واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فروش اخراجیها از رقم رؤیایی 7 میلیارد تومان گذشته است و حالا دیگر مسعود دهنمکی که با اولین اخراجیهایش قدم در راه رکورد شکنی گذاشته بود، برای خودش شده است یک چهره"سینمایی". با همه مصاحبه می کند، سخنرانی می کند و از مراحل ساخت فیلمش و اینکه می خواهد سومین اخراجیهایش را بسازد، سخن می گوید. "سونامی اخراجیها 2" با اختلاف زیادش از نظر فروش -همان ترجمه گیشه پسند مخاطب!ـ امروز سینمای ایران را به هم ریخته است. بسیاری از روشنفکران منتقد سینما با همان ژست های روشنفکری معروفشان، استقبال از فیلم ده نمکی را به "ذائقه لمپنپسند" مخاطب ایرانی نسبت میدهند و در مقام اشخاصی با "فهم متفاوت" نسبت به "عوام"، از فیلم های مشابهی سخن به میان می آورند که به دلیل همین "لمپن بازی ها" توانسته اند به فروش میلیاردی برسند. اما به راستی راز اقبال افسانه ای به فیلم اخراجیها چیست؟ استفاده پر تعداد از ستاره های سرشناس سینما؟ جلوه های ویژه پر جاذبه فیلم؟ داستانپردازی خلاقانه؟ و یا کمدی و طنزپردازی پر کشش اخراجیها؟ شاید جواب این سؤال کلیدی همه اینها باشد و شاید هم دلیل دیگری داشته باشد. اما پاسخ هرچه باشد، نمی تواند این حقیقت را کتمان کند که اخراجیهای مسعود ده نمکی، امروز به درون خانه های مردم رفته است. از پدربزرگ خانواده گرفته تا کوچکترین نوه ها، همه اخراجیها را دیده اند، با آن خندیده اند، گریسته اند و نوای "ای ایران" را زمزمه کرده اند و این تفاوت معنادار "پرفروش بودن" اخراجیها 2 با فروش بالای فیلم هایی است که به دلایلی دیگر به فروش میلیاردی دست یافته اند. اخراجیها، صرف نظر از ویژگی های فنی و سینمایی اش، "فیلمی مردمی" است و شاید همین بزرگترین پیغامی باشد که "مردم" از طریق اخراجیهای ده نمکی، برای اهالی روشنفکر سینما ارسال کرده اند. منظور همان روشنفکرانی هستند که شاید تنها با "مردمی " سروکار داشته اند که در کافی شاپ سینما جمهوری، با زمینه یک موزیک لایت، ساعت ها نشسته اند و همزمان با نوشیدن یک فنجان قهوه، از سطح پایین درک جامعه و همراه نبودنشان با "نخبگان" گلایه کرده اند، گرد هم نشسته اند تا فیلم های یکدیگر را تماشا کنند و آنگاه در انجمن های نقدشان، فیلم های خود و دوستانشان را نقد کنند. در یک کلام نخبگانی که سر در "حلقه بسته" خود فرو برده اند. حلقه بسته ای که برای محافل روشنفکری فیلم می سازد، کتاب می نویسد، تئاتر بازی می کند و نغمه می سراید. حلقه بسته ای که کاری به "عوام" ندارد، چون "نخبه" است. و امروز مسعود ده نمکی بدون کوچکترین تناسبی با این "حلقه بسته"، حریم آن را شکسته است و با حمایت "مردم"، اینک او به این حلقه بسته تحمیل شده است. اگر اولین اخراجیهای او با تمسخر اهالی سینما روبرو شد، دومین اخراجیهای ده نمکی، امروز با سکوت معنادار سینماگران روشنفکر روبرو است. *** در روزها و هفته های پس از سوم تیر 84، بسیاری از "سونامی احمدی نژاد" سخن می گفتند و اینکه عرصه سیاست را به هم ریخته است. او از جنس "حلقه بسته " مدیرانی که هر روز در قامت مسئولیتی جدید در تلویزیون می دیدیمشان نبود. او از "جنس مردم" بود. مردم او را از میان خود برگزیده بودند تا به حلقه بستهای تحمیلش کنند که برای سالیانی طولانی "عوام" را به حاشیه رانده بود. حلقه بسته ای که شاید مردمیترین ارتباطش در حضور نمادینش در راهپیماییها تجربه می شد. حلقه بسته ای که روزی در رؤیای رسیدن به اندونزی و ژاپن، مردم را به دنبال سیاست های تعدیل بانک جهانی می کشاند و روزی دیگر در آرزوی تحقق لیبرالیسم فرهنگی و سیاسی، با "موج سوم" هانتینگتون در 18 تیر مقابل مردم می ایستاد؛ بدون آنکه بداند یا بخواهد بداند که "مردم" چه می خواهند؟ اما سونامی ویرانگر همین مردم، شخصی را به این حلقه بسته تحمیل کرده بود که از مردم بود. هر چند آن زمان هم بسیاری "مردم" را، این متن "حاشیه انگاشته شده" را، حاشیه ای خواندند که خود را برای مدتی بر "متن"! تحمیل کرده است، آنچنانکه در ماجرای اخراجیها با " ذائقه لمپن پسندش"! "سونامی احمدی نژاد" امروز از عالم سیاست گذر کرده است و به صحنه فرهنگ رسیده است تا "حلقه های بسته" را با نیروی "مردم" بشکند؛ چنانکه در تعاملات جهانی، با خروش ملت ها به "حلقه های بسته نظام جهانی" رسیده است. و این همه از نتایج سحر است. سحری که خورشیدش حضرت روح الله بود. /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 154]