واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آقا! امروز مملکت ما غربزده است که از زلزلهزده بدتر است؛ امروز بعضى از اشخاص در اين مملکت ميخواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا بکند... معمولا در بحثهاي سياسي وقتي صحبت از دموکراسي به ميان مياد، اين جمله از حضرت روح الله را مطرح ميکنند که «ميزان راي ملت است». سواي بحث در مورد اينکه در اسلام چيزي به نام دموکراسي نداريم، بياييد در مورد اين جمله امام قدري تامل کنيم. حضرت امام(ره) در سخنراني 25/3/58 در جمع اقشار مردم به ايراد اين سخنراني پرداختند. با فهميدن کمي قبل و کمي بعد از اين جمله در سخنراني براحتي ميتوانيم منظور امام را از اين جمله بفهميم:متن سخنان امام بدین شرح است:حالا که بناست قانون اساسى به دسترسى ملت گذاشته شود تا هرکس هر مطلبى دارد پيشنهاد کند و بعد نمايندگان مردم، نمايندگان منتخب از طرف خود ملت قانون اساسى را بررسى کنند، با همه مطالبى که قشرهاى مختلف و به اصطلاح، حقوقدانها بررسى کنند و همه مطالب را روى هم بريزند و قانونى که نوشته شده است اگر نقص دارد، رفع کنند نقص را و اگر اشکال دارد، اشکال را مرتفع کنند، حالا هم بهانه گيرها، آنهايى که کست خورده اند در آن مراحل، مى خواهند در اين مرحله خرابکارى کنند. بيدار باشيد برادران، دشمنان خودتان را بشناسيد، مىخواهند نگذارند قانون اساسى بر طبق آنطورى که اسلام حکم ميکند تصويب شود. بايد حقوقدانهاى غربى نظر بدهند؟! ما مىخواهيم قانون اسلامى بنويسيم، از غرب بيايند نظر بدهند؟! يا غربىها بيايند نظر بدهند؟ يا غربزدهها بيايند نظر بدهند؟ حقوقدان اسلامى ما مىخواهيم و اين حقوقدانها «اسلام» را نمىدانند يعنى چه. البته بعضى از آنها من وقتى که به طور کلى مى گويم، از باب اينکه آنهائى که در قشر اسلامى هستند و مطالعات اسلامى دارند خارج هستند. من با آن غربزدهها صحبت دارم؛ با آنهائى که تحت تاثير غربزدهها واقع مىشوند، صحبت دارم. بايد قانون اسلامى را از غرب بگيريم؟ از غربزده بگيريم؟ بايد ديد کى صلاحيت دارد، چه حقوقدانى صلاحيت دارد که در قانون اساسى ما نظر بدهد. ما که ميخواهيم جمهورى اسلامى تحقق پيدا بکند و قانون اساسى جمهورى اسلامى ميخواهيم تدوين کنيم، ما بايد دنبال آنهائى باشيم که حقوقدان غربى هستند؟ اگر باشند روشنفکرانى که از اسلام بىاطلاع هستند و نمىدانند اسلام چيست، هر وقت ما خواستيم قانون اساسى جمهورى يا جمهورى دموکراتيک را تدوين کنيم، شما آقايانى که حقوقدان هستيد، شما آقايان روشنفکر غربى صلاحيت داريد که نظر بدهيد؛ لکن ما هر وقت خواستيم قانون اسلامى بنويسيم، خواستيم مسائل اسلام را طرح بکنيم، شما صلاحيت نداريد؛ شما از اسلام اطلاعى نداريد؛ شما اسلام را مىگوئيد براى اين زمان نيست؛ براى اينکه اسلام را نمىدانيد؛ براى اينکه اعتقاد نداريد که آنکه قانون اسلام را آورده است، خداست. خداست که محيط بر همه چيزهاست؛ بر همه اعصار است؛ قرآن است که کتاب همه اعصار است؛ دستورات رسولالله است که براى همه اعصار است. شما اطلاعى نه از قرآن داريد و نه از سنت داريد و نه از اسلام و ما به شما اجازه نمىدهيم که دخالت در معقولات کنيد. بله! در بعض مسائل ادارى، در بعضى مسائل اجرايى شما هم حق نظر داريد؛ لکن عمده اين است که شما نميخواهيد يک قانون اساسى اسلامى باشد. شماها از اسلام وحشت داريد؛ حق هم داريد براى اينکه اسلام درِ استفادههاى شما را بست؛ اسلام دوستان شما را از ايران بيرون کرد؛ اسلام، جنايتکارها که رفقاى بعضى از شما بودند به درک فرستاد. شما وحشت داريد از اسلام و حق داريد وحشت داشته باشيد ولى ملت اسلام، ملت ايران نمى تواند تابع هواى نفس شما باشد، نمى تواند قرآن را کنار بگذارد و قانون اساسى غربى را قبول کند، به شما اجازه نميدهد که در امرى که بى اطلاع هستيد و جاهل هستيد دخالت کنيد. شما اطلاعاتتان در حدود مسائل غربى است، قوانين غرب را مى دانيد. شما تاکنون قرآن را مطالعه نکردهايد. عرض مىکنم که من به همه اقشار نمىگويم، در بين اينها اشخاص اسلامى، اشخاص مطالعهدار هست، من آنها را مىگويم که مىگويند اسلام ديگر فايده ندارد؛ من آنهايى را مىگويم که ميگويند اسلام مال 14قرن پيش است. ما به اشخاصى که اطلاع ندارند از قوانين اسلام، اطلاع ندارند از روح اسلام، نمى دانند که اگر اسلام تحقق پيدا بکند چه خواهد شد؛ ما به آنها اجازه نمىدهيم که دخالت در اين امور بکنند، بله، حق راى دارند، راى بدهند که اسلام نه، چنانچه دادند. مختارند که راى بدهند لکن نگويند که ما مجلس مؤسسان کوچک را نمىخواهيم، يک مجلس مؤسسان 500 -600 نفرى مى خواهيم، بهانه نگيرند. مگر مجلس مؤسسان چيست؟ جز اين است که اشخاصى که مردم آنها را انتخاب مىکنند، بايد بنشينند و قانون را ملاحظه کنند؟ بايد حتما 600 - 700 نفر باشند تا نوبت به شما هم برسد؟! اگر تمام ملت پنجاه نفر را تعيين کنند، اينها وکيل ملت نيستند؟ اين مجلس، مجلس مؤسسان نيست؟ ما بعد از اينکه بررسى شد در قانون اساسى به نظر خبرگان اسلامى رسيد، به نظر روحانى اسلامى رسيد، به نظر علماء متعهد رسيد؛ به نظر نمايندگان مردم رسيد، باز هم در افکار عمومى مىگذاريم؛ ميزان است. مجلس مؤسسان اگر اعتبار دارد براى اين است که مجلس مبعوث از ملت است. خود ملت حق ندارد راى بدهد لکن وکيل ملت حق دارد؟ اين چه غلطى است؟ خود من حق ندارم تصرف بکنم در مالم، وکيل من حق دارد؟ خود شما حق نداريد راى بدهيد، وکيل شما حق دارد؟! وکلا براى اين حق دارند که وکيل شما هستند و الا چه حقى دارند. يک نفر چه حقى دارد براى 35ميليون جمعيت راى بدهد؟ پنجاه نفر، ششصد نفر چه حقى دارد براى يک ملت 35 ميليونى راى بدهد؟ اين حق براى اين است که شما مى خواهيد راى بدهيد، راى شماست، ميزان راى ملت است.ملت يک وقت خودش راى مى دهد، اين اساس يک وقت يک عدهاى را تعيين مىکند که آنها راى بدهند، آن در مرتبه دوم صحيح است و الا مرتبه اول، حق مال خود ملت است. شما خون داديد، حقوقدانان براى شما تکليف معين کنند؟ خودتان بايد تکليف معين کنيد. شمائيد، همين ملت، همين مردم محروم دانشگاه، جوان هاى محروم دانشگاه، همين جوانهاى محروم مدرسه فيضيه، همين جوانهاى محروم در ارتش، همين جوانهاى محروم در بازار، همين جوانهاى محروم در کارخانهها و در کشاورزى، اينها بايد راى بدهند. بهانهها را کنار بگذاريد، از خدا بترسيد، با ملت شوخى نکنيد، رأى مردم را هيچ حساب نکنيد، مردم را به حساب بياوريد. ما حتما بايد تابع طرح هاى غربى باشيم؟ اسلام را کار نداريم؟! غرب هر چه بگويد تابع او هستيم؟ غرب تا حالا همين بساط بود که بود. ما تا حالا مبتلاى به غرب بوديم و بيش از پنجاه سال که اکثر شما يا بعض از شما يادشان است، بعضى از شما و من يادم است و بيست و چند سال که اکثر شما يادتان است، طرحهاى ما غربى بود، گرفتارى هاى ما از غرب بود. باز همان گرفتارىها پيش بيايد؟ قانون اساسى را هم آنها بنويسند؟ آنها راى بدهند؟! غربزده ها راى بدهند؟ ميزان، شما هستيد. آن کسى هم که اينها خودشان قبول دارند، ولو دروغ مى گويند، دکتر مصدق هم وقتى که يک مطلبى پيش آمد که من حالا يادم نيست، آمد بالا ايستاد گفت: (من با خود مردم صحبت مى کنم، به وکلا کار ندارم ، وکلا صداى مردمند، من با خودشان صحبت مى کنم). ما از خودتان راى مى خواهيم، ما اگر چنانچه هيچ هم وکيل نگيريم، شما هستيد ميزان. ما براى خاطر اينکه اين نق نقها کم بشود، گفتيم يک مجلسى هم درست بشود، شما اسمش را مجلس مؤسسان بگذاريد. اگر خيلى دلتان مىخواهد غربى باشيد، اگر خيلى دلتان مىخواهد که مردم را به خودتان متوجه کنيد، اسمش را بگذاريد مجلس مؤسسان و الا ما با مردم کار داريم. ما قانون را قاعده اين بود قانون را بنويسيم، منتشر کنيم در همه بلاد و همه مردم ببينند، بعد به آنها بگوئيم اين را مى خواهيد يا نه؟ رفراندم کنيم. ما براى اينکه شماها خيلى دم از روشنفکرى مىزنيد، يک قدرى هم با شما مسالمت بکنيم. با اينکه هر چه مسالمت بکنيم، شما بدتر خواهيد کرد. ما مى گوئيم که مردم خودشان افرادى را تعيين کنند که اين قانون اساسى که نوشته شده است، بيايند ببينند، هر رايى دارند، هر طرحى دارند بدهند، ميخواهد اين راىها، راىهاى مخالف با قرآن باشد، مىخواهد موافق، منتها ما مخالف هايش را قبول نمى توانيم بکنيم و شما دنبال اين هستيد که اين کار را بکنيد. اين مجلس را شما اسمش را مجلس مؤسسان بگذاريد، ما بعد از اين مجلس مؤسسان هم به خود موکلها، به وکلا ما چکار داريم، ما شما را مى شناسيم، ما نوکر شمائيم. آقايان مىگويند که ملت بي اطلاع است؛ من مىگويم شما بى اطلاع هستيد. اگر ملت بىاطلاع است، شما بىاطلاعتر هستيد؛ براى اينکه در اينجا اطلاعات اسلامى مىخواهد و بعضى از شما اصلا اطلاع نداريد، بعضى از شما نمىداند نماز چند تاست. چرا ملت ما اطلاع ندارد؟ چرا اينقدر ملت ما را ضعيف قرار مىدهيد؟ چرا اهانت به ملت مىکنيد؟ چه حقى داريد؟ ملت ما، درش همه چيز هست. اگر اسلام فقط عيب است، بله! شما حق داريد. ملت ما مسلم است؛ شما هم اسلام را قبول نداريد، پس ملت ما چيزى نمى داند براى اينکه اسلامى است و اسلام چيزى است که مخالف با همه دانش هاست! حرف شما اين است. يک قدرى در حرفهايتان تفکر کنيد، يک قدرى در مطالبتان تعقل کنيد، نگذاريد که ملت يک وقت به تنگ بيايد، رژيم سابق ملت را به تنگ آورد؛ نگذاريد يک قدرى تعقل کنيد، يک قدرى براى اسلام حق قائل شويد؛ يک قدرى براى مسلمين حق قائل بشويد، يک قدرى براى برادران اسلامى حق قائل بشويد. آقا! امروز مملکت ما غربزده است که از زلزلهزده بدتر است؛ امروز بعضى از اشخاص در اين مملکت ميخواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا بکند؛ اغفال مىکنند بعضى مقامات را، مىخواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا بکند. امروز وقت اين نيست که نق بزنم که من فلان قسمش را نمىخواهم فلان قسمش را مىخواهم؛ امروز وقت اين است که همه دست به هم بدهيد بگوئيد اسلام را ما مىخواهيم، چنانچه همه گفتيد، با اسلام همه پيش رفتيد. شما اشکالات خودتان را حالا پيش نياورديد، بگذاريد براى بعد، بگذاريد اسلام تحقق پيدا بکند، بگذاريد مملکت، مملکت بشود، بعد بيائيم سراغ اينکه اين مملکت نظامش چه جور بايد باشد، طلبهاش چه جور بايد باشد، کاسبش چه جور بايد باشد. من هم مى دانم همه جا اشکال هست، لکن الان ما زلزلهزده هستيم، غربزده هستيم؛ همه بايد دست به هم بدهيم و اين راه را تا اينجا که آمديم، باقيش هم برويم. ما بين راه هستيم، باز گردنهها داريم که دزدها توى آن گردنه است. ما يک گردنه را از آن گذشتيم، يا دو گردنه را، باز دزدها توى آن گردنههاى ديگر هست، در کمين نشستهاند با هر صورت. ما بايد همه، همه دست به هم بدهيم از اين گردنه ها بگذريم، بعد که گذشتيم از گردنهها و رسيديم به منزل بنشينيم بگوئيم حالا اشکالاتمان چيست. الان وقت اشکالتراشى نيست، الان وقت جلو رفتن است. من از همه مىخواهم، من التماس مىکنم به ملت ايران، من دست ملت ايران را مىبوسم، اسلام را مىخواهند ببرند. صفوف خود را از غربزدگان و عمال رژيم فاسد جدا سازيد! اين قشرهاى دانشگاهى و دانشجو و وکلا و روشنفکرها حساب خودشان را از اين چندين نفر، چند نفرى که عمال غربند و عمال محمدرضا، جدا کنند. کانون وکلا که همه اش غربزده نيست، کانون وکلا تويشان پيدا مىشود، اين غربزده ها را کنار بگذارند. يکيشان رفت، باقى هم بروند. روشنفکرها، روشنفکرهاى اسلامى، روشنفکرهاى وارداتى را کنار بزنند. غربزده ها را کنار بگذاريد، عده شان خيلى زياد هم نيست اما فضوليشان زياد است. عده زياد نيست، ادعايشان زياد است. خود قشر روشنفکر متعهد اسلامى براى خاطر خدا، براى خاطر اسلام، براى خاطر استقلال کشور، براى خاطر حفظ آزادى، اين روشنفکر متعهد اسلامى، آنهايى را که در بينشان پيدا مىشود که نق مىزنند و مىخواهند نگذارند کارها پيش برود، اينها را کنار بزنند. التماس دعا بکنند پيش گوششان، بروند به اروپا باز سر عياشىاى که مىکردند، حالا آمدهاند. آن کانون وکلا، آنهائى که بر ضد اسلامند، و کنار بگذارند. همه که نيستند، بعضى از وکلا بسيار مردم صحيح و سالمى هستند، بسيارشان ولى آنهايى که فضولى مىکنند، آنها را کنار بگذارند، از کانون بيرون کنند. بشناسيد دوستان خودتان و دشمنان خودتان را. قشرهاى روشنفکر، دشمن اسلام را بيرون کنند از مراکز خودشان. کانون وکلا، وکلاى دشمن با اسلام را يا نفهم را کنار بگذارند. صحيفه نور، ج7، ص13 نتیجه: خلاصه اين شد که يک مشت روشنفکر از غرب برگشته آمدند و گفتند که مجلس مؤسسان درست ميکنيم و 600 نفر قانون اساسي فرانسه را ترجمه کردند و گفتند اين پيشنويس قانون اساسي و امام فرمودند: «ميزان رأي ملت است». ميزان رأي ملت است براي اينجا بود نه در برابر رأي خدا. هرچي خواستم اين سخنراني رو خلاصهتر کنم، نشد! درسته که يه کم طولاني شد، ولي براي کساني که دنبال جواب اصلي براي اين مغلطهي مضحک ميگشتند، خيلي جامع و مفيد است. در حال طراحي يک وبلاگ براي انتخابات سال 88 هستم که منبع خيلي خوبي هم براي موافقان و هم براي مخالفان دولت خواهد بود. ما رو از دعاي خيرتون محروم نکنيد. تارنگار «رهسپاريم با ولايت تا شهادت»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 329]