تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835076677
گزيده سرمقاله روزنامههای صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پردختهاند از جمله «عکس و برعکس !»،«کدام نظرگاه؟»،«مطالعه رفتار مردم در انتخابات دهم»،«ويران سازي سازمان مديريت و برنامهريزي!»،«شكستي ديگر براي فرزندان صهيون»،«شعار اقتصادي مناسب در اين دوره رياستجمهوري»،«تعويق انتخابات به چهار دليل!»،«دستاورد کرزاي در واشنگتن»و... كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان:عکس و برعکس ! «عکس و برعکس !»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد؛اين روزها و در آستانه انتخابات رياست جمهوري دهم، بازار «خط امام»(ره) در تبليغات انتخاباتي داغ تر از هميشه است و برخلاف دو سه دوره قبل که برخي از نامزدها تاکيد بر «توسعه اقتصادي»، «اصلاحات» و... را پرمشتري تر از خط امام(ره) تلقي مي کردند و براي کسب آراي مردم نيازي به تأکيد بر «خط امام(ره)» نمي ديدند، امروزه همه نامزدها بدون استثناء بينش و منش خود براي اداره امور کشور را در انطباق کامل! با خط مبارک امام راحل(ره) معرفي مي کنند و به تناسب حال، برگي از ارادت پيشين خويش به آن بزرگوار را ضميمه تابلوي انتخاباتي و جزوه هاي تبليغاتي خود مي کنند. اين رخداد را بايد به فال نيک گرفته و از آن تقدير کرد، زيرا حکايت از اين واقعيت شيرين و غيرقابل انکار دارد که سه دهه بعداز پيروزي انقلاب و در آغاز دهه چهارم، هنوز هم گفتمان امام و انقلاب در عميق ترين لايه هاي باور مردم جاي دارد و اگر چنين نبود، تاکيد بر اين گفتمان به ترجيع بند تبليغاتي و پرتکرار تمامي نامزدها و هواداران واقعي و مصلحتي آنها تبديل نمي شد. و اما، خط امام(ره) و بينش ومنش آن بزرگوار به اندازه اي روشن و خالي از ابهام است که کمترين ناهمخواني با آن به وضوح قابل درک خواهد بود، چرا که؛ 1-امام راحل(ره) با هيچکس رودربايستي نداشت و ديدگاه و نظر مبارک خويش را بدون ملاحظه اين و آن و فارغ از خوشامد فلان گروه و فلان جريان يا شخصيت سياسي مطرح مي فرمود. 2-امام راحل ما(ره) نظر خود را با مردم نه به ايهام و کنايه که به وضوح و صريح در ميان مي گذاشتند، آنگونه که براي همگان شنيدني و فهميدني باشد. 3- آثار حضرت امام(ره) چه گفتاري و چه نوشتاري دقيقاً ثبت و ضبط شده و موجود است، بنابراين، حذف جمله اي از آن و يا افزودن کلامي به آن ناممکن است، کما اين که در مواردي- البته نادر و اندک- کساني به غفلت و خطا و يا به عمد سخني از آن بزرگوار را با افزودن يا کاستن کلمه و جمله اي از آن تغيير داده بودند که خطا يا غفلت آنان خيلي زودتر از آنچه انتظار مي رفت برملا شد و اگرچه برخي از آنها علي رغم اثبات اين گونه تحريف ها حاضر به پوزش از روح مطهر امام راحل(ره) و پيشگاه امت حاضر ايشان نشدند ولي راه تحريف را بسته ديدند. 4-از آنجا که خاستگاه نظرات حضرت امام(ره)، مباني اصيل اسلام بود، در آثار ايشان تناقض و چندگانگي راه نداشته است و هيچ نظر و سخني از آن بزرگوار، با نظر و سخن ديگري از ايشان در تناقض نيست از اين روي، برداشت هاي متناقض از خط امام(ره) امکان پذير نمي باشد. دراين باره گفتني است که در موارد به ظاهر متفاوت و يا متضاد! بخش هاي ديگري از ديدگاه و نظرات امام(ره) برطرف کننده ايهام است. به عنوان مثال، حضرت امام(ره)با سپردن دولت موقت به نهضت آزادي موافقت کرده بودند ولي اين نکته نمي تواند دستاويزي براي تائيد گروه ياد شده از سوي امام راحل(ره) باشد چرا که ايشان، در بخش ديگري از گفتار و نوشتار خويش، گروه نهضت آزادي را فاقد اعتبار دانسته و مسئولان نظام را از به کارگيري اعضاي اين گروه به شدت نهي فرموده اند و يا، اگرچه در برخي از موارد نسبت به بني صدر ابراز لطف و محبت داشته اند ولي بعدها به صراحت اعلام کرده اند که از ابتدا نيز نسبت به وي خلجاني در ذهن داشته و در انتخابات دور اول رياست جمهوري نيز به وي رأي نداده اند. 5- نقل قول از حضرت امام(ره) -حتي از سوي نزديکترين افراد به ايشان- نيز تنها هنگامي قابل قبول خواهد بود که با بينش و منش مکتوب و مضبوط آن عزيز به حق پيوسته مغايرت نداشته باشد. امام راحل(ره)که به يقين با نگاه ملکوتي خويش از اين احتمال باخبر بوده اند، در وصيت نامه سياسي-الهي خود با صراحت بر اين نکته تاکيد ورزيده و فرموده اند؛ «اکنون که من حاضرم، بعضي نسبت هاي بي واقعيت به من داده مي شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود، لهذا عرض مي کنم آنچه به من نسبت داده شده يا مي شود مورد تصديق نيست، مگر آن که صداي من يا خط و امضاي من باشد؛ با تصديق کارشناسان، يا در سيماي جمهوري اسلامي چيزي گفته باشم.» 6-همراهي افراد و شخصيت ها با امام(ره) و نظام و تمجيد و تحسين حضرت امام(ره) از آنان نيز فقط هنگامي به عنوان يکي از معيارهاي خط امامي(ره) بودن قابل قبول است که بعدها و در ادامه راه از آن مسير منحرف نشده و بستر تعريف شده خط امام(ره) را ترک نکرده باشند. زيرا کم نبوده و نيستند افرادي که در مقطعي از زمان در راه بوده و سپس به هر علتي به بيراهه رفته اند. حضرت امام(ره) در اين باره نيز حجت را تمام کرده و مي فرمايند «ميزان در هر کس حال فعلي اوست». 7- محورهاي اصلي و اصول بنيادين خط امام(ره) به اندازه اي آشکار و از سوي ايشان پرتکرار است که تحريف آنها امکان پذير نيست. به عنوان نمونه، تقابل حضرت امام(ره) با آمريکا و ايستادگي و مقاومت در برابر باج خواهي و زورگويي قدرت هاي استکباري را نمي توان با هيچ توضيح و توجيهي تحريف کرده و ناديده گرفت و مثلاً با اين بهانه که آمريکا قدرت بلامنازع است، مقاومت در برابر زورگويي اين قدرت استکباري را «بيرون از عرف ديپلماتيک»! دانسته و نتيجه اين ايستادگي و مقاومت را «سقوط کشور به پرتگاهي خطرناک» وانمود کرد! تاکيد بر آموزه هاي اسلامي، حمايت از محرومان، ساده زيستي، مبارزه با مفسدان اقتصادي، حضور در ميان مردم، پرکاري، حساسيت نسبت به بيت المال، توزيع عادلانه ثروت، پرهيز از تجمل گرايي، مرزبندي با دشمنان بيروني نظام و گروههاي منحرف و معاند داخلي، تاکيد بر صدور انقلاب، نامشروع دانستن رژيم صهيونيستي و ضرورت محو آن از جغرافياي سياسي منطقه و... نيز از جمله خطوط اصلي و بنيادين خط امام(ره) است. بنابراين نمي توان في المثل، از يکسو تابلوي «خط امام» را برافراشت و در همان حال، با گروههاي ضدانقلاب و کساني که بارها به امام راحل(ره) اهانت کرده اند، و ناباوري خود به نظام جمهوري اسلامي ايران را فرياد زده اند، فالوده خورده و ائتلاف سياسي کرد. و يا چگونه مي توان از خط امامي بودن سخن گفت و از سوي ديگر، محرومان و مستضعفان را به سخره گرفته و آنان را که ولي نعمت هاي انقلاب هستند به «لشگر قابلمه به دست ها» تشبيه کرد. يا در حالي که امام راحل(ره) از بوسه زدن بر دست بسيجيان و افتخار به اين بوسه سخن مي گفتند، «بسيج را عامل خشونت»! دانست و با کساني که رزمندگان اسلام را، سربازان وحشي آتيلا مي ناميدند هم کاسه بود؟! و يا داعيه خط امامي بودن داشت و در همان حال با جبهه اي که خط امام(ره) را در موزه تاريخ مي پسنديد، نرد دوستي باخت؟! و... 8- برخي از گروههاي مدعي خط امام(ره)، در حالي که حداقل يک دهه با دشمنان امام و انقلاب در ائتلاف بوده و يا دستکم اينکه در برابر همه اهانت هاي آنان به اسلام و امام و انقلاب سکوت کرده بودند، امروزه از وفاداري خود به خط امام(ره) سخن مي گويند که اين «ادعا» با آن «سابقه» در تضاد است و درباره اين گروهها و احزاب تنها دو احتمال زير مي تواند مطرح باشد. اول؛ آن که اگرچه با گروهها و جريانات منحرف و ضدامام(ره) در يک جبهه حضور داشته اند ولي با ديدگاهها و نظرات انحرافي آنان موافق نبوده و حتي مخالف نيز بوده اند! که در اين صورت بايد پرسيد چرا هرگز عليه نظرات ضدانقلابي و ضدامامي آنها موضع نگرفتيد؟ دوم؛ اين که هرچند با آن گروهها و جريانات هم جبهه و در ائتلاف بوده اند، اما، اکنون از گذشته پشيمان هستند. در اين حالت جاي اين سوالات هست که اولا؛ چگونه مي توان باور کرد از آنها بريده و از همراهي با آنان پشيمان هستيد؟! ثانياً؛ با آن سابقه همراهي چه تضميني وجود دارد که بارديگر با آنان همراه نشويد؟! ثالثاً؛ اگر به واقع از آنها بريده ايد، حضور همان طيف در جمع شما چگونه قابل توجيه است؟ 9- و بالاخره بايد مراقب احزاب و گروههايي بود که عکس امام(ره) را بر بالاي سر خود دارند و نمي توان مطمئن بود راهشان برعکس امام(ره) نباشد! و در اين ميانه از تمامي نامزدهاي مطرح انتظار آن است که مرز ميان خود و جريانات منحرف يادشده را به وضوح مشخص کنند و زمينه اي براي سوءاستفاده دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها باقي نگذارند. اعتماد:کدام نظرگاه؟ «کدام نظرگاه؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي اعتماد ملي ست كه در آن ميخوانيد؛روايت مورد نظر شهيد مطهري در کتاب ايمان و کفر اصول کافي روايت شده است؛در باب مجالست با اهل معاصي نقل شده است. اين روايت را شيخ انصاري در مکاسب آورده است و در دو جا هم به آن اشاره ميکند.چنان که اشاره کردم ميتوان از دو منظر کاملا متفاوت «باهتوهم» را تفسير کرد. تفسير رايج اين است: هر که را ديديد شک و شبهه ايجاد كنيد كه اهل بدعت و نوآوري است، او را با هر دروغ و افترايي هم که شده از صحنه خارج کنيد. تا مردم به او اقبال نکنند. نظرگاه ديگر، که مرحوم مطهري بر اساس آن روايت را تفسير کرده است. اين است: شما با کساني که بدعت ايجاد ميکنند و شک و شبهه در دين، با منطق نيرومند سخن بگوييد و آنها را محکوم و مجاب و متحير کنيد. اينکه يک واژه و مفهوم آن ميتواند، دو منظر کاملا متفاوت را در پيش روي ما بگشايد. نمونههاي فراواني ميتوان براي آن برشمرد. در دوران کودکي، مرحوم حاج آخوند براي ما گفت: يک نفر ميخ طويله بلندي را روي زمين کنار چشمهاي ميکوبد. خداوند براي اوحسنهاي مينويسد. فرد ديگري مدتي بعد ميآيد و همان ميخ طويله را از زمين ميکند. براي او هم حسنهاي نوشته ميشود. پرسش اين بود که چگونه دو عمل متباين ميتوانند، از طرف خداوند حسنه محسوب شوند؟ ايشان با همان زبان ساده و لبخند مدامشان گفتند:«نفر اول پيش خودش خيال کرد؛ اگر سواري از کنار چشمه رد شد. خواست آبي بياشامد و اندکي استراحت کند ميتواند افسار اسبش را به همين ميخ بلند ببندد. دومي با خودش گفت: «اگر فرد تشنهاي شبانه به طرف چشمه بيايد؛ تا آبي بنوشد؛ پايش به اين ميخ گير ميکند و نقش زمين ميشود. اين تصوير سادهاي بود که به عبارت ديگر منطق موقعيت را براي ما تفهيم ميکرد. بگذاريد يک مثال در قلمرو فقهي مطرح کنم. حضرت آيتالله صانعي در درس خارج فقهشان در درس نخست مکاسب محرمه نکات بسيار مهمي را درباره اختلاف نظر اجتهادي فقها ذکر کردهاند. يک نمونهاش در بحث تکتف در نماز است. با دست بسته، يا دستان بر هم نهاده نماز خواندن. همان شيوهاي که اهل سنت به هنگام نماز مراعات ميکنند. البته حنفيها و شافعيها و حنبليها تکتف در نماز را سنت و مستحب ميدانند. مالکيها تکتف در نماز مستحبي را جايز ميدانند و در نماز واجب، با دست باز نماز خواندن را مستحب ميدانند. درباره تکتف؛ يعني با دستان روي هم نهاده، اصطلاحا با دست بسته نماز خواندن، فقط يک روايت به عنوان مستند يک حکم فقهي داريم. اين روايت را فقهاي ما روايت صحيحه ميخوانند.( مثل حضرت آيتالله صانعي، در درس خارج فقه، مکاسب محرمه) روايت اين است: «دستهايتان را بر هم مگذاريد، تا به مجوسيان شباهت پيدا نکنيد.» از اين روايت چهار برداشت کاملا متفاوت اجتهادي صورت گرفته است. اول: محقق حلي در شرايع الاسلام، تکتف را مکروه ميداند. دوم: برخي فقها تکتف را حرام ميدانند. سوم: برخي جايز نميدانند. اما چناچه ضرورت اقتضا کند، تکتف را جايز ميدانند. چهارم: آيتالله بروجردي، نه تکتف را مکروه ميدانست و نه حرام، بلکه آن را ارشاد استحبابي تلقي ميکرد. از اينگونه اختلاف نظرهاي اجتهادي ميتوان بسيار بر شمرد.حال اگر فردي بر اساس نظري اجتهادي و با در نظر گرفتن مجموعه شرايط و موقعيت ما، اعلام کرد که اعدام کودکان به مصلحت کشور و اسلام نيست، اين نظر اسرائيلي است؟ و پياده نظام رژيم صهيونيستي اين نظر را القا کردهاند؟ نمايندگان سياسي، ديني و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در خارج از کشور، هر کدام گزارشي از بازتاب اعدام دلارا دارابي تهيه کنند. آيا اين اعدام رژيم صهيونيستي را مات و منزوي کرد؟ اگر كسي بگويد درست در آستانه انتخابات رياست جمهوري در ايران اين اعدام کاملا غير موجه بود، و حداکثر ميشد با بررسي بيشتر و همه جانبه اقدام کرد؛ اين نگاه اسرائيلي است؟ تمام سخن آقاي کروبي در اين جمله خلاصه ميشود: «پديده غيرقابل درك اعدام افراد زير 18 سال در مقاطع مختلف كارزار رسانههاي خارجي عليه اسلام و ايران را سبب شده كه تنها با يك اجتهاد و اراده قانوني و فقهي قابل حل شود.» داستان نشريه موج را يادمان هست. در يک نشريه دانشجويي با تيراژ کمتر از سيصد نسخه مطلبي درباره امام زمان نوشته شده بود. چه هنگامهاي بر پا شد. يک مقام نظامي-امنيتي اعلام کرد که خودش نويسنده را خواهد کشت.آقاي يونسي وزير وقت اطلاعات يادداشتها و دعاهاي همان جوان نويسنده را که در ايام بازداشت نوشته بود، در جلسه دولت نشانم دادند. ديدم آن جوان در خلوت خود دعاهايي را نوشته بود، سرشار از لطافت و توجه. پيدا بود نيت او از مطلب نشريه موج با موجي که در کشور دامن زده شد؛ به حساب ارشاد هم گذاشته شد، از زمين تا آسمان تفاوت داشت. خود او هم که بارها گفته بود قصد هيچگونه اهانتي نداشته است. بعدا فيلمنامه يک سريال تلويزيوني درباره زندگي اقبال لاهوري نوشته همان جوان را خواندم که بي نظير بود... ابتكار:مطالعه رفتار مردم در انتخابات دهم«مطالعه رفتار مردم در انتخابات دهم» عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم محمدعلي وكيلي است كه در آن ميخوانيد؛تحليل چگونگي عمل جامعه ايراني در برخورد با انتخابات در طول سه دهه گذشته و برگزاري بالغ بر سي انتخابات جهت برگزيدن رئيس جمهور، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، خبرگان رهبري و شوراهاي شهر و روستا مي تواند واقعيت هاي فراواني را از جامعه ايراني در ابعاد سياسي، اجتماعي، فرهنگي نمايان سازد.به تجربه ثابت شده است که رفتار سياسي مردم ايران تابعي از تصميم ها و توصيه هاي احزاب و گروه هاي سياسي نيست موارد متعددي را مي توان نام برد که مردم خلاف نظر و راهنمايي احزاب و گروهها عمل کرده اند. پيروزي محمد خاتمي در دوم خرداد 76 در حالي صورت پذيرفت که تمام احزاب و گروههاي سياسي به تبع بخش هاي مهم حکومت پشت سر رقيب ايشان يعني ناطق نوري بودند اما مردم با رفتار پيچيده و در نقطه مقابل تمرکز گروههاي سياسي، عمل کردند و اليت نخبگان را در صفحه شطرنج خود مات کردند. رفتار پيچيده مردم ايران در مراحل مختلف و در انتخابات هاي پي در پي تکرار شد بطوريکه در انتخابات رياست جمهوري نهم سال 84 در حاليکه احزاب شناسنامه دار و بي شناسنامه با تاريخ و بي تاريخ، يک شبه و صد شبه همگان در حمايت از کانديداي برجسته آن دوره يعني آقاي هاشمي رفسنجاني مسابقه گذاشته بودند اما مردم کسي را انتخاب کردند که کمتر نخبه سياسي گمان آن را داشت پيروزي محمود احمدي نژاد مهر حيرت را بر کارنامه عملکرد گروههاي سياسي نشاند مجموع رفتارهاي ذکر شده موجب گرديد تا مردم ايران از نظر رفتار انتخاباتي غيرقابل پيش بيني، توصيف شوند و امکان دستيابي به پيروزيهاي ناگهاني سريع و سهل الوصول براي نامزدهاي خوش شانس فراهم آيد. اينکه چرا مردم در ايران اينگونه عمل مي کنند نياز به تحليل تاريخي، فرهنگي، جامعه شناسي و روانشناسي دارد ولي در اين مقال به بخشي از اين چرايي مي پردازيم.يکي از دلايل رفتار «حزب گريز» ما ايرانيان اينست که رفته رفته نقش طبقات متوسط کم رنگتر مي شود و حضور پرشور طبقات پايين دست جامعه بر کم رنگي طبقات متوسط افزوده است. طبقات متوسط جامعه بيشتر تحت تاثير احزاب و نگاهشان معطوف به گروههاي سياسي است اما طبقات پايين دست جامعه از ديگر گروههاي مرجع پيروي مي کنند. بر همين جهت يکي از ويژگيهاي انتخابات فعلي اينست که رقابت اصلي بين دو قرائت از گفتمان عدالت خواهي مي باشد. گفتماني که بر گرفته از خواست طبقات پايين دست جامعه مي باشد و دليل مهم اجماع اصلاح طلبان بر ميرحسين و اجماع اصولگرايان بر احمدي نژاد همين نکته مي باشد چرا که در بين دو جناح مذکور هيچکدام به اندازه اين دو، نماد عدالتخواهي نيستند و هر دو از زمينه پذيرش بالايي در بين طبقات پايين برخوردارند بنابراين بيش از گذشته، شاهد عطف توجه نامزدهاي دوره دهم به طبقات پايين دست مي باشيم دور تند سفرهاي استاني و حضور بدون تکلف در بين توده مردم و سعي در ارتباط مستقيم با آنها همه و همه گوياي نگاه نامزدهاي اين دوره به طبقات پايين دست مي باشد.جهت ديگر رفتار «حزب ستيز» مردم به عملکرد احزاب بر مي گردد عدم وجود احزاب استخوان دار، قانونمند و مستظهر به پشتيباني مردم از رهگذر کار تشکيلاتي و تدوين برنامه هاي علمي و قابل اجرا جهت حل مشکلات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي چالش مهم احزاب بحساب مي آيد اما بخشي از اين چرايي به شرايط راي دهندگان ايراني بر مي گردد.در ايران ما سه گروه راي دهنده داريم 1-راي دهنده موثر و ثابت 2-راي دهنده ممتنع و شناور 3-تحريم کننده هاي همواره مخالف .از نظر فراگيري: گروه اول جمعيت قابل توجهي مي باشند اما اکثريت نيستند و در مقياس گروه دوم در اقليت هستند. دسته دوم اکثريت جامعه ايران مي باشند گروه سوم اقليت بسيار محدود که خواستگاه ضد نظام دارند. از آنجا که دسته اول کمتر تحت تاثير رفتار سياسي نامزدها و نخبگان قرار مي گيرند از پيش، آرا» آنها تعيين شده مي باشد. نحوه رقابت و برنامه نامزدها و شيوه تبليغات بر اين دسته از راي دهنده ها تاثير چنداني ندارد رفتار اين دسته معمولا نشانگر گست کامل از يک جناح و تعهد به جناح مقابل مي باشد در تحليل اين دسته احزاب هم نقش ندارند برداشت شخصي تک تک راي دهنده اين ويژگي را به همراه دارد. در ادبيات سياسي ما ايرانيها به اين دسته اصطلاح راي دهنده هاي «تکليف گرا» اطلاق مي شود ورود به انتخابات را وظيفه ديني مي دانند و با همين مقياس هم نامزد خود را بر مي گزينند و نسبت به تبليغات جديد واکنش چنداني از خود نشان نمي دهند اين بخش جامعه پاي ثابت انتخابات مي باشند. اما دسته دوم که اصطلاحا به «حق گراها» گفته مي شود يکي از ويژگيهاي اين گروه از راي دهنده ها، پنهان کاري است، رندي، باطني گرايي در فرهنگ اين دسته حضور جدي دارد و به اصطلاح سعي در رفتار غافلگير کننده دارند همواره تحت تاثير نحوه رفتار، شخصيت و شعارهاي انتخاباتي نامزدها مي باشند و ميزان مشارکت اين بخش جامعه، مي تواند منشا نتايج غيرقابل پيش بيني باشد اين دسته از مردم تا دقيقه 90 رقابت ها فاقد علامت و رنگ سياسي و سمت گيري سياسي مشخصي مي باشند به تعبير يک کارشناس تاثير فرهنگ «شب امتحان» بر رفتارهاي انتخاباتي مردم، خود را به صورت افزايش درصد «راي هاي شناور» نشان داده است و تا زمانيکه احساس بيم نسبت به از دست دادن چيزي گريبان مان را نگيرد اراده اي براي انجام کارها شکل نمي گيرد به همين دليل هم گمانه ها در فضاي پر ابهام صورت مي گيرد بنابراين همواره نتايج با پيش بيني ها و نظرسنجي ها متفاوت مي باشد و لحظات آغازين رقابت ها با لحظات پاياني آن قابل قياس با هم نيستند و بديهي است که نظر سنجي هاي لحظه آغازين فاقد اعتبار مي باشد در شرايطي که لحظات پاياني انتخابات «زمان طلايي» بحساب مي آيد در اين زمان است که رفتار و اقدام نامزدها و اطرافيان آنها تعيين کننده مي باشد يک اشتباه مي تواند اکثريت شناور را به سمت مقابل ببرد. اين بخش از مردم، بيشتر به دنبال فردي هستند با ويژگي هاي «کاريز ماتيک-مصلح گرايانه» که «اقتدار» لازم را نيز داشته باشد تا بتواند مطالبات متنوع جامعه را فراهم نمايد بنابراين در نگاه اين بخش از جامعه، احزاب و گروههاي سياسي جايگاه مهمي نخواهند داشت.ادامه اين وضع نشان مي دهد که برغم پيش بيني کارشناسان مبني بر اينکه انتخابات ميدان کارزار چهار بازيگر اصلي يعني نامزدهاي انتخاباتي، احزاب و گروههاي سياسي، رسانه ها و مردم مي باشد با واقعيت روبرو نيست چرا که در حقيقت براي بازيگري احزاب و گروهها کارکردي وجود ندارد و بازيگران اصلي ميدان انتخابات مردم به عنوان انتخاب کننده ها و نامزدها به عنوان انتخاب شونده ها مي باشند. رسانه ها از اين جهت که قدرت فضاسازي و تهييج براي مشارکت دارند نيز موثر هستند. با اين توصيف اکنون نمي توان پيش بيني نزديک به واقع از نتايج و رويکرد مردم در انتخابات دهم داشت بايد ديد که کدام نامزد مي تواند با معيارهاي گروه دوم راي دهنده ها سازگار افتد و نظاره گر اين باشيم که بارش «باران پيروزي» در 22 خرداد 88 بر زمين کدامين «رجل سياسي» حاضر در ميدان رقابت خواهد باريد. رسالت:ويران سازي سازمان مديريت و برنامهريزي! «ويران سازي سازمان مديريت و برنامهريزي!»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛يكي از مباحثي كه جناب آقاي مير حسين موسوي يكي از دو نامزد محترم دوم خرداديها در سخنرانيهاي خود مطرح ميكند. بحث و جايگاه سازمان مديريت و برنامهريزي است. آقاي موسوي اخيرا در جمع اعضاي مجمع روحانيون مبارز و جمعي از طلاب فرمودهاند: «دولتها در دنياي امروز هر تفكري كه دارندبايد از يك نظام عقلاني حاكم بر حكومت تبعيت كنند متاسفانه اين روند در كشور در دولت نهم از بين رفت نمونهاش ويران سازي سازمان مديريت و برنامهريزي بود.» وي با اشاره به اينكه سازمان مديريت و برنامهريزي بر حساب و كتابهاي دولت نظارت ميكند گفت: «امروز در دولت نهم با هياهوي بسيار تنها براي كسب چند راي بيشتر ريخت و پاشهاي كلان صورت ميگيرد و كسي نيست كه در مقابل آن بايستد و از دولت حساب پس بگيرد چراكه سازمان مديريت ويران شده است.»[ سايت آفتاب 88/2/17 ] چند نكته كليدي در نوع فهم و ادراك آقاي مهندس موسوي از جايگاه سازمان مديريت و برنامهريزي وجود دارد كه وي را در داوري به انحراف برده است. -1 مطابق اصل 126 قانون اساسي، «رئيس جمهور مسئوليت امور برنامه و بودجه و امور اداري و استخدامي كشور را مستقيما به عهده دارد.» اگر رئيس جمهور خود مسئول امور برنامه و بودجه است چگونه ميتواند خودش ناظر خودش باشد؟! سازمان مديريت هيچ گاه به حساب و كتاب دولت نظارت نميكند. نظارت بر حساب و كتاب دولت در قوه مجريه در امور مالي و محاسباتي به عهده «سازمان حسابرسي» و در قوه مقننه به عهده «ديوان محاسبات» و در قوه قضائيه به عهده «سازمان بازبيني كل كشور» است. لذا حساب و كتاب دولت زير نظر سه دوربين از سه قوه است. رئيس جمهور خودش نميتواند ناظر خودش باشد. -2 سازمان مديريت و برنامهريزي هيچ گاه ويران نشده است. سر جاي خودش با همان پرسنل و كارشناسان و متخصصان قرار دارد. نصب رئيس سازمان در دولتهاي پيشين به عهده رئيس جمهور بوده است. در اين دولت هم به عهده رئيس جمهور است. در دولتهاي پيشين يك سازمان مستقل بوده و با اختيارات مشخص. الان هم همين استقلال را با اختيارات قانوني دارد. منتهي در دولت نهم از حالت سازماني بيرون آمد و به صورت معاونت برنامهريزي و نظارت راهبردي رئيس جمهور درآمد. يعني درست همان وظيفهاي كه قانون اساسي در اصل 126 از رئيس جمهورطلب ميكند. اگر آقاي موسوي دغدغه «نظارت» را هم دارند به عنوان اين معاونت واژه «نظارت راهبردي» را هم افزودهاند بنابراين چه جاي نگراني است. -3 بدنه كارشناسي سازمان مديريت و برنامهريزي طي 30 سال گذشته كه كارشان توليد فكر و تئوري براي برنامههاي اقتصادي دولت وتنظيم و تدوين بودجه است هيچ تغييري نكرده است. بنابراين آقاي موسوي از كدام ويراني سخن ميگويند. حسن و قبح چهار برنامه اقتصادي دولتهاي پيشين و نيز بودجههايي كه همه ساله به مجلس تقديم ميشود دست پخت همين كارشناسها است. حتي كارشناسي كه همه ساله از سوي سازمان مديريت و برنامهريزي به مجلس براي تبيين ديدگاههاي كارشناسي سازمان ميرود يك نفر است و طي 30 سال گذشته هيچ تغييري نكرده است. ساختمان سازمان مديريت و برنامهريزي [سابق] و يا معاونت برنامهريزي و نظارت راهبردي رئيس جمهور [ جديد] سر جاي خودش هست. پستهاي سازماني سر جاي خودشان هستند هيچ كدام ويران نشده است آقاي موسوي از چه ويراني سخن ميگويند. -4 اين سازمان با اين معاونت طي سه دهه گذشته قرار بوده است به تعبير آقاي موسوي ساختار تصميمگيري را عقلاني كند و روند تصميمگيري ما را از روند دوران قاجاريه جدا كند و وارد فضاي مدرن نمايد. اين آرزوي بسيار خوبي است. اما اگر كسي كه مغز متفكر و تصميمگير اين سازمان طي سه دهه گذشته بوده است خود اعتراف ميكند كه نيمي از درآمد نفت را خارج از ساز و كار خزانه داري كل در بودجهريزي و بودجهبندي همه ساله ميديده است(1) شما از كدام برنامهريزي و بودجهنويسي مدرن در سازمان مربوطه ياد ميكنيد. و يا وقتي وزير نفت دولت اصلاحات خود اعتراف ميكند كه تبصره 38 قانون بودجه سال 58 مصوب شوراي انقلاب كه يك تبصره دائمي طي سالهاي 57 تا 83 بوده رعايت نميكرده است(2) و اين قانون اساس مناسبات مالي و محاسباتي بين دولت و شركت ملي نفت بوده است شما از كدام سازمان مدرن و از كدام عقلانيت در برنامهريزي و بودجهنويسي ياد ميكنيد و يا وقتي در بودجهريزي ماده 32 قانون برنامه و بودجه را فراموش ميكنند و از درد هجران درآمد عمومي كشور ناشي از عدم اجراي ماده 32 هيچ سخني به ميان نميآورند و يا وقتي .... اقتصاد ما طي سه دهه گذشته بيمار بوده، نشان اين بيماري كسري بودجه دولت، تورم و گراني ... است بخشي از اطباي اقتصادي ما دراين سازمان بودهاند آنها بايد به مردم پاسخ دهند چرا تئوريهاي آنها جواب نداده است. چرا به نقدهاي اقتصادي پاسخ نميدهند و سياستمداران را جلو مياندازند و حرفهاي خود را از زبان آنها ميگويند. معلوم نيست هر دولتي كه سركار ميآيد چه چيز را تحويل ميگيرد و وقتي ميرود چه چيز را تحويل ميدهد. دولت نهم روي روند اين نوع تصميم سازي و تصميم گيري علامت سوال گذاشت و سوالاتي مطرح كرد كه بهبود اوضاع اقتصادي كشور در گرو پاسخ به آن سوالات است. جرم آقاي احمدينژاد اين است كه در تدوين برنامه پنجم توسعه اقتصادي كشور از نظرات 50 كارشناس حوزوي استفاده كرده است(3) و به حلقه بسته كارشناسي سازمان اكتفا نكرده است. نبايد گامهايي كه در دولت نهم براي شفاف سازي بودجه و دقتهاي خوب در برنامهريزي برداشته شده بيهيچ دليلي آن هم با عنوان كردن يكسري كلي گويي تخطئه كرد. پينوشتها: -1 روزنامه شرق سرمقاله 83/3/11 دكتر محمد كرد بچه -2 نطق آقاي زنگنه وزير نفت دولت اصلاحات به هنگام بررسي بودجه سال 84 به تاريخ 83/12/13 -3 خبرگزاري رسا 88/2/18 حجتالاسلام نقويان عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره.) جمهوري اسلامي:شكستي ديگر براي فرزندان صهيون «شكستي ديگر براي فرزندان صهيون»عنوان سرمقالي روزنامه ي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛صهيونيست ها اين روزها درحال برگزاري يك رزمايش گسترده نظامي هستند كه دامنه بخش هوائي آن تا حريم اسپانيا امتداد دارد. اين رزمايش در بخش هاي زميني و دريائي نيز درحال انجام است . ناظران سياسي در منطقه خاورميانه هدف اين رزمايش را آماده شدن رژيم صهيونيستي براي يك جنگ جديد عليه حزب الله لبنان دانسته اند . آنها معتقدند سران اين رژيم از شكست خوار كننده اي كه در جنگ 33 روزه از حزب الله خورده اند بشدت ناراحتند و از تابستان 1385 تاكنون درصدد جبران آن هستند . هرچند بعضي از همين صاحبنظران اين احتمال را نيز دور از ذهن نمي دانند كه سران رژيم صهيونيستي خود را با اين رزمايش براي حمله به تاسيسات اتمي ايران آماده مي كند اما با توجه به هراسي كه سران اين رژيم از قدرت جمهوري اسلامي ايران دارند و ضعفي كه در خودشان در برابر ايران احساس مي كنند همان صاحبنظران چنين احتمالي را بعيد مي دانند. آنها مي گويند براي صهيونيست ها بسيار مطلوب است كه با وارد ساختن ضربه اي به ايران زهر چشمي از حزب الله و حتي سوريه كه متحد ايران در منطقه است بگيرند لكن چنين امكاني به دو دليل براي آنها وجود ندارد اول آنكه خود را در برابر جمهوري اسلامي ايران ضعيف ميدانند و دوم آنكه از پيامدهاي سنگين چنين اقدام خطرناكي بشدت بيم دارند. درباره اينكه رژيم صهيونيستي درصدد به راه انداختن جنگ جديدي عليه حزب الله باشد علائم گوناگوني برشمرده مي شود. يكي از اين علائم اعتراف مقامات رژيم صهيونيستي به ناكام ماندن در ترور سيدحسن نصرالله دبيركل حزب الله لبنان است . رئيس سابق ستاد مشترك ارتش رژيم صهيونيستي براي اولين بار اعتراف كرد كه مقامات اين رژيم در جريان جنگ 33 روزه در تيرماه سال 1385 درصدد ترور سيدحسن نصرالله بودند ولي ناكام ماندند . وي گفت : ما در آن زمان تلاش زيادي براي ترور دبيركل حزب الله لبنان بعمل آورديم و اگر كمي به او نزديك تر شده بوديم اكنون او زنده نبود. ما از كليه ابزارهاي پيشرفته براي دستيابي به سيدحسن نصرالله استفاده كرديم و تمام تلاشمان را براي ترور او به كار بستيم ولي موفق نشديم . دان حالوتس كه با شبكه دوم تلويزيون رژيم صهيونيستي گفتگو مي كرد نتوانست خشم خود را از سرخوردگي ناشي از شكست در جنگ 33 روزه لبنان و ناكامي در ترور سيد حسن نصرالله پنهان نمايد و با ناراحتي ادامه داد : من شخصا با صراحت مي گويم نمي توانم تحمل كنم نصرالله به راحتي به فعاليت هاي خود ادامه دهد. اين اظهارات در عين حال كه دشمني شديد صهيونيست ها با حزب الله لبنان و شخص سيدحسن نصرالله دبيركل حزب الله را نشان مي دهد اين واقعيت را نيز آشكار مي كند كه رژيم صهيونيستي عليرغم همه ادعاهايش در عرصه جنگ اطلاعاتي و امنيتي نيز همچون جنگ نظامي بسيار ضعيف تر از آنست كه همواره از خود ترسيم مي كند. حزب الله لبنان نه يك دولت است و نه يك تشكيلات وابسته به دولت بلكه فقط يك گروه سياسي است كه حتي در داخل لبنان نيز در طول حيات خود با مخالفت ها و مشكلات و كارشكني هاي زيادي مواجه بوده و هم اكنون نيز هست . در جريان جنگ 33 روزه نيز دولت لبنان و شخص نخست وزير اين كشور با گروه هاي مخالف و با دشمن صهيونيستي همراهي مي كرد و در موارد زيادي عملا اقدام به كارشكني و ايجاد مشكل عليه حزب الله نمود. با اينحال در آن جنگ كه رژيم صهيونيستي علاوه بر بكار گرفتن همه قدرت نظامي خود از حمايت هاي همه جانبه آمريكا و ارتجاع عرب و حتي ستون پنجم داخل لبنان برخوردار بود حزب الله پيروز شد و هيمنه ارتش مغرور رژيم صهيونيستي را شكست . اين شكست براي صهيونيست ها فقط يك شكست نظامي نبود بلكه يك كابوس بود كه همچنان آنها را آزار مي دهد. سران رژيم صهيونيستي براي رها شدن از اين كابوس به هر كاري دست خواهند زد و به همين جهت اين احتمال وجود دارد كه درصدد حمله جديدي به حزب الله باشند. علامت ديگر چراغ سبزي است كه رژيم صهيونيستي به گروه هاي لبناني رقيب حزب الله در آستانه انتخابات مجلس لبنان مي دهد. نخست وزير جديد رژيم صهيونيستي هفته گذشته اعلام كرد از بخش شمالي روستاي لبناني « عجز » كه تحت اشغال است عقب نشيني خواهد كرد. صاحبنظران اين اقدام نتانياهو را تلاشي براي تاثيرگذاري بر انتخابات مجلس لبنان كه قرار است در اواسط خرداد ماه برگزار شود مي دانند. نتانياهو خواستار امضاي سند اين عقب نشيني ميان رژيم صهيونيستي و دولت لبنان شد تا اين واقعه به نام مقاومت ثبت نشود و امتيازي براي حزب الله محسوب نگردد. از نگاه ناظران سياسي اين اقدام رژيم صهيونيستي نيز بخشي از تلاشي است كه براي ضربه زدن به حزب الله در چارچوب جنگ همه جانبه مورد نظر اين رژيم صورت مي گيرد. نيازي كه صهيونيست ها به جبران اعتبار از دست رفته خود در جريان جنگ 22 روزه غزه نشان مي دهند علامت ديگر است . سران رژيم صهيونيستي خوب مي دانند كه ضايعه اي كه در اين جنگ متوجه آنها شده را نمي توانند با جنگ ديگري عليه مردم غزه جبران نمايند و بايد در پي اقدام عليه حزب الله باشند كه در جنگ 33 روزه طلسم ارتش صهيونيستي را شكستند و بطلان افسانه هاي سروده شده براي اين ارتش را به اثبات رساندند. آنها فكر مي كنند با سركوبي حزب الله مشكل خود در غزه و ساير نقاط فلسطين را نيز حل خواهند كرد. هدف رژيم صهيونيستي از رزمايش كنوني هرچه باشد اينبار نيز چيزي غير از شكست را نصيب خود نخواهد كرد. هوشياري طرف هاي مقابل و تجربه اي كه كسب كرده اند از يكطرف و روحيه درهم شكسته نظاميان صهيونيست كه محصول جنگ هاي 33 روزه و 22 روزه است از طرف ديگر نتيجه حمله نظامي رژيم صهيونيستي را از هم اكنون مشخص كرده است ; شكستي ديگر براي فرزندان صهيون . آفتاب يزد: تعويق انتخابات به چهار دليل! «تعويق انتخابات به چهار دليل!»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد؛بسياري از اصلاح طلبان در سه سال گذشته، به صورت مكرر رفتار همراه با علاقه مفرط رسانه ملي نسبت به احمدي نژاد را مورد اعتراض قرار دادند. در اين مدت بارها برخورد صدا و سيما با دو رئيس جمهور - خاتمي و احمدي نژاد - مورد مقايسه اصلاحطلبان قرار گرفت؛ اگر چه تفاوت اين رفتار بسيار آشكار بود و بدون ارائه گزارش مقايسهاي توسط اصلاح طلبان نيز اكثر مردم به اين نكته پي ميبردند كه »انگيزه صدا و سيما براي انعكاس جزئيترين اشكالات در زمان خاتمي، جاي خود را به احساس وظيفه براي تبليغ و بزرگنمايي جزئيترين اقدامات در دولت نهم داده است«. اما از چند ماه قبل، رسانه ملي با هدف القاي موفقيتهاي ادعايي دولت احمدي نژاد، وظيفه خاصي براي خود تعريف كرد كه همزماني اين تلاش با نزديك شدن به انتخابات رياست جمهوري، اعتراض شديدتر اصلاح طلبان را برانگيخت. روند جديد اعتراض به رفتار صدا و سيما، پس از نوروز 88 به فاز جديدي وارد شد. در اين فاز، افراد زيادي از جناحهاي مختلف به هم زباني پرداختند و در يك كلام ميتوان گفت »همه غير احمدينژاديها، در پروژه اعتراضي با يكديگر تشريك مساعي رسمي داشتند«. در جديدترين بخش از اعتراض، وابستگاني از جناح اصولگرا - به استثناي فراكسيون دولتي آنها - در كنار اصلاحطلبان قرارگرفتند و ضمن تلفيق تعجب با اعتراض، مسئولان صدا و سيما را مورد سوال قرار دادند كه »چرا براي انتخاباتي كردن فضاي كشور، تلاشي در رسانه ملي صورت نميگيرد؟« اين گروه از معترضان، معتقد بودند كه صدا و سيما در اين دوره با تاخير قابل توجه در كليد زدن فعاليتهاي انتخاباتي، عملاً به كمك احمدينژاد آمده است تا او با استفاده از تريبونهاي انحصاري، بسيار زودتر و پرحجمتر از رقباي احتمالي، سخنان يكطرفه خود را در اقصي نقاط كشور به خانههاي مردم ببرد. البته حق با »غيراحمدينژادي«ها بود، زيرا در حالي كه ظاهراً برنامههاي مرتبط با انتخابات در صدا و سيما آغاز نشده است هر روز و شب جلوههايي از موفقيتهاي مشعشع دولت نهم، با هنرنماييهاي ويژه رسانه ملي به اطلاع مردم ميرسد. همچنين براي رفع نگرانيهاي احتمالي، ادعاهاي رئيس جمهور در خصوص كارشكني ساير دستگاهها و قوا در برابر برنامههاي بي نظير و نجات دهنده دولت مرتباً در صدا و سيما پخش ميشود! به هر حال اكنون بيش از يك ماه است كه »غيراحمدي نژادي« هاي دو جناح، اعتراض خود را بيان ميكنند و صدا و سيماي احمدينژادي هم روش دولت نهم را در پيش گرفته و بياعتنايي در برابر منتقدان را بر پاسخگويي به آنها ترجيح ميدهد. بر همين اساس ، نگارنده مايل است پيشنهاد جديدي ارائه نمايد. به موجب اين پيشنهاد، به جاي انتقاد از صدا و سيما به خاطر »تاخير« در آغاز برنامههاي انتخاباتي، از مسئولان مربوطه تقاضا مي شود انتخابات را به »تاخير« بيندازند. اشتباه نشود! اين پيشنهاد هيچ ربطي به تاخير صدا و سيما در انتخاباتي كردن فضاي كشور ندارد و به منظور جبران اين تاخير نيست. بلكه به نظر ميرسد تعويق در انجام انتخابات، امتيازات فراواني نصيب اقشار مختلف مردم ميكند. اگر باور نداريد وعده هايي را كه در همين روزها به مردم داده شده است مرور كنيد: ظرف دو ماه آينده، كليه مطالبات فرهنگيان پرداخت ميشود (پانزدهم ارديبهشت88) حقوق بازنشستگان تامين اجتماعي افزايش مي يابد(سيام فروردين88)، دولت افزايش بيست درصدي مستمري بازنشستگان تامين اجتماعي در سال 88 را تصويب كرد (سيزدهم ارديبهشت 88)، علاوه بر حقوق، مبلغ 114 هزار تومان به حساب بازنشستگان واريز ميشود (پانزدهم ارديبهشت 88)، نظام جديد پرداخت دستمزد كاركنان دولت حداكثر تا خرداد ماه اجرا خواهد شد(سيزدهم ارديبهشت 88)، اعلام افزايش حقوق كاركنان مشمول نظام هماهنگ (چهاردهم ارديبهشت 88) و پرداخت سود80 هزار توماني سهام عدالت به 5/5 ميليون نفر (هجدهم ارديبهشت 88.) البته در يكي دو ماه گذشته، در مورد افزايش هديه ازدواج جوانان، تسريع در راه اندازي بعضي پروژه هاي بزرگ و موضوعات ديگر نيز وعده هاي زيادي به مردم داده شده است. ممكن است كسي بگويد اين وعده ها يا وعده هاي مشابه آن، صدها بار در 4 سال گذشته به مردم داده شده اما نهايتاً تغيير مثبتي در زندگي اكثريت مردم به وجود نيامده است. پس قاعدتاً اين روزها نيز مي گذرد و تاخير در اجراي انتخابات، تنها باعث افزايش وعده هايي خواهد شد كه يا بعد از انتخابات تكذيب مي شود - مانند وعده آوردن نفت بر سر سفره ها كه منعكس كننده آن، اصلي ترين روزنامه حامي احمدي نژاد بود- يا مسئوليت عدم اجراي وعدهها را متوجه ساير نهادها و افراد خواهند كرد - مانند ادعاي اخير در خصوص »عزم دولت براي پرداخت يارانه 60 هزار توماني و مخالفت مجلس با آن!«- پس چه تضميني وجود دارد كه وعده هاي پر حجم روزها و هفته هاي باقيمانده تا انتخابات، اجرا شود؟ براي پاسخ به اين سوال، بايستي نگاهي به زمستان 82 انداخت. در آن زمان، بسياري از سران فعلي دولت ، مسئوليت هايي در شهرداري تهران داشتند. آنها به صورتي كاملاً تصادفي، هم زمان با انتخابات مجلس هفتم به توزيع سخاوتمندانه بن در ميان گروهي از اقشار حقوق بگير دولت پرداختند. اما اين سخاوتمندي، تنها يك بار انجام شد و پس از آن، هرگز تكرار نگرديد. بر همين اساس مي توان حدس زد تا قبل از برگزاري انتخابات رياست جمهوري دهم، براي انجام سخاوتمنديها، انگيزه كافي وجود دارد. به عبارت ديگر،نه تنها اجراي بسياري از وعدههاي ذكر شده در اين يادداشت تا قبل از انتخابات، دور از ذهن نيست بلكه احتمال برخي سخاوتمنديهاي پيش بيني نشده - و البته يك باره - ديگر نيز وجود دارد. پس هر چه فاصله تا روز برگزاري انتخابات بيشتر شود احتمالاً اقشار بيشتري از جامعه از سخاوتمندي هايي كه نمونه آن در آستانه انتخابات مجلس هفتم - توزيع ميلياردها تومان بن - مشاهده شد برخوردار خواهند گرديد. ضمن آنكه رسانه ملي هم فرصت كافي خواهد داشت تا براي رفع دلخوري برخي حاميان پرتوقع دولت، گامهاي بلندتري بردارد و »ابعاد مخفي مانده معجزه هزاره سوم« را به صورت گسترده تر براي مردم تبيين كند. تاخير در انتخابات، تغيير قابل توجهي در نتايج آن ايجاد نخواهد كرد اما باعث خواهد شد عده بيشتري از مردم از »سخاوتمندي هاي يك بار مصرف« بهرهمند شوند و پروژه احمدي نژاديها براي اثبات »استثنايي بودن دولت نهم« به نتايج مشخصتري نائل خواهد شد. همچنين چشم ها به اين واقعيت باز خواهد شد كه بسياري از امور معطل مانده در سه چهار سال گذشته از جمله اجراي نظام هماهنگ و پرداخت معوقه فرهنگيان، در يك دوره كوتاه زماني قابل اجرا بوده است. در آن سوي ماجرا، »غير احمدي نژادي« ها هم مطمئن خواهند شد كه هر چه قدر خود را براي عادلانه كردن فضاي رسانهاي انتخابات به زحمت بيندازند نتيجهاي عايد آنها نخواهد گرديد و بايستي طرحي نو دراندازند. آيا همين چهار دليل كافي نيست كه از پيشنهاد »تاخير در انتخابات« به جاي »اعتراض به تاخير صدا و سيما در انتخاباتي كردن فضاي عمومي كشور« حمايت شود؟ دنياي اقتصاد:شعار اقتصادي مناسب در اين دوره رياستجمهوري«شعار اقتصادي مناسب در اين دوره رياستجمهوري»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم محمد صادق الحسيني است كه در آن ميخوانيد؛ اين روزها بحث شعارهاي انتخاباتي بيش و کم در حال داغ شدن است. نامزدهاي انتخابات رياستجمهوري در حالي که يک ماه و اندي به روز انتخابات باقي مانده است تعداد سفرها، همايشها و سخنرانيهاي خود را شدت بخشيده و در حال رساندن پيامهاي خود به مخاطبان هدفشان ميباشند. در اين ميانه، آنچه نظر را جلب ميکند و کنجکاوي را بر ميانگيزاند، اين است که طبق اصول طراحي مبارزات انتخاباتي، نامزدها بايد چه پيامها و شعارهايي را چگونه و تحت چه شرايطي ارائه دهند، به طوري که هم بتوانند مخاطبان هدف خود را جذب نمايند و هم با توجه به وضعيت نابسامان اقتصادي، در راه اصلاح نظامهاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي قدم بردارند؟(يعني هم در کوتاه مدت و هم در بلندمدت از مزاياي پيامها و شعارهاي خود بهره مند گردند). براي پاسخ به اين سوال، ابتدا بايد ضرورت پاسخگويي به اين سوال را در شرايط حال حاضر اقتصاد ايران روشن كرد. در اين راستا به نظر ميرسد انتخابات رياستجمهوري دهم، از يک منظر يک نقطه عطف در تاريخ انتخاباتهاي رياستجمهوري و نيز در تاريخ اقتصاد سياسي ايران باشد. ويژگيهاي منحصر به فرد انتخابات جاري عبارتند از 1 -کشور در اين سال به لحاظ حجم مخارج دولت، حدود و ثغور دخالتهاي دولت، درجه اختلالات اقتصادي و در کل به لحاظ وضعيت اقتصادي کلي در شرايط ويژهاي قرار دارد. هر چند در دورههاي پيشين هم، بعضا با چنين شرايطي روبهرو بوديم، اما اولا، شدت عدم تعادلها تا بدين حد نبود و ثانيا، مردم برعکس اين دوره، به صورتي محسوس و ملموس پيامدهاي چنين شرايطي را درک نميکردند. از اين رو، اقتصاد پس از چند دوره (پس از انتخابات رياستجمهوري دور اول جناب آقاي هاشمي) به عنوان مهمترين محور مباحثات و خواستهاي مردمي تبديل شده است. از سوي ديگر با وجود کاهش شديد قيمت نفت و تثبيت تقريبي آن در اين قيمتها، اجماع کارشناسي و مردمي در کشور بر روي انجام اصلاحات اساسي نهادي و ساختاري متمرکز شده است. معمولا در اين شرايط، بهتر از شرايطي که مردم يا نخبگان به دليل رونق اقتصادي و يا هر دليل ديگري به اقتصاد توجه ندارند، ميتوان اصلاحات نهادي- ساختاري را جامه عمل پوشاند. بنابراين از يک منظر، اين دوره رياستجمهوري ميتواند يک فرصت براي نامزدهاي انتخاباتي به منظور ارائه پيامها و شعارهاي اقتصادي و در نتيجه پرداختن هرچه بيشتر به اقتصاد در نظر آيد. 2 -به دليل اينکه به نظر ميرسد هيچ کدام از نامزدهاي مطرح، راي نصف به اضافه يک رايدهندگان را با خود ندارند، نامزدها بيش از پيش به ارائه شعارهاي جذاب و مردم پسند روي آوردهاند. اگرچه در نگاه نخست به نظر ميرسد که اين شعارها تناسبي با اصلاح نهادي- ساختاري که در بالا لازم شمرده شد، نداشته باشد. از ديگر سوي، همانطور که بارها و بارها گفته شده، تعلق گرفتن درآمدهاي نفتي به دولتها، بزرگترين معضل ساختاري کشور محسوب ميشود، چراكه واريز شدن درآمدهاي نفتي به خزانه دولت باعث ميشود تا فرآيندي نادرست و مخرب در جهت جلوگيري از انجام سياستهاي صحيح اقتصادي و نيز مخدوش شدن رابطه نهادي ميان دولت- ملت شکل بگيرد. بنابراين نقطه شروع هر اصلاح ساختاري در کشور، جداسازي اين درآمدها از دستان دولتها است. و عليالاصول هيچ دولتي سعي در محروم کردن خود از اين درآمدهاي وسيع نخواهد کرد، مگر آنکه مجبور شود. بنابراين دوباره سوالي که در ابتدا مطرح شد، به ذهن خواننده رجوع خواهد کرد که چگونه ميتوان هم اصلاحات عميق اقتصادي انجام داد و هم سياستهاي مربوط به اين اصلاحات را به گونه اي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 475]
-
گوناگون
پربازدیدترینها