عضو هرگز صداي واحدي در مسائل سياستي همچون تخاصم اعراب و اسرائيل، جنگ عليه تروريسم، اشغال عراق و امثالهم نداشته است - و اميدوارم هرگز هم نداشته باشد. چيز ديگري كه بايد بر آن تاكيد كرد اين است كه اكثريت عظيم دانشوران اين رشته روي جنبههايي از تمدنهاي خاورميانه و اسلامي كار ميكنند كه ربط چنداني به مسائل سياسي معاصر همچون تخاصم اعراب و اسرائيل يا استراتژي بزرگ جديد دولت بوش براي «باز پيريزي» خاورميانه ندارد. هدف رسمي اين سازمان ارتقاي فعاليتهاي علمي درباره خاورميانه و اسلام با استفاده از مجموعهاي از رويكردها و روي خطوط متعددي كه اين رشته شاملشان ميشود است، از جمله تاريخ، علوم اجتماعي، مطالعات مذهبي، هنر، زبان و ادبيات. سازمان MESA از طريق كميته آزادي آكادميك خود مصرانه از آزادي بيان و تحقيق براي دانشوران و روشنفكران عمومي در منطقه و اخيرا، در ايالات متحده دفاع كرده است. اطمينان دارم كه اين انجمن باسابقه كه در سال 2006 سالگرد چهلسالگياش را جشن گرفت، آنقدر حس همدلي بين اعضا و منابع فكري دارد كه انتقادها به فعاليتهاي علمي و حرفهاياش را جدي بگيرد و در عين حال انتقادهاي بدنيت و منصفانه از اعمال و وظيفهاش را تشخيص دهد. تعهد اين سازمان به اينكه انجمني حرفهاي، باز، جامع و پويا باشد بيش از همه با آمادگياش براي استقبال و استفاده از تمام دانشوران، عملگران و دانشجويان در رشتههاي متعدد مطالعات خاورميانه است، بيتوجه به جهت ايدئولوژيك يا سياسيشان.
* علي بنوعزيزي استاد بازنشسته مطالعات خاورميانه در دانشگاه مريلند است
منبع: Comparative Studise of South Asia, Africa and the Middle East, vol.25,no.3,2005
جمعه 24 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 123]