واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
در برنامههای پنجساله سوم و چهارم و چشمانداز افق 20 ساله آینده بیکاری به عنوان یکی از دغدغههای مهم مطرح شده و به خصوص بیکاری فارغالتحصیلان در سالهای اخیر به یکی از دغدغههای اصلی جامعه تبدیل شده و بسیاری از نهادها، دستگاهها و کارشناسان را به تامل و بررسی علل و راهکارها برای رفع این مشکل واداشته است.درطول سالهای اخیر، با راه اندازی طرح بنگاههای زودبازده اقتصادی، دولت نهم توانست در زمینه ایجاد اشتغال درکشور گامهای موثری برداشته و به میزان برنامههای پنجساله دوم و سوم، تسهیلات اشتغالزا پرداخت کند.در ادامه سیاستهای اشتغال زای دولت محمد عباسی وزیر تعاون با ارائه بررسی لایحه 3 میلیارد یورویی حمایت از تعاونیهای جدید دانشبنیان در دولت خبر داد.محمد جهرمی وزیر کارو امور اجتماعی نیز یادآورشده ،براساس مصوبات جدید دولت همه دستگاههای دولتی باید دفتر اشتغالزایی در ساختار خود ایجاد کنند.با وجود تلاشهایی که برای کاهش نرخ بیکاری،به ویژه بیکاری فارغالتحصیلان، انجام شده اما میزان بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی بالاتر از میزان بیکاری دیگر گروههای تحصیلی در کشور است .در این زمینه و اینکه چرا به رغم تلاشهای انجام شده، باز هم آمار بیکاری در کشور رشد کرده، شبکه ایران گفت و گوی را با"دکتر ابراهیم رزاقی"، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران انجام داده است که در پی می آید: چند روز قبل وزیر تعاون اعلام کرد لایحه سه میلیارد یورویی که برای حمایت از تامین اشتغال و کارآفرینی در کشور مطرح شده است و به زودی به مجلس خواهد رفت.به نظر شما لزوم تصویب چنین طرحهایی در کاهش نرخ بیکاری چیست؟مهمترین مسئله این است که اقتصاد ایران اقتصاد تولید محورنیست اقتصاد ایران اقتصاد دلالی بنیان است.توجه به بهرهوری ،کارآفرینی، خلاقیت که نتیجه آن کاهش هزینهها و افزایش کیفیت و رقابت است جایی در اقتصاد دلالی ندارد.سود آوری بیشتر و دلالی برای سرمایهداران موجب شده بخشهای پژوهش و توسعهای در کارگاههای تولیدی عملا جایی نداشته باشند.در حال حاضر بیکاری از فارغ التحصیلان دانشگاهی بصورت چالش جدی در کشور مطرح است ، در طی سالهای برنامه سوم توسعه کشور سعی شده انواع سیاستهای اشتغالزایی برای نیروی متخصص دانشگاهی اجرایی شود.در واقع اجرای برنامه اعطای تسهیلات مالی به فارغ التحصیلان دانشگاهها به دلیل محدود بودن تسهیلات و گسترده بودن فارغ التحصیلان دانشگاهها تاثیر موثر و تعیین کنندهای نداشته است. در اجرای برنامه آموزشهای فنی و حرفهای، نوع آموزشهای ارایه شده به نیروی کار بیکار با نیازهای بازار کار مطابقت نداشته و هدفمند نمیباشند و نیازمند برنامه ریزی و هدفمند کردن آموزشهای فوق وجود دارد. چرا بخشهای تولیدی در کشور ما به مسئله دانش محوری کمتر توجه میکنند؟چون نیاز خود را به راحتی از خارج تامین میکنند و احتیاجی به تحقیق و پژوهش در کارگاه خود نمیبینند. آیا شما معتقدیدکه ساختار بازارکار در کشورنقص دارد؟بله چون ساختار بازار تولید ما نامناسب است.بازار کار خود به طور مستقل معنی ندارد، بازار کار تابع بازار تولید است. وقتی تولید نامناسب است و بالاترین سود در دلالی است و تولید برای مصرف داخلی است نه صادرات، تولید استقلال ندارد و وابسطه به خارج است. بنابراین افرادی که در کار تولیدی سرمایهگذاری می کنند آن را موقت تلقی میکنند و همیشه زیر باران تهدید کالاهای وارداتی هستند.در واقع تولید کننده ما نیاز به بهرهوری را با واردات بر طرف میکند و دلار ارزان واردات را برای او آسان و به صرفه میکند و نیازی هم به صادرات احساس نمیکند.در واقع تولید کننده به منافع خود فکر میکند اما به این موضوع که به سمت کار پژوهشی پیش رود فکر نمیکند. مهمترین موانع سد راه تولید کنندگان برای انجام تحقیقات و کارهای پژوهشی را در چه چیزی میبینید؟وقتی سرمایهگذار و تولیدکننده سود را در دلالی میبیند به این فکر میکند که سرمایه خود را به آن سمت سوق دهد بیشتر تا سود بیشتری کسب کند. بنابراین به فکر سرمایه گذاری در بخش پژوهش نیست. وقتی سود دلالی برای او حتی تا صددرصد هم میرسد بنابراین نیازی به تحقیق و پژوهش نمیبیند. در واقع میتوان گفت مانع این است که آنها تابع سود بشتر هستند. کشورهای توسعه یافته چگونه بر این مشکلات فائق آمدهاند و توانستهاند آمار بیکاری را در کشورشان کاهش دهند؟ این کشورها طوری برنامهریزی کردهاند که برای سرمایهدارن رسیدن به سود بیشتر تنها معیار نباشد بلکه معیارهای دیگری مثل ارجحیت منافع ملی و ارزش اجتماعی که این منافع برای شخص به وجود میآورد در اولویت قرار دادهاند. در واقع آنها این بحث را مطرح کردهاند که آیا منافع شخصی برای کشور مفید است؟ کاهش تصدیگری دولت در بازار کار و دربنگاههای تولیدی را تا چه اندازه برای ایجاد فضای رقابتی مفید میدانید؟کاهش تصدیگری دولت نباید منجر به حذف دولت و کاهش نظارت آن بر بنگاهای تولیدی شود.لذا دولت موظف است وظایفی را در جامعه انجام دهد. اگر بخش خصوصی وظیفه خود را به درستی انجام ندهد چه باید کرد؟ در جاهایی بخشخصوصی نمیتواند کاری از پیش ببرد مثل صنایع دفاعی که بهرغم تحریمها خود دولت در این بخش بسیار خوب عمل کرده است.واقعیت این است که برای اداره اقتصاد جامعه به نظارت احتیاج است و این نظارت را دولت باید انجام دهد.بازار به دولت یا سازمانهای احتیاج دارد که بازار را کنترل کند بازار نمیتواند خود تنظیم باشد.اگر در کشورهای مثل انگلیس انقلاب سرمایه داری به وجود آمد و دولت در امر تولید تابع سرمایهداران شد اما در سالهای بعد، دولت این وظیفه را انجام داد یعنی به نمایندگی از تولید کنندگانی که هنوز وجود نداشتند سازمانی را به وجود آورد که همیشه به نفع تولید کنندگان عمل کند. دولت باید بازار را به گونهای تنظیم کند که سود تولید کننده بالاترین سود باشد. تاثیر ایجاد بنگاههای تولیدی و پرداخت وامهای اشتغالزایی در کاهش نرخ بیکاری تا چه اندازه است؟وقتی ساختار اقتصادی تولید بنیان نشود امکان موفقیت وجود ندارد. دلار ارزان ندادن مالیات سرمایهگذاران را به سمت دلالی سوق میدهد. هنوز به این مرحله نرسیدهایم که نظریه اقتصادی بومی شود و مسئله اساسی در این جا به دانشگاههای ما برمیگردد که فکر میکنند علم اقتصاد یک علم جهانی است بشتر آنان طرفدار سیاستهای تعدیل اقتصادی هستند الان بنبست کامل نظرات لیبرالی و جهانی شدن است. چالشهای نظام آموزش عالی در ارتباط با اشتغال فارغالتحصیلان چیست؟دانشگاها کالای دانش را عرضه میکنند ولی نکتهای که وجود دارد اینست که ببینیم تقاضا برای چه است؟جذب فارغالتحصیلان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور در بازار کار منوط به داشتن توانائیها و ویژگیهایی میباشد که بخشی از آنها میبایست در طول دوران تحصیل در دانشگاه ایجاد گردد. بهنظر میرسد عدم تناسب بین فرایندها و مواد آموزشی رشتههای تحصیلی موجود در دانشگاهها با مهارتها و توانائیهای مورد نیاز بازار کار، مهمترین عامل موفق نبودن فارغالتحصیلان در کاریابی واشتغال میباشد. لازم به ذکر است که علاوه بر این مورد، برخی از عوامل بیرونی که خارج از حوزه فعالیت و کنترل نظام آموزش عالی میباشد بر اشتغال فارغالتحصیلان تاثیر بسزایی دارند.اگر تقاضا وجود داشته باشددانشگاهها مجبور بودند شیوه خود را تغییر دهند. دلیل کاهش سطح سواد عملی به دلیل ایناست که دانشگاهها نیازی به تربیت این گونه افراد نمیبینند چون تقاضایی برای جذب آنان نیست.تقاضاها برای افزایش بهرهوری نیست این تقاضاها عموما برای داشتن مدرک است .دولت باید نیازمند عناصر پژوهشگر باشد بخش خصوصی باید به پژوهش نیازمند باشد، اگر هم نیازمند باشند نیازرا از خارج برطرف میکنند. مثلا در بحث بسته بندی با وجود تولید انبوه بخاطر بسته بندی نامناسب رقابت را از دست میدهیم چون کسی از دادن طرحهای بسته بندی بومی جذاب و به روز حمایت نمیکند. دانشگاهها از نظر کمی رشد خوبی داشتهاند و دولت از ابتدای انقلاب در این زمینه موفق عمل کرده است اما این امر منجر به مدرکگرایی شد. دولت میخواهد کمترین هزینه را برای ارتقاء سطح علمی دانشگاه داشته باشد بنابراین هدف این است که عدهبیشتری جذب دانشگاهها شوند و بیشترین مدرک نه با کیفیت بالا عرضه شده است اصل پژوهش تحلیل است که دانشگاها به آن نمیپردازند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 391]