واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > دیدگاه ها - اگر ما رو به معنویات بیاوریم نیازی به داشتن هیچ نوع انگیزه و سرگرمی نداریم. پیش از این افراد به دنبال این بودند که برای خود زندگی تشکیل دهند و به آرامش برسند اما هم اکنون بسیاری از زندگی ها بر پایه مادی گرایی شکل می گیرد و نهایتا رابطه دلگرم کننده در این زندگی ها وجود نخواهد داشت. سپیده سعیدی :شاید برای شما هم پیش آمده باشد و یا در میان اطرافیان شما کسانی باشند که دچار عشق های نامتعارف شده باشند . عشق هایی که از قاعده و قانون زندگی پا فراتر می گذارد و به شکل فریبنده ای دارایی افراد اعم ازخانواده ،شغل،فرزند ،همسر و حتی هویت و شخصیت انسانها را ازبین می برد . احساساتی که مشخص نمی شود از چه روزنه ای وارد زندگی می شود و قرار است چگونه آن را کنترل کرده و با آن کنار آمد . بیراه نیست اگر بگوییم در حال حاضر در میان اطرافیانمان شاهد بروز این گونه عشق های نامتعارف هستیم که البته به زعم افراد مبتلا نامتعارف هم نیست . این روزها بسیاری از افراد جامعه که در سنین میانسالی قرار دارند به مشاورین مراجعه می کنند تا مشکلات خود را که از اینگونه عشق ها ناشی می شود حل کنند ،یکی از این مشاورین دکتر سیما فردوسی ،روانشناس است . او با حضور در روزنامه خبر در خصوص عشق های نامتعارف حرفهای ناگفته بسیاری را بازگو کرد که قطعا شنیدن حرفهای نامتعارف از عشق های نامتعارف خالی از لطف نیست . عشق های نامتعارف معمولا حاصل کدامیک از رفتارآدمهاست ؟ تحت چه شرایطی افراد دچار اینگونه عشق ها یا دلبستگی های غیر متعارف می شوند ؟ ما همواره در سنین نوجوانی و جوانی شاهد بروز عشق ها و احساسات مختلف در بین افراد جامعه هستیم . عشق هایی که آنها را در بسیاری از مواقع نافرجام هم تلقی می کنیم و معمولا این رفتار نامتناسب و غیر اصولی را به جوانان گوشزد هم می کنیم . اما در هر صورت باید توجه داشته باشیم که اگر این حس در میانسالی بروز پیدا کند باید دنبال دلیل آن گشت و ریشه آن را در خوی آن فرد و علقه هایش جستجو کرد . باید شرایط را سنجید و کمبودها و کاستی های زندگی این افراد را جستجو کرد . باید دید در زندگی زناشویی انتخاب درستی داشته یانه . شاید انتخاب او در ازدواج مناسب نبوده است . اگر به چنین مسئله ای دست پیدا کنیم و مطمئن شویم که ازدواج و انتخاب نامناسب بوده است می توان به فردی که خارج از چهار چوب خانواده برای خود ارتباطی را بر قرار کرده است حق داد و او را در ادامه این راه همراهی کرد ؟بله من معتقد هستم که یک ازدواج ناموفق می تواند تاثیرات بسیار بدی در زندگی افراد و در روح و روان آنها بگذارد . معمولا این افراد تا مدتها دچار مشکلات فراوان روحی و روانی هستند . ایجاد رابطه های اینچنینی هم در بسیاری از مواقع تنها مسکنهای موقت برای این افراد به شمار می رود . گاه شاهد هستیم که فرد زندگی مشترک خود را هم حفظ می کند اما در نهایت به دنبال راه فراری برای گریز از زندگی خود است و این راه را کوتاه ترین و در دسترس ترین راه می داند . در چنین مواقعی خواسته یا ناخواسته افرادی هم سر راهشان قرار می گیرد و آنها را در شرایط نامتعادل جذب می کنند . دیگر فاکتورهای عرفی را هم در نظر نمی گیرند و خیلی سریع جذب این رابطه می شوند . مثلا آقایانی که با وجود داشتن زن و فرزند و حتی در سنین بالا عاشق خانم های جوان می شوند و یا برعکس . اینها به دنبال امنیت روانی و پناهگاه برای خود هستند . در بسیاری از مواقع دیده شده که افراد در زندگی مشترک خود دچار مشکلات خاصی نیستند و حتی زندگی زناشویی این افراد بسیار هم خوب پیش می رود اما نهایتا فرد با برقرارکردن رابطه های خارج از عرف احساس بهتری نسبت به زندگی دارد ،چرا ؟ معمولا این افراد مرامشان اینگونه است و یقینا در زندگی قبل از ازدواج خود هم افراد گوناگونی در زندگی آنها وجود داشته اند . بعد از ازدواج هم نهایتا تا 2 سال پایبند زندگی خود هستند چرا که جذابیتهای ظاهری زندگی تا 2 دوام دارد . بعد دوباره به ساختار اصلی شخصیتی خود بر می گردند و شروع می کنند به برقراری روابطی که نه عرف می پسنددو نه جامعه . این فرهنگ آن فرد است و اگر عاشق شده و یا اسیر شده باز هم برای 2 سال است و نمی تواند اسیر آن فرد شود برای آخر عمر چرا که باز هم عاشق خواهد شد . من معتقدم که مرام این افراد دلیلی بر بروز این رفتار است . رفتار او وسواس گونه است و در تاریخ زندگی اش افراد بسیاری هم وجود داشته است . او اینگونه شکل گرفته است . پس چگونه می توان تشخیص داد این رفتار واقعا عشق است و اصلا امکان چنین عشقی وجود دارد وچگونه می توان آن را کنترل و مهار کرد ؟ عشق واقعی همواره خود را نشان می دهد و در سایه منطق رشد می کند . عشق .واقعی خود را بلوغ یافته نشان می دهد . این عشق گداخته است که چشم افراد را کور می کند و آنها دیگر نمی توانند تشخیص دهند که چه اقدامی برایشان مفید است و چه اقدامی برایشان غیر مفید به نظر می رسد . حال در این رابطه بحثی مطرح می شود و آن عشق در سنین میانسالی است و اینکه فرد چگونه راضی شده و یا می شود که زن و زندگی و آبروی شغلی و خانوادگی خود را فدا کند تا به خواسته خود برسد . ما می خواهیم بدانیم که آیا این رفتار واقعا همان عشق واقعی است یا خیر و چگونه باید آن را تشخیص داد . در این رابطه من معتقد هستم که این رفتار نمی تواند نشانگر عشق واقعی باشد . عشق واقعی همان چیزی است که در کنار آن منطقی هم وجود دارد و فرد عاقلانه و با بلوغ فکری همه جوانب را در نظر می گیرد و به رابطه اش یا ادامه می دهد و یا ادامه نمی دهد . این عشق هایی که امروزه ما با آن مواجهه هستیم هم بین آقایان رخ می دهد و هم بین خانم ها و امروزه در جامعه ما زیاد هم شده است . این افراد معمولا بعد از ازدواج مورد توجه قرار نگرفته اند و علی رغم پتانسیل و توانمندی هایی که داشته اند یا سرکوب شده اند و یا با آنها رفتار مناسبی نشده است . به محض اینکه در خارج از چهار چوب خانواده مورد حمایت و لطف و نظر کسی قرار می گیرند . افسار گسیخته می شوند و رفتار آن فرد به خصوص برای آنها حکم مدینه فاضله ای را پیدا می کند که فرد مدتهااز این شرایط دور بود . حالا حاضر است هر اتفاقی را تجربه کند و هر تلخی ،بی حرمتی ،بی احترامی و بی آبرویی را به جان بخرد تا این فرد با او همان رفتار را تکرار کند و مداومت داشته باشد . که معمولا هم به دلیل نا پایدار بودن این رفتار ها و هوس گونه بودنشان ،این رفتار ها تکرار نمی شود و تلاش فرد عاشق بی نتیجه می ماند . البته همین نافرجامی در مورد اینگونه عشق ها هم خود در روح و روان فرد اثر سوء می گذارد . او را نسبت به زندگی بی انگیزه ،افسرده و پرخاشگر می کند . در چنین مواقعی فرد نمی تواند خود را آنگونه که شایسته است کنترل کند و رفتارهایی را از خود بروز می دهد که باز هم در تحت کنترل و اختیار او نیست . چرا که او آن بتی را که برای خود ساخته بود از دست داده است و برای ترمیم رفتارها و روح و روانش باید ماه ها زمان صرف شود . در این مورد مثالی بزنید ؟ احتمالا شما به افراد زیادی در این خصوص مشاوره داده اید ؟ شاید برایتان جالب باشد اگر بگویم که بیش از 70 درصد مراجعین به من افرادی هستند که دچار عشق های نامتعارف شده اند و حال نمی تواند رفتارهای خود را کنترل کنند . آقای 50 ساله ای که عاشق یک خانم 30 ساله شده بود و ظاهرا هر دوی آنها حس مشترکی نسبت به هم داشتند . به نظر شما عشق آنها منطقی بوده و فرجامی داشته است یا خیر ؟من به عشق آنها معتقد بودم اما در نهایت بی سامان است و شرایط به آنها اجازه نمی دهد که عشق آنها دوام دار باشد . این عشق ها روبه سردی می گراید . افرادی میانسال که در دوران رو به پیری هستند و به هر حال خانواده و مسئولیت آنها به آنها اجازه نمی دهد . شما معتقدید که این افراد به طور کلی باید از عشق خود صرف نظر کنند ؟ خانم دکتر شما بهتر از من می دانید که عشق نوعی حس است که از اعماق وجود افراد متبلور می شود و بعید به نظر می رسد که ادا ،فیلم و یا رفتاری ساختگی باشد . نهایتا باید با این مشکل حسی چگونه کنار آمد ،بسیاری از افراد هستند که هم شرایط خانواده را در نظر می گیرند و هم می دانند که باید در جامعه چگونه رفتار کنند اما پنهان کردن چنین حسی برای آن ها درد آور است برای اینگونه افراد چه راه کاری را پیشنهاد می دهید ؟ من پیشنهاد نمی دهم . من اصرار می کنم و ازآنها می خواهم که به مشاوران مراجعه کنند وساعت زیادی را با مشاوران خود بگذرانند . این اقدام می تواند راه حل مشکل این افراد باشد . مشاورین می تواند در ساعاتی معین همدم ،راز دار و همراه این افراد باشند و به به تمامی مشکلاتشان پایان دهند . معمولا اگر فردی احساس ایراد و اشکال در زندگی خود می کند به جای آنکه افراد زیادی را وارد این بحث کند و نهایتا به یک نفر دلبسته شود بیاید و آن درد ودل های خود را بامشاور در میان بگذارد . آن وقت اصلا نیازی به برقراری رابطه در این حد و اندازه افراط گونه نیست . ما در این مبحث تنها یک طرف را مورد بررسی قرار دادیم و آن هم آقایان متاهل . طرف دیگر این رابطه را چگونه ارزیابی می کنید . تجربه به من ثابت کرده است که مقاصد اقتصادی و رسیدن به مدارج بالا در سطوح مختلف اجتماعی دلیلی برای برقراری ارتباط با مردان متاهل است . این یک حساب دو دو تا چهار تاست . کدام زنی می پسندد که در کنار عشق خود زنی دیگر وجود داشته باشد . این انتخابی است که از پیش تعیین شده است . این گونه زنان بیشتر خود را دلباخته نشان می دهند اما تنها به فکر موارد مادی هستند . به دنبال پول هستند اما زمینه کمبودات عاطفی هم دارند .البته برعکس هم وجود دارد چرا که بسیاری از این عشق ها انگیزه می دهند و افراد را سر پا می کنند . اما این انگیزه ها مجازی هستند . من می گویم که افرادی که زود عاشق می شوند دچار بیماری هستند ،وسواس ،وابستگی و اعتیاد به یک رابطه از مواردی است که این افراد بدان مبتلا هستند . البته می توان به گرایشات جنسی هم اشاره کرد که در بسیاری از موارد اینچنین است اما اگر این دو نفر به هم برسند سرد می شوند شما عشق را چگونه تعریف می کنید ؟عشق یک هیجان است ،یک احساس است ،که باید به پختگی برسد . عشق یک شعله است که در یک حدو اندازه باقی نمی ماند . هیجان همواره خاموش می شود کم می شود می خوابد . عشق تنها هیجانی است که از درجه کم شروع می شود جلو می رود تا پخته شود این عشق می تواند به سرانجام برسد و الا عشق گداخته می سوزاند چرا هم اکنون در جامعه ما این رفتار شایع شده است؟به این دلیل که بسیاری از این افراد مادی گرا شده اند و از معنویات دور شده اند به همین دلیل به هیجان های زود گذر برای زندگی روی می آورند . اگر ما رو به معنویات بیاوریم نیازی به داشتن هیچ نوع انگیزه و سرگرمی نداریم . پیش از این افراد به دنبال این بودند که برای خود زندگی تشکیل دهند و به آرامش برسند اما هم اکنون بسیاری از زندگی ها بر پایه مادی گرایی شکل می گیرد و نهایتا رابطه دلگرم کننده در این زندگی ها وجود نخواهد داشت که بخواهیم پایه زندگی را بر مبنای محکم کنیم .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 430]