تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):اداى امانت و راستگويى روزى را زياد مى‏كند و خيانت و دروغگويى باعث فقر و نفاق...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819759694




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

توکل


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

بحث درباره توحيد از نظر قرآن بود. به اين‎جا رسيديم كه بر حسب آن‎چه از آيات شريفه استفاده مي‎شود توحيد يك حدّ نصابي دارد كه كمتر از آن مورد قبول قرآن نيست و اگر كسي آن حدّ را نپذيرد در حكم انكار كلي توحيد است و آن عبارت است از: توحيد در الوهيت كه لازمه‎اش توحيد در ربوبيت است و لذا شعار اسلام «لا اله الّا اللّه» است كه سفارش توحيد الوهيت است، كسي كه اين توحيد را داشته باشد از نظر اسلام مورد قبول است هر چند بايد در پرتو تعاليم اسلام و عمل به دستورات شرع و تخلق به اخلاق اسلامي مراتب ديگر توحيد را پيدا كند كه اين‎ها فوق اين حد نصاب است.   بسم الله الرحمن الرحيم   بحث درباره توحيد از نظر قرآن بود. به اين‎جا رسيديم كه بر حسب آن‎چه از آيات شريفه استفاده مي‎شود توحيد يك حدّ نصابي دارد كه كمتر از آن مورد قبول قرآن نيست و اگر كسي آن حدّ را نپذيرد در حكم انكار كلي توحيد است و آن عبارت است از: توحيد در الوهيت كه لازمه‎اش توحيد در ربوبيت است و لذا شعار اسلام «لا اله الّا اللّه» است كه سفارش توحيد الوهيت است، كسي كه اين توحيد را داشته باشد از نظر اسلام مورد قبول است هر چند بايد در پرتو تعاليم اسلام و عمل به دستورات شرع و تخلق به اخلاق اسلامي مراتب ديگر توحيد را پيدا كند كه اين‎ها فوق اين حد نصاب است. پيدايش اين مراتب عالي در گرو معرفت‎هاي خاصي است كه اين معرفت‎ها بازگشت به شناخت صفات و افعال خدا مي‎كند كه اگر اين معرفت‎ها نسبت به خداي متعال افزوده شد و شرايط مساعد روحي در انسان پديد آمد، مي‎تواند به مراتب عالي‎تري از توحيد برسد. يكي از اين مراتبي كه در سرلوحه دعوت انبياء، بعد از توحيد در الوهيت و ربوبيت بود كه لازمه‎اش توحيد در عبادت است، مطلبي است كه آن توكلّ است. آياتي در قرآن است كه سرلوحه دعوت انبياء را بيان فرموده كه موقع دعوت، دعوت به توحيد الوهيت مي‎كردند كه بسياري از آيات است كه: أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ و در بعضي از اين تعبيرات اين مطلب اضافه شده كه عَلَي اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ. يا در سوره انعام درباه توحيدمي‎فرمايد: ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ و دنبالش راجع به توكل تاكيد مي‎فرمايد. و يا درمورد حضرت موسي بعد از بيان دعوت توحيد اين جمله را اضافه مي‎كند كه: وَعَلَي اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ. و اين مطلب به خاطر اين است كه وقتي انسان خدا را درست شناخت و الوهيت و ربوبيت را درست فهميد، به اين نتيجه مي‎رسد كه تدبير جهان به طور كلي كه شامل انسان هم مي‎شود، به دست خداست. لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ ... ثُمَّ اسْتَوَي عَلَي الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ... كه خدا بعد از خلق به تدبير امر پرداخت، يعني همان لازمه ربوبيت تصرف در جهان. بلكه بنابر استظهاري كه به نظر ما مي‎رسد، از جمله شريفه لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ; امر همان تدبير است، بعضي گفته‎اند كه «خلق» و «امر» اشاره به دو عالم ماديات و مجردات است، اين اصطلاح در بين عرفا شايع است و گاهي استنادشان استظهار از آيه شريفه است، تا آن‎جا كه مربوط است به اصطلاح بحثي نيست، اما اگر بگويند از آيه اين معني استظهار مي‎شود، بايد تأمل كرد. كه به حسب ظاهر خلق به همه اشياء مادي و مجرد تعلق مي‎گيرد و منظور از امر چيزي است غير از خلقت كه آن چيز همان تدبير است، و شاهدش اين است كه در مورد مشابه‎اش مي‎فرمايد: ثُمَّ اسْتَوَي ... كارها را او اداره مي‎كند كه همان جنبه تصرف است و ناشي از ربوبيت تكويني است. اگر معرفت انسان نسبت به تدبير الهي كامل شد، انسان با بيانات قرآن و با نورانيت معنوي و يا به وسيله برهان عقلي مي‎فهمد كه: يك تدبير عامي از خداي متعال بر تمام جهان هستي حكمفرماست و همه چيز را زير نظر دارد، حتي افعال اختياري انسان را يا كارهايي را كه ما انجام مي‎دهيم و فكر مي‎كنيم كه صد در صد دراختيار ماست همه و همه در تحت تدبير الهي است. (البته اين تدبير نفي اختيار از ما نمي‎كند بلكه تدبيري است فوق اين‎ها) اثبات اين مطلب راه برهاني دارد كه مستقيماً مورد بحث ما نيست. چون بحث ما قرآني است نه فسلفي ولي اشاره مي‎كنيم كه هر معلولي نسبت به علت خودش ربط است و استقلالي از خود ندارد، انسان هم با تمام وجودش، با قدرت و اختيارش; با ...، همه كاملاً ذات الهي است و هر چه دارد از خدا به او افاضه مي‎شود. ممكن نيست چيزي در عالم تحقق پيدا كند كه از خدا نباشد; پس انسان در هيچ شأني از شئونش مستقل نيست; فاعل هست ولي نه فاعلي كه افاضه كننده هستي باشد، فاعليتي است در طول فاعليت الهي. فهميدن اين مطلب براي همه آسان نيست و شايد به همن جهت باشد كه تصديق آن شرط ‎ايمان نيست بلكه معرفتي است كه در اثر رشد ‎ايمان به وجود مي‎آيد. ولي اين‎طور نيست كه شرط ايمان باشد بلكه همان اعتقاد به ربوبيت و خالقيت، كافي است. به هر حال بعد از اين‎كه انسان ايمان به حد نصاب آورد، خوبست به اين مسأله توجه كند كه نيازهاي او بايد از طرف خدا برآورده شود و خودش قادر نيست. اراده، قدرت و علم همه اين‎ها محدود است. احتياج دارد وقتي انسان مي‎خواهد دنبال منفعتي برود اولاً، بايد بداند منفعتش در چيست؟ ثانياً، قدرت بر به دست آوردنش داشته باشد. ولي انسان وقتي در علم و قدرت خود تعقل مي‎كند مي‎بيند خيلی محدود است. مثلاً ما روشن‎ترين مصاديق كارهاي اختياري را حرف زدن مي‎دانيم. حال ببينيم در همين كار چه اندازه اختيار داريم; ما كه مي‎خواهيم حرف بزنيم، آيا اگر ریه از طرف خدا نيامده بود مي‎شد حرف زد؟ اگر حنجره نبود صدايي پيدا مي‎شد؟ اگر لب و دندان نبود مي‎شد حروف را اداء كرد؟ اگر همه اين‎ها بود و هوا نبود ممكن بود؟ اگر هوا هم بود و اعصاب مربوطه براي حركت اين‎ها نبود ممكن بود؟ اگر اعصاب هم بود ولي به فرمان متكلم نبود مي‎شد؟ اگر همه اين‎ها بود ولي معنايي در ذهن نبود چه بگوييم؟ اگر اين هم بود و حافظه نبود؟ مجموع اين‎ها در مقابل آن اراده حرف زدن اراده ما خيلي ناچيز است. اگر همه اين عوامل باشد آن وقت مي‎شود ادا كرد، اگر يكي از اين‎ها مختصري عيب پيدا كند نمي‎شود صحبت كرد، اگر مختصري تارهاي صوتي عيب كند چه مي‎شد؟ پس اراده ما گاهي با صدها شرط همراه است ولي ما خيال مي‎كنيم كه صد در صد در اختيار ماست. پس قدرت ما محدود است، حال كه ما مي‎خواهيم اين‎ها را انجام دهيم، مي‎خواهيم از آن نتيجه‎اي بگيريم و منفعتي برايمان حاصل شود، خوب پس بايد دانست كه منفعت ما در چيست؟ حال آيا معلومات ما نسبت به آن كافي است؟ آيا تا حال شده كه كاري را با اصرار مي‎خواستيم انجام گيرد بعد فهميده‎ايم كه اشتباه كرده‎ايم؟ پس واقعاً علم ما محدود است عَسَي أَن تُحِبُّواْ شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ ... . پس ما نمي‎توانيم اطمينان پيدا كنيم كه كارهاي تشخيص داده ما صد درصد به نفعمان باشد; حال چه كنيم؟ در مقابل خطراتي كه نمي‎بينيم و يا مي‎دانيم و قدرت پيشگيري نداريم چه كنيم؟ زلزله را كه نمي‎شود پيش بيني كرد و بسياري از اوقات اشخاص با خيال راحت صبح از خانه بيرون آمده‎اند و به موجب تصادفات ديگر به خانه برنگشته‎اند. حال در مقابل اين‎ها چه كنيم؟ آيا خودمان را به نسيان بزنيم و غافلانه خوش بگذرانيم. اين كار كه درست نيست و ظاهراً علم و آگاهي خوب است. يك چيزي مي‎تواند انسان را از اين اضطراباتي كه پيش مي‎آيد نجات دهد، آن اين‎كه معتقد باشد، همه اين عالم يك مدبر حكيم دارد و او مي‎تواند هر خطري را از انسان دور كند و يا هر خطري پيش آيد روي تدبير حكيمانه اوست و ممكن است موجب كمالات يا ثواب‎هاي اخروي شود; اگرانسان اين معرفت را پيدا كرد كه خدا بر جهان است و اوست كه مي‎تواند در خفا، در خواب، بيداري و ... خطرات احتمالي را از ما دفع كند و چه بسياري خطراتي كه خدا از ما دفع كرد، ديگر اين اضطرابات برداشته مي‎شود; چه بسيار خطراتي كه خود ما خبر نداريم و خدا از ما دفع كرده در دعاهاي كميل، ابوحمزه، افتتاح و عرفه آمده كه خدايا تو از ما بليه‎هايي دفع كردي بيش از آن‎چه كه به ما نعمت دادي. اين مسايل در عالم زياد است و گاهي نقلش مؤثر واقع مي‎شود لذا دو داستان نقل مي‎كنيم:   نقل از آقاي بهاء‎الديني ايشان مي‎فرمودند: در خانه ما در قديم يك آب انبار بود كه اهل محل مي‎آمدند از آن‎جا آب مي‎بردند. ما معمولاً شب‎ها ساعت 10 مثلاً در را مي‎بستيم و ديگر كسي نمي‎آمد آب ببرد. يك شب تابستان ما در حياط خانه خوابيده بوديم و خانواده اخوي هم با بچه شيرخوار طرف ديگر حياط خوابيده بود; آخرهاي شب بود، ناگهان ديديم كسي در مي‎زند. من كمي معطل كردم تا آمدم بروم و آن طرف شروع به داد و بيداد و فحش دادن كرد تا بالاخره من رفتم در را باز كردم. پيرزني بود؛ آمده بود آب مي‎خواست؛ خلاصه آب را برداشت و رفت و من نارحت از اين‎كه چرا اين وقت شب آمده آب برد و تازه داد و بيداد مي‎كند، آمدم بروم بخوابم، از جايي مي‎بايست مي‎رفتم كه خانواده اخوي خوابيده بود. ناگهان ديدم كه يك عقرب بزرگ سياه دارد به بچه شيرخواره نزديك مي‎شود و چيزي نمانده كه به او برسد خلاصه آن عقرب را كشتم و رفتم خوابيدم، در اين فكر افتادم كه اگر اين پيرزن اين وقت شب نيامده بود و داد و بيداد نمي‎كرد و من نمي‎رفتم در را باز كنم و در برگشتن عقرب را ببينم، جان اين بچه را چه كسي نجات مي‎داد؟ آيا اين دست خود است؟   نقل از آقاي سليم زاده: ايشان از يكي از دوستانشان نقل مي‎كردند كه او مي‎گفت: من در تهران كار مي‎كردم، با بعضي از دوستان قرار گذاشته بوديم روزهاي تعطيل به تفريح برويم. هر دفعه نوبت كسي بود نان مي‎گرفت و خلاصه صبح مي‎رفتيم و عصر بر مي‎گشتيم; يك روز صبح نوبت من بود كه نان بگيرم و برويم، من صبح زود از خانه بيرون آمدم به مغازه نانوايي محل رفتم بسته بود، نانوايي بالاتر بسته بود و ... تا به نانوايي سه دروازه رسيدم آن‎جا نان گرفتم نان‎ها داغ بود آوردم تا به موعد رسيديم و نان‎ها را در كنار ديواري پهن كردم تا سرد شود و مشغول صحبت شديم. ناگهان يك كلاغي آمد و يك دانه نان برداشت و رفت; من از آن‎جايي كه خيلي براي به دست آوردن نان خسته شده بودم لذا ناراحت شدم بلند شدم دنبال كلاغ رفتم تا از او نان را بگيرم، من بدنبال كلاغ از اين طرف به آن طرف رفتم و رفتم تا كلاغ بر سر ديواري نشست، من خوشحال به آن‎جا رسيم و سنگي به طرف كلاغ زدم. كلاغ نان را انداخت و بلند شد آن طرف‎تر نشست و نان به آن طرف ديوار افتاد نگاه كردم ديدم ديوار، ديوار قلعه‎اي است و درش بسته است لذا، با زحمت زياد از ديوار بالا رفتم و به آن طرف به پايين پريدم ديدم آن‎جا يك مردي خوابيده و دست و پايش بسته شده و نان كنار او افتاده است؛ ديدم خيلي بي‎حال است از او پرسيدم تو كه هستي؟ اين‎جا چه مي‎كني گفت: من از اين‎جا مي‎گذشتم چند دزد به من رسيدند و اموالم را غارت كرده و با خودم چنين كرده‎اند؛ خلاصه دست‎هاي او را باز كردم و با خودم آوردمش و پس از استراحت او هم رفت... حال اگر نانوايي محل باز بود نان‎ها پهن مي‎شد؟ اگر آن شخص كمي‎ فكر مي‎كرد بلند مي‎شد دنبال كلاغ برود؟ و اگر....؟ اين‎ها دست كيست؟ آيا در اختيار خودماست؟ و از اين‎جور تدبيرات در كارهاي خدا بسيار فراوان است. و به قول مرحوم علامه طباطبايي از قول مرحوم استادشان، مرحوم قاضي مي‎فرمودند: اگر كسي در زندگيش دقت كند كه خدا چه حسابي براي او فراهم كرده، مي‎فهمد كه گويا همه عالم فقط براي او خلق شده. و اتفاقاً اين مضمون حديث قدسي است كه خداوند مي‎فرمايد: من با هريك از بندگانم آن چنان رفتار مي‎كنم كه گويي غير از او بنده‎اي ندارم و بندگان من با من طوري رفتار مي‎كنند كه گويي همه خداي او هستد غير از من. اين مطالب گاهي از راه تجربه براي انسان معلوم مي‎شود و مي‎توانيم از آيات قرآني استفاده كنيم. آيات را وقتي دقت كنيم، مي‎بينيم كه خداوند تدبير جهان را به خودش نسبت داده و دانه دانه كارهاي انساني را مي‎فرمايد: و اين دست خدا در اوست. مثلاً روزي انسان كه يك چيز مهم در زندگي اوست خدا درباره‎اش مي‎فرمايد: وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ (عنكبوت/22)   يا درباره زندگي و گرفتاري آن مي‎فرمايد: مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا (حديد/22)   يا درباره جنگ مي‎فرمايد: وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ (آل عمران/126) وَمَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ (نحل:53)   با يك نظر اجمالي در قرآن به اين نتيجه مي‎رسيم كه آن‎چه ما احتياج داريم خدا بايد برساند و دفع بلا را هم خدا بايد بكند. وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ (يونس/22)   اين مرتبه معرفت، نتايجي دارد كه يكي توكل است، بزرگان گفته‎اند: در توكل حداقل چيزي كه لازم است اين‎كه: انسان موت، حيات، صحت، مرض، فقر و غني را از خدا بخواهد (البته اين‎ها بحث‎هاي زيادي دارد كه تقدير الهي كه خدا مي‎فرمايد به معناي سلب اختيار از ما نيست به اين معني به دنبالش نرويم كه اين بحثش مي‎آيد. ولي اين حقيقت است كه قرآن اصرار دارد كه مردم را متوجه كنيم كه كارها دست خداست.)   قرآن مي‎خواهد، اين را بفهميم حتي به پيامبر صلي‌الله عليه و آله مي‎فرمايد:   وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَداً إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ (كهف/23) و در داستان كساني كه مي‎خواستند به فقرا از ثمره باغ چيزي ندهند و باغشان سوخت در سوره قلم مي‎فرمايد: وَلَا يَسْتَثْنُونَ كه مفسرين گفته‎اند: استثناء منظور استثناء مشيت الله يعني «الا ان شاء الله». معقتدند اين يك دستور الهي است كه شما براي انجام هر كاري خيلي خاطر جمع نباشيد كه حتي مي‎شود پيش بيني قطعي براي خود و ديگران نكنيد. هميشه انسان خودش را در حال تعلق بيابد. دست و قدرتي بالاتر از قدرت من وجود دارد، من در پرتو قدرت او مي‎توانم قدرتي جزيي داشته باشم و الا استقلال ندارم. نتيجه اين‎كه همان جمله‎اي كه در كتاب‎هاي حكما و متكلمين و در لسان اهل معرفت هست و معنايش درست نيست كه: او «مؤثر في الوجود». اين همان معنايي است كه از بررسي اين آيات به دست مي‎آيد. ابهام آن بدين خاطر است كه جبري‎ها و اشاعره معتقدند كه هيچ كس، هيچ نوع فعاليتي نمي‎تواند انجام دهد; ما آلت بي‎اراده‎ايم و به همين استدلال مي‎كنند كه موثر ... ولي اين غلط است قرآن نفي اختيار نمي‎كند بلكه نفي استقلال مي‎كند. يعني: «لامؤثر استقلالي» بلكه باذن الله است. حتي افعالي چون خلق و شفاء مرضي هم ممكن است ولي باذن الله; ما هم كارهايمان استقلالي نيست بلكه باذن الله است; منتهي اين معرفت را نداريم ابتدا مگر بايد به دست آوردن از: 1ـ دقت در آيات، 2ـ برهان عقلي، 3ـ تجربه. كه معمولاً تجربه موثرتر است، موجب ازدياد ايمان مي‎شود و بالاخره كنه آن را بايد با مسايل قلبي درك كرد. در اين هنگام انسان در كار خودش ديگر اعتماد به خود و نه اسباب ديگر ندارد. فقط يك موجود است كه محتاج نيست و همه چيز در اختيار اوست. لذا انسان اعتمادش را بر او قرار مي‎دهد و توكل هم به همين معني است. ديگر انسان درصدد برمي‎آيد كه بندگي كند، زندگي را هم خدا تأمين مي‎كند. هر چند ممكن است به عمل اختياري او باشد; انسان كار مي‎كند ولي آن كار را روزي دهنده نمي‎داند; پول وسيله‎اي است براي انسان متوكل كه آن ‎را هدف نمي‎داند. وَعَلَي اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ، اگر واقعاً ايمان به خدا داريد بايد به او توكل كنيد. اين معرفت موجب حالتي به نام توكل مي‎شود; اين توكل را عرفا به آن مي‎گويند: توحيد افعالي. در جلسه آينده اصطلاحات مختلف انواع توحيد را در رابطه با همين مسايل عرض مي‎كنيم. لازمه اين معرفت‎ها يك عنوان كلي است كه توكل است و يك اثرات خاص دارد; از كسي جز خدا نمي‎ترسد، اميد فقط به خداست تا آن‎جا كه محبتش اصالة به خدا مي‎باشد؛ چون هيچ چيز ديگر اصالة ندارد. و در دعاي عرفه مي‎فرمايد: انت الذي ازلت الاغيار حتي لا يحبو احدً سواك، مگر در ارتباط با خدا مثل پيامبر و ائمه اين‎ها همه نوعي توحيد است; توحيد در خوف، رجا، محبت، دو شاخه‎هاي درخت توحيد است كه موجب كمال انسان مي‎شود تا به مرتبه‎هاي توحيد كه مخصوص مخلصين است برسد.   و صلى الله على محمد و آله الطاهرين والحمدلله رب العالمين/2759/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 287]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن