تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805286853




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

غزلي در ستايش زندگي


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: غزلي در ستايش زندگي


سينماي‌جهان- ترجمه - ناهيد پيشور:
واديم پرلمن با «خانه‌اي از شن و مه» به شهرت رسيد.فيلمي كه با دستمايه قراردادن زندگي يك خانواده ايراني در آمريكا، در اينجا هم مورد توجه قرار گرفت و ديده شد.

«زندگي پيش چشمان او» فيلمي كه پرلمن سال‌گذشته آن را كارگرداني كرد و هم اكنون روي پرده سينماهاي آمريكاست، به گفته سازنده‌اش اثري است كه در آن زيبايي زندگي و آسيب‌پذيري آن به تصوير كشيده شده است.

كوششي از سوي اين كارگردان روس، براي تثبيت موقعيتش در هاليوود به عنوان يك سرگرمي‌ساز موفق. هرچند پرلمن در «زندگي پيش چشمان او» كوشيده تا در خلال روايت داستان حر‌ف‌هايي هم براي گفتن داشته باشد...

* تم اصلي زندگي پيش چشمان او چيست؟

زيبايي زندگي و آسيب‌پذيري آن. فيلم تازه من غزلي در ستايش زندگي است يا همان فصل سبز هستي انسان.

* چرا صحنه‌ها را تكرار كرديد؟

طنين پيام قصه برايم اهميت زيادي داشت. به همين دليل سعي كردم با تكرار صحنه‌ها آن را در جاي خالي فيلم منعكس سازم و بر آن تاكيد داشته باشم. زندگي پيش چشمان او فيلم فوق‌العاده پيچيده‌اي است كه پيام اصلي آن در بستر زيرين لايه‌هايي از كليدها و استعارات تعبيه شده است.

* در روند روايت قصه به يك چرخش ناگهاني برمي‌خوريم با اين ترفند مي‌خواستيد تماشاگر را دست بيندازيد يا او را نسبت به موضوعي كه مدنظرتان بوده روشن سازيد؟

كاملا واضح است، هدف من آگاهي دادن به مخاطب و روشن كردن اوست، يكي از شاخصه‌هاي بارز فيلم عنصري انديشمندانه و منطقي است كه تماشاگر را به تفكر و انديشه در پيام آن دعوت مي‌كند، درست برخلاف خانه‌اي از شن ومه كه فقط با احساس او سر و كار دارد، اين دشوارترين تعادل و توازني است كه مي‌توان برقرار كرد؛ گنجاندن هنرمندانه اين اشارات و استعارات در عمق اتفاقات كوچك و بزرگ قصه و بخشيدن نوعي بينش و فلسفه متعالي به يك داستان به ظاهر پيش پا افتاده كه مي‌تواند براي هر كسي اتفاق بيفتد. با اين روش كار ما در اين پروسه چيزي شبيه به مزه‌دار كردن غذا بود، با افزودن چاشني حقيقت به هر عمل و عكس‌العملي به آن عمق مي‌بخشيم، طوري كه هم با فكر مخاطب بازي كند و هم با احساس او!‌ اين مهمترين چالش در كار ما بود.

* خود را چطور كارگرداني مي‌دانيد؟ فيلمسازي امپرسيونيست، رئاليست يا رمانتيك؟!!

هر سه آنها، اما به عقيده خودم واقع‌گرايي در فيلم‌هايم پررنگ‌تر است. «در زندگي پيش چشمان او» موجي از واقع‌گرايي امپرسيونيستي جريان دارد، هنرپيشگان نقش خود را بازي مي‌كنند و همه چيز كاملا زنده و واقعي است تلاش كردم اين واقعيت‌ها را با ايماژهاي پرحرارت، مهيج و احساسي چند لايه كنم و به مراتب پيچيده‌تر سازم، من كارگرداني به روش هنرمندانه و پرشاخ و برگ را تحسين مي‌كنم، مثل كارهاي پيترگرين اوي و كارگردان روسي آندره تاركوفسكي!

* چرا روي صحنه بالا رفتن دوچرخه از جاده اينقدر اصرار داشتيد؟

نماي بسيار تاثيرگذار و جالبي داشت بيشتر صحنه‌هاي فيلم ريتم و سرعت ثابتي دارند، مثل سكانس رويا در دنياي دياناي بزرگتر! صحنه دوچرخه هم پروسه‌اي در شكل‌گيري آن ريتم خاصي است كه در آن دنيا را از دريچه چشم ديانا بزرگتر مي‌بينيم و البته آن را لمس مي‌كنيم. مي‌خواستم به چشمان بيننده استراحتي بدهم. در خانه‌اي از شن و مه هم‌چنين سكانس مشابهي داشتيم، نمايي طولاني با دوربين متحرك از عكس‌هاي خانوادگي كه در قاب‌هاي طلايي به ديوار آويخته شده بودند.

* صحنه احساسي اوماتورمن از جالب‌ترين بخش‌هاي فيلم بود. در چند برداشت توانستيد چنين بازي تاثيرگذاري را از او بگيريد؟

من از اوما چنين اجرايي را نخواسته بودم. شاهكار خودش بود، نبايد از هيچ هنرپيشه‌اي بازي گرفت، خود او مي‌داند چطور بايد بازي كند. اين درسي است كه از بن كينگزلي آموخته‌ام. بدترين كاري كه يك كارگردان مي‌تواند انجام دهد اين است كه به بازيگري بگويد كافيست خيلي عالي بود!

* چرا از اوا آموري استفاده كرديد؟ آيا كار او را در «نجات يافته» ديده بوديد؟

نه من هيچ كاري از اوا نديده بودم. اوا درتستي كه براي انتخاب بازيگر نقش برگزار كرديم يكي از فيناليست‌ها بود. درست همانطور كه جنامالونه از ميان گزينه‌ها بالا آمد. ايوان (راشل وود) لاين‌هايي از فيلمنامه را با او خواند و گفت:«اين خودش است!»

* آيا براي انتخاب خود راشل وود معيار خاصي را مدنظر داشتيد يا بازي او را در جايي قبلا ديده بوديد؟

نه متاسفانه. اما او شيرين‌ترين، مليح‌ترين و موقرترين فرشته كوچك ما بود. بهترين بازيگر دنياست هر كس با او كاركرده اين را اعتراف مي‌كند!

* آيا موضوع اين فيلم هميشه براي شما جذابيت داشته است؟

بله.

* رمان اصلي لوراكاسشيكه را خوانده‌ايد؟

بله، قبل از فيلمبرداري خانه‌اي از شن و مه آن را خواندم. آن روزها تقريبا هفته‌اي سه كتاب مي‌خواندم. از چهارسالگي مطالعه را آغاز كردم، زماني كه در شوروي سابق زندگي سخت و مشقت‌باري داشتم باز هم كتاب مي‌خواندم.

كتاب‌ها تنها دوستان من بودند، منبع نور و سرچشمه الهامات من! به همين خاطر هميشه با آنها مثل مقدساتم رفتار مي‌كردم. به نظر من كتاب بايد پيامي را منعكس سازد، نمي‌دانم چرا و چگونه اما اين رمان طنين‌اندازي لازم را داشت. شايد دليل آنكه خيلي زود با آن ارتباط برقرار كردم و در برخي موارد با كاراكترهاي آن هم ذات‌پنداري كرده‌ام اين باشد كه من با يك مادر تنها بزرگ شده‌ام و همواره سنگيني نوعي حس تنهايي و افسردگي را روي قلبم يدك كشيده‌ام؛ همان احساس تهي بودن كه با نگريستن به تاراج لحظه‌هايي كه مي‌توانستند خاطره‌ساز باشند به انسان دست مي‌دهد در يك چشم به هم زدن مي‌بيني كه داس دروگر وقت تنها بيغوله‌اي بي‌ارزش از آرزوهايت باقي گذاشته و جز حسرت و افسوس كاري از دستت برنمي‌آيد...

* شما در حال تنظيم سناريوي اقتباسي از Atlas Shrugged اثر آين ‌راند هستيد و قرار است آن را براي استوديو لانيزگيت كارگرداني كنيد. از قرار معلوم فيلم بايد داستان مردان و زنان صاحب انديشه و متفكري باشد كه تصميم به اعتصاب مي‌گيرند... آيا رمان اصلي را خوانده‌ايد؟ اگر اين طور است چندبار؟

بله- يك بار. من معمولا براي اقتباس از رمان و به فيلمنامه در آوردن آن، روش مخصوص به خودم را دارم. همان بار اولي كه رمان را مي‌خوانم زير بخش‌هاي مهمتري كه در روند داستان و جلو بردن قصه تاثيرگذارند خط مي‌كشم.

حتي بخش‌هايي كه مي‌توان صحنه‌هاي بهتري از آنها درآورد را جدا مي‌كنم. در مرحله بعد صحنه‌اي كه در ذهنم مجسم كرده‌ام به روي كاغذ مي‌آورم و ديالوگ‌هاي لازم را براي آن مي‌نويسم. قدم بعدي استفاده از كارت‌هاي راهنماست. هر صحنه را روي يك كارت راهنما مي‌آورم و همه را روي ديوار نصب مي‌كنم. آنقدر كارت‌ها را عقب و جلو مي‌كنم و در هر كدام از آنها دست مي‌برم كه به روال منطقي سناريو و زمان محدود آن برسم. در تنظيم فيلمنامه خانه‌اي از شن و مه حتي از كارت‌هاي رنگي استفاده مي‌كردم كه هر رنگ نشانگر وضعيت روحي و احساسي هر كدام از كاراكترهاي فيلم بود…

* دليل به تعويق افتادن پروژه Atlas Shruggedچه بوده است؟

هم اعتصاب نويسندگان هاليوود و هم بارداري خانم آنجلياجولي با اين وجود ما هنوز هم روي فيلمنامه و انتخاب بازيگران كار مي‌كنيم.

* چه مبلغ بودجه‌اي براي اين كار در نظر گرفته شده است؟

حدود 70ميليون دلار. سعي مي‌كنم فيلم‌هايي بسازم كه هم ارزش ديدن داشته باشند و هم در گيشه توفيق يابند. به همين دليل كار قبلي‌ام 15ميليون دلار هزينه برداشت و زندگي پيش چشمان او 13ميليون دلار.

* لوكيشن‌ها را انتخاب كرده‌ايد؟ شايع شده كه فيلمبرداري را هم از همين امسال آغاز مي‌كنيد؟

بله از چند ماه ديگر اين پروژه را در پنسيلوانيا جلوي دوربين مي‌بريم و صحنه‌هاي مربوط به نيويورك سيتي را در پترزبورگ مي‌گيريم.

* داستانتان در چه زماني روي مي‌دهد؟ گذشته، حال يا آينده؟!!!

حال و هواي اين فيلم تا حد زيادي به فضاي دهه 40 شباهت دارد. آمريكا بعد از ركود اقتصادي سال‌هاي 1939-1929 هنوز در جنگ جهاني دوم گرفتار نشده، اما همه چيز از هم فرو مي‌پاشد، اين كار به لحاظ بصري خيلي جذاب از آب درخواهد آمد.

* آيا خودتان را هم يكي از همين متفكران صاحب انديشه مي‌دانيد؟

بله، قطعا. براي ارتباط با اين شخصيت‌هاي متفكر و پرداختن به اين رمان سنگين بايد صاحب انديشه بود! البته اين تنها توصيه‌اي بود كه مادرم بعد از خواندن رمان خانم را‌نه به من كرد. او معتقد بود كه براي اقتباس بايد راهي براي وارد شدن به حيطه داستان را پيدا كنم و بهتر است به زندگي خود نگاه كنم، زندگي در فقر و زير سلطه كمونيسم! زماني كه با 14 دلار به هاليوود آمديم...

* شما هم به اعتصاب مي‌رويد؟

اگر احساس قرباني شدن به من دست دهد حتما اين كار را مي‌كنم.

* چطور كودكي‌تان و زندگي در شوروي بر كارتان تاثير گذاشت؟

وقتي 14ساله بودم با مادرم كشورمان را ترك كرديم. سال 1977 بود كمونيست‌ها سعي مي‌كردند براي حفظ وجهه عمومي گروهي از يهودي‌ها را به خارج از كشور بفرستند. حتي آب گرم نداشتيم و قحطي گندم هم بيداد مي‌كرد. زماني كه جيمي كارتر، رئيس جمهور وقت آمريكا و Brezhnev ديكتاتور شوروي بر معامله‌اي توافق كردند با خودم گفتم: ما انسان‌ها هستيم كه در دست سياستمداران حتي به اندازه چند تكه نان هم ارزش نداريم! خاطرات تلخ كودكي در جهان‌بيني و تبعا كار حرفه‌‌اي من بسيار تاثيرگذار بود و اعتراف مي‌كنم كه مرا آبديده‌تر كرده است!

* دو اثر قبلي‌تان بر مرگ تاكيد داشتند. فيلم جديدتان چطور؟!!

در خانه‌اي از شن و مه شايد! اما برعكس زندگي پيش چشمان او فقط بر زندگي تاكيد دارد. اما با وجود تفاوت‌هايي كه ميان فيلمنامه و رمان Atlas shrugged وجود دارد لحن آنها كاملا به هم شبيه است. در تنظيم سناريو تلاش كرديم اضافات را حذف كنيم. به عنوان مثال كاراكتر چريل و شعار روز رستاخيز كاملا كنار گذاشته شده‌اند، چون پرداختن به اين حاشيه‌هاي شخصيت‌هاي فرعي و ايده گسترده، زمان زيادي را از داستان ما مي‌گيرد.

* رمان در سه بخش مجزا نوشته شده است، آيا تا به حال فكر كرده‌ايد مي‌توانيد از آن يك تريلوژي موفق بسازيد؟

در بخش‌هايي كه مد نظر شماست. نقطه اوج و رويدادهاي مهم و پرهيجان كافي وجودندارد كه بتوان از آن سه‌گانه‌اي موفق چون ارباب حلقه‌هاي تولكين ساخت.

* رمان را در حوزه ادبيات چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

اثري بزرگ و تاثيرگذار كه در زمان انتشارش حسابي سروصدا كرد و توانست با طيف وسيعي از مخاطب ارتباط برقرار كند، اما به عقيده من در مقايسه با آثار برجسته منثور در ادبيات به لحاظ نگارشي نتوانسته به استانداردهاي نثر نويسي دست يابد. حتي در داستان‌پردازي هم ماشين وار عمل كرده ولي فكر و احساس داستاني را شروع كرده و به پايان مي‌رساند.

* فكر مي‌كنيد زندگي پيش چشمان او چقدر از بودجه مصرفي را باز مي‌گرداند؟

بيليون‌ها دلار.(مي‌خندد) طوري آن را ساختم كه بزرگتر و معروف‌تر از تايتانيك از آب در بيايد. اما نه! جدا بايد واقع بين باشيم،‌ حتي برندگان اسكار هم نمي‌توانند چنين رقمي را در اكران داخلي و بعضا در نمايش جهاني هم داشته باشند. براي چنين فيلم‌هايي نمايش در سينماها فقط تبليغاتي براي فروش نسخه دي.وي.دي آنهاست.

* آيا با اين گفته آين راند موافقيد كه پول مي‌تواند منشا همه خوبي‌ها باشد؟

جمله‌اي را از رمان اين نويسنده به خاطر دارم كه به آن اعتقادپيدا كرده‌ام، فكر مي‌كنم بتوانيد پاسخ سؤالتان را از آن بگيريد:«سطحي نگري هنرمندي كه فكر مي‌كند يك تاجر دشمن اوست به مراتب تراژيك‌تر از تاجري است كه نمي‌داند وجودش بسط متعالي‌ترين روح خلاق بشر است.»

منبع:boxofficemojo.com
16آوريل2008

تاريخ درج: 22 خرداد 1387 ساعت 15:14 تاريخ تاييد: 22 خرداد 1387 ساعت 17:08 تاريخ به روز رساني: 22 خرداد 1387 ساعت 17:07
 چهارشنبه 22 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 305]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن