تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834087839
خاطراتی شنیدنی از سفرهای استانی احمدی نژاد
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
استانداری یک رنگی خورده بود . دکتر به محضی که وارد شد یک نگاهی کرد و گفت : آقای استاندار رنگ قبلی که خوب بود و تازه ، این هزینه های بیخود را بگذار کنار . استاندار گفت نه خیلی وقت است که رنگ کردیم . دکتر گفت از بوی رنگی که سالن را گرفته معلوم است ... برداشت اول : دردسرهای مرکزنشینی ، یک برای خود صد برای مردم قرار شد برای بهینه سازی دور دوم سفرهای استانی در کنار سفر دولت به سفر استانی برویم . قرار بود دولت برای دومین باربه یکی از استان های جنوبی کشور سفر نماید . با هزار بدبختی بلیط تهیه کردیم و قرار شد با پرواز ساعت 7 شب به سمت آنجا حرکت کنیم . تهران با بارش برف مواجه بود و هوا خیلی سرد . کاموایی پوشیده بودم و یک کاپشن . وقتی رسیدیم فرودگاه از سوز سرما سریع به داخل سالن رفتیم . در داخل هواپیما با یکی از رفقا مواجه شدیم و به هنگام پیاده شدن از هواپیما قرار گذاشتیم مسیر فرودگاه تا محل اسکان را پیاده طی کنیم . وقتی به لباس نازکی که رفیقمان در آن سرما بر تن داشت نگاه کردم ، احساس کردم این بنده خدا یا دارد خودسازی می کند یا که ... نگاه ترحم انگیزناکی بهش می کردم . به محض پیاده شدن و طی مسیری کوتاه ، از گرما و شرجی هوا تمام بدنم خیس عرق شده بود . رویم نمی شد بگویم ، گویی رویم شلنگ آب گرم گرفته باشی و به زور بخواهی در سونای خشک یک نفر را به دویدن وادار کنی . توی دلم می گفتم اگر سفر استانی حداقل حسنش این باشد که مدیران نظام بفهمند در کوران برف تهران ،نیاز یک هم میهن دیگرمان بصورت کامل و ماهوی با یک تهرانی متفاوت است و در همان زمانی که مدیران به فکر سرمای تهران هستند ، جایی دیگر ممکن است از گرما عده ای تلف شوند اتفاق بزرگی رخ داده است. این حداقل و اولین حسن برای یک مدیر مرکزنشین است که می خواهد برای کل کشور و حل مشکلات مردم مناطق مختلف تصمیم بگیرد . گاهی اوقات مرکزنشینان از های تک و ... سخن می گویند ولی نمی دانند در کنار این مطالب مهم و ضروری گاهی کشیدن یک جاده چند صد متری و حل یک مشکل ملموس و بغرنج مردم در همان شهرستان باعث ایجاد چه رضایت و احساس امیدی در دل مردم می شود ... برداشت دوم : استقبال مردم در دور دوم سفرها وقتی سفرهای استانی راه افتاد ، یکی از رفقای آنطرفی ما همیشه می گفت اگر دور دوم مردم همینطور پرشور به استقبال آمدند حساب است . در رسانه ها هم که یک وقفه ای بین سفرهای دور اول و دور دوم برای بررسی بهینه کردن آن افتاد مدام فریاد می زدند که احمدی نژاد از استقبال کم مردم می ترسد و ... میزان استقبال مردم از دکتر را می گذارم بر عهده انصاف خواننده ولی بایست بگویم دکتر بر عکس همه از نمایشی شدن سفرها به شدت پرهیز دارد . در کل این سفرها و در طول این سالیان یکبار مثل روسای جمهور قبلی مراسم کلنگ زنی نداشته و فقط چهره او را در مراسمات افتتاح ها دیده ایم ، البته افتتاحی متفاوت با افتتاح فرودگاه امام خمینی که فقط هزینه مراسم 2 میلیارد باشد و دسته گلش چندین میلیون . این ها را گفتم که بگویم من چون صبح نبودم فقط از طریق رسانه ها متوجه میزان استقبال مردم شدم و متاسفانه نبودم که حاشیه هایش را بنویسم . برداشت سوم : گیاهان دارویی ... شب را به محل اسکان نرفتم ، شنیدم دکتر جلسات كارگروههاي تخصصی کمیسیون ها را برگزار می کند . به استانداری رفتیم . دکتر با استاندار و فرمانداران و معاونت های تخصصی مربوطه بخشداریها و فرمانداریها و .. جلسه داشت . بی سر وصدا یک گوشه ای نشستم . همه را با اسم می شناخت و از برخوردهایش معلوم بود، توانایی هر کدام از مسئولین استانی را به ریز می دانست . علاوه بر آمارها و گزارشهای عملکرد مشخص هر مدیر، هر کس به راحتی می توانست استعداد و توانایی خود را بروز دهد و از طرف بالاترین مقام اجرایی کشوردیده شود . مدیران استانی شور و انگیزه خوبی داشتند . سفرهای استانی به نوعی احترام به اندیشه و نظرات مسئولین یک استان نیز است . در جلسات تخصصی یک چیزی کامل مشهود بود ، هیچ کسی نمی توانست کلی گویی کند . یکی از مسئولین استان می گفت آقای دکتر اگر مقداری عنایت شود اینجا می تواند مرکز گیاهان دارویی دنیا شود و ... دکتر گفت چه نوع گیاه دارویی ؟ مشخصات این گیاهانی که اینجا می تواند ... و ....سوالات رگباری دکتر ... بنده خدا با علامت سوال به اطراف نگاه می کرد تا یکی بهش تقلب برساند .اصلا اسم چند تا گیاه که می تواند تولید انبوه داشته باشد را بگو ؟.... همه خنده شان گرفته بود . دکتر گفت عزیزم حداقل چیزهایی که می خواهید طرح کنید مسلط باشید .... به کسی که مسلط است بگویید بیاید توضیح دهد .... اطلاعات دکتر و وزرا در این جلسات راجع به معضلات هر بخش ، قابلیت ها و مسئولین هر قسمت و ... برای تصمیم گیری های کلان مدیران مرکزنشین ریز و میدانی می شود . خدا می داند این سلسله مراتب نظام بوروکراتیک تصمیم گیری برای یک شهرستان چه میزان کوتاه شده است . تک تک معضلات هر بخش و روستا و شهرستان و ... و قابلیت ها و فرصت ها ی آنان که در استان کار کارشناسی لازم روی آن صورت گرفته و در تهران در جلسه با معاونت اجرایی و معاونت برنامهريزي به تصویب رسیده ، در جلسات کمیسیون های تخصصی با حضور دکتر برای طرح در دولت نهایی می شود . یعنی یک طرح بایست چند خوان تخصصی را برای طرح در دولت بگذارند و مصوبات دولت در نهایت بسیار عملیاتی و در عین کلان نگری ناظر بر قابلیت ها و نیازهای ملموس و واقعی هر بخش می باشد . برداشت چهارم : حافظه و دقت عجیب ..... فکر کنم ساعت 1 شب جلسات تمام شد . شب را در یکی از اتاقهای استانداری خوابیدم . راستی استانداری یک رنگی خورده بود . دکتر به محضی که وارد شد یک نگاهی کرد و گفت : آقای استاندار رنگ قبلی که خوب بود و تازه ، این هزینه های بیخود را بگذار کنار . استاندار گفت نه خیلی وقت است که رنگ کردیم . دکتر گفت از بوی رنگی که سالن را گرفته معلوم است ... بعدا كه به آنجا رفتم ، یک کم كه دقت کردم واقعا بوی رنگ مشهود بود ، فقط یک مقدار بصیرت و حساسیت در صرف بیت المال می خواست . (البته این قسمت صبح اتفاق افتاده بود و من از دوستان شنیدم ) برداشت پنجم : حواشی دیدار با علما صبح ساعت 6 صبح دیدار با علما بود . واقعا این همه بی خوابی برای دکتر خطرناک است و برای محافظان و اطرافیان کشنده 1 شب اتمام کار و 6 صبح شروع جلسه... علما تک تک و گروهی آرام آرام وارد شدند . یک روحانی روشندلی توسط دو نفر به مجلس آورده شد . اصرار داشت که جایی بنشیند که روبه رویش ستونی ... چیزی نباشد . می گفت مرا درست روبه روی احمدی نژاد بنشانید . نمی دانم او که جایی را نمی دید چرا اصرار داشت بین دکتر و چشمان او واسطه ای نباشد . دکتر که صحبت ها را شروع کرد مدام بلند بلند می گفت ماشاءالله ماشاءالله .... دلش محمدی است . ماشاءالله ....جانم جانم ... خنده ام گرفته بود و تا آخر مراسم در نخ کلماتی بودم که این روحانی با شنیدن سخنان دکتر بلند بلند تکرار می کرد . دکتر راجع به دعوت به امام و تبلیغ صحبت کرد .( نقل به مضمون ) تبلیغ شیطانی به دنبال پر نمودن و تسخیر چشمهاست با رنگ با ظواهر با جلوه های ظاهری قدرت و ... اما تبلیغ الهی با دلهای انسانها ارتباط می گیرید برای ارتباط با دلها باید پیام و پیام رسان ویژگیهایی داشته باشند . بعد راجع به پیام رسان یک بیت شعری خواند که ذکر شبانه روز من شده است : ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش امام خمینی عزیز چون عامل بود کوچکترین کلام معمولیش انسانها را متحول می کرد ... انتهای صحبت های دکتر یک روحانی بلند شد و راجع به نفوذ وهابیت صحبت کرد . دکتر کلامش را قطع کرد و گفت اینجا جایش نیست . روحانی روشندل رو به آن روحانی بلند گفت خراب کرد ، خراب کرد .... هر دعوتی که به دعوت انسانها به سوی انسان کامل ختم نشود ، رها نمودن انسان در دام شیاطین است . اتمام جلسه روحانیون به سمت دکتر هجوم آوردند . برداشت ششم : نقطه ضعف دکتردیدارهای مردمی قسمت دوست داشتنی و شیرین کار، برای احمدی نژاد است . انرژی دوباره ای در چهره اش نمایان می شود . به رفقا می گویم علاقه به دیدار مردمی نقطه ضعف دکتر است . مردم ایران خیلی دوست داشتنی هستند . در دیدارها یک چیز خیلی مشهود است ، شاید قریب به اتفاق مراجعین ، اول مشکل منطقه و استان و مشکل عمومی مردم را مطرح می کردند. گویی در مواجهه با دکترمشکل خودشان را از یاد می بردند . اين از صفاي ايرانيهاست كه وقتي دستشان به جايي ميرسد ديگران را بر خود مقدم ميدارند . معمولا خود دکتر می پرسيد برادر مشکل خودت چیست ؟ شاید نیمی از مردم درگوشی با دکتر صحبت کردند . محور صحبت هایشان با دکتر ، از نگاهشان به استاندار قابل حدس است . عملکرد استاندار و مسئولین استانی .... جوانی حدودا 24 ساله گفت آقای دکتر اکثر مردم استان در لنج و کار حمل و نقل در دریا و ... مشغول هستند ، وضعیت ملوانان خیلی بد است . دکتر گفت چه کاری باید بکنیم ؟ جوان گفت مجوز ته لنجی را یک مقدار بیشتر کنید . ته لنجی میزان کالایی است که یک لنج می تواند از کشورهای حاشیه خلیج همیشه فارس با خود بدون پرداخت عوارض به همراه آورد . دکتر گفت با چه میزان مشکل یک نفر حل می شود و زندگی اش متحول می شود؟ جوان گفت با نفری 15 تا 20 هزار تومان . دکتر به مسئولین گفت آمار لنج های خلیج فارس را بدهید ؟ آمار واردات از خلیج فارس این مقدار است . آمار تمام ملوانان را هم بدهید ؟ آمار ..... دکتر از وزراء و مسئولین چند عدد دیگر را پرسید و خودش هم کلی عدد را ضرب و تقسیم کرد و گفت با 15 هزار تومان مشکلی برای کشور به وجود نمی آید . گفت برو انشاءالله مشكل را حل می کنیم . جوان بغض کرده بود ، رفت دست دکتر را ببوسد . دکتر بلندش کرد و گفت عزیز باشی و جوان را در بغل گرفت . برداشت هفتم : بغضی از سر ارادت ظرف خرمایی روی میز مقابل من بود . هر خبرنگاری رد می شد یکی بر می داشت و هسته اش را روی سینی مقابلم پرت می کرد . بنده خدایی گفت الان دکتر بهت گیر میده . گفتم نه بابا من که نخوردم بعدش هم در این شلوغی که دکتر حواسش به اینجا نیست . ظهر شد و موقع نماز هر کاری کردند دکتر جلو نایستاد . نماز دوم که تمام شد ، دکتر برگشت و رو به من کرد و گفت بعضی از مردم اینجا محتاج یک دانه خرما هستند و گیر نمی آورند بخورند . بغضم گرفته بود و در دل خوشحال . خوشحال از این همه حساسیت و این همه حواس جمع . و بغضم گرفته بود که در آن دنیا از مسئولان چگونه حساب خواهند کشید که فرموده اند : فی حلاله حساب و فی حرامه عقاب برداشت هشتم : گناه بزرگ احمدی نژاد... نماینده عده ای از دانشجویان و جوانان جلوی درب آمده بود و می گفت بچه ها می خواهند به یک نفر مطالبی را بگویند . قرار ساعت 14 شد . حدودا سی نفری بودند . از عملکرد مسئولین استان به شدت ناراضی بودند و مدام می گفتند استاندار ما احمدی نژادی نیست ، فرماندار ما احمدی نژادی نیست و فلان مدیرقبلا این کارها را کرده وضع زندگیش فلان و وضع تعامل و برخوردش با مردم فلان است و ... می گفتند ما تمام حیثیت خود را در محل زندگیمان دادیم تا دکتر رای بیاورد ولی کسانی که ما را تمسخر می کردند بر سر کار هستند .... گفتم دوستان بزرگترین اتفاقی که در کشور به یمن ایثار و استقامت شما افتاده همین جمله شماست که فلان مدیر ما احمدی نژادی نیست . یعنی امروز استانداردی به وجود آمده که همه استانداردهایی که برای ما می تراشیدند را از ذهن مردم خارج نموده است . وقتی می گوییم مدیر ما احمدی نژادی نیست یعنی : می توان مدیر بود و ساده زیست بود و ما چنین مدیری را می خواهیم می توان مدیر بود و فساد نکرد و ما چنین مدیری را می خواهیم می توان مدیر بود و مردمی زندگی کرد و ما چنین مدیری را می خواهیم زمانی می گفتند مدیر باید تامین باشد تا کار کند اگر فسادی کرد هزینه مدیریت است . یک مدیر باید دیسیپلین خود را حفظ کند و ... شما امروز به دنبال یک مدیر ساده زیست ، مردمی ، ضد فساد، طرفدار محرومین و مردمی می گردید و این بزرگترین تحول در این کشور است . و بزرگترین گناه احمدی نژادخلق چنین استانداردی در ذهن شماست که بسیاری از مدعیان دیروز در آن نمی گنجند . و علت همه این دشمنی ها با او همین مطالبه ای است که شما دارید چون دیگر آنان نمی توانند در حکومت باشند و هر طور خواستند زندگی کنند. اصولا از کلمات گشادی که همه با هر نوع عملکردی در آن جا می شوند از قبیل اصولگرایی و ... خیلی دل خوشی ندارم و لذا اين جرياني كه مردم به آن اقبال نشان دادهاند را جريان احمدينژادي همه جا اسم ميبرم نه اصولگرايي كه هر آدم .... جلسه خوبی بود و دوستان نگران اینکه برداشت دکتر از وضعیت استان اشتباه باشد و به قول معروف می گفتند مطمئن هستیم دکتر دور نمی خورد ولی می ترسیم مسئولین استان دکتر را دور زده باشند. برداشت نهم : ضریب مقاومت زمین... جلسه هیئت دولت جلسه پرکار ، پر شور و بسیار جدیی بود . احمدی نژاد به هر میزان که یک چهره مردمی و پرعاطفه در میان مردم دارد در برابر مدیران بسیار قاطع و جدی است . در جلسات دولت خنده او را کمتر می توان دید . هر چند که خود گاهی به علت زمان زیاد جلسه برای رفع خستگی شوخی هایی متناسب می نمود . بیان نکات داخل جلسه و ریزه کاریها و تسلط دکتر خود یک کتاب جداگانه را می طلبد . فقط همین میزان بگویم که مثلا وقتی بحث راجع به مجوز ساخت در زمین های آزاد شده توسط ارگانهای نظامی شد دکتر ضریب مقاومت زمین در آن منطقه خاص را می دانست و وقتی گفت از روی کاغذ هم که نگاه کردند دکتر درست گفته بود . طرح هایی که برای تنظیم آن ماهها کارشناسان استانی و مرکزی کشور زحمت کشیده بودند در جلسه به تصویب کل دولت می رسید و همه ارگانها و وزارتخانه ها موظف به انجام آن می شدند . جلسه از ساعت 14 تا 22 شب طول کشید . ساعت 1 شب به تهران رسیدیم . تهران لبریز از برف بود . ماشینی تا انقلاب ما را آورد . خیابان سفید پوش کارگر جنوبی خلوت خلوت بود . از آنجا تا میدان لشگر پیاده در برفها می آمدم و می لرزیدم و به آینده نگری و بینش وسیع خودم در پوشیدن لباس کاموا و گرم غبطه می خوردم . تا اینکه یک ماشین پیدا شد . در دلم این چند روز گرمازدگی را مرور کردم و گفتم کاش می شد مانند دکتر در گرما و سرما با مردم همدرد بود. برداشت آخر : کانالیزه شدن دکتر ؟ چند روز بعد وقتی دکتر را دیدم . پرسید از سفر چه خبر ؟ بعد از آنکه مطالب خواسته شده را گفتم پرسیدم برداشتتان از عملکرد مسئولین استان چیست ؟ گفت من از چندین کانال همیشه عملکرد مدیران را ارزیابی می کنم . استاندار آدم خوبی است و پرتلاش و زحمت کش است ولی مردم از او رضایت ندارند . به یاد جملات دوستان افتادم که می گفتند : مطمئن هستیم دکتر دور نمی خورد و از چند کانال مطالب را پیگیری می کند ....... /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 289]
-
گوناگون
پربازدیدترینها