واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
باید در حوزه فرهنگ نیز وارد ترازبندی فکری ،رفتاری شخصیتها شد و آنها را با مولفههایی دقیق، دستهبندی کرد. پس از انقلاب اسلامی، مجموعه های سیاسی مختلفی برای جلب رای مردم و با هدف کسب قدرت، تشکیل و وارد عمل شدند. سی سال زمان کافی بود تا نمودار برآیند این پیکان ها، در فضای سیاسی کشور نهادینه و رسمی شود و نتیجه ی آن وجود دو جبهه ی مخالف هم، به نام های «اصولگرایان» و «اصلاح طلبان» شود. اگرچه اساس وجود این دو جبهه بر کسب قدرت سیاسی بنا نهاده شده ولی جدا از دلایل تشکیل این جریان ها، وجود چنین جریان هایی که حس رقابت برای خدمت به مردم را ایجاد و تقویت می کند، برای نظام، لازم و ضروری است. و همچنین، امروز اگر جبهه ای در حق «اسلام و مردم» خیانت کند، به کارنامه ی فردی و فکری همان جبهه نوشته می شود و به پای نظام جمهوری اسلامی نوشته نمی شود. امروز در صحبت های عموم مردم، سخن از عملکرد مسئولین است نه سخن از صلاحیت نظام. امروز جفاها و کوتاهی ها به پای افراد نوشته می شوند نه به پای نظام. در حالی که در عصر پهلوی، سخن از صلاحیت حکومت بود ولی امروز سخن از عدم صلاحیت مسئولان است. همچنین وجود «صف بندی ها» علاوه بر «خلق حس رقابت در خدمت گزاری» مولد فواید دیگری نیز هست که از آن جمله می توان به «شناخت بهتر جریان های سیاسی و افراد داخل آن»، «سهل الوصول شدن موضع گیری تحلیگران در برابر عملکرد این گروه ها»، «بالا رفتن بصیرت سیاسی عامه ی مردم از گروه ها و شخصیت ها»، «خروج از سردرگمی و دسترسی آسان به تصمیمات راهبردی صحیح در برابر کردار افراد» و ... اشاره کرد.تقسیم بندی امروز ما از جبهه بندی های سیاسی به دو دسته ی اصلاح طلبان و اصولگرایان موجب جذب هر طیف جامعه به فعالین سیاسی همان جبهه می شود. حادثه ای که در انتخابات سال 1376 منجر به رای آوری «خاتمی» شد، نبود همین جبهه بندی های صریح سیاسی بود. خاتمی که در نظریات و عملیات تضاد بسیاری با افکار و انقلاب رهبری بزرگ آن دارد با بهره گیری از هنر بی نظیر خود در «سخنرانی » و با سوء استفاده از اعتماد مردم به «لباس روحانیت و اندیشه های اصولگرایانهی آن» و با «حضور در اماکن مذهبی(همچون حضور اخیر در شاه چراغ شیراز و یکی از حوزه های علمیه)» و «سوء بهره گیری از اعتقادات مذهبی مردم(همچون چاپ ادعیه در پشت برگه های تبلیغاتی در انتخابات 76») ، «سوء استفاده از عشق مثال زدنی مردم به رهبران نظام (همچون شعار تبلیغاتی خاتمی در انتخابات 76 که در آن عکس های گریان امام(ره) و آقا(حفظة الله) در کنار عکس خودش قرار گرفته بود و کنارش نوشته شده بود : "خمینی خامنه ای خاتمی سه سید حسینی" یا "سلام علی آل یس") همه و همه نشان از سوء استفاده سیاسی و فرهنگی دیوصفتان منافق، از اخلاق، روحیات و جهل مردم» دارد. مردمی که بر خلاف فعالین عرصه ی رسانه از بصیرت سیاسی و فرهنگی کافی برخوردار نیستند یا بسیاری از حداقل بینش سیاسی تهی اند(این یک واقعیت است. اگرچه «همیشه مخالفان» آن را توهین به مردم تلقی کنند).آنچه بیان شد تنها گوشه ای ریز از «اهمیت صف بندی جبهه ها» در حوزه ی «سیاسی» بود که در صورت مهم نشماردن آن به بلایی خانمان سوز برای نیروهای حزب اللهی و دین گرا تبدیل خواهد شد. اما آنچه نویسنده را ملزم نمود تا این مقدمه ی مختصر را بگوید دردمندی وی از نبود جناح بندی های این چنینی در «مسئولان فرهنگی» است. امروز، اگر نگوییم همه ی ضربه ها را ، به حقیقتا بزرگترین ضربه ها به جریان ارزشی کشور از جانب کسانی است که یا لباس اسلام را پوشیده اند یا به نام اسلام و انقلاب، افکار و اندیشه های پریشان و گمراه کننده ی خود را به نام «حزب الله» و «حزب اللهی بودن» به خورد جامعه می دهند. همین ها بودند آن دوران که خائنان به خون شهدا در حال نظریه پردازی و تدارک گروه های فرهنگی و نفوذ در نهاد های مختلف فرهنگی نظام بودند، به دست «جوانان ولایت مدار»، «بی سیم و گاز اشک آور و باتوم» دادند تا، تا پاسی از شب در خیابان ها(ی فرعی) بایستند، جلوی مردم را بگیرند و عامه ی مردم را از خود منفور کنند. همین ها بودند که برای آنکه از «عصبانبت جوانان مومن بسیجی» نسبت به وضعیت فرهنگی کشور بکاهند برای سرگرم کردن آنها، به دستشان «ادوات نظامی» دادند تا در کوی و برزن به دنبال دختر و پسر جوانی بگردند که به علّت مدیریت های غلط سیاسی-فرهنگی در دولت های کارگزاران و اصلاحات توانایی تشکیل زندگی زناشویی را نداشتند ولی عاشقانه، همدیگر را دوست داشتند. تا از آن سو با فرهنگسازی غربگرایانهی خود و از این سو با عملکرد نظامی بسیجیان ناآگاه هم بسیج را منفور کنند و هم فرهنگ منحط خودشان را به نسل جوان و جامعه تزریق کنند.همین ها بودند که در انتخابات نهم، به مسئولان حوزه ها و پایگاه های مقاومت بسیج گفتند که بگویید به آدم خوش سابقهای همچون قالیباف رای دهید (تا بیاید در خیابان ها، با میراث داران تمدن چند هزار ساله، عده ای را با لباس پادگان و دست در باتوم بگذارد و مردم را این چنین مدیریت کند. براستی اگر یک جهانگرد خارجی، آن صحنه ها را می دید چه قضاوتی از مردم ما داشت؟).همین ها بودند که پس از اندی سال سیطره بر بدنه های فرهنگی کشور، زنان ایرانی را به فحشا و زشتی کشانده اند، بد اخلاقی اجتماعی بیداد کند، ضعف عقیدتی جوانان شیعه غوغا می کند و خروارها دستاورد ضد فرهنگی دیگر .... . همین ها اند که طرح مبارزه با بدحجابی را در پوشش طرح امنیت اجتماعی در دولت احمدی نژاد به نیروی انتظامی سپردند و در حالی که ویترین بازار پوشاک شهر، لبریز از مانتوها و البسه های تنگ و چسبان کوتاه است؛ در حالی که نشریات و روزنامه های مختلف مانتوپوشان را تبلیغ می کند؛ در حالی که صدا و سیما در حال عمومی سازی مانتو پوشی و تبدیل چادر به پوشش لوکس و فانتزی و سپس طرد آن است(مثل سرنوشت اروپا)؛ تا با این اقدام رضاخانی چادر را از یک پوشش معنوی و قلبی به پوششی انتظامی با رنگ و بوی سبز کلانتری ها تبدیل کنند، تا تیر خلاص را به «حجاب برتر» بزنند و فرهنگ کشور را به لجن زار ابتذال بکشانند.آنچه از «همین ها» گفته شد مثال های کوچکی از عواقب «عدم صف بندی مسئولان فرهنگی» بود. چه بسا، اگر این ترازبندی فکری-رفتاری از بعد از جنگ تحمیلی آغاز شده بود امروز نه خبری از «رئیس جمهور سابق» بود، نه «فمینیسم گرایی معصومه ابتکار در زیر چادر» و نه کسی از مدیران جرئت کوچکترین جفایی در حق «نظام مقدس جمهوری اسلامی» را داشت. لذا همانطور که شورای متفکرین رسانه های خبری تحلیلی تصمیم به ساخت و عمومی سازی 2 جبهه ی «اصلاح طلبان– اصول گرایان» نمودند (هرچند همین تقسیم بندی نیز ناقص است و باید به زیر مجموعه های دیگر تقسیم شود) باید در حوزه ی فرهنگی (دینی) نیز وارد «تراز بندی فکری رفتاری شخصیت ها» شد و آنها را بر اساس مولفه هایی دقیق و روشن دسته بندی کرد. اگرچه هدف نگارنده ی این نظریه، تعیین سر رشته ها ، تعاریف و درجات آن ترازبندی ها نیست و اساتید و نظریه پردازان عرصه ی رسانه ، می بایست این مسأله را حل کنند ولی بعنوان یک فرهنگ دوست بسیجی ، نظر خودم را –هرچندکوتاه- ارائه می کنم: همانگونه که در دسته بندی شخصیت های سیاسی، طرز عملکرد و طرز تفکر افراد را مد نظر قرار می دهیم، باید در تراز بندی «کلیه مسئولین فرهنگی و روحانیون»، «جهت فکری-تحلیلی و عملکرد» ایشان را بررسی نماییم. به طور مثال افراد فعال (مسئولین فرهنگی و روحانیت) را در حوزه ی فعالیت رسانه ای به 2 بخش عمده ی «اصلاح طلب و اصولگرا» تقسیم بندی کرده و «تعاریف روشن و دقیق» هرکدام را با دقت و وسواس بیرون کشیده و «مستمر و مکرر» در مقالات و نوشته های متنوع، آن تعاریف و مصادیق را در اقکار عمومی وارد نمائیم. سپس دو جبهه ی اصلاح طلب و اصولگرا را به بخش های دقیق تر تراز بندی می کنیم. مثلا :اصولگرایان : سطح بالا(مطمئن) – سطح مرزی(مجهول) – سطح پایین(منافق)اصلاح طلبان : سطح بالا(مسلمان) – سطح مرزی(متزلزل) – سطح پایین(فاسد)البته لازم به ذکر است که شیوه ی تفهیم این دسته بندی به عوام، نیازمند توجه به یک چارچوب حقوقی و به کار گرفتن هنر ادبی است. چارچوب حقوقی بدین معنا که رسانه ها و خبرگزاری های رسمی ارزشی از ذکر «مصادیق کنونی تعاریف» پرهیز کنند و فقط به تفهیم تعاریف با بهره گیری از «مصادیق تاریخی» بپردازند و بیان مصادیق فعلی را بر عهده ی رسانه های کوچک بنهند(همچون نشریات دانشجویی یا وبلاگها). و هنر ادبی نیز به معنای استفاده دقیق ، موثر و مفید در نوشته ها از تعاریف و مصادیق تاریخی و فعلی آن است بگونه ای که از حالت سخره آمیز بیرون آمده و به قلب مخاطب بنشیند.اولین نتیجه تراز بندی مدیران فرهنگی آن است که اکثریت مردم که از بینش سیاسی فرهنگی ضعیفی برخوردار هستند را راهنمایی می کند. نتایج دیگر نیز این خواهد بود که خطاها ، جفاها و غلطهای افراد خاص در لباس مقدس رسول خدا ص (لباس روحانیت) به اسم «روحانیت مظلوم» نوشته نخواهد شد، بلکه به پای یک جریان فکری رفتاری خاص نوشته خواهد شد. بدین نتیجه که سست کاری ها و اهمال گری ها ، خیانت ها و دشمنی ها به پای «نظام و رهبری غریب آن» نوشته نخواهد شد. موافقین اجرای این طرح افرادی هستند که موافق روشن شدن وضعیت فکری رفتاری مدیران فرهنگی و روحانیون برای عموم مردم جامعه اند و خواستار سرافرازی نظام جمهوری اسلامی ایران با منش اسلامی و حزب اللهی می باشند. مخالفین این ایده ی سیاسی فرهنگی نیز افرادی هستند که می خواهند وضعیت درهم برهم کنونی در عرصه ی مدیریت فرهنگی اخلاقی دینی فعلی کشور پاینده و پابرجا باشد و هیچ پالایش مدیریتی صورت نگیرد. وضعیتی که در آن مدیران فرهنگی و دینی در قبال «سکوت و گفتارهای فکری رفتاری(فعل و انفعالات)» هیچ پاسخگو نباشند و با مردم همچون «گله ای نفهم و احمق» رفتار شود. لذا دیگر نتیجه ی روشنگری تراز هر فرد در جمعیت های مذکور ، خارج شدن از وضعیت آلوده ی فعلی است که دیگر در آن راهزنان نتوانند میراث انقلاب و شهیدان را نابود سازند یا به غارت برند و موش ها نیز نتوانند پایه های فرهنگی انقلابی را بجوند و خراب سازند. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 535]