واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > زیباکلام، صادق - صادق زیبا کلام در سادهترین شکلش میتوان پرسش فرهنگ در دوران حاکمیت اصولگرایان را اینگونه مطرح نمود: اصولگرایان و مشخصترین گفته باشیم ، دولتهای نهم و دهم چه اهدافی را به عنوان اهداف فرهنگی در سر داشتند؟ میخواستند مردم ایران چه رفتارهای اجتماعی داشته باشند؟ میخواستند مردم به چه مقولاتی توجه پیدا کنند و حول چه محورهایی حرکت کنند و چه چیزهایی را باور کنند؟ یا در یک کلام اهداف فرهنگی دولت نهم و دهم چه بوده است؟ در پاسخ میبایستی گفت که اتفاقاً دولت اصولگرا اهداف بسیار مشخص اجتماعی را تاکنون یعنی ظرف 6 ساله گذشته در سر داشتند . فی الواقع دقیقتر اگر خواسته باشیم بگوییم میبایستی گفت که این اهداف در جریان مبارزات انتخاباتی در سال 84 مطرح شد. در یک تعریف کلی، جریان اصولگرا که در تیرماه 84 به قدرت رسید به دنبال به وجود آوردن این باور بود که این دولت و بالاخص راس آن یعنی دکتر محمود احمدینژاد به دنبال تحقق یک رسالت بود. یک رسالت ،جهت عدالتخواهی و عدالتجویی بود. البته قبلاً هم جریانات و شخصیتهای دیگری به دنبال عدالتخواهی بوده اند اما تفاوت احمدینژاد با آنها در چیز دیگری بود. احمدینژاد آرمانگرایی را در این میدید که با مفسدین اقتصادی یا آنانی که تا قبل از به قدرت رسیدن ایشان به بیتالمال تعرض و دست اندازی کرده بودند. ویژه خواری ، رانت خواری و آقازاده خواری کرده بودند ؛مبارزهای بیامانی به عمل آورد. هنر احمدینژاد در این بود که توانست مباره انتخاباتیاش را در سال 84 بدل کند به مبارزه با شخصیتها و قدرتهایی که تا آن موقع از بیتالمال بهرهبرداری و سواستفاده کرده بودند. او میتوانست راستگوترها و معتدین اقتصادی را سر جایشان نشاند، آنچه را که زمان از بیتالمال به ناحق ستانده شده بود را از آنان گرفته و به صاحبانش که اقشار ولایدهای محروم و کمدرآمد جامعه بودند برگرداند. او توانست این فرهنگ را در جامعه جا بیاندازد که عدهای صاحب زور خورده و برده بودند و حالا او آمده بود تا آنها را سر جایشان نشانده و اگر مال بیتالمال را کابین زنانشان هم کرده باشند، پس بگیرد. هنر اول احمدینژاد آن بود که توانست این فرهنگ را که تا قبل از سال 84 خورده و برده بودند را جا بیاندازد؛ هنر دومش آن بود که توانست این باور را ایجاد کند که او برای مبارزه با این مفسدین آمده است و هنر سومش آن بود که توانست این باور را ایجاد کند که او هم اعتقاد به آن مبارزه داشت و هم توان انجامش را . دستکم 17 میلیون نفر در تیر ماه سال 1384 اینها را باور کردند و به احمدینژاد برای تحقق آن رای دادند. او در سالهای نخست ریاست جمهوریاش آرمان وعده داده شده مبارزه با مفسدان و رانت خواران آن میرفت و در سخنرانی ها و گردهمایی هایش بالاخص در مناطق محروم و در میان اقشار و لایه های کم درآمد برای مفسدین غارتگران بیت المال و متجاوزان اقتصادی خط و نشان می کشید که اگر «دست بر ندارند» آنان را افشا خواهد کرد. در چندین مورد حتی تا آنجا پیش رفت که اشاره نمود «فهرست اسامی برخی از این مفسدین در جیبش است»و مجددا تهدید نمود که اگر دست برندارند آنان را افشا خواهد کرد.» بخش دیگری از مولفه فرهنگی که احمدینژاد تلاش داشت تا ایجاد نماید آن بود که او ازمحرومان است. اعم از اقشار و لایههای محروم جامعه تا مناطق محروم. این تفکر به کمک شوهای استانی سعی میشود تا در میان اقشار محروم این مساله به یک باور ریشهدار تبدیل شود. اینکه رئیسجمهور به مناطق محروم و دور افتادهای از کشور رفته که تا قبل از او هیچ مسئول ممکلتی نرفته بود و اساسا به آن مناطق و به آن مردم توجهای تا قبل از احمدینژاد نشده بود. فرهنگ دیگری که سعی شد القا شود آن بود که مسئولین و دولتهای خیلی به توان و به هوش به ظرفیت به قدرت سازندگی به استعداد، به خلاقیت و در یک کلام به نابغه بودن ایرانیان نداشتند و چشمشان به غرب و غربیها بود . اما احمدینژاد توانست آن قدرت و هوش و استعداد خداداد ایرانی را کشف کند و آن را در جهت پیشرفتهای علمی، صنعتی و تولیدی کشور به کار گیرد . هر روز خبری از یک اکتشاف و اختراع محیر العقولی که توسط یکی از نوابغ کشورمان صورت گرفته بود زینت بخش روزنامههای دولتی و رادیو تلویزیونمان بود. اکثر قریب به اتفاق اختراعات و اکتشافات هم توسط جوان کموسن و سال صورت میگرفت. جوانانی که دولتها و مسئولین، ارزشی برای آن قائل نبودند اما دولتهای نهم و دهم آنها را توانسته بودند کشف نمایند. اساساً نقش جوانگرایی خود یکی از رویکردهای مهم فرهنگی احمدینژاد بود . طبیعی بود که وقتی علم، دانش، تجربه و تحصیلات اهمیت دست چندم پیدا میکردند میشد یک واحد تولیدی چندین ده هزار نفری را به یک جوان بیتجربه ایضا به یک استان یا وزارتخانه را سپرد به طوری که معلوم نبود چقدر از تجربه مدیریتی استعداد و توان مدیریتی برخوردار بودند ، مهم آن بود که جوان باشد و دولت نهم و دهم بهعنوان حامی جوانان و استعدادهای درخشان آنان شناخته شوند. جریان فرهنگی دیگر آن بود که القا شود همه خیر و کم و بیش جدی از سال 84 آغاز شد. تا قبل از آن خیلی کار ها و اقدامات جدی صورت نگرفته بود. مرتب آمار داده میشود که در فلان مورد تا قبل از 84 چقدر کم کاری صورت گرفته بود و چقدر کم تولید شده است اما از سال 84 به این سو رشد وتولید سازندگی و هرچیز دیگر با سرعت به حرکت در آمده بود . بعضا در مورد برخی از امور به گونه ای تبلیغ می شد که اساسا تا قبل از 84 خبری نبوده اما به یک باره چه بهمنی در مورد آن در ایران به راه می افتاد . ایضا در این مورد پیشرفت های علمی کشور مثال زدنی است . به این معنا که تا قبل از سال 84 پیشرفت های علمی کشور بسیار کند و کم بوده اما به یک باره از سال 84به این سو ما در حوزه صنایع هواوفضا، موشکسازی، پرتاب ماهواره، شبیهسازی، ایجاد سلولهای بنیادی، نانو تکنولوژی، پیشرفت های هسته ای و این دست حوزهها سرآمد می شویم . در حوزه هسته ای کار تا بدانجا پیش رفت که مسئولین قبلی متهم به خیانت شدند البته در ایجاد این فرهنگ و فضا نبایستی صرفاً احمدینژاد و نزدیکانش را در نظر گرفت. فیالواقع مراکز دیگر قدرت به همراه رادیو و تلویزیون و مطبوعات حکومتی، حمایت برخی از روحانیون و سایرین مطمئناً دولت نهم و دهم را میستودند و مرتب برایش تاج گل ارسال میکردند متقابلاً هر روز انتقاد کردن از عملکرد و سیاستهای آقای احمدینژاد دشوارتر و فضای رسانهای محدودتر و محدودتر میشد. ایرانگرایی وجه دیگر مهم فرهنگی اصولگرایان در قوه مجریه بود. ایرانگرایی نه به عنوان مکتب و مشربی درمقابل اسلام بلکه به عنوان یک مکتب و مشربی قائم به خود و جدایی از اسلام مهدویت و منجیگرایی، آمدن حضرت حجت و ظهور امام زمان ،جنبه فرهنگی پررنگ دیگر دولتهای نهم و دهم بودند. «منجیگرایی» در دولت نهم و دهم چند وجه دارد وجه نخست ان اشاعه همان فرهنگ کلی و تاریخی اندیشه مهدویت و در انتظار غیبت امام غایب بودن است اما آنچه که توسط رئیس جمهور بر روی آن تأکید میشد نوعی اصرار و تأکید بر این نکته بود که امام عصر بر دولت و سیاستهای آن نظارت دارند و تحقق بسیاری از آن سیاستها به مدد و الطاف خفیه ایشان است جالب است که رهبران مذهبی کشور خیلی دغدغه و نگرانی از این گرایشات فرهنگی نداشتند تا اینکه داستان ظهور نزدیک است ،رخ داد . به فهرست رفتار و الگوهای فرهنگی احمدینژاد و بالطبع میبایستی نکات دیگری را افزود. اعم از مثبت یا منفی. سادهزیستی و گریز از تشریفات ،طرح شعارهای تو ده ای و عوامپسند و این است چنین گرایشاتی را میتوان به آنان پوپولیستی اطلاق نمود جنبههای دیگر رفتار احمدینژاد بود . در عرصه بینالملل هم دقیقا رفتار و منشی کاملا پوپولیستی ضدغربی به ضدآمریکایی و ضد اروپایی اثر خود نشان دهد درست نقطه مقابل رفتار خاتمی حتی هاشمیرفسنجانی. آینده نشان خواهد داد که آیا پوپولیسم احمدینژاد به صورت یک فرهنگ در ایران نهادینه شده یا خیر. آنچه که دستکم در کوتاهمدت در ایران نهادینه شده یا خیر. آنچه که دستکم در کوتاهمدت میتوان گفت "پوپولیسم" احمدینژاد به هیچ روی نتوانست در اقشار و لایههای تحصیلکرده جامعه حمایتی و نفوذی داشته باشد. 13 میلیون نفری که به مهندس موسوی در 22 خرداد 88 رأی دادند غالباً متعلق به اقشار و لایههای تحصیلکرده جامعه هستند. این بدان معنا بود که پوپولیزم احمدینژاد در میان اقشار و لایههای تحصیلکرده جامعه نتوانسته بود خیلی نفوذ نماید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 440]