واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش روز سهشنبه ايرنا، حجتالاسلام والمسلمين مهدوي راد استاد برجسته حوزه و دانشگاه در زمينه علوم قرآن و حديث از جمله اشخاصي است كه به طور مستمر در جلسات قبل از انقلاب تفسير قرآن و شرح نهجالبلاغه حضرت آيتالله خامنهاي در مشهد حضور داشت. متن كامل خاطرات حجتالاسلام والمسلمين مهدويراد از روش تدريس و دغدغههاي رهبر معظم انقلاب كه در پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله العظمي خامنهاي منتشر شده به شرح ذيل است: لطفاً كمي از نحوه آشناييتان با رهبر انقلاب بگوييد ؟ من سال 1348 در سنين نوجواني به مشهد رفتم و وارد حوزه علميه شدم. از سال سوم طلبگيام و از طريق استاد محمدتقي شريعتي به محضر حضرت آقا هدايت شدم و تا سال 1355 كه به خاطر فشار ساواك مجبور به مهاجرت از مشهد به قم شدم، به محضر ايشان ميرفتم و از مباحثشان استفاده ميكردم. چه كساني در اين جلسات شركت ميكردند و موضوع جلسات چه بود؟ ايشان در جلسات و درسهاشان به سه موضوع قرآن و حديث و نهجالبلاغه حساسيت خيلي ويژهاي داشتند و هر سه مورد را پيگيري ميكردند. قرآن و حضور آن در زندگي انسان، حديث يا به تعبيري سنت با مفهوم گستردهاي كه دارد و نهجالبلاغه كه بخش كوچكي از سنت معصومين عليهمالسلام است، به صورت خاص مورد توجه ويژه آقا در آن زمان بود. همين كتاب «طرح كلي انديشه اسلامي در قرآن» حاصل بيستوهفت جلسه درس تفسير ايشان بود كه در ظهرهاي ماه مبارك رمضان آن سالها در مسجد امام حسن عليهالسلام بيان كردند. يادم هست آنقدر جمعيت ميآمد كه پيدا كردن جايي براي نشستن سخت بود. من تمام صحبتهاي ايشان در آن جلسات را يادداشت كردم و هنوز هم دارم؛ عيناً همين مطالبي است كه چاپ شده. فقط ايشان خودشان يك مقدمهاي را به آن افزودهاند. در همان سال، شبهاي شنبه هم بحث نهجالبلاغه داشتند. سبك اين جلسه هم به اين صورت بود كه يك قسمتي از خطبهها نوشته ميشد. بعد هم ترجمه و نيز اندكي توضيح داده ميشد. همچنين آقا در مشهد روزهاي دوشنبه ساعت ده صبح به قول طلبهها دوره داشتند كه معمولاً تا نزديك ساعت دوازده طول ميكشيد. جلسات روزهاي دوشنبه در ايام تابستان به صورت روزانه درميآمد و در منزل خود ايشان برگزار ميشد. دليل آن هم اين بود كه بسياري از علما و دانشگاهيان كه بعضاً بهتازگي از زندان آزاد شده بودند يا از تبعيد برگشته بودند، براي گذراندن تعطيلات و به خاطر زيارت حضرت رضا عليهالسلام به مشهد ميآمدند تا از نظر معنوي يك تجديد قوايي بكنند. به همين دليل رفتوآمدهاي هر روز منزل ايشان در تابستان خيلي زياد ميشد. روال اين جلسه به اين صورت بود كه افراد ميآمدند و سؤالهايي را مطرح ميكردند و ايشان پاسخ ميدادند. شايد روزهاي كمي باشد كه من به آن جلسهها نرفته باشم. بسياري از چهرههاي انقلاب را هم براي اولين بار در آن دورهها ديدم و با آنها آشنا شدم؛ مثل مرحوم آقاي بهشتي، مرحوم آقاي باهنر و مرحوم آقاي عبدالجواد فلاطوري. به نظر شما رويكرد آيتالله خامنهاي نسبت به حديث و سنت چگونه بود؟ آيا ايشان روش خاصي را در مراجعه به حديث و سنت توصيه ميكردند؟ آقا توجه خيلي عميقي به حديث و سنت داشتند. در عين حال معتقد بودند كه سهم سنت در فهم دين مورد غفلت قرار گرفته است. نگاه ايشان به حديث خيلي عميقتر از تصور رايج بود. يك نمونهاش سلسله بحثهاي اعتقادي ايشان بود كه جزواتي مثل صبر، فقر و ابتلا محصول آن جلسات است. متأسفانه بخشهايي از اين مباحث مفقود شده و در دسترس نيست و فقط تعدادي از آنها چاپ شده است. همين جزوه كوچك صبر مربوط به پنج جلسه از اين مباحث است. ايشان در مقدمهاي كه بر اين جزوه نوشتهاند، تصريح كردهاند كه: «من در اين نوشتار صبر را فقط از ديدگاه روايات بحث كردهام، براي اينكه آن سهم فراموش شده سنت در فهم دين را گزارده باشم و حق آن را ادا كرده باشم.» من با اينكه آثار زيادي را در موضوع جمعآوري احاديث و جمعبندي كلي از آنها در موارد اختلافي مطالعه كردهام، به نظرم آن وجهي كه ايشان در آن جلسات ميگفتند، هنوز كه هنوز است دقيقترين و واقعبينانهترين نظر است. آقا تأكيد داشتند كه حديث را بايد در فهم عميق از دين به كار گرفت؛ نظير آنچه كه در ديدار با دانشجويان علوم حديث فرمودند كه: «اولاً بايد بدانيم كه حديث در فهم دين بسيار مهم است. ثانياً بايد بدانيم كه هر آنچه ميان كتابها است، قابل اعتماد نيست. ثالثاً هر چيزي كه به ذهن شما جور نميآيد، تصور نكنيد كه موضوع و مجعول است. زبان حديث زبان ذاتالأضلاعي است. رابعاً اينكه ما بايد بدانيم كه فرهنگ حديثي و ميراث حديثي ما در كنار ميراث حديثي ديگران شكل گرفته است. توجه به آن ميراثي كه در اهل سنت شكل گرفته، خيلي بااهميت است.» ديدگاههاي حضرت آقا در علم رجال چگونه است؟ يكي از نكات كليدي كه ايشان در خصوص علم رجال مطرح كردهاند، مربوط به حل و فصل اختلافات علم رجال با تاريخ است. آقا فرمودهاند كه بين داوريهاي دانش رجال ما با داوريهاي دانش تاريخ ما گاهي تا سرحد تناقض اختلاف وجود دارد. مانند معليبنخنيس كه در تاريخ از جمله حواريون نام برده شده، ولي در رجال ضعيف است. حل اين مسائل خيلي خيلي مهم است. يكي از عواملي كه در شناخت حديث مؤثر است، به اطلاعات تاريخي درباره شخصيت راوي برميگردد. اينكه منش راوي چگونه بوده است و به كدام جريان وابسته بوده و اين حديث را چرا و در چه جهتي نقل كرده است، اينجا شما به دانش تاريخ احتياج داريد و اين در مطالعات رجالي ما مغفول است. شما فقيهي را نميبينيد كه در استنباطش از روايتي مثلاً بگويد اين شخص چون وابسته به فلان جريان بوده، احتمال دارد اين روايت را در جهت خاصي نقل كرده باشد. اشاره كرديد كه حضرت آقا در جلسات و سخنرانيهاشان در مشهد توجه ويژهاي به نهجالبلاغه داشتند. دليل اين توجه چه بود؟ آيا ايشان در اين زمينه مطالبهاي هم از طلاب و محققين داشتند؟ اولين نكتهاي كه ايشان درباره نهجالبلاغه مطرح ميكردند، خصوصيت و ويژگي معارف نهجالبلاغه در مقايسه با ديگر معارف اهلالبيت عليهمالسلام و حتي پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله اين است كه نهجالبلاغه در يك فضاي عيني شكل گرفته است. درست است كه پيامبر صلياللهعليهوآله هم ده سال حكومت كردند، اما اين دوره تفاوت زيادي دارد با دوره حضرت علي عليهالسلام كه پر از درگيريهاي داخلي و مناقشات جناحهاي مختلف اسلامي بود. بنابراين حالت راهبردي و كاربردي اين كتاب شريف براي كساني ملموستر است كه ميخواهند انسانسازي و جامعهسازي و جامعهپردازي داشته باشند. آقا در جلسات مختلفي كه با طلبهها داشتند، آنان را تشويق ميكردند كه اين كتاب شريف را مطالعه كنند. خاطرم هست كه حضرت آقا در آن زمان مطالبه مهمي را درباره نهجالبلاغه مطرح كردند كه ما چون سن و سال كمي داشتيم، توجه زيادي به آن نكرديم. بعدها اما متوجه شديم كه مطلبي كه ايشان بيان كردهاند، چقدر دقيق است. ماجرا از اين قرار بود كه روزي آقاي معزي (نماينده كنوني ايشان در لندن) و مرحوم ساوجي و آقاي دينپرور به منزل ايشان در مشهد آمدند و اظهار كردند كه ما قصد داريم به طور جدي به موضوع نهجالبلاغه بپردازيم. توضيحاتي دادند و از ايشان مشورت خواستند كه چه كار كنيم. آقا بعد از سخناني درباره نهجالبلاغه و شرحهاي موجود فرمودند: «يكي از كارهاي بر جاي مانده كه بايد به وسيله عالمان و محققان بسيار بزرگي كه نهجالبلاغه را ميشناسند و از جريانهاي دانش بشري هم بهدرستي آگاهي دارند، انجام شود، نوشتن شرحهاي موضوعي بر نهجالبلاغه است.» ما يك شرح ترتيبي داريم و يك شرح موضوعي. در شرح ترتيبي شرحدهنده از ابتداي نهجالبلاغه شروع به شرح ميكند و عبارت به عبارت پيش ميرود. در شرح موضوعي اما به بررسي يك موضوع مانند تقوا در نهجالبلاغه ميپردازد. البته منظور ايشان از شرح موضوعي به اين سادگيها نبود. ايشان فرمودند: «آن شرحي كه ضرورت دارد نوشته شود و متفكران قوي هم بايد آن را بنويسند، اين است كه ما مجموعه آنچه كه دانش بشري در مسير زندگي به آن رسيده است را به نهجالبلاغه عرضه كنيم و ببينيم نهجالبلاغه چه جوابي دارد.» حضرت آقا دو موضوع را به عنوان نمونه مطرح كردند كه يكي از آنها مسئله فلسفه تاريخ بود. آقا گفتند: «يكي از حساسترين بحثهاي فكري و ايدئولوژيكي با توجه به نوع نگرش از جهانبيني، همين مسئله تاريخ است. بالاخره تاريخ چيست؟ اين تاريخ پويا هست يا ايستا؟ اگر پويا است، آن عامل محرك چيست؟» بعد فرمودند:«اگر اين سؤالها را در محضر نهجالبلاغه عرضه كنيد، ميبينيد كه اتفاقاً نهجالبلاغه در موردش حرف دارد. اين مطالب را استخراج كنيد. اين ميشود شرح موضوعي.» آيا رهبر انقلاب روش اجرايي و عملياتي هم براي توليد شرح موضوعي به آن شكل خاص ارائه كردند؟ بله. مثلاً حضرت آقا اعتقاد داشتند ما براي هدايت نسل جوان و اينكه بخواهيم اين نسل پويا و متحرك را به صحنه بياوريم، بايد از نبوت شروع كنيم كه ميتواند نقطه شروع ما در شرح موضوعي نهجالبلاغه باشد. البته نه آن نبوتي كه در كتابهاي كلامي بحث ميشود، بلكه با يك نگاه تاريخي كه هيچ انساني آن را انكار نميكند. همه ميدانند كه انسانهايي در تاريخ آمدهاند و حرفهايي زدهاند و ادعاهايي كردهاند. ما اينگونه بحث كنيم كه اينها چه كساني بودند و وابسته به كدام لايه اجتماعي بودند؟ حضرت علي عليهالسلام در خطبه قاسطين ميفرمايند: «وَ كانُوا قوماً مُستضعفينَ»1 اينها از گروه مستضعفين بودند. اينها چگونه انسانهايي بودند؟ شعارشان چه بود؟ آن شعار محوري پيامبران جنبه مادي داشت يا جنبه معنوي يا هر دو؟ ماده را به استخدام معني درميآوردند و يا معني را به استخدام ماده؟ همراهان پيامبران چه كساني بودند؟ مخالفان آنها چه كساني و از چه لايههايي بودند؟ با چه ابزاري مخالفت ميكردند؟ موافقان با چه ابزاري هماهنگي ميكردند؟ به لحاظ درونمايههاي فكري داراي چه عناصر شخصيتي بودند؟ شما اگر اينها را پرورش دهيد و به نهجالبلاغه عرضه كنيد، ميبينيد كه نهجالبلاغه به اينها چه جوابهايي داده است. اين زاويه ديد ايشان به نهجالبلاغه خيلي دقيق و تأملبرانگيز بود. آيا ساواك به اين مباحث حساس بود؟ بله. من از مباحث مطرح شده يادداشتبرداري ميكردم و تقريباً كامل و آماده چاپ بود، اما مجبور شدم براي رهايي از فشارهاي ساواك از مشهد به قم بيايم. مجموعه دستنوشتههاي خودم و برخي دستنوشتههاي آقا و تعدادي متن تايپشده را به همراه برخي كتابهايي كه همراه داشتن آنها خطرناك بود، به منزل يكي از بستگانم پنهان كنم. پينوشت: 1. نهجالبلاغه، خطبه 192 سيام/ 1965 1568
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 243]