محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845179608
نمیخواهیم به تماشاگر باج بدهیم
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تئاتر - حمیدرضا نعیمی نویسنده و کارگردان معتقد است که در ایران مساله اقتباس از آثار ادبی در تئاتر و سینما جدی گرفته نشدهاست. آزاده سهرابی: متن"فاوست" اثر گوته شاعر آلمانی، اگر چه متنی دشوار است، اما بارها از سوی کارگردانان به نام تئاتر دنیا دستمایه اقتباس قرار گرفتهاست. متنی که در صورت وفاداری به متن، مجالی بیش از 10 ساعت اجرا را می طلبد. حمیدرضا نعیمی بعد از حدود 7 سال دوری از کارگردانی تئاتر، این روزها با اقتباسی 2 ساعته از این اثر که تاویل های خودش را به همراه دارد، در تالار چهارسو حاضر است. او علاوه بر نگارش متن کارگردانی آن و ایفاگری نقش فاوست را بر عهده دارد. ایوب آقاخانی نیز در کنار او نقش مفیستو(شیطان)را ایفا میکند. آقاخانی که خود نویسنده و کارگردان تئاتر است، شیطانی غیر کلیشه ای را روی صحنه بازآفرینی میکند. این نمایش نیز داستان فاوستی را روایت می کند که چون فاوست گوته روح خود را به شیطان میفروشد، اما آنگونه که حمیدرضا نعیمی میپسندد. در خبرآنلاین، میزبان حمید رضا نعیمی و ایوب آقاخانی بودیم و با آنها درباره اقتباس و البته نمایش فاوست به گفتگو نشستیم. آقای نعیمی گروه شما تمایل زیادی به اقتباس از آثار بزرگان دارد. در میان آثاری که این گروه تا به حال به روی صحنه آورده ازاثر سوفکل دیده می شود تا داستان کوتاههای ریموند کارور.این علاقه به اقتباس از کجا میآید و چرا این بار سراغ گوته و "فاوست"او رفتید؟ و اساسا در اقتباس آثار بزرگان چه فرایندی را مرور یا تکمیل میکنید؟ حمید رضا نعیمی: علاقه به اقتباس، احتمالا از زمانی شروع شد که سوفکل تصمیم گرفت یکی دو تا نمایشنامه درباره آثار هومر بنویسد و اولین درام نویس تصمیم گرفت به آثار پیش از خودش نگاه بیاندازد و تاویل خودش را داشته باشد ؛پس کار عجیبی نیست. اما متاسفانه دنیای درام ما و خصوصا سینمای ما از آن بی بهره است. شما ببینید هالیوود چه شاهکارهایی با توجه به آثار اقتباسی خلق میکند و به چه جاهایی میرسد و بعد وقتی آثار مستقل آنها را نگاه میکنید، به خاطر آن تجربهها میبینید که چه شاهکارهایی خلق میکنند.ما در ایران متاسفانه این وادی را جدی نگرفتیم. در تئاتر باز وضعیت بهتر است. در سینما جز چند کار خوب مثل "ناخدا خورشید" و "پری" و "لیلا" نمونههای خوب نداریم . اما در تئاتر جسته و گریخته این تجربه بوده، حالا ممکن است این اقتباس از ادبیات کلاسیک ایرانی بوده باشد یا غیر ایرانی. پس حرف خاصی در این باره ندارم و بستگی دارد آن ماده خام را که به آن نیاز دارم، کدام متن در اختیارم قرار دهد. در کار تئاتر هم من یک هدف دارم و آن این است که تماشاگرم تئاتر خوب ببیند؛ حالا خارجی یا ایرانی ؛اقتباس یا غیر اقتباس. اما در این راستا یک خواسته دیگر هم دارم. تئاتر ما از خیلی جهات نسبت به تئاتر دنیا عقب است . از نظر نویسنده و بازیگر و کارگردان و طراح و ایده ما از آنها چیزی کم نداریم،اما از نظر امنیتی و تکنیکی و ... با تئاتر دنیا فاصله داریم. مسائل مادی و ممیزی هم جای خود را دارد.پس هدف دیگرم این است که وقتی شرایطی پیش میآید که سالی یک بار کار کنم، ترجیج میدهم مخاطبم را با تئاتر دنیا بیشتر پیوند دهم. ایوب اقاخانی ترجیح میدهد، سالی یک بار نمایشنامه «کسوف» را بنویسد و اجرا کند. من هم میروم آن را میبینم و لذتش را میبرم، اما این فرصت را هم میخواهم تا در آن فرصتی که در اختیار من است، تماشاگرم را به دنیای «فاوست» ببرم . با همه اینکه میدانید امکان اجرای این نمایش سخت است. این رنجی است که من و گروهم می کشیم تا لذت اجرای چنین نمایشی را با تماشاگر سهیم شویم. گفتید اجرای این نمایش سخت است.دقیقا یعنی چه؟نعیمی: این نمایشی است که در 12 ساعت و با 15 میلیون یورو باید روی صحنه بیاید .یعنی فقط پیتر اشتاین در آلمان میتواند این کار را بکند.البته منظورم نگاه وفادار به متن گوته است. اگر قرار بود فاوست روی صحنه بیاد باید 12 ساعت اجرا شود. ولی احتمالا تماشاگر هم ترجیح می دهد شرایط این اجرا با این طول زمانی میسر نباشد!نعیمی: این دیگر بحث مخاطب شناسی است. اینکه من کارگردان با چه زبان و در چه شرایط اجتماعی و روانی برای کدام مردم میخواهم این نمایش را اجرا کنم، بحث دیگری است. من برای جامعه خودم و مخاطب ایرانی حرف میزنم، اما یک متن جهانی را انتخاب میکنم. متنی که حرفهایی دارد و متعلق به همه است. مفاهیم متعالی مشترک انسانی را مطرح میکند. درباره انسان ،خدا ،عشق ،مرگ ،کار ،ساختن ،تلاش ،شیطان ، اهریمن و... حرف میزند . درباره اقتباس از متون ادبی البته این را هم باید اضافه کرد که گرچه طرفداران بسیاری در جهان دارد، اما همیشه هم طرفداران این رویکرد، نتوانستهاند حق مطلب را نسبت به اصل اثر ادا کنند.نعیمی: بله و در ایران هم این اتفاق افتاده است .مثلا فیلم "خاک" مسعود کیمیایی یک جاهایی ارزشهای متن دولتآبادی را نتوانسته در بیاورد، اما باید به شرایط اجرا هم فکر کنیم و در عین حال این حق را به کسی مثل من بدهیم که نگاه خودش را به آن اثر داشته باشد، یا قراراست اقتباس پایاپای داشته باشم از یک اثر (حالا در مدیوم فیلم یا تئاتر) . یا اینکه به تاویل خودم برسم. کاری که درباره آثار شکسپیر به دفعات اتفاق میافتد. صدها سال است که صدها شکل از آثار او اجرا شده و اصل اثر هم در شکوه خودش باقی مانده است. بعضی اثار البته بد شدند. اما یادمان باشد، همیشه می گویند نمایشنامه نقشه گنج است دیوید لین می گوید :بر اساس یک فیلمنامه خوب میشود فیلم بد ساخت اما باور نمی کنم بر اساس فیلمنامه بد بشود فیلم خوب ساخت . با این همه ما باید اجازه آزمون و خطا داشته باشیم. خوشحالم الان فیلم "خاک" ساخته شده حتی اگر "اوسنه بابا سبحان" اثر محمود دولت آبادی بهتر از آن باشد. شما آقای آقاخانی به عنوان یک نمایشنامه نویس که متنهایتان اورژینال است، نظرتان نسبت به اقتباس چیست؟ایوب آقاخانی: در تنها کتاب تئوری که چاپ کردهام، بخشی را به اقتباس اختصاص دادهام. .منظورم کتاب "اصول درام نویسی برای رادیو" ست. همیشه فکر میکنم، اقتباس خون حیات بخش درام در طول تاریخ بوده، یعنی اگر جایی اقتباس وجود ندارد می توان ادعا کرد آنجا درام نویسی به طور جدی وجود ندارد. تاریخ ادبیات نمایشی به ما نشان داده که عمر آثار اقتباسی عمر طولانی تری است و اولین شکل های تئاتریکالی که در حوزه متن به دست انسان رسیده، همه اقتباسی بودهاند. حالا ما ناگهان نمیتوانیم این را دور بزنیم و بگوییم تلاش خواهیم کرد، فقط آثار اورژینال خودمان را روی صحنه ببریم. در حال حاضر ما خودمان را در یک تجریدی معنا کردهایم که این تجرید جای مرتفعی به ما نخواهد داد. نهایتا ایزوله میشویم . بنابراین اگر میبینید، من اقاخانی آثار اورژینال خودم را روی صحنه میبرم، معنیاش این نیست که به اقتباس بی اعتقادم. اتفاقا بر عکس نظر عمومی منتقدان ایران که هالیوود را سینمای بنجل مینامند، من معتقدم هالیوود پایتخت سینمای جهان است و این اقتدارش از صنعت نمیآید و یا سرمایه بلکه از ارتباط دائمیاش به ادبیات میآید. یعنی اگر من در هالیوود سالی 120 تولید سینمایی میبینم که از 70 تای آن میشود دفاع کرد در این 70 اثر بیشترش آثار اقتباسی است، در حالیکه در سینمای ما همه کارگردانهای ما فیلمنامههای خودشان را میسازند. این حتما سینمای ما را رنجور خواهد کرد، چون اقتباس کردن نیازمند دراماتیست بودن است و این یعنی فرهنگ شناخت درام و بعد نوشتنش. این دو مهارت مجزاست که باید در یک نفر جمع شود تا بعدا دست به اقتباس بزند. وقتی همه ترشحات ذهنیشان را به فیلم تبدیل میکنند، می شود این سینمایی که دائما در آستانه ورشکستگی است و دائما در حال استفاده از مسکنهای مقطعی. جالب است ما درباره تئاتر حرف می زنیم اما مدام به سینما می رسیم!آقاخانی: چون ما داریم درباره درام نویسی حرف می زنیم. درام هم فیلمنامه است و هم نمایشنامه. بحث اقتباس در سینمای ما بیشتر معنا داشته تا تئاتر. از قبل از انقلاب که فیلم "آرامش در حضور دیگران" را داشتیم یا "دایره مینا" و "گاو" تا بعد از انقلاب که آقای نعیمی به برخی از نمونههایش اشاره کردند. البته در تئاتر میتوانیم ناظر به برادوی باشیم که مرکز اقتباس تئاتری جهان است و بزرگترین شکل تولیداتش اقتباس برای تئاتر از روی رمانهاست. چرا در تئاتر ما به اقتباس کم توجه شده؟آقاخانی:این نیازمند یک آسیب شناسی است، اما یک چیز را خوب می دانم و آن این است که از وقتی نسل ما خودمان را شناختیم مدام آقا بالاسرهایی داشتیم که تشخیص می دادند چی برای ما بهتر است. هیچ وقت تشخیص ندادند کار غیر ایرانی برای درام نویسی ما خوب است. همین حد را هم به زور خودمان نگه داشتیم، چون با شعار بومی گرایی و ملی گرایی و حمایت از نمایشنامه نویسی ایرانی بیش از اینکه باعث رشد نمایشنامه نویسی شویم باعث رشد نمایشنامه های ضعیف شدیم. چرا که مخاطب و درام نویس از امکان مقابله اثر خودش و یک اثر محکم باز مانده و ملاک سنجشش شده اثر نویسنده بقل دستی اش. من به جای مقایسه با تنسی ویلیامز با یکی شبیه خودم مقایسه شدم. نه اینکه بخواهم خودم را با تنسی ویلیامز مقایسه کنم اما آن مقایسه من را به ارتفاع بلندتری در یک کوشش میأرساند. اما الان به سختی می شود اسم ویلیامز یا ایبسن را آورد .کسانی که تا دو سال پیش راحت می شد، آثارشان را کار کرد. مسئله تصمیم گیرندگان هنرند و دانش کمشان. آنها بدخواه نیستند و اتفاقا خیرخواهند. هدفشان حمایت از درام نویسی است اما به این شکل در دراز مدت به ضرر آن خواهد بود. در سیاست گذاری بهتر است درصد قائل شد. مثلا بگوییم 60 درصد نمایشنامه ایرانی و 40 در صد فرنگی و اعلام و حمایت شود. همه حرف این است که در فرایند اقتباس درام نویسی ما رشد می کند. فاوست گوته یک شاهکار ادبی است. در فرایند اقتباس تاویل های خودتان و اندیشه های دیگر را وارد اثر کردید . در این فرایند چه تجربه ای کسب کردید؟نعیمی : در گروه آنچه ازسال 80 به این ور شروع کردیم، این بود که اگر قرار است یک فرصت در سال داشته باشیم و بهترین کار را انجام دهیم. اقتباس یا اورژیتال. در فاوست سعی کردم 120 دقیقه تماشاگر را نگه دارم. همان طور که ایوب کار خودش را روی آثار بزرگان انجام می دهد و از آثار کلاسیک برای زدن حرف روز خودش بهره می برد، من هم با توجه به اینکه جوهره اثر را دوست داشتم سعی کردم همین کار را بکنم. پس دنبال ساده کردن فاوست بودم. در حوزه زبان کار کردم و سعی کردم مثل همیشه رگه های طنز را به کار بیاورم. حتی در تلخ ترین صحنه ها مثل مرگ فاوست. در واقع خواستم نگاه و تاویل خودم را به اثری که فکر می کنم جوهرش را کشف کردم، اضافه می کنم. جوهر فاوست را در یک یا چند جمله می توانید بگویید؟نعیمی:نه آقاخانی:من در واکاوی این فکر کار نمیتوانم مثل نویسنده دقیق وارد این مقوله شوم. بیشتر دوست دارم فاوست را از منظری دیگر بررسی کنم و نه اینکه اندیشهاش را کشف کنم. این نمایش تمام تلاشش را کرده تا مرزهای دست ناسودنی یک اسطوره کلاسیک را آنقدر معاصر و امروزی کند که من هم در واقعیت معاصر امروزی خودم ، بتوانم در مقام چنین انتخابهایی که فاوست دارد خودم را ببینم و در جوهر زندگی خودم به نقد منطقیتری بنشینم. حتی درباره ارزشهای جدی بشری تصمیم بگیرم. این نوع به چالش طلبیدن ذهن معاصر از طریق مواجهه با یک اسطوره کلاسیک، اما با زبانی نو تمام جاذبه این کار در مطالعه اول برای من بود که به سرعت تمایلم را برای بودن در کار اعلام کردم. من بیشتر نویسنده و بعد کارگردان و بعد بازیگرم. هر گز در هر نمایشنامهای بازی نمی کنم. اگر در جایی دیدید بازی کردم مطمئن باشید بیش از تمام عناصر تشکیل دهنده کار به نمایشنامه فکر کردم. این هم از تعصبم به درام نویسی میآید. اینجا هم معتقدم نمایشنامه قابل بحث است و مفتخر به برخی نتایج است که از اقتباس به دست آورده است. قرار بود در ایفای نقش مفیستو همین مسیر را رفتم چون قرار بود، در یک سری چیزها شکستهایی ایجاد کنم. یکسری تصاویر از پیش تعیین شده شکسته شود و با نگاه دیگری ببینمش. نمایش در دو پرده است. پره اول قبل از مرگ مارگریت است و پرده دوم بعد از آن. به هر حال در پرده دوم زمان کند تر می گذرد. نمایش با شعارهای فاوست شروع می شود. حقیقت را درباره جامعه و هستی می گوید اما از دید مخاطب به شعار نزدیک می شود. همسراها که می آیند فضایی مدرن را با خود میآورند و تصویر و حرکت را . مفیستو هم که آمده با آن طنازی خاصی که در کاراکترش حضور دارد.اینها همه در پرده اول است اما در پرده دوم از شیطان آن عمل و اکت را می گیرید. تاثیرگذاری اش بر روند نمایش از دست می رود. و نمایش ریتم کندتری دارد. فاوست علیرغم همه حسنها (که توانسته 12 ساعت را 2 ساعت کند) اما لغزش هایی هم دارد انگار جایی انسجام خود را از دست میدهد. آیا به خاطر همین فشرده کردن کار بود؟نعیمی : من کلی باید تلاش کنم تا سوالهای شما را بخش بندی کنم.ببینید نمایش فاوست را با توجه به در نظر گرفتن دو پرده نمیتوانستم فشرده تر از این کار کنم. تماشاگر ما باید دست از این تنبلی که تلویزیون بهش داده بردارد. اگر تماشاگر از من ساعت خوش میخواهد من به او ساعت خوش نمیدهم. همانقدر که برایش احترام قائلم به او باج نمی دهم ، از او جلو آمدن می خواهم. 2 ساعت باید بنشیند، اما برای 2 ساعت برنامه دارم. ریتم ضرباهنگ بازیها و میزانسن. اما باید به خودش یاد بدهد 2 ساعت بنشیند. پس قدم اول را درست برداشتیم.می گویید مفیستو اکت ندارد. یک سوال از شما دارم. نمایشنامه مکبث آیا بدون خواهران جادوگر می تواند شکل بگیرد؟نه...نعیمی : پس آنها موتور حرکتی مکبث هستند. موتورحرکتی نمایشنامه فاوست هم مفیستوست. اگر در نمایشنامه گوته وقت خودکشی فاوست آوای فرشتگان در ملکوت به دادش میرسند و او از خودکشی دست میکشد و به میان مردم میآید، در نمایشنامه من شیطان میآید. این قدرتی است که من به مفیستو دادم. کاراکتر مفیستو در نقطه ای که باید ظاهر شود ظاهر می شود و پیشنهادی که باید میدهد و از نظر دراماتیک جایگاه او را بالاتر بردم. اما انتاگونیست نمایش من نیست و کارکرد ایسمنه را دارد. ایسمنه در نمایشنامه آنتیگونه اگر حذف شود لایه های پنهانی از آنتیگونه را مخاطب نخواهد، فهمید. دعوایی بین فاوست و مفیستو وجود ندارد. نهایتا یک تقابل حسی برخی جاها دارند. یکی می شوند از جاهایی با هم. لایه شعاری هم بله در اول وجود دارد. آدم تنها، شعاری می شود. آدم در حین عمل است که هرگز شعار نمیدهد. خود فاوست میگوید:"وقتی آدمها در حال کار باشند دیگر کسی به کسی کار ندارد و آن وقت کسی به جرم عاشق شدن مجازات نمی شود مفیستو. ببین با این دنیای کهنه و خسته چطور مردمانی پرورش داده شدند. یک مشت شورشی بی رحم. یک جامعه بیکار جامعه عقب افتاده است" یک میزانسن در نمایش هست که در آن اولین خلوت فاوست با مارگریت است. جای فاوست شیطان میایستد تا ما دریابیم که فاوست شیطان زده است که سخن میگوید. چرا چنین میزانسنهایی خصوصا در پرده دوم نیست؟نعیمی : مفیستو اول نمایش می گوید که قبلا با دود و بوی گوگرد و اوراد شیطانی می آمدم اما امروز فکر می کنم آنها جلف بازی است. از یک جایی مرز این بین شکسته شد....ه آقاخانی : چرا شیطان را خارج از ذهن فاوست جستجو کنیم. مفیستو در خود فاوست هست و فقط یک جایی بیدار میشود. همه ما در درون خودمان شیطان داریم. گرچه از نظر مکانیزم دراماتیک فرمایش شما تامین نمیشود، اما اگر قرار است میزانسنی تداعی این را بکند که فاوست و مفیستو یکی شده اند، همجواری دائمی اینها کافی است. این را هم در حاشیه بگویم که اگر تعداد آن میزانسنها و جابه جایی زیاد میشد، مطمئنا احتمال حضور من در کار کمتر بود، چون آن نوع از حرکات فرمال را مزاحم زندگی تئاتریکالی میدانم. اینجا تا حدودی تجربه گرایی جذابی است اگر زیاد شود نوعی تجربهگرایی میشود که در سلیقه من نیست. شخصا مخالف ایده شما هستم، اما موافق این هم هستم که شاید جاهایی مخاطب بیشتر از این مطالبه کند. اما در مسیر خواسته ما از این اقتباس این اندازه کفایت میکرد. نمایش می گوید همه ما در جهت تبدیل شدن به فاوست هستیم. اما در عین حال به او حق میدهیم.او عاشق میشود. کار میکند. به توسعه جامعه فکر میکند ...آقاخانی : برای همین این سوال پیش میآید برایش که کجای کار من اشتباه بود؟ این همان چالشی است که من در متن دوست دارم. اینکه تو ناگهان در معرض یک سوال بزرگ قرار میگیری. اگر اینهمه اهداف سازنده داری چرا تو را منشا شر میدانند و اینهمه تباهی بار میآید. کجای معادله از دست بشر خارج میشود ؟ لازم نیست جوابی بدهیم. مهم در معرض این چالش قرار گرفتن است. همیشه در تجربه های کلان بشری عارضه های مهم وجود دارد و این واقعیت تاریخی است. یکی از تجربههای درخشان بشری بدون عارضه نبوده است. کی بدون اینکه بشر بفهمد از این خیرخواهی به شر خواهی می غلتد. اصلا مرز خیر و شر کجاست؟ اینها سوال های کمی نیستند!این را هم بگویم که معتقدم این نمایشنامه ساختمان درست دارد. اندیشه های به این بزرگی را در یک ساختمان درست ارائه دادن کار کمی نیست. نعیمی: ببینید صحبت تحلیل نیست. کار من تحلیل کار خودم نیست. برآیند این نمایشنامه شناخت من از آدمها و هستی است. حتی از درام. سوال های من را هم درباره همه اینها شامل می شود. موقعیت انسان امروز موقعیت فاوستی است. می خواهد از پوسته خودش خارج شود، ولی ممکن است به بیراهه برود. در ساده ترین کارهای روزمره. من و شما میدانیم عبور از چراغ قرمز بد است، اما زمانی میدانیم بد است که خودمان عجله نداریم. این خاصیت انسان امروز است. فاوست باسواد است. حتی درباره کتاب مقدس مسیحیان تامل میکند.بر اولین جمله کتاب دست میگذارد.تحلیل خودش را از نظام جامعه میدهد. آدم در رنج است.آنچه تلخ است جای سوال دارد نه آنچه شادی است. موقعیت اولیه فاوست سوال برانگیز است. پس اگر شیطانی میآید می پذیریم. با او همراه میشویم. اگر پایان تباهی رقم زده میشود، چون قابل پیش بینی نیست. حتی شیطان هم نمی داند. خدا تنها عاقبت را می داند. تو امروز میخواهی یک پست بگیری. این بد نیست اما معلوم نیست در این مسیر آیا اشتباه بکنی یا نه. به عنوان کسی که خودتان هم نویسنده و کارگردانید، تجربه بازی در کار یک هم نسل خودتان چطور بود؟آقاخانی: چیزی که باعث خوشحالی است، کنار هم قرار گرفتن نسلی است که آرمان و هدفشان تئاتر است. امیدوارم این همجواری ادامه پیدا کند و حتی سلیقههای ما که جاهایی با هم تفاوت دارند ، به بلوغ هم کمک کند. این جنس از همجواری در خانواده تئاتر کم است. نعیمی: در آخر باید اضافه کنم این کار محصول تلاش همه گروه است. گروهی که بی وقفه کار کرد و با همه وجود روی صحنه حاضر است. 52
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 738]
صفحات پیشنهادی
نمیخواهیم به تماشاگر باج بدهیم
نمیخواهیم به تماشاگر باج بدهیم. فرهنگ > تئاتر - حمیدرضا نعیمی نویسنده و کارگردان معتقد است که در ایران مساله اقتباس از آثار ادبی در تئاتر و سینما جدی ...
نمیخواهیم به تماشاگر باج بدهیم. فرهنگ > تئاتر - حمیدرضا نعیمی نویسنده و کارگردان معتقد است که در ایران مساله اقتباس از آثار ادبی در تئاتر و سینما جدی ...
تصویر کسوف از نگاه ناظر فضایی
نمیخواهیم به تماشاگر باج بدهیم ایوب اقاخانی ترجیح میدهد، سالی یک بار نمایشنامه «کسوف» را بنویسد و اجرا کند. ... البته منظورم نگاه وفادار به متن گوته است. ...
نمیخواهیم به تماشاگر باج بدهیم ایوب اقاخانی ترجیح میدهد، سالی یک بار نمایشنامه «کسوف» را بنویسد و اجرا کند. ... البته منظورم نگاه وفادار به متن گوته است. ...
حجازی: آنها که افتخارشان داوری فوتبال بانوان بود، به من ...
من خودم با آقای سعیدلو صحبت کردم و گفتم استقلال را به من بدهید. هیچ کمکی هم از شما نمیخواهم و من آن را اداره ... این همه تماشاگر و این همه هوادار. آنها میتوانند به ما کمک کنند. ... چون ناصر حجازی به کسی باج نمیداد. جلوی همه آنها ایستادم. ... چند تا سؤال کوچک دیگر هم داریم، نمیخواهیم خیلی مزاحم وقتتان هم بشویم. ...
من خودم با آقای سعیدلو صحبت کردم و گفتم استقلال را به من بدهید. هیچ کمکی هم از شما نمیخواهم و من آن را اداره ... این همه تماشاگر و این همه هوادار. آنها میتوانند به ما کمک کنند. ... چون ناصر حجازی به کسی باج نمیداد. جلوی همه آنها ایستادم. ... چند تا سؤال کوچک دیگر هم داریم، نمیخواهیم خیلی مزاحم وقتتان هم بشویم. ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها