واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: دانش - جیمز ویلسون جیمز ویلسون، یک متخصص ژندرمانی است که مسئولیت کلینیک آزمایشگاهی ژندرمانی را در دانشگاه پنسیلوانیا برعهده دارد. این همان جایی است که در سال 1378 / 1999، نوجوانی 18ساله به نام جس کسلینگر در آن درگذشت. در حال حاضر وی مقالهای به چاپ رسانده که طی آن، به محققانی که روی سلولهای بنیادی جنینی تحقیق میکنند، هشدار داده است تا اشتباهات ژندرمانی را تکرار نکنند. وی درباره نگرانیهایش با نشریه نیچر سخن گفته است. چرا اینقدر نگرانید؟صبح روزی که متوجه حساسیت افکار عمومی در مورد پیشرفت آزمایشهای بالینی گروه تحقیقاتی جرون شدم، به شدت در مورد این مساله احساس نگرانی کردم که روشهای درمانی سلولهای بنیادی نیز همان مسیری را در پیش بگیرند که ژندرمانی پیمود. بنابراین تصمیم گرفتم هرچه در توان دارم، برای اجتناب از پدیده افتوخیزی که در ژن درمانی وجود داشت، در تحقیقات سلولهای بنیادی به کار ببرم. منظور شما از افتوخیز در ژندرمانی دقیقا چیست؟در دهه 1990 / 1370، ژندرمانی در اوج خود به سر میبرد.تقریبا راه درمان هر بیماری قابل تصوری را ژندرمانی میدانستند و بسیاری از این روشهای درمان در کلینیک و به طور بالینی بررسی شده بود. اما بعد، در سالهای 1999 و 2000، متصدیان امر نگران شدند که شاید ژندرمانی آنقدرها هم که تصور میشد، ابزار قدرتمندی نیست. و سپس، حادثه مرگ آن نوجوان در کلینیکی که من متصدیاش بودم، پیش آمد و باعث ایجاد هزاران پرسش و نگرانی و حتی تردید درباره حمایت از تحقیقات این حوزه شد. چه تشابهاتی بین بحث سلولهای بنیادی و تحقیقات بخش ژندرمانی وجود دارد؟از نظر مفهومی خیلی ساده به نظر میرسد، یک ژن یا سلول را خیلی راحت میتوانید بررسی کنید. بدون آزمایش هم پتانسیلهای آشکاری برای کاربردهای گسترده آنها در محدوده وسیعی از بیماریها وجود دارد. نتایج به طرز بسیار اغراقآمیزی مطلوب هستند و بعد از این مرحله، بلافاصله وارد مراحل آزمایشگاهی و بیمارستانی میشویم. من نگران هستم که ما این بار هم در مرحله آزمایشهای بالینی زیاد عجله کرده باشیم. اگر چنین اتفاقی رخ داده باشد، در آن صورت حتما دوباره شاهد حوادث تاسفبار سالهای 1999 و 2000 خواهیم بود و بازخوردهای منفی این واقعه قابل جلوگیری نخواهد بود چه کسی در برابر اذهان عمومی پاسخگو است؟من با آگاهی هرچه تمامتر، میگویم که تمام متصدیان امر و محققان به دلیل حمایتهایشان و اطلاعاتی که به رسانهها میدادند، رسانههای جمعی بهدلیل پوششهای خبری جذاب و هیجانانگیز این ماجراها و انیستیتوها و مراکز تحقیقاتی که با حمایتهایشان، جامعه را به استقبال از این برنامهها واداشتند، در استفاده بیشاز اندازه از روشهای ژندرمانی مقصرند. بنیادهای حمایت از بیماریهای خاص هم به دلیل اینکه برای پیشرفتهای خود نیاز به انگیزه و امیدواری داشتند، با تحت فشار قرار دادن بخش تحقیقات در بزرگ جلوه دادن اهمیت روشهای ژن درمانی نقش موثری داشتند. چگونه میتوان این روند را تصحیح کرد؟انجمن بینالمللی تحقیقات سلولهای بنیادی که برای پیشرفتهای بیمارستانی ایجاد شده، دستورالعملی را به چاپ رسانده است. این دستورالعمل میتواند نقش کلیدی در مدیریت نتایج داشته باشد. به عقیده من انیستیتو ملی سلامت هم میتواند نقش مهمی (در ایالات متحده) بازی کند. اولویت تخصیص بودجه سال جاری بر روی تحقیقات اصلیتری استوار است و این نکته مهمی است، زیرا فعالیت محققان و اولویتدهی تحقیقاتی آنان را کنترل میکند. اگر ما بتوانیم دلارهای بیشتری را صرف محدودههای بنیادیتر نسبت به تجربههای بالینی و بیمارستانی کنیم، در این صورت راه درست را یافتهایم. نکته دیگری که باعث نگرانی من میشود، این است که در حال حاضر هیچ مکانیسمی برای آشکار کردن نتایج و اطلاعات پنهان تحقیقات بالینی و آزمایشگاهی برای افراد جامعه در ایالات متحده وجود ندارد. پس منظور شما این است که سازمان دارو و غذا (اف.دی.ای) هم مکانیسم اطلاعرسانی را به درستی انجام نمیدهد؟ وزارت غذا و دارو برای انجام چنین امری محدودیت قانونی دارد. بنابراین نیاز به مکانیسمهای دیگری غیر از این گزینه برای آگاه کردن عموم از نتایج تحقیقات بنیادی وجود دارد. آیا هماکنون چیزی وجود دارد که نیاز باشد اذهان عمومی در زمینه نتایج تحقیقات سلولهای بنیادی بدانند؟خیر. چه نوع پژوهشهای اساسی در مبحث سلولهای بنیادی باید رخ دهد؟بسیاری از مشکلاتی که در بخش بالینی برای روشهای ژن درمانی وجود داشت، اکنون برای سلولهای بنیادی مطرح است. یکی از آنها انتقال سلولهاست. دیگری مباحث ایمنیشناسی است، وقتی شما از اهداکننده دیگری برای اهدای سلول استفاده میکنید، چون این سلولها به عنوان عامل خارجی شناخته میشوند، عکسالعملهای ایمنی بسیار پیچیدهای را سبب میشوند. سومین مشکل هم مربوط به سلولهای بنیادی جنینی است که ممکن است به سلولهای سرطانی منتقل شوند و شواهدی هم برای این امر وجود دارد. بنابر این باید به این زمینهها توجه بیشتری کرد. آیا تمرکز اخیر سیاستهای انیستیتو ملی سلامت و انیستیتو پزشکی کالیفرنیا بیفایده است؟نه لزوما. مهم این است که بر سوالات اساسی خود حول این تمرکز پافشاری کنیم که همان عبور از بحث تجربههای بیمارستانی است. آیا دغدغه ذهنی در مورد افتوخیزهای ژندرمانی، شما را به این مسایل حساس کرده است؟من فکر میکنم در شرایط خوب و موقعیت تقریبا بینظیری برای جواب دادن به بازخوردهای ایجاد تحول در روشهای ژندرمانی هستم، چون از ابتدا درگیر این ماجرا بودم. من مسئولیت این مطالعات را زمانی که آن مرگ غمانگیز و تاسفبار اتفاق افتاد، به عهده داشتم و پیامدهای آن حادثه باعث شد خودم را مجبور کنم تا بازخوردهای آنچه را انجام دادهام و میدهم، بپذیرم. نیچر، 7 می- ترجمه: مریم عظیمزاده
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 532]