واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي سير تمدن غرب
از نظر بسياري از تاريخنويسان، قرن هفدهم داراي تناسب خارقالعادهاي بود.
اثرات تفرقهانگيز اصلاحات ظاهر شد و مفهوم مسيحيت متحد از دوره قرون وسطي به عنوان يك آرمان بوسيله جنگهاي مذهبي از بين رفت، و باعث ايجاد دولت، ملتهايي شد كه در آن سياستورزي قدرت اهميت فزايندهاي يافت. رشد قانون بينالملل و عقايد سياسي كه تمركز آن بر مبناي دنيوي قدرت سياسي گذاشته شده بود، نشاندهنده تغييراتي بود كه در جوامع قرن هفدهم به وجود آمد.
در بين اين كشورها، بعضي از ابزارهايي كه ميتوانست منجر به تمركز فزاينده قدرت گردد به آهستگي بروز كرد. در كشورهاي طرفدار استبداد پادشاهان مقتدر با كمك اشرافزادگان در رهبري تمركز بيشتر پيشقدم بودند. اما در انگلستان كه اشراف زمين دار قدرت را به ضرر پادشاهان در دست گرفتند، بنيان يك حكومت مطابق قانون اساسي گذاشته شد كه در آن پارلمان، قطبي براي نهادهاي يك قدرت مركزي به شمار ميرفت. در تمام كشورهاي عمده اروپائي توجه فزايندهاي به قدرت و گسترش سلسلههاي پادشاهي منجر به تشكيل ارتشهاي بزرگتر و جنگهاي بيشتر شد. رشد قانون بينالملل نشاندهنده كوششي براي ايجاد يك نظام معقول براي حل اين مناقشات بود، اما نتوانست راهحل صلحآميزي به بشر ارائه دهد و جنگ به صورت يك پديده عمومي در تمدن غربي باقي ماند.
اما جستجو براي نظم و هماهنگي كه در هنر و ادبيات اين دوره مشهود است، ادامه يافت.
در همين زمان، در عين حالي كه كشورهاي اروپايي به يك دنياي غيرمعنوي تبديل نشده بودند، اما تمايلات و ارزشهاي مذهبي جاي خود را به معيارهاي غيرمعنوي ميداد. قرن هفدهم يك دوره انتقالي بود كه بيشتر رنگ غيرمعنوي به خود گرفت كه خصوصيات تمدن مدرن غربي را تا زمان حال در بر دارد.
هيچ بنياني قويتر از آنچه در ديدگاه جديد از گيتي كه توسط انقلاب علمي در قرن هفدهم ارائه شد، و در مورد آن در فصل آينده بحث خواهد شد، نميتوان يافت.
قرن هيجدهم: عصر روشنگري
كار تكاندهنده فلاسفه طبيعي در ايجاد انقلاب علمي، تنها بر تعداد نسبتا اندكي از نخبگان تحصيلكرده اروپايي تأثير گذاشت. در قرن هيجدهم، زماني كه گروهي از روشنفكران و فلاسفه فكر انقلاب علمي را همگاني كردند و از آن براي امتحان دوباره تمام جنبههاي زندگي مورد استفاده قرار دادن،اين وضع به نحو چشمگيري تغيير كرد.
افكار فلاسفه چنان اثر گستردهاي بر اجتماع داشت كه تاريخنويسان از آن به بعد، قرن هيجدهم را عصر روشنگري نام دادند.
به نظر بيشتر فلاسفه، روشنگري شامل رد مسيحيت سنتي بود. جنگهاي مذهبي و عدم انعطاف قرون شانزدهم و هفدهم محيطي را بوجود آورده بود كه در آن، روشنفكران چنان از تعصبات مذهبي بيزار شده بودند كه براي جذب افكار انقلاب علمي جديد آمادگي داشتند.
در حالي كه به نظر دانشمندان بزرگ قرن هفدهم كارهاي آنها براي ستايش خداوند بود، روشنفكران قرن هيجدهم نسبت به اين مسأله نگرش متفاوتي داشتند و به طور فزايندهاي از مسيحيت سنتي دور ميشدند.
نهايتاً، زندگي روشنفكري اروپايي در قرن هيجدهم با ظهور سكولاريسم كه مشخصه ذهنيت غربي مردن است، نمودار شد. هر چند بعضي از تاريخنويسان معتقدند كه اين سكولاريسم اول بار در دوره رنسانس بروز كرد، ولي هيچگاه به اندازهاي كه در قرن هيجدهم توسعه يافت، پيشرفت نكرد.
در همان زمان كه منطق و ماديگري جاي عقيده و عبادت را ميگرفت، احساسات شديد مذهبي در موسيقي و هنر تجلي يافت. ذكر نام يوهان سباستيان باخ، يادآور اين مطلب است كه سكولاريزاسيون رو به رشد قرن هيجدهم هنوز در قلبها و افكار تمام روشنفكران و هنرمندان اروپايي رسوخ نكرده بود.
روشنگري
در سال 1784، امانوئل كانت، فيلسوف آلماني روشنگري را به عنوان خروج انسان از عدم بلوغ خودساخته تعريف ميكند. در حالي كه در دورانهاي قبل انسان از استفاده از هوش خود بدون راهنمايي ديگران ناتوان بود، كانت به عنوان شعار روشنگري اعلام كرد: «جرأت دانستن داشته باش» و براي استفاده از هوش خود جرأت داشته باش.
روشنگري قرن هيجدهم حركت روشنفكراني بود كه جرأت دانستن را داشتند. آنها شديداً تحت تأثير موفقيتهاي انقلاب علمي قرار گرفتند و زماني كه از كلمه منطق كه مورد علاقه آنها بود استفاده ميكردند، منظورشان ترويج استفاده از روش علمي براي درك جنبههاي مختلف زندگي بود.
اگر مردم خود را از قيود گذشته، سنتهاي بيارزش، خصوصاً سنتهاي مذهبي رها ميكردند، تمام نهادهاو سيستمها مشمول روش عقلاني و علمي تفكر ميشدند.
پنجشنبه 23 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 130]